پروسس حیات «پیشگام» یا «پیشگامان مستضعفین ایران» در سه فرایند «سازمانی»، «جنبشی» و «حزبی» - قسمت چهارم

 

به هر حال در این رابطه است که مهمترین وظیفه مستمر پیشگامان مستضعفین ایران تبیین و تحلیل پراکسیس کنکریت و مشخص در چارچوب تحلیل مشخص از شرایط مشخص می‌باشد. اگر پیشگامان مستضعفین ایران بتوانند به این مهم دست پیدا کنند، کار برای پیشگامان مستضعفین ایران تمام می‌باشد، چرا که پراکسیس کنکریت هم می‌تواند فرایندهای سه گانه «سازمانی» و «جنبشی» و «حزبی» پیشگامان مستضعفین ایران را به هم پیوند دهد و هم می‌تواند بسترساز پرورش کادرهای همه جانبه پیشگامان مستضعفین ایران بشود و هم می‌تواند باعث ظهور جنبش دموکراسی - سوسیالیستی توسط پیوند دو جنبش «دموکراسی‌خواهانه» و «برابری‌طلبانه» اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود و هم می‌تواند باعث ظهور مبارزه درازمدت دینامیک جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران که بسترساز تکوین خودسازماندهی دینامیک و ظهور رهبری خودجوش دینامیک جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران است بشود و هم می‌تواند عامل پیوند بین حرکت «سازمانی» و حرکت «جنبشی» پیشگامان مستضعفین ایران با جنبش‌های مختلف لایه‌های گوناگون اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بشود.

5 - علت اینکه ما از آغاز - از سال 58 که حرکت برونی خود را آغاز کردیم - «فرایند حزبی» شروع نکردیم و معتقد به فاز سوم «فرایند حزبی» در ادامه «فرایند سازمانی» و «فرایند جنبشی» شدیم این بود که از همان آغاز اعتقاد به «حزب پروسسی» یا «حزب فرایندی» داشتیم نه «حزب ساختاری» یا «حزب ساختمانی» یا «حزب نهادی»، در نتیجه در این رابطه بود که حزب را به صورت یک «فرایند» در ادامه «فرایند سازمانی و جنبشی» تعریف کردیم، نه به عنوان یک «نهاد» آنچنانکه بورژوازی در جهان سرمایه‌داری دنبال می‌کند. لذا در این رابطه بود که از همان آغاز معتقد بودیم که «حزب» باید در شرایطی توسط پیشگامان مستضعفین ایران تکوین و ظهور پیدا کند که پیشگامان مستضعفین ایران توانائی بسیج همگانی و سازماندهی و هدایت‌گری سراسری در جامعه بزرگ ایران داشته باشد نه اینکه نهادی جهت مشارکت در قدرت سیاسی حاکم باشد.

6 - در رویکرد پیشگامان مستضعفین ایران از آنجائیکه «جوهر حزب فرایندی» پیشگامان مستضعفین ایران «جوهر سیاسی» می‌باشد نه «جوهر ایدئولوژیکی»، به همین دلیل برعکس احزاب ایدئولوژیکی که حول مبانی یک ایدئولوژی با هم متحد می‌شوند، در احزاب سیاسی عامل اتحاد نیروها برنامه سیاسی می‌باشد نه مبانی ایدئولوژیکی، در نتیجه در این رابطه است که از مسئولیت‌های سنگین پیشگامان مستضعفین ایران ارائه برنامه‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت و درازمدت مشخص و کنکریت و تبلیغ و ترویج آن توسط فراخوانی و بسیج توده‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد؛ بنابراین تا زمانیکه پراکسیس به صورت کنکریت و مشخص در جامعه امروز ایران تعریف و تبیین نکنیم، نمی‌توانیم به برنامه کنکریت سیاسی جهت دستیابی به حزب سیاسی و فاصله گرفتن از حزب ایدئولوژیکی دست پیدا کنیم.

