علل و دلایل شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران – قسمت اول

 

با فرا رسیدن 22 بهمن ماه سال 1396، 39 سال از ظهور و شکست انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران می‌گذرد. بدون تردید در برابر هر سالگردی که نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بتواند بی‌تفاوت عبور کند، هرگز نمی‌تواند در برابر 22 بهمن ماه، سالگرد انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران بی‌تفاوت عبور نماید.

پر واضح است که آسیب‌شناسی مکرر آن «انقلاب شکست خورده ضد استبدادی مردم ایران» برای نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، صرفاً مرور تاریخی بر حوادث گذشته تاریخ ایران نیست، بلکه بالعکس، هدف «درس‌آموزی برای هدایت‌گری و سازمان‌گری و تئوری‌پردازی حرکت افقی (دموکراتیک) و حرکت عمودی (برابری‌طلبانه) گروه‌های مختلف اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران می‌باشد.

بی‌شک این یک حقیقت انکارناپذیر است که هر چه به لحاظ «زمانی» از تحولات اجتماعی – تاریخی و انقلابات سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مدرن جوامع بشری فاصله بگیریم، شرایط جهت آسیب‌شناسی و درس‌آموزی از آن تحولات و انقلابات بیشتر فراهم می‌گردد؛ و دلیل این امر همان است که انقلابات و تحولات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی مدرن جوامع بشری مانند غنچه‌های گل هستند که در پروسه زمان این غنچه گل رفته رفته باز می‌شوند و به موازات شکفتن و باز شدن آن‌ها آنچه که در درون به صورت بالقوه داشته‌اند، صورت فعلیت و عینیت برونی به خود می‌گیرند؛ و در نتیجه به مرور زمان در فرایند افولی پساشکوفائی این گل‌ها رفته رفته پژمرده می‌گردند و خشک می‌شوند و از آن تخمک و تخمدان‌هائی جهت تکثیر بهتر و تکامل یافته‌تر بعدی باقی می‌مانند؛ و البته گل یا گل‌های بعدی «مولود و سنتز ظهور و افول مستقیم گل‌های قبلی می‌باشند.»

طبیعی است که آفت‌شناسی یا آسیب‌شناسی مکرر گل‌های قبلی می‌توانند در حرکت هدایت‌گرانه و تکامل‌بخش علمی عالمان علوم مثمر تمر باشند. البته بر این امر واقفیم که «قانونمندی پدیده‌های طبیعی با قانونمندی پدیده‌های انسانی –اجتماعی یکسان نیستند» و هدف ما در اینجا از طرح مثال غنچه و گل، در جهت تقریب به ذهن ساختن موضوع برای مخاطب است تا بتوانیم در این رابطه به این داوری بپردازیم که «زمان» خود یکی از عوامل بسترساز شناخت کامل‌تر از تحولات سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی جوامع بشری می‌باشد.

برای مثال در سال میلادی گذشته (2017) که مدت یک قرن از دو انقلاب فوریه و اکتبر سال 1917 روسیه می‌گذشت، با اینکه امروزه در شرایطی تاریخی قرار داریم که هر دو انقلاب فوریه و اکتبر 1917 روسیه شکست خورده‌اند، اما «پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران نباید به خود اجازه دهند که آسیب‌شناسی دو انقلاب فوریه و به خصوص اکتبر 1917 روسیه، مرور تاریخی و نبش قبر گذشته تفسیر کنند؛ و چنین بپندارند که آسیب‌شناسی مکرر انقلابات شکست خورده سال 1917 روسیه نمی‌تواند برای پیشگامان مستضعفین ایران درس‌آموز و هدایت‌گر باشد، برعکس «پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید بر این اصل ایمان داشته باشند که در عرصه حرکت تحول‌خواهانه اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جوامع بشری (به خصوص از بعد از ظهور مناسبات سرمایه‌داری که باعث گردید تا جوامع بشری در ظرف جهانی واحدی قرار گیرند) منهای «قانونمندی کنکریت و مشخص و خودویژگی‌های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی و تاریخی و سیاسی جوامع» همه تحولات اجتماعی و اقتصادی و تاریخی و فرهنگی و سیاسی جوامع بشر در عصر جهانی شده سرمایه‌داری اگر به صورت «دینامیک» (نه مکانیکی و حرکت از بیرون) در عرصه «دینامیسم تاریخی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی آن جوامع» انجام بگیرند، «دارای قانونمندی عام مشترک نیز می‌باشند.»

بنابراین در این رابطه است که «وظیفه پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران این است که در برابر تحولات تاریخی و اجتماعی و سیاسی و اقتصادی جوامع بشری، به خصوص جامعه ایران «بی‌تفاوت عبور نکنند و پیوسته تلاش کنند تا با آسیب‌شناسی مستمر و مکرر تحولات تاریخی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جوامع مختلف بشری (در دوران مختلف سرمایه‌داری جهانی اعم از سرمایه‌داری تجاری و سرمایه‌داری صنعتی و مالی و امپریالیسم و غیره) بتوانند به تئوری عام و تئوری خاص و تئوری مشخص تحولات اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه خود دست پیدا کنند

پر پیداست که آسیب‌شناسی تحولات تاریخی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جامعه ایران (به خصوص در 150 سال گذشته تاریخ حرکت تحول‌خواهانه مردم ایران که سه تحول بزرگ انقلاب مشروطیت سال 1285 و نهضت ملی کردن صنعت نفت دکتر محمد مصدق در سال 1330 و انقلاب ضد استبدادی سال 57 پشت سر گذاشته‌اند) برای «پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به عنوان یک مسئولیت اجتماعی و سیاسی مستمر می‌باشد. لذا هرگز پیشگامان مستضعفین ایران نباید در برابر سالگرد این تحولات به صورت بی‌تفاوت و یا با مرور تاریخی و ذکر خاطره از گذشته و تجلیل و یا نفی مکانیکی برای خالی نبودن عریضه عبور کنند بلکه بالعکس «پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از آنجائیکه برعکس «رویکرد ولانتاریستی یا اراده‌گرایانه استراتژی پیشاهنگی (در سه شکل چریک‌گرایانه مدرن یا تحزب‌گرایانه حزب طراز نوین لنینیستی یا ارتش خلقی مائوئیستی) معتقدند که تحولات اجتماعی و تاریخی و سیاسی و اقتصادی جوامع بشری (من الجمله جامعه ایران) زائیده سنتز دینامیزم دیالکتیکی تاریخی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و فرهنگی همان جامعه می‌باشند

بی‌تردید فهم مستمر علمی تحولات گذشته می‌توانند ما را «مسلح به قانونمندی علمی این تحولات در حال و آینده بکنند» تا در راستای «رویکرد تغییرگرایانه» (نه تفسیرگرایانه ارسطوئی و کانتی) پیشگامان مستضعفین ایران این قانونمندی‌ها بتوانند به عنوان «تئوری عام و خاص و مشخص در خدمت استراتژی مشخص تغییر دهنده تکاملی جامعه ایران درآیند

فراموش نکنیم که «پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید منهای تئوری‌های عام ایدئولوژیک و جهان‌بینی (که وظیفه این تئوری‌های عام ایدئولوژیک و جهان‌بینی، «تبیین و تفسیر معنوی از جهان بی‌نهایت» و «تعیین رابطه تغییر دهنده پیشگام با جهان و جامعه و خودش» می‌باشد) و تئوری‌های خاص اقتصاد سیاسی به تئوری‌های مشخص استراتژی خاص، تغییر دهنده تکاملی جامعه ایران مسلح بشوند؛ و تا زمانیکه «پیشگامان» جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به این سه دسته از تئوری‌ها مسلح نشوند، بی‌تردید گرفتار بحران و بن‌بست و شکست در «عرصه حرکت عمودی و افقی» درازمدت و میان‌مدت و کوتاه‌مدت جامعه خود خواهند شد.

البته در میان این سه دسته از تئوری‌ها، مهم‌تر از همه «تئوری‌های مشخص استراتژی تغییر دهنده جامعه ایران می‌باشند» که برای فهم این مهم کافی است که تنها در جامعه امروز خودمان «فرایندهای استراتژی سازمان مجاهدین خلق» در طول بیش از نیم قرن تاریخ گذشته این سازمان (از سال 44 الی الان) مورد بازشناسی تئوریک و علمی قرار دهیم، چراکه منهای یک تاریخ فدا و ایثار و مقاومت و پر هزینه و از خودگذشتگی که این سازمان از آغاز تا امروز داشته است، به علت «عدم انطباق» استراتژی چریک‌گرائی یا ارتش خلقی و یا مبازه مسلحانه پیشاهنگی وارداتی این سازمان از آغاز تا امروز با جامعه ایران، از آنجائیکه رهبری این سازمان (چه در فرایند رهبری بنیانگذاران اولیه به خصوص بعد از ضربه اول شهریور 50 و چه در فرایند رهبری شهید رضا رضائی و چه در فرایند رهبری اپورتونیستی محمدتقی شهرام و چه در فرایند رهبری بلامنازع مسعود رجوی از سال 57 تا به امروز) هرگز حاضر نشده‌اند تا به صورت جدی استراتژی انطباقی و وارداتی و مکانیکی چریک‌گرائی مدرن یا ارتش خلقی این سازمان به چالش بکشند، در نتیجه همین کوتاهی رهبری این سازمان در فرایندهای مختلف استراتژی مسلحانه پیشاهنگی باعث گردیده است تا در طول بیش از نیم قرن گذشته، پیوسته این جریان پیشاهنگی (مانند دیگر جریان‌های پیشاهنگی سه مؤلفه‌ای ایران) از چاله‌ای در آیند و به چاهی دیگر سقوط کنند. آنچنانکه دیدیم که حتی در دو مرحله بازشناسی یا تحول ایدئولوژیک یا به اصطلاح «انقلاب ایدئولوژیک» سال‌های (52 تا 55) و (64 تا الی الان) این سازمان به علت اینکه:

اولاً این تحولات ایدئولوژیک درون سازمانی مجاهدین خلق بیش از آنکه آبشخور ایدئولوژیک و تئوری‌های عام و خاص و مشخص داشته باشند، تلاشی جهت «حل بحران‌های درون تشکیلاتی» به صورت مکانیکی و غیر دیالکتیکی و تزریق شده از بالا، در چارچوب تشکیلات هرمی بوده است.

ثانیاً هرگز در عرصه آسیب‌شناسی و بازشناسی «جهت بازسازی» بحران‌ها و بن‌بست‌های تشکیلاتی این جریان، استراتژی انطباقی و وارداتی و مکانیکی چریک‌گرائی مدرن یا ارتش خلقی مائوئیستی یا حتی تحزب‌گرایانه حزب طراز نوین پیشاهنگی لنینیستی که در طول بیش از نیم قرن گذشته (از سال 44 تا به امروز) عامل اصلی همه بحران‌ها سیاسی و تشکیلاتی این جریان بوده است، به صورت جدی مورد بازشناسی و آسیب‌شناسی جهت بازسازی استراتژی و ایدئولوژی و تشکیلاتی این سازمان قرار نگرفته است؛ و دلیل آنهم این است که رهبری این سازمان در فرایندهای مختلف حرکت استراتژی مسلحانه انطباقی و وارداتی خود، «به جای اینکه سرمایه‌های حرکت و مبارزه و تشکیلات این سازمان در دستاوردهای تئوریک عام و خاص و مشخص خود (در عرصه ایدئولوژی و اقتصاد سیاسی و استراتژی خاص و حتی سازماندهی تشکیلاتی) تعریف نماید، پیوسته تمامی سرمایه‌های خود را در تعداد شهداء و زندانیان و آواره‌های خود تعریف کرده‌اند» و این امر اوج فاجعه می‌باشد، چراکه علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا پیوسته در جهت افزایش این سرمایه‌های هزینه‌بر تکیه بشود و علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا به علت «گفتمان مسلط شدن استراتژی مسلحانه و چریک‌گرائی و ارتش خلقی و پیشاهنگی در جامعه ایران» در فرایندهای مختلف این استراتژی، تمامی استراتژی‌های دیگر پیشگامی و پیشروئی به شکست بیانجامند و علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا شرایط برای سرکوب همه جانبه خشونت‌گرایانه رژیم‌های توتالیتر حاکم بر ایران چه در دوران پهلوی و چه در طول 39 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی فراهم بشود و علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا به علت بالا رفتن هزینه مبارزه با رژیم‌های توتالیتر حاکم بر جامعه ایران، چه در رژیم کودتائی پهلوی و چه در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، شرایط برای ورود همه جانبه گروه‌های مختلف اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در مبارزه سخت‌تر گردد و علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا «رویکرد احساسی و حماسی و شورانگیز» به جای «رویکرد خردگرایانه و تئوریک» بر حرکت عمودی و افقی حاکم گردد.

علاوه بر اینکه باعث می‌گردد تا «سانترالیسم و بوروکراسی و دسپاتیزم» در تشکیلات جایگزین «دموکراسی تشکیلاتی» بشود خود این امر باعث می‌گردد تا «شکست‌های پی در پی، خود به صورت پیروزی تحلیل نمائیم». آنچنانکه دیدیم که چه در ضربه شهریور 50 و چه در شکست «حمله معروف به نیکسون» در سال 51 و چه در ضربه «تحولات اپورتونیستی» محمدتقی شهرام در سال‌های 52 تا 55 و چه در «شکست اعلام قیام مسلحانه پسا 30 خرداد 60» و چه در «شکست ائتلاف با صدام حسین» از سال 65 تا سال 81 و چه در «شکست حمله فروغ جاویدان» در تابستان 67 و چه در «شکست تکوین ارتش آزادی‌بخش» از سال 66 تا سال 82 و چه در «شکست پروژه انقلاب ایدئولوژیک» از «پروژه طلاق همسران» گرفته تا «پروژه امام زمان» و «پروژه عبور از تنگه» و «تسو یه حساب‌ها یا تصفیه‌های درون تشکیلاتی» و «مبارزه به اصطلاح با فردیت و جنسیت و لیبرالیسم در تشکیلات» و بالاخره چه در «شکست پروژه بازی کردن با تضادهای بین‌المللی» برای رسیدن به «قدرت» از طریق «آلترناتیو کردن خود به عنوان تنها آلترناتیو رژیم توتالیتر و مطلقه فقاهتی حاکم» و بسترسازی سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط حمله نظامی جهان سرمایه‌داری و ناتو و ارتش امپریالیسم آمریکا مانند قذافی در لیبی و صدام حسین در عراق و خانواده اسد در سوریه و طالبان در افغانستان و غیره، این جریان پیشاهنگ پیوسته با تکیه بر آمار شهدا و زندانیان و آواره‌های خود، به عنوان یک گنجینه می‌کوشند تا:

اولاً «بحران‌های فرایندهای مختلف استراتژی خود» را در چارچوب حماسه تاریخی و مذهبی گذشته مثل «عاشورای امام حسین» (البته در چارچوب تفسیر چریک‌گرایانه و قیام مسلحانه خود از عاشورای امام حسین) مخفی سازند.

ادامه دارد