سلسله درس‌هائی از قرآن – سوره شوری – قسمت ده

«سوره شوری» تبیین مبانی «عدالت‌محور» و «شوری‌محور» اسلام قرآنی، در بستر جنبش رهائی‌بخش پیامبر اسلام بر پایه «وحی نبوی»

«وَأُمِرْتُ لِأَعْدِلَ بَینَکمُ»، «وَ أَمْرُهُمْ شُوریٰ بَینَهُمْ»

 

پر واضح است که در این رابطه پیامبران الهی جهت مبارزه سلبی و ایجابی با شرک در مؤلفه‌های چهارگانه شرک (شرک در جهان، شرک در جامعه، شرک در تاریخ و شرک در انسان) و دستیابی به مؤلفه‌های چهارگانه توحید (توحید در جهان، توحید در تاریخ، توحید در جامعه و توحید در انسان) این مبارزه دو مؤلفه‌ای صورت صرف مکانیکی و جدای از هم نداشته است بلکه برعکس در پیوند با هم بوده‌اند. البته بر حسب شرایط مختلف تاریخی و اجتماعی و سیاسی آرایش این مؤلفه‌های مختلف صورت متفاوتی داشته‌اند، یعنی در شرایطی آنها «شرک سیاسی اجتماعی و مبارزه با استبداد را (مانند موسی) عمده می‌کرده‌اند» و در شرایطی دیگر آن‌ها «شرک مذهبی و فرهنگی (مانند عیسای مسیح) عمده می‌کرده‌اند» و در باز شرایطی دیگر (مانند مبارزه پیامبر اسلام با قدرت سه مؤلفه‌ای حاکم بر مکه در دوران جاهلیت عربستان و در دوران فرایند 13 ساله مکی پیامبر اسلام) آن‌ها «سه مؤلفه شرک سیاسی، شرک مذهبی و شرک اقتصادی را به چالش می‌کشیدند.»

باری در همین رابطه است که در اینجا می‌توانیم داوری کنیم که «مبارزه سلبی و ایجابی پیامبران الهی با شرک و جایگزین کردن توحید پیوسته بر پایه خدا به عنوان اصل بنیادین توحید در جهان و توحید در تاریخ و توحید در جامعه و توحید در انسان تعریف می‌شده است» و بدون تردید در همین رابطه بوده است که تنها برای سه سال از 13 ساله پروسه دعوت پیامبر اسلام در فرایند مکی این دعوت بر حول شعار محوری «قولوا لا إلَهَ إلَّا اللَّهُ تُفلِحوا» تعریف می‌شده است و توسط این شعار محوری بوده است که پیامبر اسلام «به صورت سلبی شرک اجتماعی و سیاسی و اقتصادی حاکم بر جاهلیت مکه و عربستان و بشریت قرن هفتم میلادی را به چالش می‌کشیده است» و باز توسط این مبارزه سلبی و ایجابی با شرک بوده که پیامبران الهی «بر آلترناتیوی توحید در عرصه جامعه و جهان و تاریخ و انسان تکیه می‌کرده‌اند.»

پر پیداست که مبارزه نمردیان و فرعونیان و صاحبان قدرت در مکه در فرایند 13 ساله حرکت پیامبر اسلام با مومنان و مسلمانان تنها به خاطر این نبوده است که این مومنان به توحید با «نفی بت‌پرستی به نفی چند تا مجسمه در اشکال بت‌های دست‌ساز ایجاد شده توسط آن‌ها می‌پردازند» بلکه برعکس آنها «شعار لا اله الا الله پیامبر اسلام و مسلمانان پیرو او به معنای نفی تمامی قدرت‌های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی خودشان تعریف می‌کردند» و شکستن بت‌ها توسط ابراهیم خلیل نمردیان و فرعونیان و صاحبان قدرت زر و زور و تزویر عصر پیامبر اسلام در زمان حرکت مکی «صدای شکستن قدرت‌های چند مؤلفه‌ای خودشان را می‌شنیدند». لذا به همین دلیل بود که آنها «حتی حاضر بودند که در باب خدای واحد موجود در آسمان‌ها که کاری به جامعه و انسان و تاریخ نداشته باشد و تنها مشغول خدائی کردن خودش باشد با پیامبران ابراهیمی به توافق برسند»؛ اما بدون شک پاسخ پیامبران الهی به آنها این بود که «مبارزه با شرک در جهان در راستای مبارزه با شرک در جامعه و انسان و تاریخ در اشکال مختلف سیاسی و اقتصادی و اجتماعی معنی دارد.»

آنچنانکه در طول 43 ساله گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شاهد بوده‌ایم که این رژیم با علم کردن اسلام دگماتیسم فقاهتی، زیارتی، روایتی و ولایتی و اسلام صوفیانه دنیاگریز و جامعه‌ستیز به صورت شبانه روز تلاش کرده و می‌کند تا با فرهنگ‌سازی و مذهب‌سازی کاذب اسلام قرآنی و اسلام جنبشی و اسلام نهج‌البلاغه را به محاق ببرد و به جای آنها اسلام دگماتیست زیارتی و فقاهتی و ولایتی و صوفیانه حاکم نماید تا توسط آنها بتواند اراده تغییرساز و جامعه‌ساز مردم ایران در راستای مشروعیت بخشیدن آسمانی به حاکمیت دست‌ساز خودشان مسخ و فلج نمایند. بدون تردید در همین رابطه بوده و هست که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 43 سال گذشته عمر خود بیش از همه «فریاد آگاهی‌بخش مسلمان و اسلام‌خواهان خفه و سرکوب کرده است» و بیش از همه تلاش کرده است تا اسلام دگماتیست ارتجاعی فقاهتی، زیارتی، ولایتی و روایتی در جامعه بزرگ ایران و در بطن اراده مردم مسلمان ایران نهادینه بکند تا با آن بتواند با بحران عظیم مشروعیت و موجودیت خودش به صورت آسمانی مقابله نماید. بی‌شک مبارزه با چنین رژیمی جز در بستر مبارزه سلبی و ایجابی با شرک اجتماعی و شرک سیاسی و شرک اقتصادی حاکم بر جامعه ایران که در طول 43 سال گذشته نهادینه شده است امکان پذیر نمی‌باشد، مع الوصف از اینجا است که «مبارزه سلبی با شرک حاکم و آلترناتیوی توحید در مؤلفه‌های مختلف آن در جامعه امروز ایران تنها با به چالش کشیده شدن قدرت سه مؤلفه‌ای زر و زور و تزویر حاکم یا نفی نظام استبداد و استثمار و استحمار حاکم می‌تواند معنا داشته باشد». قطعاً در جامعه امروز ایران «مطلق کردن شعار مبارزه با شرک در اشکال مختلف کلامی و فلسفی آن برای نادیده گرفتن شرک اجتماعی، شرک اقتصادی و شرک سیاسی حاکم یک ابلهی بزرگ می‌باشد». بی‌تردید رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در طول 43 سال گذشته عمر خود پیوسته و علی الدوام به دنبال آن بوده است تا «با تجلیل از ظاهر قرآن و تجلیل از قبور و تجلیل از فقه روایتی دگماتیستی هزار ساله گذشته حوزه‌های فقهی و تجلیل از روحانیت دگماتیست حوزه‌های فقهی به شرک اجتماعی و شرک سیاسی و شرک اقتصادی 43 ساله حاکم بر جامعه ایران مشروعیت و مقبولیت آسمانی ببخشد.»

باری در همین رابطه است که در سوره شوری (شورا) با طرح اصل بنیادین «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» (سوره شوری – آیه 11 که تنها برای همین یکبار در کل قرآن مطرح شده است) قرآن می‌خواهد مطرح کند که: «خدا اصل بنیادین در قرآن است و بدون خدا، جهان و هستی و وجود خالی و بی‌معنا است» و همچنین با طرح این اصل در سوره شوری «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» قرآن می‌خواهد این حقیقت را برای ما آفتابی نماید که «خدا در وجود عامل معنادار شدن جهان، جامعه، تاریخ و انسان می‌باشد و بی‌خدا در هستی، هم جهان و هم انسان و هم جامعه و هم تاریخ بی‌هدف و بی‌جهت و بی‌معنی می‌گردد.»

باز در همین رابطه است که قرآن در سوره شوری با طرح این اصل بنیادین «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» (سوره شوری - آیه 1) به دنبال این حقیقت است که اعلام کند که «بدون توحید در الوهیت توحید تاریخی و اجتماعی و سیاسی و انسانی در جهان و جامعه امکان‌پذیر نمی‌باشد» و اصلاً امر بی‌معنی می‌باشد. همچنین قرآن با طرح این اصل بنیادین در سوره شوری به دنبال طرح این حقیقت است که «خدا در وجود عامل اتحاد طبیعت و انسان و جامعه و تاریخ می‌باشد» و با «جدا کردن خدا از وجود بدون تردید قبل از همه جهان و انسان و تاریخ و اجتماع نسبت به یکدیگر بیگانه می‌شوند و به صورت چهار لش مرده جدای از هم تعریف می‌گردد.»

اصل بنیادین «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ» در آیه 11 سوره شوری مبین این حقیقت است که «در اسلام قرآنی و اسلام پیامبر اسلام و اسلام علی، خدای فاعل و خدای خالق و خدای دائماً در حال خلق جدید در هستی اصل بنیادین دین می‌باشد و بدون بازشناسی در شناخت این خدای بنیادین در هستی، امکان بازسازی نظری و عملی در جامعه و سیاسی و جهان برای ما وجود ندارد.» همچنین طرح این اصل بنیادین در سوره شوری نشان‌دهنده آن می‌باشد که «خود بازشناسی خداوند برای ما باید صورت پروسه داشته باشد» و لذا از اینجا بوده است که «پیامبران الهی در راستای بازشناسی خداوند برای توده مردم ابتدا از خدای انسان‌واره شروع می‌کردند تا در نهایت به خدای "...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ..." برسند» البته معنای دیگر این حرف آن است که «پیامبران الهی برای آموزش تبیین توحید کلامی در عرصه خداشناسی تطبیقی (نه خداشناسی انطباقی و نه خداشناسی دگماتیستی اسلام فقاهتی، اسلام روایتی، اسلام زیارتی، اسلام ولایتی و اسلام صوفیانه دنیاگریز و جامعه‌ستیز و فردگرا) برای توده مردم، این پروسه آموزش خداشناسی باید از خدای انسان‌وار شروع بکنند تا در نهایت بتوانند توده‌های مردم را به خدای "...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ..." برسانند» چراکه طرح دفعی خدای «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ...» برای مردم عامی و عادی عامل بی‌مخاطب شدن و یاس در باور خودشان می‌شود که البته خود این امر یک خطر بزرگ می‌باشد.

علی ایحال در این رابطه است که در تفسیر سوره شوری باید عنایت داشته باشیم که اگر چه سوره شوری (شور) از سور مکی قرآن می‌باشد که در دوره 13 ساله فرایند مکی پیامبر اسلام بر پیامبر اسلام نازل شده است، ولی هرگز نباید تردید کنیم که «این سوره در فرایند اعتلای حرکت بازسازی تطبیقی کلامی پیامبر اسلام در جامعه شرک‌زده جاهلیت مکه و عربستان نازل شده است» و بی‌شک «در زمان نزول آیات سوره شوری در مکه جامعه محدود مسلمانان به این رشد وجودی و ذهنی و نظری رسیده بودند که بتوانند خداوند "...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ..." را در عرصه بازسازی کلامی خود فهم کنند» و همچنین در چارچوب خدای «...لَیسَ کمِثْلِهِ شَیءٌ...» بتوانند مبارزه ضد بت‌پرستی، ضد شرک اجتماعی، ضد شرک سیاسی و ضد شرک انسانی خود را به صورت سلبی و ایجابی تعریف بکنند»

ادامه دارد