سخن روز:

«انسداد ابربحران‌های مرکب» امروز جامعه ایران در فرایند «پساکرونای ویروسی» چگونه شکسته می‌شود؟

 

جامعه امروز ایران در «ایستگاه بحران کرونای ویروسی» گرفتار «انسداد ابربحران‌های مرکبی» چه در عرصه بالائی‌های قدرت و چه در اشکوبه‌های پائینی جامعه و همچنین در جنبش‌های اجتماعی (اعم از جنبش‌های مدنی، جنبش‌های صنفی و جنبش‌های طبقاتی) شده است، بطوریکه اگر بخواهیم در باب تمامی گروه‌های اجتماعی و سیاسی و حکومتی از بالا تا پائین داوری کنیم، باید بگوئیم که آتش انسداد ابربحران‌ها در «ایستگاه بحران کرونای ویروسی» دامن همه آنها، حتی جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور را هم گرفته است؛ که بدون تردید «عامل اصلی انسداد ابربحران‌ها در ایستگاه بحران کرونای ویروسی، پیوند و تداخل ابربحران‌های بالا و پائین (گروه‌های مختلف اجتماعی و سیاسی و حکومتی) در این شرایط تندپیچ جامعه بزرگ ایران می‌باشد.»

باری، اگر بخواهیم در بستر کالبد شکافی این ابربحران‌های انسداد یافته را جداسازی کنیم، می‌توانیم بگوئیم که ابربحران‌های حاکمیت یا رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط عبارت از:

1 - ابربحران «موجودیتی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم است که از آبان‌ماه 98 (توسط خیزش معیشتی فرودستان جامعه ایران) «موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی به صورت جدی مورد چالش قرار گرفته است.»

2 - ابربحران «مدیریتی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم است که از 30 بهمن 98 الی الان با اعلام رسمی هجمه ویروس کرونائی (پس از کتمان هوشمندانه قبلی آن) «ابربحران مدیریتی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (در چارچوب مهار کرونای ویروسی و کرونای اقتصادی و کرونای اجتماعی، مولود و سنتز کرونای ویروسی) به اوج خود رسید. یادمان باشد که قبل از آن توسط کشتار و سرکوب خیزش آبان‌ماه و سرنگونی هواپیمای اوکراینی بحران مدیریتی رژیم به صورت کلاف سر در گمی درآمده بود، ولذا در فاز بحران کرونای ویروسی است که بحران مدیریتی رژیم مطلقه فقاهتی به نقطه اوج خود رسیده است.

3 - ابربحران «مشروعیت» رژیم مطلقه فقاهتی است که از اسفندماه 98 به علت عدم مطلق مشارکت بخش عظیم خاکستری جامعه ایران، برای اولین بار در بالماسکه و خیمه شب‌بازی انتخاباتی رژیم مطلقه فقاهتی، ابربحران مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به نقطه اوج خود در 41 سال گذشته رسید. قابل توجه است که حتی با آمارهای مهندسی شده و دست‌ساز حاکمیت، وزیر کشور دولت روحانی رسماً اعلام کرد که میزان مشارکت در انتخابات مجلس یازدهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم کمتر 50% مشمولین حق رأی کشور ایران بوده است، بنابراین به این دلیل است که انتخابات مهندسی شده مجلس یازدهم رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باعث گردید که حتی تضادهای جناح‌های درون قدرت به نقطه اوج خود در 41 سال گذشته بیانجامد و جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی به صورت کامل از مجلس دست‌ساز حزب پادگانی خامنه‌ای تصفیه بشوند.

فراموش نکنیم که رژیم مطلقه فقاهتی در طول 41 سال گذشته عمر خود پیوسته تلاش می‌کرده است تا استبداد مطلقه فقاهتی و ولایتی (که آنچنانکه راداها کریشنان می‌گوید «خشن‌ترین نوع استبداد رژیم‌های حکومتی تاریخ بشریت می‌باشد») در لای نوعی دموکراسی دست‌ساز صوری و مهندسی شده و تزریق شده از بالای منتسکیوئی بپوشاند؛ که البته در فرایند پساشکست برجام و خروج امپریالیسم آمریکا از برجام و تحمیل فشار حداکثری بر رژیم مطلقه فقاهتی (توسط تحریم‌های همه جانبه بین‌المللی) و سرکوب مرگبار خیزش آبان‌ماه 98 و ضرورت عقب‌نشینی و نرمش قهرمانانه خامنه‌ای در برابر قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری به سرکردگی امپریالیسم آمریکا (به خاطر مصلحت حفظ موجودیت به خطر افتاده نظام در این شرایط) و از حیز انتفاع ساقط شدن جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی (که برای سه دهه سوراخ دعای حزب پادگانی جهت حفظ موجودیت و مشروعیت نظام مطلقه فقاهتی بودند و از دی‌ماه 96 با شعار: «اصلاح‌طلب، اصول‌گرا - دیگه تمامه ماجرا» خیزش دی‌ماه 96 دیگر ساختار دوگانه حیدر نعمتی اصلاح‌طلب و اصول‌گرای حزب پادگانی خامنه‌ای توان مصرفی گذشته خود را از دست داده بودند و نهادینه کردن جانشین رهبری در فرایند پساوفاتش توسط مهره‌های مهندسی شده خود او، این همه باعث گردید تا خامنه‌ای از انتخابات مجلس یازدهم، تصمیم بگیرد تا جهت تمرکز تمامی قدرت در دست خودش، اقدام به یکپارچه کردن کل نظام و تصفیه کامل جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی بکند.

به همین دلیل بود که با سرنگونی هواپیمای اوکراینی و اعتلای جنبش دانشجوئی در دی‌ماه 98 هر چند خامنه‌ای تلاش کرد تا در نماز جمعه 27 دی‌ماه با عمده کردن تشییع جنازه قاسم سلیمانی ترک‌های بحران مدیریتی رژیم نسبت به سقوط هواپیمای اوکراینی و سرکوب مرگبار خیزش آبان‌ماه 98 و سرکوب جنبش دانشجوئی در دی‌ماه 98 بپوشاند، ولی با ورود هجمه ویروس کرونا به کشور ایران (که به ضرس قاطع از دی‌ماه و بهمن ماه این هجمه ویروس کرونا توسط هواپیمای ماهان وابسته به سپاه از چین صورت گرفته بود) و عدم توان مدیریتی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مهار آن و کتمان کردن خبر هجمه ویروس کرونا به کشور ایران تا دقیقه 90 (مانند کتمان کردن سقوط هواپیمای اوکراینی توسط موشک‌های سپاه) این همه باعث گردید تا به موازات اوج‌گیری بحران مدیریتی رژیم مطلقه فقاهتی (در قضیه ویروس کرونا در سه ماه گذشته) ابربحران‌های سه گانه موجودیتی و مشروعیتی و مدیریتی نظام مطلقه فقاهتی دچار انسداد و بن‌بست همه جانبه بشوند و البته از آنجائیکه ابربحران‌های پائینی‌های جامعه ایران (در طول سه ماه گذشته دوران هجمه ویروس کرونا به کشور ایران) که عبارتند از:

الف – ابربحران مقابله با هجمه ویروس کرونا آن هم در شرایطی که رژیم مطلقه فقاهتی در طول سه ماه گذشته تلاش کرده است تا با هزینه مردم (و در خلاء حتی امکانات اولیه بهداشتی مثل ماسک و دستکش و مواد ضد عفونی کننده) دوران قرنطینه و خانه‌نشین کردن مردم نگون‌بخت ایران را به انجام برساند، در نتیجه همین امر باعث گردید تا برعکس دیگر کشورهای جهان، مقابله با هجمه ویروس کرونا در جامعه ایران بدل به ابربحران اقتصادی و اجتماعی بشود.

ب – ابربحران اقتصادی آن هم در شرایطی که فونکسیون بحران ویروسی در سه ماهه گذشته باعث گردید که طبق گفته علی ربیعی سخنگوی دولت شیخ حسن روحانی: «در سه ماهه گذشته 5/1 میلیون کارگاه کشور تعطیل شده و بیش از 3300000 نفر (سه میلیون و سیصد هزار نفر) بیکار جدید به بیکاران قبلی کشور افزوده شده‌اند» و این در شرایطی است که در این اوضاع بحران‌زده کرونائی، شورای عالی کار در آخرین جلسه خود در تاریخ 20/01/99 میزان افزایش دستمزد کارگران (که تعیین کننده وضعیت معیشتی 47 میلیون خانوار تابع قانون کار کشور می‌باشد) با رأی نمایندگان دولت و کارفرما و «بدون توافق جامع و توافق حتی نماینده دست‌ساز تشکیلات زرد کارگری» (و در غیبت نمایندگان تشکیلات مستقل کارگری) 21% حقوق سال گذشته اعلام کرد، به عبارت دیگر بر اساس مصوبه شورای عالی کار حداقل حقوق کارگران مشمول قانون کار (که بیش از 90% نیروی کار کشور می‌باشند) در سال جاری یک میلیون و 835 هزار و 427 تومان تعیین شد و این در شرایطی است که در چارچوب ماده 41 قانون کار خود رژیم مطلقه فقاهتی بر پایه دو مکانیزم تورم و سبد معیشتی حتی کارگران ایران نتوانستند نیمی از دستمزد متعارف سال‌های گذشته هم به دست آورند، چراکه تورم اعلام شده دست‌ساز و مهندسی شده مرکز آمار رژیم مطلقه فقاهتی بیش از 42% بوده است و هزینه سبد معیشتی خانواده 3/3 نفری طبق گفته فرامرز توفیقی رئیس کمیته دستمزد شورای عالی کار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در سال 98 مبلغ پنج میلیون تومان بوده است که خود این امر معرف آن است که 47 میلیون خانوار کارگری تابع قانون کار، بیش از 20% (در چارچوب آمارهای خود رژیم مطلقه فقاهتی) نسبت به سال گذشته که زیر خط فقر بوده‌اند، فقیرتر شده‌اند و از خط فقر قبلی به خط بقاء سقوط کرده‌اند؛ و البته همین امر یکی از عوامل ظهور ابربحران اقتصادی پائینی‌های جامعه ایران در شرایط فعلی و در مرحله پساکرونای ویروسی و ظهور هیولای کرونای اقتصادی در کشور ایران می‌باشد؛ و عامل انسداد ابربحران‌های مرکب جامعه نگون‌بخت ایران در شرایط پساکرونای ویروسی و ظهور سونامی کرونای اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران می‌باشد. لذا در این رابطه است که تداخل ابربحران‌های حاکمیت مطلقه فقاهتی با ابربحران‌های پائینی جامعه بزرگ و رنگین کمان و متکثر ایرانی در این شرایط باعث تداخل و بن‌بست و انسداد کل ابربحران‌های بالا و پائین جامعه شده است، بنابراین اگرچه جوهر بحران‌های هر بخش به لحاظ کیفی با هم متفاوت می‌باشند، اما در عرصه تداخل ابربحران‌های بالا و پائین و فونکسیون اجتماعی – اقتصادی انسداد و بن‌بست آنها بر جامعه امروز ایران بین آنها دیوار چین وجود ندارد.

باری، این امر باعث گردیده است که در این شرایط راه برون رفت از انسداد ابربحران‌های مرکب برای همه بخش‌های جامعه ایران از بالا تا پائین به صورت یک معضل لاینحل درآید. به «تعطیلی کشیده شدن کل اجتماعات و اعتراضات مردمی (اعم از جنبش‌های مدنی، طبقاتی، صنفی، سیاسی و خیزش‌های معیشتی) در عرصه میدانی (نه در عرصه شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی) در سه ماه گذشته در کشور ایران یکی از سنتزهای اجتماعی انسداد ابربحران‌های فوق در شرایط بحران‌زده کرونائی کشور می‌باشد». حال در این رابطه موضوعی که در اینجا قابل طرح است اینکه اگر عامل انسداد همه ابربحران‌های بالا و پائین امروز جامعه ایران در این شرایط در چارچوب بحران کرونای ویروسی خلاصه نمائیم، بدون تردید در ادامه آن با مهار بحران ویروس کرونائی به دست توانای بشر، سوالی که برای ما قابل طرح است اینکه، در فرایند پساکرونای ویروسی که سونامی کرونای اقتصادی و کرونای سیاسی و کرونای اجتماعی ظاهر می‌شوند، انسداد بحران‌های مرکب بالا و پائین در جامعه بزرگ و رنگین کمان و متکثر ایران چگونه شکسته می‌شود؟ آیا انسداد ابربحران‌های مرکب فوق با رشد ابربحران موجودیت و ابربحران مدیریت و ابربحران مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط عقب‌نشینی این رژیم در برابر مردم ایران شکسته می‌شود؟ یا اینکه انسداد ابربحران‌های مرکب امروز جامعه ایران در فرایند پساکرونا ویروسی، توسط «عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مقابل قدرت‌های امپریالیستی خارجی و در رأس آنها عقب‌نشینی در برابر امپریالیسم آمریکا شکسته می‌گردد؟»

اضافه کنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 41 گذشته عمر خودش، نشان داده است که در برهه‌های تندپیچ انسداد ابربحرانی‌های درونی و برونی خودش، برای اینکه حاضر نمی‌شوند در برابر مطالبات مردم ایران عقب‌نشینی کنند، در نتیجه به خاطر مصلحت نظام و حفظ موجودیت این رژیم (که طبق گفته خمینی «اوجب الواجبات می‌باشد» و در راه حفظ این رژیم آنچنانکه خمینی می‌گفت، «می‌توان حتی نماز و حج و روزه مردم مسلمان نگون‌بخت ایران را هم تعطیل کرد») حاضر به عقب‌نشینی در برابر قدرت‌های امپریالیستی خارجی و در رأس آنها امیریالیسم آمریکا می‌باشند. (که از کیک و صلیب ریگان برای خمینی تا نرمش قهرمانانه خامنه‌ای در برابر باراک اوباما در جریان برجام همه مشتی نمونه خروار عقب‌نشینی این رژیم در برابر قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری می‌باشد) لذا به همین دلیل است که در 41 سال گذشته، قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری و عمله و اکره‌اش در منطقه، هرگز در رابطه با اپوزیسیون خارج و داخل کشور رژیم مطلقه فقاهتی، «حاضر به تکیه آلترناتیوی در برابر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نشده‌اند» و البته حمایت قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه از جریان‌های اپوزیسیون ایرانی در 41 سال گذشته «تنها در راستای به دست آوردن اهرم فشار بر رژیم مطلقه فقاهتی جهت بالا بردن قدرت چانه‌زنی خودشان در کسب امتیازات بیشتر از این رژیم ارتجاعی بوده است، نه بیش از آن». یادمان باشد که «پروسه واگرائی در بین جریان‌های مختلف جامعه سیاسی خارج از کشور در طول 41 سال گذشته، از راست راست تا چپ چپ، همه معلول سیاست غیر آلترناتیوی قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا با این جریان‌ها می‌باشد» بطوریکه در این رابطه می‌توان داوری کرد که «حجم مبارزه افشاگرایانه جریان‌های سیاسی ایرانی خارج از کشور نسبت به همدیگر، بیشتر از حجم مبارزه افشاگرایانه این جریان‌های سیاسی خارج‌نشین با رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد.»

آنچنانکه باز در این رابطه می‌توان قضاوت کرد که «نه تنها هرگز در آینده امکان تشکیل یک تشکل دموکراتیک قوی از بیش از چهار میلیون خارج‌نشین ایرانی وجود ندارد، بلکه برعکس هر چه زمان می‌گذرد، پروسه واگرائی هویت‌طلبانه و فردگرایانه و سکتاریستی خارج‌نشینان از یکدیگر بیشتر آنها را تکه پاره می‌سازد». البته این یک امر طبیعی است که هر جا که «مبارزه برای مردم نباشد و مردم به عنوان تنها منابع قدرت تغییر اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در عرصه نظر و عمل نباشند و موتور بزرگ بخواهد توسط موتورهای کوچک روغن‌سوز خارج‌نشینان به حرکت درآید، دعواها به سمت کسب قدرت سیاسی توسط منابع خارجی قدرت سمت و سو پیدا می‌کنند». سبقت‌گیری خارج‌نشینان از راست راست تا چپ چپ به صورت فردی و جریانی در استفاده از بوق‌های امپریالیسم خبری جهان سرمایه‌داری برای تماس با جامعه ایران و کسب پایگاه‌های اجتماعی این بوق‌های امپریالیستی در جامعه بزرگ ایران، همه معلول و سنتز همان رویکرد هویت‌طلبانه و قدرت‌طلبانه و سکتاریستی فردی و جریانی خارج‌نشینان مصیبت‌زده ایرانی می‌باشد که در واقع باعث شده است تا آنها «عمله آماتور مزدبگیر این بوق‌های امپریالیسم خبری جهان سرمایه‌داری در آدرس غلط دادن به جامعه بزرگ و متکثر ایران بشوند.»

باری، بدین ترتیب است که در این شرایط تندپیچ که جامعه بزرگ ایران، در آستانه ورود به فرایند پساکرونای ویروسی (به عبارت دیگر در آستانه ورود به فرایند کرونای اقتصادی و کرونای سیاسی و کرونای اجتماعی) می‌باشند، حزب پادگانی خامنه‌ای جهت شکست انسداد ابربحران‌های سه گانه موجودیتی و مدیریتی و مشروعیتی این رژیم توتالیتر و تمامیت‌خواه که به صورت پروسسی این سه ابربحران رژیم مطلقه فقاهتی (از فرایند سرکوب مرگبار خیزش آبان‌ماه 98 و سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط موشک‌های سپاه و سرکوب جنبش دانشجوئی در دی‌ماه 98 و عدم مشارکت بخش عظیم خاکستری جامعه بزرگ ایران در انتخابات مجلس یازدهم و سرانجام ورود به دوران سه ماهه بحران ویروس کرونائی) روندی رو به اعتلا داشته است، تلاش می‌کند که در آستانه ورود به فرایند کرونای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی در کشور ایران، این انسداد بحران‌های سه گانه رژیم مطلقه فقاهتی را «از طریق عقب‌نشینی در برابر قدرت‌های خارجی امپریالیستی و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا حل نماید، ولی از آنجائیکه انتخابات ریاست جمهوری 2020 آمریکا در راه است و هنوز طرف مذاکره آمریکائی مشخص نیست، حزب پادگانی خامنه‌ای به دنبال فراهم شدن شرایط در طرف رقیب امپریالیستی خود می‌باشد تا مانند فرایند پساانتخابات دولت یازدهم در سال 92 بتواند توسط نرمش قهرمانانه دیگری شرایط برای عقب‌نشینی در مقابل قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا فراهم بکند.»

بدون تردید تمامی تلاش حزب پادگانی خامنه‌ای در این مرحله، در رابطه با عقب‌نشینی و یا محدود کردن جنگ‌های نیابتی و تحرکات نظامی در منطقه از خلیج فارس تا عراق و سوریه و لبنان و یا عقب‌نشینی از پیشرفت ساخت موشک‌های بالستیک و دور برد خود می‌باشد. «تحرکات نظامی و موشکی حزب پادگانی خامنه‌ای در این شرایط، همه در راستای همین نقشه و پلان حزب پادگانی خامنه‌ای می‌باشد تا در فرایند پساانتخابات رئیس جمهوری آمریکا، بتواند با دست پرتری پای میز مذاکره و یا بازتولید برجام برود». اینکه تا چه اندازه حزب پادگانی خامنه‌ای می‌تواند در مذاکرات آینده با امپریالیسم آمریکا «وارد بازی برد برد برای حفظ موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی بشود، موضوع بستگی به آن دارد که امپریالیسم آمریکا حمایت محوری خودش از رژیم صهیونیستی و نژادپرست اسرائیل در هژمونی بر منطقه خاورمیانه بردارد» و موضوع به رسمیت شناختن اسرائیل توسط رژیم مطلقه فقاهتی عمده نکند، چراکه از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 41 سال گذشته موضوع مخالف با رژیم صهیونیستی و نژادپرست اسرائیل در کادر ایدئولوژی خودش (نه در کادر حمایت از مردم ستمدیده فلسطین) تعریف کرده است، لذا به همین دلیل امکان عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی در برابر رژیم آپارتایدی اسرائیل وجود ندارد و بدون تردید عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی در برابر رژیم صهیونیستی اسرائیل به مثابه ریزش باقیمانده پایگاه اجتماعی و فروپاشی درونی این نظام می‌باشد. بدین ترتیب است که می‌توان نتیجه‌گیری کرد که حزب پادگانی خامنه‌ای جهت شکست انسداد ابربحران مرکب سه مؤلفه‌ای موجودیتی و مشروعئیتی و مدیریتی خودش، در تلاش است که مانند سال 92 توسط نرمش قهرمانانه خودش در راستای عقب‌نشینی در برابر قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری و در رأس آنها امپریالیسم آمریکا در فرایند پساانتخابات 2020 آمریکا گام بردارد بر این مطلب اضافه کنیم؛ که رویکرد خامنه‌ای در فرایند پساخیزش آبانماه 98 در خصوص یکپارچه کردن و متمرکز کردن قدرت در چنگ خودش از غربال‌گیری شورای نگهبان در تصفیه جریان به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی در انتخابات مجلس یازدهم تا تشکیل شورای هماهنگی قوای سه گانه در ماجرای افزایش 300 درصدی قیمت بنزین در یک شب و تا دور زدن مجلس در رابطه با تصویب لایحه بودجه سال 99 دولت و تا بازی با موضوع گروه ویژه اقدام عملی (FATF) همه و همه در راستای همین مدیریت کردن نرمش قهرمانانه خودش و مقابله کردن با خیزش‌ها و اعتلای جنبش‌های اجتماعی در فرایند پساکرونا ویروسی و در فرایند ورود به دوران کرونای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشور ایران می‌باشد، چراکه حزب پادگانی خامنه‌ای با تجربه‌ای که در رابطه با جنبش 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی و جنبش سبز خرداد 88 و خیزش‌های دی‌ماه 96 و آبان‌ماه 98 جامعه ایران دارد، به خوبی می‌داند که «همراه با هر عقب‌نشینی و هجمه او به حقوق مردم ایران در عرصه سیاسی و اقتصادی و نظامی، اعتلای جنبش‌ها و خیزش‌ها امری طبیعی می‌باشد» بنابراین، لازمه سرکوب آن خیزش‌ها و جنبش‌ها توسط حزب پادگانی خامنه‌ای، «تمرکز قدرت همه جانبه در دست او می‌باشد» آنچنانکه در این رابطه شاهد بودیم که به موازات فراگیر شدن خیزش آبان‌ماه 98 در عرض چند ساعت در کل کشور، خامنه‌ای جهت سرکوب همه جانب خیزش عظیم گرسنگان و فرودستان جامعه بزرگ سراسیمه و تک سوار به میدان آمد و مدیریت سرکوب را در دست گرفت و تمامی صداهای مخالف از مجلس (که با طرح سه فوریتی در راستای نقض افزایش 300 درصدی قیمت بنزین به صحنه آمد) تا قوه قضائیه و غیره رژیم مطلقه فقاهتی را خفه کرد و با علم کردن صوری شورای هماهنگی قوای سه گانه، توانست شرایط برای سرکوب مرگبار خیزش آبان‌ماه 98 فراهم سازد.

در رابطه با موضوع سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی و سرکوب جنبش دانشجوئی دی‌ماه 98 با حضور در نماز جمعه 27 دی‌ماه 98 تلاش کرد تا با مطلق کردن موضوع تشییع جنازه قاسم سلیمانی و تعریف کردن تمام مردم به تشییع کنندگان جنازه قاسم سلیمانی، حتی از یک عذرخواهی در برابر صاحبان عزای سقوط هواپیمای اوکراینی هم خودداری کند چراکه خامنه‌ای احساس می‌کرد که در جریان سقوط هواپیمای اوکراینی، بازوی قدرت حزب پادگانی او یعنی سپاه پاسداران که همان هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد، در برابر مردم ایران به زیر سؤال رفته است؛ و از آنجائیکه خامنه‌ای (برعکس خمینی) در طول بیش از سه دهه رهبری خودش پیوسته تلاش کرده است که «اقتدار رهبری خودش را بر جامعه ایران در چارچوب بازوی نظامی خودش که در نوک پیکان آن سپاه قراردارد، تعریف نماید» لذا به همین دلیل می‌باشد که خامنه‌ای «موجودیت سپاه را با موجودیت خودش در پیوند با یکدیگر تعریف می‌نماید». مع الوصف، این همه باعث گردیده است که خامنه‌ای در این شرایط در راستای مقابله با سه ابربحران درونی حاکمیت، یعنی ابربحران موجودیت رژیم و ابربحران مدیریتی رژیم و ابربحران مشروعیت این رژیم، در فرایند پسابحران کرونای ویروسی، «با تمرکز قدرت و یکپارچه کردن قدرت در دست خودش، حاکمیت مطلقه خودش را در تمامی عرصه‌ها بازتولید همه جانبه بکند» تا توسط آن بتواند شرایط برای عقب‌نشینی در برابر قدرت‌های امپریالیستی جهان سرمایه‌داری فراهم بکند.

باری، مکانیزم انسدادشکنی بحران‌های امروز جامعه ایران توسط حزب پادگانی خامنه‌ای، تنها یکی از راه حل‌های انسدادشکنی ابربحران‌های مرکب امروز جامعه ایران از بالا توسط ارباب قدرت سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و معرفتی حاکم می‌باشد، بدون تردید در برابر انسدادشکنی ابربحران‌های امروز جامعه ایران توسط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنه‌ای، انسدادشکنی بحران‌های مرکب از پائین از طریق جنبش‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران در دو جبهه بزرگ آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و عدالت‌طلبانه اردوگاه بزرگ کار و زحمت هم در فرایند پساابربحران ویروسی قرار دارد. در این رابطه عنایت داشته باشیم که:

اولاً بحران ویروسی کرونا باعث گردید که در طول سه ماه گذشته تمامی جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی اعم از طبقاتی و مدنی و سیاسی جامعه ایران در عرصه میدانی (نه در عرصه فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی) تعطیل بشوند که همین تعطیلی جنبش‌های چهار مؤلفه‌ای مدنی و طبقاتی و سیاسی به عنوان یک خطر بزرگ فرایند پساکرونای ویروسی کشور را تهدید می‌کنند، چراکه خود این امر «بسترساز اعتلای خیزش‌های اتمیزه و بی‌سر و فاقد گفتمان و سازماندهی و برنامه مانند خیزش‌های آبان‌ماه 98 و دی‌ماه 96 می‌شوند» که البته خود اعتلای خیزش‌های گرسنگان و فرودستان در جامعه‌ای که بیش از 19 میلیون نفر حاشیه‌نشینان کلان شهرهای آن تشکیل می‌دهند، منهای اینکه باعث امنیتی شدن فضا، به وسیله حزب پادگانی خامنه‌ای می‌گردد و خود این امنیتی شدن فضا شرایط برای سرکوب خیزش‌های معیشتی و جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی مردم ایران توسط دستگاه‌های چند لایه‌ای سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی فراهم می‌کند، از همه مهمتر اینکه اعتلای خیزش‌های اتمیزه و بی‌سر و بدون سازماندهی و برنامه و گفتمان خود به خود «بسترساز ظهور هیولای ناسیونالیسم پوپولیستی در جامعه ایران در فرایند پساکرونای ویروسی می‌شود»؛ که ظهور هیولای ناسیونالیسم پوپولیستی، در فرایند پساکرونای ویروسی، هر چند ادعای آلترناتیوی در برابر حزب پادگانی خامنه‌ای هم داشته باشند ولی هرگز خطر ناسیونالیسم پوپولیستی برای جامعه بزرگ و رنگین کمان و متکثر ایران، کمتر از خطر حزب پادگانی خامنه‌ای نیست.

ثانیاً از آنجائیکه بحران ویروس کرونائی در سه ماه گذشته در جامعه بزرگ ایران باعث گردیده است که سه میلیون و سیصد هزار بیکار جدید به ارتش بیکاران جامعه ایران اضافه بشود و علاوه بر آن بحران ویروس کرونائی باعث گردیده است که خط فقر در جامعه ایران به بیش از 9 میلیون تومان برسد و بیش از 60 میلیون نفر از جامعه ایران به زیر فقر سقوط بکنند و نیازمند به کمک‌های صدقه‌ای رژیم مطلقه فقاهتی برای خط بقا خود بشوند و از آنجائیکه در دوران بحران کرونای ویروسی نمی‌توان گرسنگان را در خانه نگاه داشت و توسط کمک‌های خیریه‌ای نمی‌توان آنها را خاموش کرد. بدین خاطر این همه باعث گردیده است که جامعه امروز ایران آبستن خیزش معیشتی فراگیرتر از خیزش معیشتی آبان‌ماه 98 و دی‌ماه 96 باشد. یادمان باشد که آنچنانکه قبلاً هم اشاره کرده‌ایم، خود خیزش اتمیزه و بی‌سر آیان‌ماه 98 در ادامه خیزش دی‌ماه 96 نشان داد (که برعکس جنبش‌های اجتماعی مدنی و صنفی و سیاسی جامعه بزرگ و رنگین کمان و متکثر ایران که حرکت سینوسی دارند) خیزش‌های گرسنگان و فرودستان جامعه بزرگ ایران «صورتی حلزونی پیدا کرده‌اند» و از آنجائیکه بدون تردید خیزش معیشتی گرسنگان و فرودستان در فاز پساکرونائی و یروسسی بسیار گسترده‌تراز خیزش‌های آبان‌ماه 98 و دی‌ماه 96 می‌باشند و از آنجائیکه حزب پادگانی خامنه‌ای توسط تمرکز قدرت آماده سرکوب همه جانیه آن خیزش می‌باشد، بنابراین، با عنایت به اینکه از یکطرف توازن قوا در عرصه میدانی به سود حزب پادگانی خامنه‌ای می‌باشد و از طرف دیگر از آنجائیکه جوهر خیزش‌های معیشتی پساکرونای ویروسی مانند جوهر خیزشی آبان‌ماه 98 و دی‌ماه 96 اتمیزه و بی‌شکل و بدون تشکل و سازماندهی و رهبری و گفتمان و برنامه می‌باشند، بدین خاطر در شرایطی که جنبش‌های مدنی و طبقاتی و سیاسی جامعه ایران در حال رکود همه جانبه هستند، اعتلای خیزش‌های معیشتی گرسنگان و فرودستان اتمیزه و بی‌سر و بی‌برنامه و گفتمان، در فرایند پساکرونای ویروسی (و در شرایط فقدان نیروی سیاسی آلترناتیوی رژیم مطلقه فقاهتی در داخل و خارج از کشور) نمی‌توانند باعث عقب‌نشینی حزب پادگانی خامنه‌ای در برابر مطالبالت آنها بشود. قابل توجه است که در فرایند پساکرونای ویروسی در برابرخیزش‌های اتمیزه و بی‌شکل و بی‌برنامه و بی‌سر و بی‌گفتمان و در شرایطی که ابربحران‌های موجودیتی و مدیریتی و مشروعیتی رژیم مطلقه فقاهتی گرفتار انسداد ابربحران‌های مرکب درونی هستند، بدون تردید عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی در برابر مطالبات خیزش‌های گرسنگان و فرودستان به معنای فروپاشی کامل درونی این نظام می‌باشد.

بدین ترتیب در فرایند پساکرونای ویروسی تنها در شرایطی خیزش‌های گرسنگان می‌توانند رژیم مطلقه فقاهتی را وادار به عقب‌نشینی در برابر مطالبات خود بکنند که این خیزش‌ها در پیوند با جنبش‌های مدنی و طبقاتی و سیاسی جامعه بزرگ ایران «بتوانند توازن قوا در عرصه میدانی به سود خود تغییر بدهند» و تا زمانیکه این همگرائی در عرصه میدانی بین جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی مدنی و طبقاتی و سیاسی با خیزش‌های اتمیزه و بی‌شکل و بی‌برنامه و بدون تشکل و سازماندهی حاصل نشود، تغییر توازن قوا در عرصه میدانی به سود پائینی‌های جامعه ایران حاصل نمی‌شود و در فرایند پساکرونای ویروسی، خیزش‌ها نمی‌توانند حرکتی رو به جلو داشته باشند. ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه:

1 - در فرایند پساکرونای ویروسی به علت ظهور دوران کرونای اقتصادی و کرونای سیاسی و کرونای اجتماعی جامعه ایران، «فرودستان و پائینی‌های جامعه ایران وارد مرحله انفجاری می‌شوند.»

2 - در فرایند فعلی بحران کرونای ویروسی در جامعه ایران، به علت بحران‌های مرکب و تو در توئی مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، زیست محیطی و بین‌المللی خود تعدد ابربحران‌های فوق، باعث انسداد در بحران‌ها شده است.

3 - ابربحران‌های رژیم مطلقه فقاهتی در فرایند فعلی کرونا ی ویروسی عبارتند از: ابربحران موجودیتی رژیم، ابربحران مدیریتی رژیم و ابربحران مشروعئیتی این رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد که خود این ابربحران‌ها درونی حاکمیت باعث گردیده است تا حزب پادگانی خامنه‌ای در این شرایط با تمرکز قدرت در دست خود و یکپارچه کردن حاکمیت و تصفیه جناح به اصطلاح اصلاح‌طلبان درون حکومتی خود را آماده نرمش قهرمانانه دیگری (در برابر قدرت‌های جهان سرمایه‌داری که در نوک پیکان آنها امپریالیسم آمریکا می‌باشد) در فرایند پساانتخابات 2020 آمریکا می‌کند.

4 - حزب پادگانی خامنه‌ای در راستای شکستن انسداد ابربحران‌های خود با مردم ایران تلاش می‌نماید که با عقب‌نشینی در برابر قدرت‌های امپریالیستی، «در برابر مطالبات مردم ایران مقاومت نماید و تن به عقب‌نشینی ندهد.»

5 - رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ای تلاش می‌کنند که در راستای شکستن ابرجنبش‌های داخلی، خود حاکمیت و بحران‌های مرکب اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی جامعه ایران، در چارچوب حل ابربحران‌های موجودیتی و مدیریتی و مشروعتی خود رژیم حل نماید نه برعکس، در نتیجه همین رویکرد رژیم به بحران‌ها باعث می‌گردد تا «امکان عقب‌نشینی رژیم در برابر مردم ایران در فرایند پسابحران کرونای ویروسی (در شرایطی که توازن قوا در عرصه میدانی هنوز به سود حاکمیت می‌باشد) غیر ممکن بشود.»

6 - بیکاری و فقر و رکود اقتصادی و سقوط قدرت خرید مردم و کاهش درآمد مردم باعث شده است که در فرایند پسابحران کرونای ویروسی، شرایط برای اعتلا و بازتولید خیزش‌های اتمیزه و بی‌سر و بی‌گفتمان و بدون‌سازماندهی و تشکل آماده بشود.

7 - عدم توازن قوا بین بالائی‌های قدرت و پائینی‌های جامعه و عدم پیوند بین جنبش‌های اجتماعی و اعتراضی با خیزش‌های معیشتی گرسنگان و فرودستان و عدم وحدت و تشکل و رهبری جنبش‌ها و خیزش‌ها جامعه ایران و رکود حاکم بر جنبش‌های اجتماعی در این شرایط، عقب‌نشینی رژیم مطلقه فقاهتی و حزب پادگانی خامنه‌ای، در برابر مطالبات جامعه ایران غیر ممکن ساخته است.

8 - بحران ساختار اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی همراه با افزایش اگراندیسمان بیکاری و فقر و تورم و رکود و سقوط ارزش پول ملی کشور و قدرت خرید مردم همه باعث فراگیر شدن خیزش‌های پسابحران کرونای ویروسی (مانند خیزش آبان‌ماه 98 و دی‌ماه 96) می‌شود.

 

  • آگاهی
  • آزادی
  • برابری