سلسله درس‌هائی از قرآن - سوره قلم – قسمت ششم

تبیین «دین پیامبرانه» در مسیر «جنبش رهائی‌بخش بشریت» پیامبر اسلام

 

شرح واژگان و تفسیر متن:

1 - «ن» به معنی دوات است آن دواتی که قلم را در آن می‌زنند و می‌نویسند و محل مرکب است، بنابراین در اینجا چون در جایگاه سوگند قرار دارد و خود این سوگند با موضوع سوگند (که به اصطلاح مقسم علیه است) یعنی مقسم به، با مقسم علیه یکی می‌باشد. «ن» به معنای سوگند به همان شیئی است که ابزار نویسندگی می‌باشد.

2 - منظور از «قلم» در اینجا مطلق قلم است و مطلق هر نوشته‌ای است که با قلم نوشته می‌شود و از اینجا است که مرکب و قلم و نوشته از نظر قرآن از عظیم‌ترین نعمت‌های الهی است که بشر را به وسیله آن هدایت شده است.

«خَلَقَ الْإِنْسَانَ - عَلَّمَهُ الْبَیانَ - انسان را آفرید و به او بیان را تعلیم کرد» (سوره الرحمن - آیه 3 و 4)

«عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الإنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ - با قلم تعلیم داد به انسان آنچه را که از آن آگهی نداشت» (سوره علق - آیه 4 و 5)

3 - مصدر «سطر» که فعل «یسْطُرُونَ» مشتق از آن است به فتحه سین و سکون طاء به معنای صفی از کلمات نوشته شده می‌باشد.

4 - «مَا» در «مَا یسْطُرُونَ» مای مصدریه است و مراد از آن «خود نوشتن است»، بنابراین معنی آن می‌شود سوگند به مرکب و سوگند به قلم و سوگند به نوشتن (سه تا سوگند است). مع الوصف قبل از اینکه اصل «مقسم» علیه را ذکر کنیم از آنجا که قرآن به مرکب و قلم و نوشتن سوگند یاد می‌کند، می‌توانیم نتیجه‌گیری کنیم که جوهر منظومه معرفتی قرآن و پیامبر اسلام «علم و آگاهی» (و دانستن و فهم آن چیزی است که دنیای امروز به آن فرهنگ می‌گویند) می‌باشد.

5 - صیغه جمع در «یسْطُرُونَ» صرفاً برای «تعظیم است نه کثرت.»

6 - حرف «باء» در کلمه «بِنِعْمَةِ» بای معیت و مصاحبت است نه بای سببیه، بنابراین معنای آن این می‌شود که تو با این نعمتی که همراهت هست و با این موهبت نبوتی که همراه تو هست، آیا تو دیوانه‌ای؟

7 - کلمه «مَمْنُونٍ» از ماده «من» و اسم مفعول آن است.

8 - کلمه «خُلُقٍ» با ضمه خاء در مقابل «خلق» با فتحه خاء قرار دارد چراکه خلق (با فتحه خاء) به معنای صورت ظاهر و قیافه و بدن می‌باشد در صورتی که «خُلُقٍ» (با ضمه خاء) به معنای خصلت‌ها و کیفیت‌های اگزیستانسی و وجودی می‌باشد.

9 - حرف «فاء» در اول «فَسَتُبْصِرُ وَیبْصِرُونَ» است که در آغاز آن در آمده است و به معنای نتیجه‌گیری است.

10 - کلمه «مَفْتُونُ» به معنای گرفتار شده است.

11 - «الف» و «لام» در «الْمُکذِّبِینَ» الف و لام عهد است.

12 - منظور از کلمه «لَا تُطِعْ» مطلق موافقت نظری و عملی می‌باشد.

13 - کلمه «یدْهِنُونَ» از مصدر «ادهان» که در باب افعال از ماده «دهن» است.

14 - کلمه «حَلَّافٍ» به معنای کسی است که بسیار سوگند می‌خورد و لازمه بسیار سوگند خوردن این است که سوگند خورنده احترامی برای صاحب سوگند قائل نمی‌شود.

15 - کلمه «مَهِینٍ» از مصدر «مهانت» به معنی حقارت و پستی است. قابل ذکر است که «مهین» به فتحه میم عربی غیر از «مهین» به کسره میم فارسی می‌باشد، چراکه «مهین» به کسرمیم فارسی یعنی برتر و عالی برعکس «مهین» به فتحمیم عربی که به معنای ذلت و حقارت و پستی است.

16 - کلمه «هَمَّازٍ» صیغه مبالغه از ماده «همز» است یا همز کن می‌باشد و این ماده به معنای عیب‌جویی و طعنه‌زنی است و «هَمَّازٍ» یعنی کسی که بسیار عیب‌جو و طعنه‌زن می‌باشد. در باب «ههز» گفته‌اند نه هرگونه عیب‌گیری و طعن‌زنی همز می‌گویند، بلکه عیب‌گیری و طعن‌زنی به نوع پست و حقیرش همز می گویند.

17 - «مَشَّاءٍ» به معنای نقل کننده سخنان مردمی به سوی مردمی دیگر به منظور ایجاد فساد و تیرگی است.

18 – «مَنَّاعٍ لِلْخَیرِ» به معنای کسی است که از همه مردم منع خیر می‌کند و نمی‌گذارد که خیر به مردم برسد. «مشاء» نمیم " در عرصه قدرت اجتماعی و سیاسی معنی پیدا می‌کند در صورتی که «مَنَّاعٍ لِلْخَیرِ» در بستر قدرت اقتصادی در جامعه معنی پیدا می‌دهد.

19 – «مُعْتَدٍی» اسم فاعل از اعتداء است که به معنای از حد گذارندن ظلم و بیداد به مردم و جامعه است. البته «مُعْتَدٍ» ظالم و متجاوز در عرصه «حقوق» مردم و جامعه می‌باشد که البته در عرصه سیاسی و اجتماعی «مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» می‌باشد و در عرصه اقتصادی «مَنَّاعٍ لِلْخَیر» مطرح می‌گردد، بنابراین در آیات فوق به صورت مشخص سه خودویژگی برای جبهه مخالف حرکت پیامبر اسلام در فرایند پسا بعثت ایشان مطرح می‌نماید اول «مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» می‌باشند، دوم «مَنَّاعٍ لِلْخَیر» و سوم «مُعْتَدٍ أَثِیمٍ» هستند، به عبارت دیگر جبهه مخالفین حرکت پیامبر اسلام توسط تجاوز به سه دسته از حق و حقوق مردم تعریف می‌شوند اول «حق سیاسی»، دوم «حق اقتصادی» و سوم «حقوق اجتماعی» آن مردم و جامعه و البته از آیات فوق می‌توان نتیجه‌گیری کرد که جبهه مخالف حرکت پیامبر اسلام در بستر تاریخ از تجاوز به حقوق سیاسی مردم شروع می‌کنند و سپس به تجاوز حقوق اقتصادی مردم می‌رسند و از آنجا به تجاوز به حقوق اجتماعی مردم وارد می‌شوند. یادمان باشد که کل حق حقوق مردم در همه فرایندهای مختلف تاریخی می‌توان به سه دسته:

الف – حق و حقوق سیاسی.

ب - حق حقوق اقتصادی.

ج - حق حقوق اجتماعی، تقسیم کرد. که در عرصه تاریخ توسط اصحاب قدرت سه مؤلفه‌ای «زر و زور و تزویر» به نحوی از انحاء این سه دسته حق و حقوق مردم به تجاوز و غارت گرفته شده است. آنچنانکه شوربختانه در طول 40 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه نگون‌بخت ایران شاهد بوده‌ایم که این سه دسته حق حقوق مردم ایران در لباس دین و مذهب و استحمار و استبداد و استثمار ائتلاف یافته در رژیم حاکم برای نخستین بار در طول تاریخ به صورت همه جانبه به چالش کشیده شده است. و لذا بدین ترتیب است که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را می‌توان مصداق کامل «مَشَّاءٍ بِنَمِیمٍ» و «مَنَّاعٍ لِلْخَیر» و «مُعْتَدٍ» در طول تاریخ ایران و اسلام و مسلمانان تعریف کرد و رهبران سه مؤلفه‌ای قدرت مصداق کامل «عُتُلٍّ» هستند.

20 - «أَثِیمٍ» از «اثم» به معنای عمل زشتی است که باعث شود آن چیزی که قرار است به مردم برسد، دیرتر برسد.

21 - کلمه «عُتُلٍّ» با ضمه عین و ضمه تاء و تشدید لام – به معنای اشتلم فارسی است یعنی سخن درشت و خشن که در اینجا دلالت بر شخص جفاکار بر جامعه و مردم می‌کند. یعنی کسی که در جامعه در راه باطل به سختی خصومت می‌کند و نیز به کسی تفسیر می‌شود که خود بسیار می‌خورد ولی از خوردن مردم و جامعه جلوگیری می‌نماید و باز می‌توان به کسی تفسیر کرد که مردم را در راه منافع سیاسی و اقتصادی خود به زندان و شکنجه و قتل و مرگ می‌کشانند.

22 - «زَنِیمٍ» به کسی گفته می‌شود که در میان مردم و جامعه در شرارت و ظلم و ستم و جفا معروف گردد و چون در آن جامعه و در میان آن مردم سخن از شرارت و ظلم و ستم و جفا بر مردم و جامعه برود او قبل از هر شروری و جفاکاری و ظالمی و ستمکاری در آن جامعه به ذهن مردمان جامعه در می‌آید.

23 - کلمه «أَن» در آیه «أَن کانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ» به معنای حرف «لام» در تقدیر می‌باشد و جار و مجرور آن متعلق به فعلی است که از مجموع صفات رذیله سه گانه فوق استفاده می‌شود، به عبارت دیگر قرآن در این سوره توسط آیه «آن کان ذامال و بنین» می‌خواهد به شرح این حقیقت بپردازد که علت اصلی که باعث می‌گردد تا جبهه مخالفین «جنبش رهائی‌بخش انسان» پیامبر اسلام در تاریخ مورد چالش قرار دهند و توسط آن به انکار حق و حقوق سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مردم بپردازند، به خاطر آن است که آنها صاحب قدرت هستند و در راستای تثبیت و نهادینه کردن قدرت خود است که آنها حق و حقوق سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مردم را به چالش می‌کشند. بدین خاطر آنچه که از این آیه «أَن کانَ ذَا مَالٍ وَبَنِینَ» مستفاد می‌گردد اینکه تا زمانیکه مردمان جامعه قدرت سه مؤلفه‌ای سیاسی و اقتصادی و معرفتی از صاحبان «زر و زور و تزویر» حاکم نگیرند و آن قدرت سه مؤلفه‌ای را اجتماعی نکنند، نمی‌توانند به صورت زیرساختی با فسادهای سیاسی و اقتصادی و حقوقی حاکم بر جامعه‌شان مبارزه همه جانبه نمایند.

به عنوان مصداق و فهم این مهم تنها کافی است که تاریخ 40 سال گذشته حاکمیت رژیم مطلقه فقاهتی بر جامعه نگون‌بخت ایران مورد بازشناسی و بازنگری قرار دهیم و مبارزه 40 سال گذشته جنبش‌های مطالباتی (سیاسی‌محور و اقتصادی‌محور و حقوق‌محور) مستقل تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران در راستای کسب سه مؤلفه حق و حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی مورد آسیب‌شناسی مجدد قرار دهیم تا به این حقیقت واقف گردیم که در طول 40 سال گذشته هر زمانیکه مردم ایران و جنبش‌های پیشرو مستقل مطالباتی افقی تکوین یافته از پائین در راستای کسب حقوق سه مؤلفه‌ای خود قدرت سه مؤلفه‌ای «زر و زور و تزویر» در چارچوب توازن قوای میدانی به چالش کشیده‌اند و در این رابطه فریب خورده جناح‌های درونی قدرت تحت شعار به اصطلاح اصلاح‌طلبانه نشده‌اند، توانسنته‌اند به حداقل حقوق سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خود دست پیدا کنند و در غیر این صورت مبارزه آنها آب در هاون کوبیدن بوده است.

باری به همین دلیل است که در آیات فوق می‌فرماید: «سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُوم» تا زمانیکه این اصحاب سه مؤلفه‌ای قدرت «زر و زور و تزویر» حاکم، بینی یا خرطوم قدرت آنها به خاک مالیده نشود و تسلیم مردم نشوند حقیقت حرکت تو آفتابی نمی‌گردد، به عبارت دیگر معنای آیه «سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُوم» این است که «توبه گرگ تنها مرگ است» و مرگ گرگ‌ها تنها خلع قدرت سه مؤلفه‌ای از آنها توسط اجتماعی کردن سلبی و ایجابی قدرت در چارچوب مدل دموکراسی سه مؤلفه‌ای قدرت می‌باشد و لاغیر، و البته در این رابطه است که قرآن در سوره قلم با بیان «فَسَتُبْصِرُ وَیبْصِرُونَ» این امید را به پیامبر اسلام و مردم در همه تاریخ می‌دهد که در همین دنیا طولی نخواهد کشید که توسط همین مردم و توده‌های مستضعف و مستحمر و مستثمر و مستخفف و مستعبد خرطوم اصحاب سه مؤلفه قدرت «زر و زور و تزویر» حاکم داغ می‌گردد و با آن مستضعفین زمین می‌توانند به وراثت و امامت در زمین (توسط حرکت خودرهائی‌بخش و خودبنیاد و خودسازمانده و خودرهبر مستقل و تکوین یافته از پائین) دست پیدا کنند.

ادامه دارد