سلسله درسهائی از قرآن - سوره قلم – قسمت هفتم
تبیین «دین پیامبرانه» در مسیر «جنبش رهائیبخش بشریت» پیامبر اسلام
فراموش نکنیم که سوره قلم از سورههای آغازین فرایند مکی پیامبر اسلام میباشد و تعجب نکنیم که پیامبر اسلام در اوج ضعف جنبش رهائیبخش خود در سالهای آغازین تکوین حرکتش با شعار «سَنَسِمُهُ عَلَی الْخُرْطُومِ» قدرتهای سه مؤلفهای حاکم را به چالش میکشد.
24 - کلمه «اساطیر» در آیه «إِذَا تُتْلَی عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ» جمع اسطوره است و اسطوره در اینجا به معنای داستانهای خرافی میباشد و قرآن در این آیه فونکسیون جبهه مخالف جنبش رهائیبخش پیامبر اسلام در برابر آیات قرآن و حرکت آگاهیبخش این جنبش مطرح مینماید و به صورت صریح به پیامبر اسلام اعلام میکند که جنبش آگاهیبخش او در چارچوب آیات قرآن تنها مشمول هدایتگری جنبشهای خودبنیاد تکوین یافته از پائین جامعه میباشد نه اصحاب سه مؤلفهای قدرت «زر و زور و تزویر» حاکم، لذا اصحاب سه مؤلفهای قدرت در برابر جنبش آگاهیبخش قرآن می گویند، این آیات قرآن جز داستانهای خرافی قدیم چیز جدیدی نیست. برعکس این تودههای به ظلم کشیده شده سیاسی و اقتصادی و اجتماعی هستند که از آیات قرآن تو طوفان آگاهی و جنبش و حرکت فهم میکنند.
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ» (سوره حدید – آیه 25) به عبارت دیگر آنچه از آیه «إِذَا تُتْلَی عَلَیهِ آیاتُنَا قَالَ أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ» سوره قلم قابل فهم است اینکه، ای پیامبر مخاطب جنبش آگاهیبخش تو تودههای پائینی جامعه هستند نه اصحاب سه مؤلفهای قدرت در بالا. لذا به همین دلیل است که در سوره عبس قرآن حتی خود پیامبر را به نقد و انتقاد میکشد و خطاب به پیامبر میگوید: «ای پیامبر جنبش آگاهیبخش قرآن را در پای رابطه با اصحاب سه مؤلفهای بالائیهای قدرت ذبح نکن.»
«عَبَسَ وَتَوَلَّی - أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَی - وَمَا یدْرِیک لَعَلَّهُ یزَّکی - أَوْ یذَّکرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّکرَی - أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَی - فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّی - وَمَا عَلَیک أَلَّا یزَّکی - وَأَمَّا مَنْ جَاءَک یسْعَی - وَهُوَ یخْشَی - فَأَنْتَ عَنْهُ تَلَهَّی - (ای پیامبر) چرا چهره در هم کشیدی و روی گردانیدی – آن زمانیکه آن کور ضعیف به سمت تو روی آورد - تو چه میدانی که این کور ضعیف در این مسیر برتر آید - و پیام تو برای او سود ببخشد - و اما (آن اصحاب بالائی قدرت که تو با آنها در حال مذاکره هستی) نسبت به پیام تو بینیاز هستند - چرا ای پیامبر به این اصحاب قدرت روی میآوری و دل میدهی - نیست بر تو تعهدی و مسئولیتی که این اصحاب قدرت هدایت نمیشوند - و اما مسئولیت و تعهد هدایتگری تو مربوط به آن ضعیفی میشود که به سوی تو آمده و در راه حرکت تو جهد و جهاد میکند - و تنها اوست که نگران این حرکت میباشد (پس چرا توای پیامبر از او با بیاعتنائی روی میگردانی؟).»
چونکه اعمی طالب حق آمده است / بهر فقر او را نباید سینه خست
تو حریصی بر رشاد مهتران / تا بیاموزند علم از سروران
احمدا دیدی که قومی از ملوک / مستمع گشتند گشتی خوش که بوک
این رئیسان یار دین گردند خوش / بر عرب اینها سرند و بر حبش
بگذرد این صیت از بصره و تبوک / زانکه «الناس علی دین الملوک»
زین سبب تو از ضریر مهتدی / رو بگردانیدی و تنگ آمدی
کاندرین فرصت کم افتد این مناخ / تو زیارانی و وقت تو فراخ
مزدحم میگردیم در وقت تنگ / این نصیحت میکنم نز خشم و جنگ
احمدا نزد خدا این یک ضریر / بهتر از صد قیصر است و صد وزیر
یاد «الناس معادن» هین بیار / معدنی باشد فزون از صد هزار
معدن لعل و عتقیق و مکتنس / بهتر است از صد هزاران کان مس
احمدا اینجا ندارد مال سود / سینه باید پر زعشق و درد و دود
اعمی روشندل آمد در مبند / پند او را ده که حق اوست پند
مثنوی – مولوی
25 - کلمه «بلاء» در آیه «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ إِذْ أَقْسَمُوا لَیصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ» به معنای امتحان است.
26 - کلمه «صرم» در این آیات به معنای چیدن میوه از درخت است.
27 - کلمه «استثناء» که مصدر فعل «یستثنون» میباشد در این آیات به معنای این است که بعضی از افراد را از حکم کل کنار بگذاریم.
28 - کلمه «إِذْ» در «إِذْ أَقْسَمُوا لَیصْرِمُنَّهَا مُصْبِحِینَ» (آیه 17) «ظرف زمان» است برای فعل «بلونا» یعنی آنها را در زمانی به امتحان کشاندیم که سوگند خوردند که به زودی در همین صبح فردا میوههای باغشان را میچینند. از این جمله بر میآید که صاحبان آن باغ قبل از رسیدن فردای مذکر دور هم جمع شده بودند و در غیاب مردم و جامعه بدون استثناء کل مال را متعلق به خود میدانستند و میخواستند جامعه و مردم را از حقشان محروم کنند پس بدین ترتیب بود که «فَطَافَ عَلَیهَا» آن باغ و آن مال و آن قدرت اقتصادی بلائی «من ربک» در برگرفت و نابود شدند در حالیکه «وَهُمْ نَائِمُونَ» اصحاب قدرت در خواب بودند و نمیتوانستند پروسه نابودی قدرت خود را از قبل پیشبینی کنند، لذا «فَأَصْبَحَتْ کالصَّرِیمِ» این همه باعث گردید تا آن قدرت آنها مانند شب تار سیاه بشود.
باری آنچه که از قصه و مثال «إِنَّا بَلَوْنَاهُمْ کمَا بَلَوْنَا أَصْحَابَ الْجَنَّةِ» 17 آیه (آیات 17 تا 33) سوره قلم قابل فهم است اینکه قرآن با ذکر این قصه و مثال میخواهد بگوید که:
اولاً بالائیهای قدرت سه مؤلفهای بر مردم در همین دنیا به علت انفجار از پائین دچار عذاب و نابودی میشوند قبل از اینکه گرفتار عذاب بزرگ آخرت بشوند.
ثانیاً بالائیهای سه مؤلفهای غاصب قدرت هرگز در این دنیا نمیتوانند زوال و نابودی قدرت خودشان (توسط پائینیها) از قبل پیشبینی کنند و برعکس چنین فکر میکنند که قدرت برای آنها همیشه پایدار و زوالناپذیر میباشد و در غیبت تودهها میتوانند پیوسته بر خر مراد قدرت سوار باشند و لذا به همین دلیل پیوسته به جای اینکه در فکر انتقال قدرت به مردم باشند در راستای هر چه بیشتر افزایش این قدرت تلاش میکنند و همین تلاش آنها جهت افزایش قدرت آنها را بدل به گورکنی میکند که در تلاشند تا با دستان خویش گور خود را بکنند.
ثالثاً این صاحبان قدرت آن زمانی به خود میآیند که شعلههای آتش پائینیهای قدرت تمامی مؤلفههای قدرت سه گانه آنها در دنیا را نابود کردهاند و آنجاست که آنها پشیمان میشوند و تلاش میکنند با تعویض لباس برای بازتولید قدرت گذشته خود به سوی مردم و پروردگار برگردند ولی البته این رغبت و تمایل دروغین آنها عذاب مردم و خدا بر آنها در دنیا و آخرت بر نمیگرداند و این پشیمانی آنها نظیر همان پشیمانی قصه صاحبان باغ میباشد که آنها هم پشیمان شدند و یکدیگر را ملامت نمودند و به دروغین سوی پروردگارشان متمایل شدند ولی این تمایل هرگز به درد ایشان هم نخورد چراکه در زمانی اینها مجبور به خوردن جام زهر و رقص قهرمانانه میشوند که تودهها به حرکت در آمدهاند و به جوهر ضد مردمی بالائیهای قدرت آگاهی پیدا کردهاند. بدین ترتیب است که عذاب خداوند بر آنها در این دنیا جاری میگردد و البته بر آنها عذاب آخرت سختتر از عذاب دنیا میباشد اگر بفهمند.
در این رابطه است که از آیه 21 تا 25 این سوره میگوید: «فَتَنَادَوْا مُصْبِحِینَ - أَنِ اغْدُوا عَلَی حَرْثِکمْ إِنْ کنْتُمْ صَارِمِینَ - فَانْطَلَقُوا وَهُمْ یتَخَافَتُونَ - أَنْ لَا یدْخُلَنَّهَا الْیوْمَ عَلَیکمْ مِسْکینٌ - وَغَدَوْا عَلَی حَرْدٍ قَادِرِینَ - هنگامیکه این صاحبان باغ یا اصحاب بالائیهای سه مؤلفهای قدرت صبح آگاهی تودهها را احساس میکنند باز یکدیگر را به قصد رفتن به باغ و چیدن میوهها در غیاب تودههای به پا خواسته صدا میکنند و به هم دیگر میگویند: صبح شد برخیزید به سوی باغ قدرت خود روان شویم، پس بدین ترتیب بود که آنها به سوی باغشان رفتند در حالی که به طور آهسته و مخفیانه بر علیه مردم و تودههای به پا خواسته محروم جامعه با یکدیگر مشورت میکردند و میگفتند «أَنْ لَا یدْخُلَنَّهَا الْیوْمَ عَلَیکمْ مِسْکینٌ» امروز برعکس گذشته باید رفتنمان به سوی باغ و قدرت از تودههای جامعه مخفی نگه داریم تا تودهها خبردار نشوند و گرنه آنها به سراغ قدرت غصب شده خودشان میآیند و ناچارمان میکنند تا به تقسیم قدرت با آنها تن در دهیم. «فَلَمَّا رَأَوْهَا قَالُوا إِنَّا لَضَالُّونَ - بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ - پس چون صبح به باغ رسیدند دیدند که از باغ قدرت آنها دیگر چیزی باقی نمانده است و تمامی برنامههای دیشب آنها جهت محاصره هر چه بیشتر قدرت سه مؤلفهای نقش بر آب شده است و حنای آنها دیگر رنگی ندارد اینجا بود که به یکباره به خود آمدند و گفتند «إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ» ما چه گمراه بودیم که به خود وعده میدادیم تا در صبح تودهها باز هم میوهچین قدرت تودهها بشویم.»
«بَلْ نَحْنُ مَحْرُومُونَ - البته نه تنها گمراه بودیم بلکه مهمتر از آن اینکه دیگر از باغ و میوه باغ قدرت محروم شدهایم.»
«قَالَ أَوْسَطُهُمْ أَلَمْ أَقُلْ لَکمْ لَوْلَا تُسَبِّحُونَ - قَالُوا سُبْحَانَ رَبِّنَا إِنَّا کنَّا ظَالِمِینَ - فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یتَلَاوَمُونَ - قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا طَاغِینَ - عَسَی رَبُّنَا أَنْ یبْدِلَنَا خَیرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَی رَبِّنَا رَاغِبُونَ» اینجا بود که «قَالَ أَوْسَطُهُمْ» جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون قدرت در برابر هسته سخت تمامیت قدرت (هر چند در طول دوران حاکمیت جهت مشارکت در قدرت دنبالهرو هسته سخت قدرت بودند در شرایطی که زیرساختهای قدرت آنها توسط صبح آگاهی تودهها به لرزه درآمده است و تودهها با خیزش دیماه 96 و جنبشهای فراگیر مطالباتی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی سکان حاکمیت اصحاب سه مؤلفهای قدرت را به لرزه در آوردهاند) سخن از نقد قدرت میکنند و خطاب به هسته سخت قدرت میگویند: «نگفتیم این روز فرا خواهد رسید». البته دیگر در آن روز هم صدا با جناح به اصطلاح اصلاحطلبان درون حکومت طرفداران هسته سخت قدرت هم خواهند گفت که همه ما در نگهداری قدرت برای خویش بر خویش ظلم کردیم پس در اینجا است که: «فَأَقْبَلَ بَعْضُهُمْ عَلَی بَعْضٍ یتَلَاوَمُونَ» جناحهای درونی قدرت رو به یکدیگر نهاده و بعضی بعض دیگر را به خاطر ظلمی که مرتکب شدهاند به باد ملامت و سرزنش میگیرند و فریاد خواهند زد که «قَالُوا یا وَیلَنَا إِنَّا کنَّا طَاغِینَ - عَسَی رَبُّنَا أَنْ یبْدِلَنَا خَیرًا مِنْهَا إِنَّا إِلَی رَبِّنَا رَاغِبُونَ - ای وای بر ما صاحبان قدرت که گروهی متجاوز از حد بودیم و برای پروردگار و مردم شریک در قدرت آنها شدیم و خداوند را یگانه در ربوبیت ندانستیم و البته باز هم دل از قدرت نمیکنند و میگویند ما امیدواریم دوباره بهتر از باغ قدرت قبلی صاحب باغ قدرت جدیدی بشویم.»
«کذَلِک الْعَذَابُ وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُوا یعْلَمُونَ – و هر آینه عذاب آخرت برای آنها بزرگتر است اگر بفهمند» علت اینکه در این آیه قرآن میگوید برای این اصحاب قدرت و صاحبان باغ عذاب آخرت بزرگتر از این عذاب میباشد، آن است عذاب دنیا از قهر تودههای مردم برای آنها حاصل میشود در صورتی که عذاب آخرت از قهر الهی نسبت به غاصبن قدرت تودههای تکوین پیدا میکند.
ادامه دارد