سخن روز:

نگاهی به «توافق 25 ساله راهبردی» دولت چین با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم

 

نزدیک به سه ماه است که با مطرح شدن موضوع تائید نهائی «پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری جامع بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی» توسط کابینه حسن روحانی (در سوم تیرماه 99)، این موضوع یکی از بحث برانگیزترین مسائل سیاسی در داخل و خارج از کشور شده است و اعتراضات و واکنش‌های گسترده‌ای هم ایجاد کرده است. بطوریکه بعضی آن را «ترکمنچای جدید خوانده‌اند» و بعضی دیگر آن را به عنوان «محفظه‌ای برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌دانند» و البته بعضی دیگر هم آن را به عنوان «راهی برای شکستن تحریم‌های تحمیلی» دولت ترامپ و جناح هار امپریالیسم آمریکا بر کشور ایران و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تعریف می‌کنند. که این طیف از به اصطلاح اصلاح‌طلبان تا اصول‌گرایان درون حکومتی و تا اپوزیسیون سیاسی و براندازان و طرفداران پروژه رژیم چنج شامل می‌شوند.

به عبارت دیگر موضوع فوق باعث بازتاب‌های گوناگونی و البته چالش برانگیزی چه در میان جریان‌های درون خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و چه در میان مردم و اپوزیسیون و چه در میان دولت‌ها و رسانه‌های مهم جهانی (حتی در آمریکا به عنوان نتایج منفی فشار یک جانبه ترامپ برای راندن ایران به سوی چین) شده است و باعث مجادلات شدیدی در فضای مجازی میان موافقان و مخالفان در گرفته است به طوری که حتی حامیان این پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری جامع بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی را «گامی در جهت برقراری موازنه مثبت در عرصه دیپلماسی رژیم مطلقه فقاهتی می‌خوانند.»

باری از هر چه که بگذریم، منهای داوری‌های متفاوت (در باب این توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم)، می‌توانیم در اینجا داوری کنیم که خود این بحث‌های داغ (در باره این توافق 25 ساله راهبردی دولت چین با رژیم مطلقه فقاهتی) «دلالت بر دل نگرانی جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در شرایط خودویژه و حساس وضعیت فعلی می‌کند». لذا در این رابطه است که بدون تردید برای پیشگامان (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) این سؤال مهم مطرح می‌گردد که این «پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری جامع بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم (که ممکن است در آینده نام قرارداد و یا توافقنامه و یا تفاهم‌نامه به خود بگیرد) تا چه اندازه می‌تواند در سرنوشت مردم نگون‌بخت ایران تأثیرگذار باشد؟» در پاسخ به این سؤال است که باید عنایت داشته باشیم که:

اولاً آنچه که در بین سایت‌ها و نشریات داخل و خارج تا کنون در باب این پیش‌نویس علنی و افشاء شده است، آنقدر کلی و عام می‌باشد که هرگز نمی‌توان «نام قرارداد بر روی این پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم گذاشت». شاید بهتر باشد که موضوع را اینچنین مطرح کنیم که «آنچه که بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی توافق گردیده است، هنوز به صورت علنی نه از جانب رژیم مطلقه فقاهتی و نه از جانب دولت چین انتشار پیدا نکرده است» و آنچه هم که از طریق سایت‌ها و نشریات داخل و خارج انتشار پیدا کرده است «نمی‌توان نام قرارداد روی آن گذاشت» بلکه حداکثر می‌توان آن را «نوعی توافقنامه یا نقشه راه 25 ساله نامید» که البته با قرارداد و پیمان فاصله زیادی دارد. به بیان دیگر این «توافق کلی 25 ساله راهبردی، هنوز در سطح یک توافق کلی می‌باشد و به مرحله قرارداد نرسیده است» و الی الان «مفاد رسمی آن با جزئیات علنی نشده است» و آنچه هم که مطرح شده «به صورت غیر رسمی از طریق منابع خارجی بوده است که مقامات رژیم مطلقه فقاهتی حاکم این مطالب منابع خارجی را تکذیب کرده‌اند». قابل ذکر است که پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری جامع بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که از سوم تیرماه 99 با تائید کابینه شیخ حسن روحانی آفتابی شده است، «مولود بیانیه ژانویه 2016 می‌باشد» که چهار سال پیش (هنگام دیدارشی جین پینگ رهبر فعلی چین از تهران و مذاکراتش با خامنه‌ای و روحانی) بیانیه ژانویه 2016 منتشر گردید، بر این مطلب بیافزائیم که در بیانیه ژانویه 2016 برای «اولین بار در خصوص ایجاد مشارکت جامع راهبردی بین جمهوری خلق چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توافق گردید» که برای تعریف این رابطه بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در آن بیانیه عنوان «راهبردی» به کار برده شده است.

بدین جهت در این رابطه است که می‌توانیم بگوئیم که پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری جامع بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، طرحی برای به روز رسانی و عملیاتی کردن بند ششم بیانیه ژانویه 2016 در خصوص «ایجاد مشارکت جامع راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم» می‌باشد که 4 سال پیش در دیدارشی جین پینگ در تهران با خامنه‌ای و شیخ حسن روحانی منتشر گردید و از اینجا است که طبق برخی گزارش‌ها این «توافق کلی مستقیماً با تصمیم خامنه‌ای و ارسال نماینده او (علی اکبر ولایتی) به پکن مورد توافق قرار گرفته است» و لذا در این رابطه بود که دو سال پیش در سفر علی اکبر ولایتی به پکن او در این رابطه در نقد مخالفین این توافقنامه گفت: «منتقدان این استراتژی مانند اصحاب کهف فکر می‌کنند که صدها سال در خواب بوده‌اند و از حوادث جهان عقب افتاده‌اند». فراموش نکنیم که «بیانیه ژانویه 2016 در گرماگرم توافقنامه برجام صورت گرفت». به یاد داشته باشیم که «پیش از برجام دولت چین هرگز در مقابل تحریم‌های آمریکا علیه ایران، در برابر آمریکا نه تنها نیستاده، بلکه برعکس همیشه از سیاست‌های آمریکا تبعیت کرده است» و در دوره پسا برجام نیز «چینی‌ها پس از آغاز تحریم‌های ترامپ علیه ایران بلافاصله روابط اقتصادی‌شان را با ایران کاهش دادند». مثلاً خودروسازان چینی به سرعت از ایران خارج شدند و «شرکت ملی نفت چین اعلام کرد که به خاطر تحریم‌های آمریکا از سرمایه‌گذاری در میدان گازی پارس جنوبی منصرف شده است» و در 14 مهرماه 1398 از طرح توسعه فاز 11 پارس جنوبی تبری کرد و «واردات نفت از ایران به شدت کاهش داد» و برعکس، «واردات نفت از آمریکا را افزایش داد» آنچنانکه در حال حاضر روزانه 140 هزار بشکه نفت از آمریکا خریداری می‌کند. به بیان دیگر، در خصوص پایبندی چین به این پیش‌نویس (طرح همکاری جامع بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) باید بگوئیم که همین دولت چین زیر فشارهای تحریم‌های امپریالیسم آمریکا (برای حفظ منافعش با آمریکا) قراردادهای مهم و استراتژیک نفتی با ایران را (که در خلاء تعطیل شدن فعالیت کمپانی‌های اروپائی منعقد شده بود) رها کردند و از خیرش هم گذشتند، مع الوصف، بدین ترتیب است که می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که پیش‌نویس نهائی برنامه 25 ساله همکاری جامع دولت چین با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، در این شرایط «حداکثر یک پروژه‌ای است که از آن به اشتباه به نام قرارداد 25 ساله بین چین و ایران یاد می‌کنند» به عبارت دیگر یک «نقشه راه است، نه یک پیمان و قرارداد» که در چهار سال پیش در دیدار رهبر چین با خامنه‌ای و روحانی تهیه شده است.

پر واضح است که در این شرایط تا کنون «جزئیاتی که بتوان به عنوان یک قرارداد به آن استناد کرد، هنوز منتشر نشده است» بلکه حتی «پیش‌بینی می‌شود که تا آخر هم جزئیات مربوط به این توافق کلی منتشر نشود» چرا که این «توافقنامه در این شرایط در عرصه رقابت امپریالیستی بین دو امپریالیسم آمریکا و چین منعقد گردیده است» (که برای فهم این مهم شما را دعوت به خواندن سرمقاله شماره 135 نشر مستضعفین تحت عنوان اعلان جنگ سرد میان چین و آمریکا می‌کنیم) بنابراین، از آنجائیکه «کشور ایران در منطقه یکی از حساس‌ترین گره‌گاه‌های ژئوپولیتیک جهان می‌باشد» با عنایت به اینکه در این توافقنامه کلی، «تلاش چین برای تصرف بازار ایران در تمامی عرصه‌های اقتصادی، نفتی، انرژی، کشاورزی، شیلات، آبخیزداری، بانک، بیمه، زیرساخت‌های مخابراتی، فن‌آوری ارتباطات و راه‌آهن و مترو و بنادر، جهانگردی، بهداشت و درمان، عرصه سیاسی و نظامی و فرهنگی و امنیتی نیز می‌باشد» در نتیجه همین امر باعث می‌گردد تا بعداً هم «مفاد رسمی و جزئیات این توافقنامه کلی علنی نشود». توجه داشته باشیم که «تمامی بازار و امتیازات فوق در دوره رژیم کودتاتی و توتالیتر پهلوی در اختیار امپریالیسم آمریکا بوده است». طبیعی است که در عرصه این «تقسیم باز تقسیم، دو باره بازار بزرگ ایران رقابت امپریالیستی در روند قطب‌بندی جدید جهانی (انتقال از نظم جهانی منوپل به نظم جهانی چند قطبی) ممکن است که مانند دو جنگ اول و دوم جهانی صورت نظامی پیدا کند». بدون تردید می‌توان نتیجه‌گیری کرد که «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این شرایط (رقابت دو امپریالیسم چین و آمریکا) با این توافق 25 ساله راهبردی با چین دست در لانه زنبور کرده است.»

یادمان باشد که علت جنگ جهانی دوم آن بود که کشور آلمان، مثل امروز چین، رشد شدید تولید ناخالص داخلی پیدا کرده بود و برای «بازار، انباشت سرمایه‌های مالی مازاد خود» که سرریز کرده بود «نیازمند به بازارهای خارجی بود» لذا در این رابطه بود که امپریالیسم تازه ظهور آلمان در آن زمان، در برابر کشورهای امپریالیستی حاکم بر جهان سرمایه‌داری «اعلام می‌کرد که من سهم خود از بازارهای جهانی می‌خواهم» اما امپریالیست‌ها یا الیگارشی‌های مالی حاکم بر سرمایه‌داری جهانی «حاضر به تمکین و تقسیم بازارها با الیگارشی مالی آلمان نشدند» در نتیجه جنگ دوم جهانی برای «باز تقسیم بازارهای جهانی میان الیگارشی‌های مالی از سرگرفته شد». حمایت رژیم کودتائی و توتالیتر سلطان اول پهلوی (رضا شاه) در دوران فترت دو جنگ جهانی اول و دوم از امپریالیسم تازه ظهور آلمان (مانند حمایت امروز رژیم مطلقه فقاهتی حاکم از الیگارشی مالی چین) باعث گردید که سحرگاه سوم شهریور 1320 هواپیماهای متفقین از بالا بر پایتخت (تهران) کاغذهائی بریزند که روی آنها نوشته شده بود: «ما ایران را اشغال خواهیم کرد» و سه روز بعد در ششم شهریور 1320 «تهران با آن همه دبدبه و کبکبه رضا شاه بدون هیچ مقاومتی دست‌ها را بالا برد و تسلیم شد» و «نیروهای متفقین فاتحانه خود را در شهر تهران مستقر کردند». آنچنانکه انگلیسی‌ها زمین‌های جلالیه و یوسف آباد را گرفتند و آمریکائی‌ها در ده امیرآباد و روس‌ها در دولاب مستقر شدند، متفقین در روز ششم شهریور 1320 بود که به رضا شاه اعلام کردند که منهای اینکه سفارت آلمان باید بسته شود و مهندسان آلمانی و نیروهای آلمانی باید ظرف 24 ساعت از ایران بیرون بروند، خود رضا شاه را هم مانند یک گنجشگ گرفتند و در قفس کردند و به موریس آخرین ایستگاه حیات او فرستادند و پسر 22 ساله‌اش (سلطان دوم پهلوی که دست چپ، راستش هم تشخیص نمی‌داد) را با دست خود جانشین او کردند.

باری، این «سرنوشت قدرت‌های کوچکی است که در دوران رقابت امپریالیست‌ها برای تقسیم باز تقسیم جهان، خود را بازیچه دستان امپریالیست‌ها می‌کنند». فراموش نکنیم که:

اولاً خاورمیانه امروز در عرصه‌گذار از نظم جهانی منوپل به نظم جهانی پلی‌پل، علاوه بر اینکه «یک منطقه کاملاً میلیتاریستی می‌باشد و انبار سلاح‌های مختلف هست و بیش از 400 بمب اتمی تنها در کشور اسرائیل ذخیره شده است، این خاورمیانه در این شرایط در دست آمریکا می‌باشد». طبیعی است که «انتقال ایران به عنوان گره‌گاه ژئوپولیتیکی جهان از امپریالیسم آمریکا به امپریالیسم چین در دوران‌گذار نظم جهانی و جنگ سرد و رقابت امپریالیستی امری ساده نخواهد بود.»

ثانیاً باید عنایت داشته باشیم که «توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تنها یک قطعه کوچک از پازل بزرگ استراتژی یا طرح یک کمربند – یک راه و یا استراتژی جاده ابریشمشی جین پینگ می‌باشد». به بیان دیگر، توافق کلی یا نقشه راه 25 ساله بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «در راستای طرح بلندپروازانه و هدف استراتژیک برای بازگشائی راه جدید ابریشم و ابتکار کمربند – راهشی جین پینگ می‌باشد» و البته «بدون فهم و تحلیل مشخص و عینی و کنکرت از استراتژی ابتکار کمربند – راه و استراتژی بازگشائی جاده ابریشمشی جین پینگ نمی‌توانیم، به تحلیلی مشخص و عینی و کنکرت از توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم دست پیدا کنیم». یادآوری می‌کنیم، توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به عنوان یک «استراتژی» دارای دو مؤلفه متفاوت می‌باشد، مؤلفه اول رابطه این استراتژی با «استراتژی نگاه به شرق خامنه‌ای» می‌باشد و مؤلفه دوم آن «رابطه این استراتژی با استراتژی ابتکار کمربند – راه برای بازگشائی جاده ابریشم» (شی جین پینگ رهبر چین که یک ابر پروژه برای سرمایه‌گذاری زیربنائی در 60 کشور جهان است) می‌باشد.

باری، در خصوص دو استراتژی کمربند – راه و بازگشائی جاده ابریشم چین باید توجه داشته باشیم که چین از سال 2012 جهت «صدور انباشت متمرکز سرمایه‌های مالی خودش، به بازارهای خارجی در راستای افزایش نرخ سود بود کهشی جین پینگ ابتکار کمربند - راه را آغاز کرد»، به بیان دیگر ابتکار یک کمربند – یک راه توسطشی جین پینگ از بسیاری جهات تلاش برای «ایجاد بازار خارجی جهت صادرات شرکت‌های بزرگ چینی بوده است» تا توسط آن، آن شرکت‌های بزرگ چینی بتوانند برای «ظرفیت مازاد خود ایجاد بازار خارجی بکنند». مطابق این استراتژی، چین در پی آن بود که به «سایر کشورهای در حال توسعه وام بدهد تا آنها را به خرید محصولات چینی و به کارگیری شرکت‌های چینی تشویق بکند» بنابراین، در این رابطه است که «دولت چین در چارچوب توافق 25 ساله راهبردی (بین چین و رژیم مطلقه فقاهتی) به دنبال آن است که 400 میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری کند» که از این مبلغ 400 میلیارد دلار، مبلغ 280 میلیارد دلار در عرصه نفت و گاز و پتروشیمی و برخی معادن دیگر سرمایه‌گذاری می‌گردد و بقیه (120 میلیارد دلار) در عرصه‌های زیربنائی و صنعتی و غیره سرمایه‌گذاری می‌شود (البته طرح مبلغ فوق از طریق نشریات خارجی مطرح شده است که بعداً توسط مقامات رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تکذیب گردیده است). آنچه از دلیل و علت سرمایه‌گذاری نجومی چین (در چارچوب توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) قابل فهم است، اینکه:

الف – چین با سرمایه‌گذاری در عرصه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی و امنیتی و نظامی ایران می‌خواهد «حضور برجسته‌ای داشته باشد.»

ب - با عنایت به نیروی کار ارزان در ایران (دستمزد کارگر در ایران روزانه بین 2 تا سه دلار می‌باشد) و مواد خام ارزان اعم از نفت و گاز و غیره و زمین ارزان در ایران، چین تلاش می‌کند تا با «صدور سرمایه‌های مالی خودش در صورت کالا و ارز چینی شرایط برای افزایش نرخ سود و حجم سود خود فراهم سازد.»

ج – چین با سرمایه‌گذاری 400 میلیارد دلاری در کشور ایران، در این شرایط رقابت امپریالیستی و گذار نظم جهانی تلاش می‌کند که حتی رژیم‌های که به لحظ سیاسی از استقلال سیاسی برخوردار می‌باشند، وابسته به خود بکند.

د – تخفیف‌های 22 درصدی در خرید نفت و گاز ایران، در چارچوب توافق 25 ساله راهبردی بین چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «اضافه سود بر نرخ سود سرمایه‌گذاری در ایران می‌باشد.»

ه – در قالب توافق 25 ساله راهبردی فوق، «چین این 400 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری و یا خرید نفت و گاز از ایران را به صورت دلار و یا ارز معتبر خارجی به رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نمی‌دهد» بلکه «بخش اعظم آن به صورت کالاهای خودش وارد بازار ایران می‌کند» و «بخش دیگر هم ارز خودش می‌پردازد که باز این ارز خودش جز برای خرید کالا از خودش مصرف دیگری ندارد.»

و - چین در قالب توافق 25 ساله راهبردی فوق، با سرمایه‌گذاری 400 میلیارد دلاری به دنبال آن است که از طریق سرمایه‌گذاری در عرصه‌های مختلف اقتصادی نفتی، گازی، انرژی، کشاورزی، شیلات، آبخیزداری، بانک، بیمه، زیرساخت‌های مخابراتی فن‌آوری، ارتباطات، راه آهن، مترو، بنادر، جهانگردی، بهداشت، درمان و عرصه‌های سیاسی، امنیتی و نظامی «همراه با سلطه همه جانبه بر بازار ایران، اهداف وسیع‌تری برای سلطه بر بازارهای منطقه خاورمیانه و خلیج فارس دنبال می‌کند.»

ز – چین در چارچوب 280 میلیارد سرمایه‌گذاری در بخش نفت و گاز و پتروشیمی ایران، «به عنوان بزرگ‌ترین مصرف کننده نفت و سوخت جهان می‌تواند، توسط توافق 25 ساله راهبردی با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، بخش بزرگی از 20 میلیون بشکه مصرف روزانه خود را در کشور ایران تأمین کند». قابل ذکر است که چین در طول 10 سال آینده به 50 میلیون بشکه نفت وارداتی نیازمند می‌باشد و اگرچه اکنون بر نفت دو کشور انگولا و سودان جنوبی مسلط می‌باشد، ولی حداکثر نفتی که چین می‌تواند از این دو کشور وارد بکند، 5 میلیون بشکه روزانه می‌باشد، بنابراین چین در 10 سال آینده (منهای 5 میلیون بشکه نفت وارداتی از انگولا و سودان جنوبی) نیازمند به واردات 45 میلیون بشکه نفت روزانه است که طبق این توافق 25 ساله قرار است که با سرمایه‌گذاری 280 میلیارد دلاری در عرصه نفت گاز کشور ایران، «تولید نفت روزانه ایران به 4/8 میلیون بشکه برساند». پر واضح است که در آن صورت چین می‌تواند در طول 10 سال آینده بخشی مهمی از 50 میلیون بشکه نفت وارداتی خود را در چارچوب توافق 25 ساله فوق جبران نماید. مضافاً اینکه، از آنجائیکه «کشور ایران دومین کشور صادر کننده گاز در جهان می‌باشد» چین در چارچوب این توافق 25 ساله راهبردی، به دنبال آن است که از طریق «لوله‌کشی در مسیر افغانستان و پاکستان بتواند گاز ایران را به غرب چین برساند». عنایت داشته باشیم که اگرچه در طول 3 دهه گذشته بخش شرقی و جنوبی کشور چین توانسته است توسعه همه جانبه صنعتی و اقتصادی پیدا کند، اما بخش غربی و شمالی چین هنوز توسعه کامل پیدا نکرده است و لذا دولت چین در این شرایط برای «نجات کشور چین از توسعه ناموزون داخلی، به دنبال سرمایه‌گذار وسیع داخلی جهت توسعه مناطق غربی و شمالی خود می‌باشد». پر پیداست که لازمه انجام این توسعه وسیع اقتصادی و صنعتی در غرب و شمال چین، مهیا شدن سوخت لازم برای انجام این مهم می‌باشد که در این رابطه «لوله کشی گاز از طریق افغانستان و پاکستان و رساندن گاز ایران به غرب و شمال چین می‌تواند یک فاکتور مهم برای چین در عرصه توسعه غرب و شمال این کشور باشد.»

ط - چین توسط توافق 25 ساله راهبردی فوق تلاش می‌کند تا با پیوند با ایران، با توجه به «موقعیت ژئوپولیتیکی و ممتاز ایران، قدرت چانه‌زنی خودش در رقابت بین‌المللی امپریالیستی و در عرصه تقسیم باز تقسیم بازارهای جهانی به خصوص با امپریالیسم آمریکا بالا ببرد.»

ی - از همه مهمتر اینکه چین در چارچوب توافق 25 ساله راهبردی فوق، به دنبال «بازگشایی جاده ابریشم می‌باشد». توضیح آنکه (آنچنانکه در سرمقاله شماره 135 نشر مستضعفین تحت عنوان اعلان جنگ سرد میان آمریکا و چین مطرح کردیم) «پروسه تاریخی ظهور امپریالیسم باید به دو مرحله تقسیم کنیم». مرحله اول، ظهور امپریالیسم قبل از «تکوین انباشت اولیه سرمایه‌داری» در مغرب زمین است که در قرن‌های 15 و 16 و 17 توسط غارت ثروت‌های کشورهای مستعمره پیرامونی، به وسیله قدرت نظامی و نیروی دریائی کشورهای امپریالیستی و استعمارگر انگلستان و پرتغال و هلند و فرانسه و اسپانیا و بلژیک صورت گرفت. مرحله دوم ظهور امپریالیسم از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم صورت گرفت. که تفاوت مرحله دوم ظهور امپریالیسم با مرحله اول (ظهور امپریالیسم) در این می‌باشد که در مرحله دوم «ظهور امپریالیسم، سنتز و مولود انباشت سرمایه‌های مالی (الیگارشی‌های مالی کشوری) آمریکا و آلمان و فرانسه و انگلستان و غیره بود» و بدین ترتیب بود که کشورهای سرمایه‌داری که به صورت مشخص از قرن 18 و 19 (از انگلیس، فرانسه، هلند، بلژیک، اسپانیا و پرتغال تا آمریکا و آلمان و ژاپن) تکوین پیدا کردند (برعکس امپریالیسم مرحله اول) توسعه اقتصادی آنها وابسته به بازار بود (نه غارت ثروت‌های کشورهای مستعمره توسط قدرت نظامی و نیروی دریائی) این‌ها بازارهای خارجی را به تصرف خودشان در می‌آوردند و در چارچوب رویکرد لیبرالیستی یا نئولیبرالیستی و سیاست اقتصادی سرمایه‌دارانه خود تلاش می‌کنند تا کشورهای پیرامونی را از توسعه باز دارند و آنها را بدل به آپاندیس اقتصاد و سیاست خودشان بکنند. در این رابطه کشور چین در شرایط حاضر جهت مقابله با آن سیاست امپریالیستی گذشته استراتژی جدیدی در دستور کار خود قرار داده است تحت عنوان «بازگشایی جاده ابریشم»، توجه داشته باشیم که «جاده تاریخی ابریشم» به مدت بیش از دوهزار سال از «چین بزرگترین امپراطوری جهان ساخت» یعنی امپراطوری‌های بزرگ روم و ایران و یونان در طول دو هزار سال فوق قابل مقایسه با امپراطوری بزرگ چین نبودند. اما از قرن پانزدهم که قدرت‌های امپریالیستی ظهور پیدا کردند، آن‌ها توانستند «امپراطوری عظیم چین را به تصرف خود در آورند» مع الوصف، بدین ترتیب بود که «چین مدت یکصد سال تلاش کرد تا با مبارزه همه جانبه با قدرت‌های امپریالیستی حاکم بر جهان خود را از حصار استعمار نجات بدهد» و بر روی پای خودش بایستد. و از آنجائیکه در فرایند پسا فروپاشی شوروی در دهه 1990 به بعد الی الان، «چین با روی‌گردانی از نظام مارکسیست – دولتی گذشته، به سمت اقتصاد هار سرمایه‌داری وارد شده است» در نتیجه این امر باعث گردیده تا در این شرایط کشور چین «صاحب مازاد سرمایه و انباشت و صادرات بشود». بدین جهت همین امر باعث گردیده است تا «چین این پتانسیل عظیم خود را در این شرایط در خدمت اقتصاد 50 سال آینده خود درآورد» که خروجی نهایی این رویکرد تکیه دولت چین بر «استراتژی بازگشائی جاده ابریشم می‌باشد.»

برای انجام این استراتژی «بازگشائی جاده ابریشم» است که این جاده در سه مؤلفه خط هوائی و خط راه آهن و خط جاده‌ای اتوبان از طرف دولت چین دنبال می‌شود که طول این جاده ابریشم از مرکز چین تا غرب اروپا می‌باشد. خط دریائی این جاده ابریشم از چین وارد اندونزی و از اندونزی وارد سریلانکا و از سریلانکا وارد آفریقا می‌شود که طبق توافق 25 ساله راهبردی دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم قرار است که «یک خط دریائی هم وارد خلیج فارس بشود» که در صورت تحقق این امر توسط این «خط دریائی جدید به خلیج فارس توسط چین، کشور ایران بدل به گره‌گاه بزرگ استراتژی جاده ابریشم چین، یا بدل به گره‌گاه بازار بزرگ و جهانی چین می‌شود». قابل ذکر است که مطابق این توافق 25 ساله راهبردی است که چین در سرمایه‌گذاری مشترک با کشور ایران، وارد تولید برق و انتقال برق به کشورهای عراق و پاکستان و افغانستان (سه کشوری که به هر حال بازارشان تشنه می‌باشد) می‌شود. همچنین مطابق این توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم است که راه آهنی که خلیج فارس را به افغانستان وصل می‌کند و از ایران عبور می‌نماید (زیرا عبور این راه آهن از مناطق کوهستانی پاکستان هزینه گزافی در برخواهد داشت) توسط چین به انجام برسد. لذا در آن صورت چین می‌تواند بر «مرکز ثقل آسیای میانه یعنی پاکستان و افغانستان مسلط بشود». بر این مطلب اضافه کنیم که ایران و ترکیه و مصر و اسرائیل، «گلوگاه‌های ترانزیتی استراتژی بازگشائی جاده ابریشم چین می‌باشند» چراکه «استراتژی بازگشائی جاده ابریشم قرار است مشرق و مغرب ارواسیا را به یکدیگر مرتبط کند» و از اینجا است که «خاورمیانه ثقل استراتژی جاده ابریشم چین می‌شود». یادمان باشد که منافع اقتصادی چین در خاورمیانه تنها به انرژی محدود نمی‌شود، زیرا در شرایط فعلی چین یکی از صادرکنندگان عمده کالا به بازارهای خاورمیانه می‌باشد. که برای فهم این مهم کافی است که بدانیم از سال 2007 الی الان بیش از کالاهای آمریکائی کالاهای چینی وارد خاورمیانه شده است. آنچنانکه در فاصله سال‌های 1993 تا 2016 صادرات چین به خاورمیانه 25 برابر شده است و از مبلغ 7/2 میلیارد دلار به مبلغ 124 میلیارد دلار رسیده است.

ک – در چارچوب توافق 25 ساله راهبری بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، قرار است که «بیش از 5 هزار کارشناس چینی وارد ایران بشوند» تا در محورهای مختلف اقتصادی و نظامی و امنیتی و راه ترابری و مدرنیزه کردن بنادر و راه آهن مشغول به کار بشوند. که البته خود این امر نشان دهنده آن می‌باشد که توافق 25 ساله راهبردی دولت چین با رژیم مطلقه فقاهتی، برای «چین بازار به کارگیری نیروی انسانی‌اش نیز می‌باشد». قابل ذکر است که در پایان سال 2014 «بیش از 160 هزار پیمانکار چینی در خاورمیانه فعال بودند» آنچنانکه تنها پس از وقوع جنگ داخلی لیبی در سال 2011، چین برای تخلیه 35 هزار تبعه خود که در این کشور مشغول به کار بودند یک ناو جنگی به منطقه فراخواند امری که در نوع خود بی‌سابقه بود. ماحصل آنچه که گفته شد اینکه:

1 - امپریالیسم چین (برعکس امپریالیسم غرب، از امپریالیسم آمریکا تا امپریالیسم ژاپن و امپریالیسم انگلستان و فرانسه و آلمان و ایتالیا و هلند و پرتغال و اسپانیا و بلژیک که از گذشته تا حال رویکرد استعماری در شکل نو و کهنه به کشورهای پیرامونی داشته‌اند) هرگز در طول هزاران ساله عمر تمدنش از آغاز تا به امروز «رویکرد استعماری و سلطه‌گرایانه سیاسی و جغرافیایی نسبت به کشورهای پیرامونی خود نداشته است» بنابراین رویکرد «استثمارگرایانه امپریالیسم چین» (چه در شکل «استثمار ملت از ملت» و چه در شکل «استثمار طبقه از طبقه») تنها در چارچوب «نظام سرمایه‌داری هار این کشور» (در فرایند پسا فروپاشی بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی از دهه 1990 الی الان) به صورت «سودبری با نرخ بالا» و «تخفیف‌گیری‌های یک جانبه صادرات کشورهای پیرامونی» و «استثمار کارگران داخل و خارج از چین» و «غارت موادخام این کشورها» در عرصه صدور سرمایه مالی و انباشت نجومی خود به کشورهای پیرامونی قابل تعریف و تفسیر می‌باشد.

2 - توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، «یک تفاهم‌نامه همه جانبه می‌باشد» که در صورت اجرائی شدن آن، به علت سرمایه‌گذاری 400 میلیارد دلار در کشور ایران (توسط امپریالیسم چین) به خصوص با در نظر گرفتن «سرمایه‌گذاری 280 میلیارد دلاری در بخش نفت و گاز و پتروشیمی ایران» با عنایت به اینکه، بر اساس منابع پژوهشگر اقتصادی، «در جهان حتی در 50 سال آینده نفت همچنان عامل اصلی توسعه اقتصادی می‌باشد» و از آنجائیکه «چین تنها کشور توسعه یافته جهان است که در 50 سال آینده از منابع کافی جهت رفع نیاز سوخت برخوردار نمی‌باشد» و «در 10 سال آینده نیاز چین به نفت روزانه به 50 میلیون بشکه می‌رسد» و با توجه به اینکه در چارچوب توافق 25 ساله راهبری بین دولت چین و رژیم مطلق فقاهتی حاکم قرار است با «سرمایه‌گذاری 280 میلیارد دلاری چین در عرصه نفت و گاز و پتروشیمی و معادن کشور ایران، تولید روزانه نفت ایران را به 4/8 میلیون بشکه برساند» باید توجه داشته باشیم که در این رابطه:

اولاً «چین تنها کشوری است که توان انجام سرمایه‌گذاری 280 میلیارد دلاری در عرصه نفت و گاز و پتروشیمی ایران را دارد.»

ثانیاً چین در طول 20 سال گذشته موفق شده است که در «امر استحصال نفت» به لحاظ تکنولوژی رشد فوق‌العاده‌ای بکند و امروز قادر است (منهای توان سرمایه‌گذاری) به لحاظ «تکنولوژی در دریا و خشکی و مناطق صحرائی و کوهستانی نفت استحصال کند». همچنین چین توانائی حمل نفت (با کشتی‌های غول پیکر) و توانائی عظیم لوله‌کشی نفت و گاز و توانائی زیرسازی شهرها و توانائی تولید واگن و جاده‌سازی و تونل‌ها و قطار زیرزمینی و ارتباطات دارد. باری، بدون تردید در چنین شرایطی است که می‌توانیم داوری کنیم که «کشور چین توانائی انجام این توافق 25 ساله راهبردی را دارد» هر چند که تخفیف‌های 22 درصدی در قیمت‌گذاری بر نفت صادراتی ایران، فشار مضاعفی بر مردم نگون‌بخت ایران می‌باشد.

3 - برای داوری در باب این توافق 25 ساله راهبردی بین چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم باید نخست عنایت داشته باشیم که این توافق 25 ساله راهبردی دو وجه دارد، یک وجه آن کشور چین است که فوقا به آن پرداختیم، وجه دوم آن رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد که در این شرایط «غریقی در دریای طوفانی ابر بحران‌های سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و زیست محیطی می‌باشد که جهت نجات خود به هر حشیشی چنگ می زند». (الغرِیقُ یتشبَّثُ بکلّ حَشیش) و در واقع تنها به «نجات خودش در این دریای طوفانی می‌اندیشد، نه نجات مردم ایران» و البته در این شرایط رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حزب پادگانی خامنه‌ای هم ناامید از روسیه می‌باشد (چراکه روسیه در عرصه نفت و گاز ایران «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را رقیب خود می‌داند، نه شریک خود») و هم ناامید از اتحادیه اروپا (چراکه اتحادیه اروپا از آغاز تکوین خود الی الان نشان داده است که در تحلیل نهائی دنباله‌رو سیاست‌های امپریالیستی آمریکا می‌باشند) و هم خود را در برابر دشمنی همه جانبه (مثل امپریالیسم آمریکا و صهیونیسم منطقه) می‌بیند، بنابراین «تنها یک راه در پیش دارد» و آن تکیه بر «دولت چین جهت جلب حمایت سیاسی و اقتصادی و نظامی و امنیتی چین از رژیم خود می‌باشد». بدین خاطر در این رابطه است که اجرائی شدن توافق 25 ساله راهبردی بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی «آخرین شانسی است که حزب پادگانی خامنه‌ای جهت بازتولید موقت قدرت نظامی و سیاسی و اقتصادی خود می‌تواند در این شرایط تندپیچ تاریخی‌اش آزمایش کند.»

یادمان باشد که «چین در حال برنامه‌ریزی برای تبدیل شدن به یک ابر قدرت نظامی تا سال 2049 میلادی است». یکی از مهمترین اهداف چین در این راستا «برابری و حتی پیشی گرفتن از امپریالیسم آمریکا، جهت کسب هژمونی سیاسی و نظامی و حقوقی بر جهان می‌باشد». چین در این شرایط توسعه برنامه‌های نظامی خود را با احداث پایگاه‌هایی در مناطق مختلف آغاز کرده است که «آفریقا یکی از نخستین مناطقی بوده که برای حضور برون مرزی مورد توجه قرار داده است» و لذا در این رابطه است که چین اخیراً پایگاهی در نزدیکی تاسیسات امپریالیسم آمریکا در کشور جیبوتی احداث کرده است و در ادامه آن در این شرایط در حال تأسیس پایگاه‌های نظامی در کشورهای میانمار، تایلند، سنگاپور، سریلانکار، اندونزی، امارات متحده عربی، انگولا و تاجیکستان می‌باشد. اضافه کنیم که در این شرایط «چین دارای بزرگترین ناوگان دریایی در سطح جهان می‌باشد» چرا که ناوگان دریائی این کشور در حدود 350 کشتی جنگی و زیر دریایی تشکیل شده است که «شامل بیش از 130 ناو جنگی است» (و این در حالی است که ناوگان دریایی امپریالیسم آمریکا به عنوان قدرت نخست نظامی جهان تنها 293 کشتی نظامی دارد) در این شرایط گزارش متعدد از سواحل چین حاکی از مشاهده «زیر دریایی‌های جدید این کشور همراه با موشک‌های بالستیک کلاس چین و برخی موشک‌های بالستیک هسته‌ای با برد بیش از 13 هزار کیلومتر می‌باشد» که خود این موضوع نشان دهنده فناوری و تسلیحات نظامی چین و «روند حرکت این کشور به سمت تبدیل شدن به یک قدرت، کلاس جهانی در طول ده سال آینده می‌باشد» روندی که «تهدیدی جدی برای امپریالیسم آمریکا است.»

پر پیداست که در این رابطه با توجه به اینکه اهداف توافق 25 ساله راهبری بین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دولت چین، «شامل اهداف نظامی و امنیتی و اقتصادی و سیاسی می‌شود» با عنایت به «موقعیت ژئوپولیتیکی و ممتاز ایران در خلیج فارس و در آسیای غربی و در خاورمیانه» بدون تردید اجرائی شدن این توافق 25 ساله راهبردی می‌تواند کشور ایران را برای «استراتژی یک کمربند – یک راه یا استراتژی بازگشائی جاده (آبی و جاده زمینی و جاده هوائی) ابریشم» کشور چین در ده سال آینده، «بدل به گره‌گاه بزرگ بازار چین در عرصه جهانی بکند.»

4 - در خصوص داوری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به توافق 25 ساله راهبردی دولت چین با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باید بگوئیم که «مخالفت ما با این توافق 25 ساله از موضع ضد سرمایه‌داری و ضد امپریالیستی است» بنابراین «هر گونه برخورد (جریان‌های داخل و خارج از کشور) با موضع ضد چینی (به جای موضع ضد سرمایه‌داری و ضد امپریالیستی) در حمایت از رویکرد سرمایه‌داری جهانی مغرب زمین از امپریالیسم آمریکا تا امپریالیسم انگلستان و فرانسه و آلمان و تا امپریالیسم ژاپن محکوم می‌کنیم» چرا که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «با سرمایه‌داری جهانی و امپریالیسم مخالف است، این سرمایه‌داری خواه سرمایه‌داری هار امپریالیسم چین باشد و خواه سرمایه‌داری امپریالیسم مغرب زمین، در اشکال مختلف آن باشد». بدین خاطر در این رابطه است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با موضع ضد چینی (در برخورد با توافق 25 ساله راهبری بین دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی) توسط جریان‌های خارج‌نشین از راست راست تا چپ چپ مخالف می‌باشد.

5 - در تحلیل نهائی، هدف امپریالیسم چین (از این توافق 25 ساله راهبردی با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) «صدور سرمایه‌های مالی به خاطر کسب سودهای هنگفت، با نرخ‌های بالا و استفاده کردن از نیروی کار ارزان ایران و همچنین استفاده کردن از مواد خام ارزان در ایران در چارچوب مناسبات سرمایه‌داری هار چین می‌باشد» که از نظر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در کادر «رویکرد ضد سرمایه‌داری و ضد استثماری محکوم می‌باشد» و بدین خاطر آن را یک «توافقنامه استثمارگرایانه دو مؤلفه‌ای طبقه از طبقه و ملت از ملت برای مردم ایران تعریف می‌کنیم.»

6 - از نظر جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، توافق 25 ساله راهبردی میان دولت چین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باید از سه جانب کاملاً متفاوت مورد بررسی و تحلیل و موضع‌گیری قرار بگیرد که این سه جانب عبارتند از:

الف – جانب منافع مردم ایران که «ما آن را استثمارگرایانه تحلیل می‌کنیم» (نه استعمارگرایانه).

ب - از جانب دولت چین که بدون تردید جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این باور است که کشورها باید با هم همکاری داشته باشند، ولی این «همکاری باید به صورت دو طرفه (نه یکجانبه) و در بستر روندهای دموکراتیک مادیت پیدا کنند» نه به صورت «یک جانبه در راستای صدور سرمایه‌های مالی، به خاطر کسب سودهای هنگفت و استثمار نیروی کار جامعه ایران و غارت مواد خام مردم ایران با تخفیف‌های نجومی.»

ج – از جانب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، باید بدانیم که این رژیم «تنها در دولت نهم و دهم محمود احمدی نژاد بیش از 700 میلیارد دلار فقط و فقط نفت فروخته است» و البته این در شرایطی بوده است که طبق گفته دولت یازدهم «میانگین رشد تولید ناخالص داخلی ایران در دوران 8 ساله دولت محمود احمدی نژاد صفر بوده است». لذا در خصوص جانب سوم (رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) باید بگوئیم که اوج فاجعه این رژیم در آنجا است که این رژیم آنچنان توسط «فساد فراگیر سیستمی و ساختاری و رویکرد هژمونی‌طلبانه‌اش در منطقه، منافع این ملت مظلوم را غارت و بر باد داده است که امروز اقتصاد ایران در تله 400 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری امپریالیسم چین قرار گرفته است». فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ.

پایان