سلسله درس‌هائی از نهج‌البلاغه  - قسمت هشتم

چگونه می‌توانیم «جهان» و «جامعه» را «تغییر» دهیم؟

تغییر «گفتمان فردگرایانه» به «گفتمان جامعه‌گرایانه» در رویکرد امام علی

 

بنابراین در این رابطه است که می‌توانیم نتیجه بگیریم که هر گونه راه حل و پلاتفرمی که بخواهد در چارچوب قانون اساسی موجود به تغییر و اصلاح در جامعه ایران بپردازد اگر شارلاتانیسم نباشد جهل مرکب و عوام‌فریبی خواهد بود؛ و قطعاً محتوم به شکست می‌باشد که نمونه بارز آن جنبش سبز در سال 88 است که عامل اصلی شکست جنبش سبز در سال 88 جز این نبود که آنها می‌خواستند با طلائی کردن دهه 60 حاکمیت خمینی، در چارچوب قانون اساسی و اصل «ولایت مطلقه فقاهتی» برای مردم ایران بهشت افلاطونی بیافرینند که البته 39 سال گذشته نشان داده است که تمامی ادعای این جناح و جریان جز جهنم چیزی نصیب ملت ایران نکرده است.

پر پیداست که دغدغه امام علی در فراز چهارم عهدنامه خود به مالک اشتر در خصوص تبیین تمرکز قدرت به عنوان عامل اصلی و آبشخور اولیه تمام فسادهای موجود در یک جامعه و اعتقاد به اجتماعی کردن قدرت به عنوان تنها راه مبارزه با فسادهای موجود در جامعه، دغدغه‌ای باور کردنی می‌باشد. 