7 - از همان آغاز برونی کردن حرکت خودمان (در سال 58) بر این باور بودیم که استراتژی اقدام عملی تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین پیشگامان مستضعفین ایران تنها در چارچوب پروسس تحزب‌گرایانه افقی یا موازی می‌تواند به پیوند جنبش عمودی خود با جنبش افقی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران دست پیدا کند. لذا طبیعی است که پروسس تحزب‌گرایانه عمودی توسط تشکیلات هرمی پیشگامان مستضعفین ایران عامل سکتاریست پیشگامان مستضعفین ایران با جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌شود.

8 - طرح «شورا» نه به عنوان «شورای نهادی»، بلکه به عنوان «شورای فرایندی و پروسسی» در کنار «حزب فرایندی» در بستر استراتژی پیشگامان مستضعفین ایران از آغاز برونی شدن حرکت خود در سال 58 به این خاطر می‌باشد که از همان آغاز بر این باور بودیم که پیشگامان مستضعفین تنها توسط حزب پیشگامان مستضعفین ایران نمی‌توانند تمام طبقه و لایه‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را سازماندهی کنند، لذا از همان آغاز الی الان بر این باور هستیم که تنها توسط شوراهای سراسری است که لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌توانند به خودسازماندهی دینامیک و رهبری درون‌جوش دست پیدا کنند. در نتیجه هر گونه اعتقاد به سازماندهی کردن همه لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران و جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در کادر یک حزب سراسری و فراگیری غلط می دانیم و معتقدیم که تنها عامل و بستر سازماندهی فراگیر توده‌ها شوراهای خودجوش خود توده‌ها می‌باشد، بنابراین در این رابطه است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که آنچنانکه حزب پیشگامان مستضعفین ایران می‌تواند به عنوان ارگان سازماندهی سراسری پیشگامان مستضعفین ایران باشد، جنبش‌های پیشرو و لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تنها توسط شوراها است که می‌توانند به خودسازماندهی سراسری و فراگیر دینامیک دست پیدا کنند. تحمیل حزب به صورت ارگان سراسری به این جنبش‌ها و لایه‌های مختلف اردوگاه مستضعفین ایران عنوان سم قاتل برای توده دارد. بدین ترتیب است که شوراها آلترناتیو حزب پیشگامان مستضعفین ایران نیستند، بلکه در ادامه طولی حزب پیشگامان مستضعفین ایران می‌باشد.

9 - پیشگامان مستضعفین ایران برای اینکه بتوانند استراتژی سه فرایندی «سازمانی» و «جنبشی» و «حزبی»، اقدام عملی تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین خود را پیش ببرند و در این رابطه در پروسس درازمدت مبارزه جنبش دموکراسی - سوسیالیستی حاصل پیوند دو جنبش «برابری‌طلبانه و دموکراسی‌خواهانه» خود گرفتار انحراف و رکود نشوند، باید برای مبانی و بن مایه «حزب» و «جنبش» و «پیشگام» و «پیشرو» و «پیشاهنگ» و «شورا» و «جامعه مدنی» و «سوسیالیسم» از پائین تئوری داشته باشند. بی‌شک خلاء تئوری در رابطه یا این مبانی باعث بحران استراتژی در حرکت پیشگامان مستضعفین ایران می‌شود.

10 - وظیفه حزب پیشگامان مستضعفین ایران هدایتگری و کمک به خودسازمان‌گری و خودآگاه‌سازی لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد نه کسب قدرت سیاسی، بنابراین در این رابطه است که وظیفه پیشگامان مستضعفین ایران در رابطه با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران انقلاب اجتماعی از طریق انقلاب فرهنگی توسط اقدام عملی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد، نه انقلاب سیاسی. در نتیجه اگر پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه تعیین وظایف خود بر انقلاب سیاسی تکیه کنند برای آنها در عرصه استراتژی راهی جز این باقی نمی‌ماند مگر اینکه بر تسخیر قدرت سیاسی تکیه کنند. بدین ترتیب است که از آنجائیکه پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه تعریف و تعیین وظایف و تکلیف خود بر انجام انقلاب اجتماعی از کانال انقلاب فرهنگی توسط اقدام عملی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین تکیه می‌کنند نه انقلاب سیاسی، همین امر باعث می‌گردد تا در راستای دستیابی به انقلاب اجتماعی، انقلاب فرهنگی در جامعه استبدادزده و فقه زده و تصوف‌زده ایرانی در دستور کار خود قرار دهند.

پر پیداست که انقلاب فرهنگی جهت دستیابی به انقلاب اجتماعی در جامعه دینی ایران بدون اصلاح دینی جهت مبارزه با اسلام حکومتی و اسلام فقاهتی و اسلام ولایتی و اسلام روایتی ممکن نمی‌باشد. به این دلیل است که بدون انقلاب فرهنگی در جامعه امروز ایران امکان دستیابی به انقلاب اجتماعی وجود ندارد و بدون انقلاب اجتماعی بر پایه انقلاب فرهنگی هر گونه انقلاب سیاسی در جامعه امروز ایران غیر ممکن می‌باشد.

11 - از سال 58 که مجبور شدیم تا حرکت خود را برونی کنیم و در چارچوب استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه تحزبی و جنبشی تکوین یافته از پائین روند سازمانی حرکت خود را در دو مؤلفه سازمان‌گرایانه عمودی پیشگام و سازمان‌گرایانه افقی پیشرو از سرگیریم، بر این باور بودیم که سازمان‌گری و سازماندهی جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران با سازماندهی و سازمان‌گری لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در عرصه حرکت سازمان‌گرایانه افقی پیشگامان مستضعفین ایران چه در فرایند سازمانی و چه در فرایند جنبشی و چه در فرایند حزبی متفاوت می‌باشد، چراکه سازمان‌گری و سازماندهی در عرصه جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران از جنبش کارگری تا جنبش معلمان، دانشجویان، زنان، جوانان، کارمندان، حاشیه تولید، مزدبگیران، زحمتکشان شهر و روستا صورت «تشکل حزبی» دارد اما برعکس سازماندهی لایه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران صورت «تشکل و سازماندهی توده‌ای» دارد.

پر پیداست که «سازماندهی حزبی» با «سازماندهی و تشکل توده‌ای» متفاوت می‌باشد، چراکه مبنای سازماندهی و تشکل توده‌ای:

اولاً دارای جوهر دینامیک و خودجوش می‌باشد.

ثانیاً در چارچوب شوراهای خودانگیخته محلی و کارگاهی و شهری و استانی و کشوری به صورت دینامیک توسط خودسازماندهی و خودرهبری درون‌جوش حاصل می‌شود.

ثالثاً در خودسازماندهی شورائی دینامیک و درون‌جوش توده‌ای پروسس تشکل‌یابی خودانگیخته از پائین به طرف بالا می‌باشد. بی‌شک نقش پیشگامان مستضعفین ایران در این عرصه رهبری نیست بلکه تنها هدایت‌گری و ایجاد تمهیدات و تدارکات می‌باشد، فونکسیون تشکل و سازماندهی زحمتکشان شهر و روستا چه در مؤلفه جنبش‌های پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران صورت بگیرد و چه در مؤلفه لایه‌های مستضعفین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران باشد، تنها توسط تشکل و سازماندهی توده‌ای به وسیله شوراهای خودجوش به انجام برسد در تغییر توازن قوا در عرصه میدانی با حاکمیت سیاسی توتالیتر به نمایش در می‌آید.

باری در این رابطه بوده است که در 42 گذشته حرکت‌مان در تعیین وظیفه پیشگام و پیشرو و توده‌ها بر این باور بوده‌ایم که برای اینکه گرفتار آسیب ولانتاریست یا اراده‌گرایی و سکتاریست یا بیگانگی نسبت به توده‌ها نشویم، باید تنها بر «توازان قوا» در عرصه میدانی بین پائینی و بالائی‌های قدرت به عنوان معیار تعیین وظایف پیشگام و پیشرو و زحمتکشان شهر و روستا تکیه کنیم. طبیعی است که در شرایطی که در عرصه میدانی توازن قوا به سود حاکمیت می‌باشد و حاکمیت به علت خلاء سازماندهی و تشکل توده‌ها در سایه سازماندهی نیروهای سرکوب‌گر خود توان سرکوب هر گونه خیزش و جنبش آکسیونی و خیابانی و غیر سازمان‌یافته را دارد، وظایف فوری برای پیشگامان و جنبش‌های پیشرو و توده‌ها تشکل و سازماندهی می‌باشد.

لذا در 42 سال گذشته پیوسته بر این باور بوده‌ایم که تنها فاکتور و اهرمی که می‌تواند در عرصه میدانی توازن قوا را به نفع توده‌ها و بر علیه حاکمیت توتالیتر تغییر دهد فقط و فقط تشکل و سازماندهی خودسازمان‌یافته دینامیک توده‌ها از پائین می‌باشد؛ و باز در این رابطه بوده است که در 42 سال گذشته پیوسته با هر گونه سازماندهی هرمی تزریقی از بالا به صورت عمودی مخالف بوده‌ایم و سازماندهی هرمی جریان‌های سه مؤلفه‌ای جنبش پیشاهنگی چه در شکل تحزب‌گرایانه لنینیستی آن و چه در صورت چریک‌گرائی مدرن رژی دبره‌ای و چه در صورت ارتش خلقی مائوئیستی آن که از شهریور 20 تا به امروز توسط جنبش‌های پیشاهنگی ایران انجام گرفته باشد، به عنوان سم قاتل سازماندهی و تشکل دینامیک توده‌ای مطرح کرده‌ایم. همچنین در این رابطه بوده است که در 42 سال گذشته پیوسته بر این باور بوده‌ایم که تنها توسط سازماندهی افقی و موازی (نه هرمی و عمودی) پیشگامان مستضعفین ایران می‌توانند در راستای سازماندهی و تشکل توده‌ای گام بردارند.

12 - طرح دو ترم «پیشگام» و «مستضعفین» در عرصه تبیین و تعریف استراتژی اقدام عملی سازمان‌گرایانه و تحزب‌گرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین در 42 سال گذشته چه در فرایند سازمانی تحت عنوان سازمان رزمندگان پیشگام مستضعفین ایران و چه در فرایند جنبشی تحت عنوان جنبش پیشگامان مستضعفین ایران و چه در فرایند حزبی تحت عنوان حزب پیشگامان مستضعفین ایران تنها در این رابطه تعریف شده‌اند که توسط این ترم با جریان‌ها و احزاب و رویکردهای پیشاهنگی در سه مؤلفه تحزب‌گرایانه لنینیستی و چریک‌گرائی مدرن رژی دبره‌ای و ارتش خلقی مائوئیستی که از بعد از شهریور 20 به صورت سازمان یافته الی الان در داخل و خارج کشور مشغول فعالیت و مبارزه می‌باشند مرزبندی کنیم؛ و باز توسط تکیه برترم «مستضعفین» به جای عمده و مطلق کردن بخش خاصی از لایه‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (همان اشتباهی که سوسیالیست‌های کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا و سوسیالیسم دولتی قرن بیستم گرفتار آن شدند) تمامی لایه‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران که به نحوی گرفتار ستم اقتصادی، ستم سیاسی، ستم جنسیتی، ستم مذهبی و قومی شده‌اند به عنوان بازو و عضله جنبش و حرکت و انقلاب اجتماعی جهت تغییر جامعه و جهان تعریف نمائیم و بر آن تکیه کنیم.

لذا در این رابطه بوده است که در 42 سال گذشته در تعریف‌ترم کارگر در جامعه ایران بر همه نیروهائی که در جامعه ایران جهت امرار معیشت مجبور به فروش نیروی کار ذهنی و عینی خود می‌شوند تکیه کرده‌ایم و مستضعفین در رویکرد ما جایگاهی وسیع‌تر از حتی کارگر با تعریف فوق دارد، چراکه در رویکرد ما مستضعفین دلالت بر همه گروه‌های اجتماعی می‌کند که توسط حاکمیت سیاسی و اقتصادی و معرفتی یا توسط اصحاب قدرت سه مؤلفه‌ای زر و زور و تزویر به ضعف کشیده شده‌اند.

 

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری