«شکست انقلاب ضد استبدادی 57» مردم ایران در ترازوی «شکست انقلاب مشروطیت» و «جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران» - قسمت ششم
دسته دیگر در پاسخ به سؤال فوق استارت اولیه تکوین ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 «در فقدان توسعه سیاسی به موازات توسعه اقتصادی دهه 40 در فرایند پسارفرم ارضی سال 42 و پساافزایش اگراندیسمان قیمت نفت در سال 53 (که حاصل آن گسترش طبقه متوسط شهری بود) میدانند». از نظر این دسته از آنجائیکه آزادیخواهی در تمامی مؤلفهها - آنچنانکه ارسطو میگوید - خواسته محوری و اصلی طبقه متوسط شهری میباشد در نتیجه همین فقدان آزادی بیان و دیگر مؤلفههای آزادی باعث گردید تا طبقه متوسط شهری از سال 56 مانند بمب ساعتی منفجر بشوند و کل رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی را به چالش بکشند. بر این مطلب بیافزائیم که در رویکرد این دسته طبقه متوسط شهری جامعه ایران هنوز در صدد انتقامگیری کودتای 28 مرداد 32 (آنچنانکه در جنبش دانشجوئی ایران در عرصه تداوم 16 آذر 32 شاهد بودیم) از رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی بگیرند؛ و کودتای 28 مرداد 32 که باعث سرنگونی تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران به دست مثلث شوم روحانیت حوزههای فقاهتی و دربار پهلوی و جناح هار امپریالیسم آمریکا شد ه بود، خندق پر نشدنی بین رژیم کودتائی پهلوی و طبقه متوسط شهری میدانستند. به هر حال در رویکرد این دسته رویکرد اقتصادی رژیم کودتائی پهلوی از فرایند دهه 40 در ایجاد طبقه متوسط شهری حالت گورکنی داشته است که خود گورکن در جریان انقلاب ضد استبدادی 57 در این گور جای گرفت و به خاک سپرده شد.
دسته دیگر در پاسخ به سؤال فوق در خصوص استارت اولیه تکوین پروسه ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 بر این باورند که «بیماری سرطان طحال شاه که او در 23 فروردین سال 53 و در تعطیلات نوروزیاش به عمق این بیماری آگاهی پیدا کرد عامل استارت ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 میباشد» چراکه شاه در راستای گارانتی کردن قدرت برای فرزندش از همان زمان از پزشکان فرانسویاش درخواست کرد تا آنان کاری کنند که حداقل تا دو سال دیگر او زنده بماند؛ و در ادامه همین پروژه بود که او پروژه حزب رستاخیز (به عنوان تنها حزبی که همه مردم ایران باید آن را تائید کنند و کسانی که حاضر به تائید این حزب نباشند یا باید به خارج از کشور بروند و یا در زندانها جای بگیرند) معماری کرد و البته همین رویکرد اقتدارگرایانه او در سال 55 با ورود کارتر به کاخ سفید و دعوت شاه از او به ایران و رقص مشترک همسرش فرح دیبا با کارتر که فیلم آن را نزد سید کاظم شریعتمداری مرجع تقلید حوزه بردند و همان فیلم باعث شکاف بین شریعتمداری و دربار گردید و در ادامه آن سرگردانی و ناتوانی شاه در تصمیمگیری کلان و خورد باعث گردید تا حتی پیشنهاد صدیقی از جبهه ملی به او در خصوص قبول دولت به شرط اینکه شاه در مملکت بماند و از مملکت فرار نکند نپذیرفت، همه و همه از نظر این دسته عامل استارت اولیه جنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران گردید.
باری در پاسخ به سؤال دوم، در خصوص «علت یا علل استحاله خیزش ضد استبدادی سال 57 به وضعیت انقلابی» مانند استارت پروسه تکوین ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 (که فوقا مطرح کردیم) نظریات مختلفی مطرح شده است. به طوری که دستهای علت این استحاله را «سرکوب خونین 17 شهریور 57 میدان ژاله پس از سقوط دولت شریف امامی و جایگزینی دولت ازهاری میدانند». در رویکرد این دسته فونکسیون اصلی این سرکوب «استحاله جامعه ایران به وضعیت انقلابی بود» چراکه از فردای 17 شهریور 57 طبقه کارگر ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران تمام قد وارد مبارزه ضد استبدادی با رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی شدند و جنبش خیابانی را در کنار جنبش اعتصابی خود کامل کردند و توانستند در عرصه ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 کارخانه را با خیابان متصل نمایند و توازن قوا در عرصه میدانی به سود کنشگران اصلی ابرجنبش ضد استبدادی 57 تغییر بدهند. البته در تحلیل این دسته اگر چه سرکوب خونین 17 شهریور باعث استحاله جامعه ایران به وضعیت انقلابی شد و باعث گردید تا طبقه کارگر ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران به میدان بیایند و شرایط برای پیوند جنبش اعتصابی با جنبش آکسیونی و اعتراضی خیابانی فراهم بشود. در نتیجه همین شرایط وضعیت انقلابی پسا 17 شهریور 57 باعث گردید تا رهبری خمینی بر جنبش ضد استبدادی مردم ایران تثبیت گردد و دنبالهروی جنبش طبقه کارگری آن در فرایند پسا 17 شهریور و در عرصه وضعیت انقلابی از رهبری خمینی و در ادامه آن قرار گرفتن عکس خمینی در سطح کره ماه همه مولود و سنتز همان استحاله جامعه ایران به وضعیت انقلابی تحلیل میکنند.
دسته دیگر عامل استحاله جامعه ایران به وضعیت انقلابی در سال 57 «فاجعه آتشسوزی سینما رکس آبادان در 28 مرداد میدانند» که بیش از 400 نفر از مردم آبادان زنده زنده در آتش سوختند. موقعیت شهر آبادان و حضور محوری کارگران صنعت نفت در آبادان و نقش هژمونی کارگران صنعت نفت در عرصه جنبش کارگری ایران و جایگاه نفت در اقتصاد حاکم و زندگی مردم ایران در نظر این دسته همه بسترهائی بودند تا آتشسوزی سینما رکس آبادان عامل استحاله خیزش جامعه ایران به وضعیت انقلابی بشود. هر چند که البته بعداً مشخص شد که افراد آتشافروز سینما رکس آبادان به تحریک جریانهای مذهبی وابسته به روحانیت شهر آبادان عمل کرده بودند.
باری، چه کودتای 28 مرداد 32، چه اصلاحات ناقص سال 42، چه بحران اقتصادی سال 55 – 56، چه رشد طبقه متوسط شهری، چه بیماری سرطان طحال شاه، چه ورود کارتر در سال 55 به کاخ سفید (و تکیه او و حزب دمکرات آمریکا بر رفرم در کشورهای پیرامونی جهت تثبیت دست نشاندههای سیاسی خودشان) و چه دخالت کشورهای متروپل سرمایهداری تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا در نشست گوادلوپ در بیطرفی و عدم حمایت ارتش از شاه و حمایت ارتش از خمینی، چه سرکوب خونین 17 شهریور 57، چه آتش سوزی سینما رکس 28 مرداد 57 شهر آبادان به عنوان علل تحول پروسه تکوین و استحاله فرایندهای ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 تحلیل نمائیم، خروجی نهائی همه آنها این شد که خمینی در نیمه دوم سال 57 با تکیه بر 80 هزار مسجد و حسینیه و امامزاده و تکیه و مراکز مذهبی و 18 هزار روحانیت داخل کشور ایران بتواند ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران را به صورت سنتی تحت رهبری و هژمونی خودش نهادینه و سازماندهی نماید.
در این رابطه بود که او با شعار: «یک ملت و یک رهبر» و «همه با هم» و «حزب فقط حزب الله - رهبر فقط روح الله» آنچنان هژمونی خود را بر ابرجنبش ضد استبدادی سال 57 مردم ایران تثبیت کرد که او در فرایند پسا 22 بهمن نه تنها توانست به صورت نرمافزاری و سختافزاری جامعه ایران را آنچنان استحاله کند که بخش بزرگی از جامعه رنگین کمان قومی و مذهبی و اجتماعی و سیاسی ایران دیگر امید چندانی به تغییر رو به جلو نداشته باشند؛ و از آن مرحله بود که خمینی توانست گفتمان ولایت فقیه خودش را در چارچوب قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی نهادینه بکند و رویکرد مشروعیت شکست خورده دوران مشروطیت را بازتولید نماید. هر چند که خمینی در فرایند پسانهادینه کردن گفتمان ولایت فقیه خود، از آن گفتمان ولایت فقیه خودش هم عبور کرد و در راستای تبیین و نهادینه کردن قدرت ولایت مطلقه فقاهتی خود (که طبق گفته خود او قدرت خدا دارد و میتواند در راستای حفظ نظام مطلقه فقاهتی حکم به تعطیلی نماز و روزه مسلمانان ایران هم بدهد) گفتمان مصلحت نظام را جایگزین گفتمان ولایت فقیه کرد و توسط همین جایگزینی گفتمان مصلحت نظام به جای گفتمان ولایت فقیه قبلی خود بود که او توانست:
اولاً با اینکه موضوع فقه «جامعه» نیست و از فقه نمیتوان «قانون اجتماعی» برای امروز جامعه ایران درآورد، با «جایگزین کردن فقیه دست نشانده و وابسته به خود و قدرت حاکم به جای فقه» در چارچوب «گفتمان مصلحت نظام»، «قوانین حکومتی» را جایگزین «قوانین اجتماعی» مدرن هدایتگر جامعه بکند.
ثانیاً برعکس ابرجنبش مشروطیت (که مردم برای قانون و آزادی مبارزه میکردند و تا کودتای 28 مرداد 32 حتی در زمانیکه رضا شاه مجلس مشروطیت را طویله مینامید، مردم ایران دو هدف قانون و آزادی مشروطیت را دنبال میکردند) در رژیم مطلقه فقاهتی نهادینه شده خمینی (آنچنانکه شیخ فضل الله نوری میگفت: «منحوسترین کلمه برای مردم ایران کلمه آزادی است» و میگفت: «طرح کلمه قانون برای نابودی کردن فقه حوزههای فقاهتی میباشد») نه تنها «اقتصاد مال خرها» شد و نه تنها آنچنانکه خود خمینی میگفت «همه هدف انقلاب 57 پیاده کردن احکام فقهی شد» و از نظر خمینی با پیاده شدن احکام فقهی حوزه کار و رسالت روحانیت تمام شده میباشد، از همه مهمتر اینکه خمینی قدرت مطلقه فقاهتی خود را تقدیم شده از آسمان میدانست نه تنفیذ شده از جانب مردم به او و لذا در این رابطه بود که در «دیسکورس خمینی مقبولیت اجتماعی او، مولود مشروعیت آسمانی او بود نه بالعکس» و در همین رابطه بود که او میگفت: «اگر همه مردم ایران بگویند آری، اسلام (خود او) بگوید نه، آن نه درست است.»
ثالثاً خمینی با شعار: «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» خشنترین چهره اسلام حکومتی در تاریخ بشر را به نمایش گذاشت و همین استراتژی «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» خمینی بود که او در دهه 60 (قبل از صدور اسلام فقاهتی خود به خارج از کشور توسط جنگ و دخالت در کشورهای منطقه) جهت مقابله با مخالفین رویکرد خود در داخل کشور این خشونت فاجعهآمیز را به کار گرفت؛ و حمام خون در داخل کشور به راه انداخت و در ادامه همین استراتژی جنگطلبانه او بود که شاهدیم که در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم صدور انقلاب و حل تضادهای داخلی این رژیم تنها در بستر بحرانسازی و بحرانآفرینی و جنگهای نیابتی منطقه و ترور و کشتار انجام گرفته است و در شرایطی که طبق گفته دولت روحانی 60 میلیون نفر از جمعیت 80 میلیون نفری ایران زیر خط فقر به سر میبرند و برای تأمین حداقل معیشت زندگی بخور نمیر خود نیازمند به کمکهای صدقهای حکومت میباشند، این رژیم فاجعه دم از پیروزی در مبارزه با فتنه داخل و خارج خود میزند.
رابعاً خمینی توانست در چارچوب دو گفتمان «ولایت فقیه» و «مصلحت نظام» در راستای تثبیت قدرت مطلقه فقاهتی خود ایدههای قدرتطلبانه خود را به صورت ایدئولوژی حکومتی درآورد و با بحرانسازی سیاسی و اقتصادی و نظامی در داخل و خارج از کشور و زندگی در آن بحرانها، آزادی و عدالت و قانون و کرامت انسانی در جامعه ایران را در پای ابربحرانهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی ذبح شرعی بکند.
خامسا خمینی توسط تعریف کردن حقوق انسانی و اجتماعی مردم نگونبخت ایران در چارچوب احکام دگماتیست تکلیفی و تقلیدی و تعبدی فقهی حوزههای فقاهتی آنچنان عدالت حقوقی و عدالت سیاسی و عدالت اجتماعی و عدالت اقتصادی مردم ایران را به چالش کشید که در 17 اسفند ماه سال 57 یعنی 25 روز بعد از انقلاب 22 بهمن 57 مردم ایران با اعلام فتوا رسماً اعلام کرد که زنان ایران بدون حجاب نمیتوانند در ادارات دولتی کار کنند و در ادامه همین رویکرد بود که او نه تنها شکلبندی فکری و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و عقیدتی مردم ایران را به چالش کشید، حتی در شکلبندی لباس زنان جامعه ایران هم دخالت کرد و انتخاب در لباس و حجاب برای نیمی از جامعه بزرگ ایران امری اجباری و دستوری کرد.
پایان