فراز پنجم از عهدنامه امام علی به مالک اشتر: «وَ لْیکنْ أَحَبَّ الْأُمُورِ إِلَیک أَوْسَطُهَا فِی الْحَقِّ وَ أَعَمُّهَا فِی الْعَدْلِ وَ أَجْمَعُهَا لِرِضَی الرَّعِیةِ فَإِنَّ سُخْطَ الْعَامَّةِ یجْحِفُ بِرِضَی الْخَاصَّةِ وَ إِنَّ سُخْطَ الْخَاصَّةِ یغْتَفَرُ مَعَ رِضَی الْعَامَّةِ وَ لَیسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِیةِ أَثْقَلَ عَلَی الْوَالِی مَئُونَةً فِی الرَّخَاءِ وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِی الْبَلَاءِ وَ أَکرَهَ لِلْإِنْصَافِ وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ وَ أَقَلَّ شُکراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ مِنْ أَهْلِ الْخَاصَّةِ وَ إِنَّمَا عِمَادُ الدِّینِ وَ جِمَاعُ الْمُسْلِمِینَ وَ الْعُدَّةُ لِلْأَعْدَاءِ الْعَامَّةُ مِنَ الْأُمَّةِ فَلْیکنْ صِغْوُک لَهُمْ وَ مَیلُک مَعَهُمْ وَ لْیکنْ أَبْعَدَ رَعِیتِک مِنْک وَ أَشْنَأَهُمْ عِنْدَک أَطْلَبُهُمْ لِمَعَایبِ النَّاسِ فَإِنَّ فِی النَّاسِ عُیوباً الْوَالِی أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا فَلَا تَکشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْک مِنْهَا فَإِنَّمَا عَلَیک تَطْهِیرُ مَا ظَهَرَ لَک وَ اللَّهُ یحْکمُ عَلَی مَا غَابَ عَنْک فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ یسْتُرِ اللَّهُ مِنْک مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِیتِک أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ کلِّ حِقْدٍ وَ اقْطَعْ عَنْک سَبَبَ کلِّ وِتْرٍ وَ تَغَابَ عَنْ کلِّ مَا لَا یضِحُ لَک وَ لَا تَعْجَلَنَّ إِلَی تَصْدِیقِ سَاعٍ فَإِنَّ السَّاعِی غَاشٌّ وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِینَ وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِک بَخِیلًا یعْدِلُ بِک عَنِ الْفَضْلِ وَ یعِدُک الْفَقْرَ وَ لَا جَبَاناً یضْعِفُک عَنِ الْأُمُورِ وَ لَا حَرِیصاً یزَینُ لَک الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ فَإِنَّ الْبُخْلَ وَ الْجُبْنَ وَ الْحِرْصَ غَرَائِزُ شَتَّی یجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ بِاللَّهِ – مالکا، باید بهترین اعمال در نزد تو آن اعمالی باشد که از حق نگذرد و فراگیرترین در عدالت باشد و توان کسب حداکثر رضایت مردم را داشته باشد، زیرا خشم توده‌ها نسبت به تو، حمایت طبقه و گروه خواص از تو را بی‌اثر می‌سازد و برعکس خشم و عصیان طبقه و گروه خواص از تو نمی‌تواند زیانی به رضایت مردم از تو وارد سازد. مالکا، گروه و طبقه خواص و نور چشمی‌ها و آقازاده‌ها در دوران آرامش بیش از همه مردم موجب تکلف و مشقت تو می‌گردند و در هنگام مبارزه یاری آنان از تو کمتر از همه گروه‌های اجتماعی و مردم می‌باشد؛ و همین خواص و نور چشمی‌ها و آقازاده‌ها بیشتر از همه گروه‌های جامعه بیزار از عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی و عدالت سیاسی و عدالت قضائی هستند. در هنگام درخواست از بیت‌المال بیشتر از همه مردم می‌خواهند و در هنگام پرداخت کمتر از همه مردم هزینه می‌کنند و چون از بیت‌المال به آنها ندهی دیرتر از همه قبول می‌کنند و در هنگام تنگنا و مبارزه و جنگ و گرفتاری کشور اینها کمتر از همه صبر و تحمل و شکیبائی می‌کنند. مالکا، بدان که ستون دین و ستون جامعه و ستون دفاع در برابر دشمنان فقط توده‌های مردم هستند (نه طبقه و گروه رانت‌خوار خواص) پس تنها تو باید بر توده‌های مردم تکیه کنی نه بر خواص و آقازاده‌ها و طبقه برخوردار. مالکا، در حکومت و زمامداری از آنانیکه پیوسته بر طبل ضعف و عیب و ناتوانی توده‌ها می‌کوبند دوری کن، چراکه وظیفه زمامداران و حکومت‌ها پوشانیدن ضعف‌های توده‌ها و مردم است، پس مبادا آنچه از ضعف‌های مردم که بر تو نهان است آشکار گردانی و آنچه از ضعف‌های مردم که بر تو آشکار است پوشیده داری و هرگز دنبال کشف اسرار و عیوب توده‌ها نباش، هر کینه‌ای که از مردم داری از دل بیرون کن و ریشه هر دشمنی با توده‌ها را پاره کن بر سخن‌چینان جهت افشای اسرار مردم تکیه مکن زیرا مداحان و سخن‌چینان خیانت پیشه هستند اگر چه در ظاهر سخن‌چینان و مداحان خودشان را خیر خواه تو معرفی می‌کنند. مالکا، هرگز مشاورین خودت را از میان افراد بخیل انتخاب مکن زیرا افراد بخیل تو را از انجام عدالت دور می‌دارند. مالکا، هرگز مشاورین خودت را از میان افراد ترسو و محافظه کار انتخاب ممکن چراکه مشاورین ترسو و محافظه کار تو را گرفتار ناتوانی در تصمیم گیری می‌کنند. مالکا، هرگز مشاورین خود را در میان افراد حریص انتخاب مکن زیرا مشاورین حریص لئامت ستم‌کاری را در نگاهت از بین می‌برند. مالکا، هم بخل و هم ترس و هم حرص غرائزی هستند که باعث بدگمانی نسبت به خداوند می‌شود.»

شرح فراز پنجم از عهدنامه امام علی به مالک اشتر: در فراز پنجم امام علی معیار تشخیص کار برای مردم، سه محک «حق و عدالت و رضایت توده‌ها» می‌داند، چراکه اگر امام علی تنها «رضایت توده‌ها» را معیار قرار می‌داد باعث گرایش و ظهور پوپولیسم می‌شد و اگر «عدالت صرف» بدون «رضایت توده‌ها» مبنا قرار می‌داد، باعث ظهور بی‌تفاوتی و فاصله گرفتن توده‌ها می‌شد و اگر تنها بر طبل «حق و حقوق افراد» تکیه می‌کرد، باعث ظهور فردگرائی در جامعه می‌شد.

بنابراین سه مبنای «حق» و «عدالت» و «رضایت توده‌ها» در تعیین جوهر عملکرد مردم باعث می‌گردد تا انسان نه به ورطه پوپولیسم سقوط کند و نه گرفتار فردگرائی بشود و نه توده‌های مردم را در موضع پاسیف و بی‌تفاوتی قرار ددهد؛ و در ادامه همین مطلب است که امام علی پس از تعریف جوهر خدمت به مردم در جامعه به تبیین رابطه حکومت و حکام و زمامداران با هرم جامعه می‌پردازد و «بزرگترین خطر برای حکام در این رابطه ایجاد دیوار بین حکام یا زمامداران با مردم توسط طبقه برخوردار و گروه‌های وابسته و آقازاده‌ها تعریف می‌کند» که البته امام علی همه این‌ها را در اینجا به صورت خواص مطرح می‌کند و به مالک سفارش می‌کند «که از خواص فاصله بگیر»، چراکه نخستین فونکسیون پیوند تو با خواص دوری از مردم و توده‌هاست و در ادامه آن است که «امام علی به تبیین روانشناسی اجتماعی خواص می‌پردازد و آنها را عناصری سست و متوقع، عدالت‌گریز و عافیت‌طلب و بی‌بخار و منفعت‌طلب تعریف می‌نماید»؛ و برعکس آن «امام علی توده‌های مردم هر جامعه را ستون دین و ستون جامعه و ستون امنیت اجتماعی تعریف می‌نماید» و به همین دلیل از مالک می‌خواهد تا از «طبقه خواص» جامعه فاصله بگیرد و بر «قاعده جامعه» یعنی مردم تکیه نماید و برای همین منظور مالک را آگاه می‌کند که «برای پیوند با مردم باید به مردم اعتماد کند و نسبت به مردم مَحرم باشد عیوب آنها را بپوشاند، اسرار آنها را فاش نکند و تکیه بر مداحان و سخن‌چینان جهت افشای اسرار توده‌ها نکند و در انتخاب مشاورین از سه گروه دوری نماید. اول از افراد بخیل که باعث دوری کردن از عدالت می‌شود و دیگر دوری از افراد محافظه‌کار و ترسو است که باعث ناتوانی و سستی در تصمیم‌گیری می‌گردد و بالاخره عدم تکیه بر افراد حریص است که زشتی ستم‌کاری بر توده‌ها را از نظر دور می‌دارند.

فراز ششم از عهدنامه امام علی به مالک اشتر: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِک مَنْ کانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَک وَزِیراً وَ مَنْ شَرِکهُمْ فِی الْآثَامِ فَلَا یکونَنَّ لَک بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الْأَثَمَةِ وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَیرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَیسَ عَلَیهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ مِمَّنْ لَمْ یعَاوِنْ ظَالِماً عَلَی ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَی إِثْمِهِ أُولَئِک أَخَفُّ عَلَیک مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَک مَعُونَةً وَ أَحْنَی عَلَیک عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَیرِک إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِک خَاصَّةً لِخَلَوَاتِک وَ حَفَلَاتِک ثُمَّ لْیکنْ آثَرُهُمْ عِنْدَک أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَک وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِیمَا یکونُ مِنْک مِمَّا کرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِیائِهِ وَاقِعاً ذَلِک مِنْ هَوَاک حَیثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَی أَلَّا یطْرُوک وَ لَا یبْجَحُوک بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ کثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِی مِنَ الْعِزَّةِ وَ لَا یکونَنَّ الْمُحْسِنُ وَ الْمُسِی‌ءُ عِنْدَک بِمَنْزِلَةٍ سَوَاءٍ فَإِنَّ فِی ذَلِک تَزْهِیداً لِأَهْلِ الْإِحْسَانِ فِی الْإِحْسَانِ وَ تَدْرِیباً لِأَهْلِ الْإِسَاءَةِ عَلَی الْإِسَاءَةِ وَ أَلْزِمْ کلًّا مِنْهُمْ مَا أَلْزَمَ نَفْسَهُ وَ اعْلَمْ أَنَّهُ لَیسَ شَی‌ءٌ بِأَدْعَی إِلَی حُسْنِ ظَنِّ رَاعٍ بِرَعِیتِهِ مِنْ إِحْسَانِهِ إِلَیهِمْ وَ تَخْفِیفِهِ الْمَئُونَاتِ عَلَیهِمْ وَ تَرْک اسْتِکرَاهِهِ إِیاهُمْ عَلَی مَا لَیسَ لَهُ قِبَلَهُمْ فَلْیکنْ مِنْک فِی ذَلِک أَمْرٌ یجْتَمِعُ لَک بِهِ حُسْنُ الظَّنِّ بِرَعِیتِک فَإِنَّ حُسْنَ الظَّنِّ یقْطَعُ عَنْک نَصَباً طَوِیلًا وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّک بِهِ لَمَنْ حَسُنَ بَلَاؤُک عِنْدَهُ وَ إِنَّ أَحَقَّ مَنْ سَاءَ ظَنُّک بِهِ لَمَنْ سَاءَ بَلَاؤُک عِنْدَهُ - مالکا: بدترین وزراء و همکاران تو وزیران و همکارانی هستند که قبل از فرمانروائی تو بر مصر از همکاران و وزراء حکام و فرمانروایان ستمکاران سرزمین بوده‌اند و در ستمکاری آن حکام ستم‌کار بر مردم مصر شریک بوده‌اند، پس مبادا چنین کسانی محرم تو شوند و از خواص خود قرار دهی. مالکا، وزراء و خواص خود را از میان افرادی از مردمان مصر انتخاب کن که هیچ ستم‌کاری را در ستم‌ورزی بر مردم مصر یاری نکرده‌اند، بی‌شک تنها چنین افرادی هستند که می‌توانند یاوران صادق در خدمت‌گذاری به مردم مصر باشند و می‌توانند محرم اسرار سیاسی مخفی و علنی تو باشند. مالکا، باید نزدیکترین افراد به تو آنهائی باشند که سخن تلخ حق را به تو می‌گویند و مداح و چاپلوس تو نیستند. مالکا، خواص خود را چنان پرورش بده که مداح و ستایش‌گر بیهوده تو نباشند و از کاری که نکرده‌ای بیهوده خاطرت را شاد نکنند، چرا که مداحی مداحان تو را به خودپسندی و سرکشی و طغیان بر توده‌ها می‌کشاند. مالکا، مبادا در داوری نسبت به خواص و مردم نیکوکار و بدکار در نزد تو مساوی باشند زیرا باعث می‌گردد تا در جامعه انگیزه برای انجام کارهای نیک از بین برود و ریا و دوروئی عرف اجتماعی بشود. مالکا، بدان که تنها عامل اعتماد و پیوند بین تو و توده‌های مردم خدمتگذاری صادقانه به مردم و سبک کردن رنج توده‌ها و تحمیل نکردن رنج جدید بر توده‌های مردم است، پس باید پیوسته تلاش کنی تا با خدمت صادقانه به مردم پیوند خودت را به جای با خواص با توده‌های مردم مستحکم کنی، نزدیکان و خواص خود را توسط عمل و خدمت‌گذاری صادقانه به مردم مورد آزمایش قرار بده نه توسط مداحی و چاپلوسی، پس شایسته‌ترین افراد باید در نزد تو کسانی باشند که در خدمت‌گذاری به مردم از بوته آزمایش سرفراز بیرون آمدند و منفی‌ترین افراد در نزد تو باید کسانی باشند که در خدمت‌گذاری به مردم انگیزه صادقانه ندارند.»

شرح فراز ششم عهدنامه امام علی به مالک اشتر: در فراز ششم بزرگترین دغدغه امام علی «نرم شدن ریا و مداحی‌گری و چاپلوسی به عنوان اخلاق اجتماعی است»؛ یعنی بزرگترین آفتی که علاوه بر اینکه باعث ظهور هیولای طغیان سیاسی در جامعه می‌گردد خود بخود جامعه انسانی را از درون می‌پوساند به همین دلیل امام علی در فراز ششم عهدنامه خود به مالک اشتر تلاش می‌کند تا به آسیب‌شناسی و کالبد شکافی این بیماری مهلک در جامعه بشری بپردازد.

آنچه در این فراز از عهدنامه می‌توان در خصوص آبشخور «ظهور ریا و مداحی‌گری به عنوان اخلاق اجتماعی» در رویکرد امام علی فهم کرد این است که امام علی عامل و آبشخور بیماری مهلک ریا به عنوان اخلاق اجتماعی دستگاه حکومت اعلام می‌کند و معتقد است که از طریق دستگاه حکومت این اپیدمی به جامعه انسانی سرازیر می‌شود. لذا به همین دلیل امام علی جهت مقابله با این بیماری مهلک به مالک اشتر امر می‌کند که تلاش کن تا ادبیات مداحی و چاپلوسی در دستگاه تو و در برابر تو از بین برود، چراکه مداحی‌گری و چاپلوسی علاوه بر اینکه باعث طغیان و خودپسندی در تو می‌شود و علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا تو ضعف‌های خود را نبینی و نشناسی و حتی آن را به صورت قوت و حُسن بینی و باعث ظهور هیولای اخلاق ریا در جامعه می‌گردد.

لذا به همین دلیل امام علی به مالک سفارش می‌کند که برای مقابله با این بیماری مهلک تلاش کن که در انتخاب وزراء و همکاران و خواصت معیار انتخاب خدمت به مردم باشد نه تعریف و مداحی از تو، چرا که فونکسیون دیگر مداحی‌گری و ریا، جدائی پیوند تو با تودهٔ مردم است؛ و خودپسندی در تو باعث می‌گردد تا خدمت‌گزاری به مردم را به فراموشی بسپاری. برای دوری از این بیماری باید پیوند خودت را با توده‌ها هر چه بیشتر مستحکم‌سازی و پای سخن‌چینان و مداحان و ریاکاران و افرادی که انگیزه خدمت‌گزاری به مردم ندارند و طبقه خاص و آقازاده‌ها و گروه اجتماعی برخوردار از دستگاه حکومت قطع کنی چراکه اینها عامل دوری و فاصله گرفتن تو از توده‌های می‌گردند.

 

ادامه دارد

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری