سرمقاله
چرا جنگ اسرائیل و آمریکا با ایران، باعث قیام و انقلاب نشد؟
آنچه در پاسخ به سوال مهم فوق میتوان به صورت فرموله شده مطرح کرد، اینکه:
اولا رژیم مطلقه فقاهتی از دل یک انقلاب عظیم تودهای بیرون آمده نه مانند رژیم پهلوی از دل کودتا (مانند رضاخان میرپنج و محمدرضا پهلوی) و همچنین از آنجائیکه پایه اعتقادی رژیم مطلقه فقاهتی اسلام دگماتیسم فقاهتی حوزههای فقهی میباشد که از دوران آلبویه قرن چهارم هجری تا صفویه، و از صفویه الی الان به علت پشتیبانی آلها و ایلهای هزار ساله گذشته از اسلام دگماتیسم فقاهتی حوزههای فقهی حمایت کردهاند، همین امر باعث گردیده است که (به جز نوار مرزی کشور ایران که معتقد به اسلام تسنن هستند)، بقیه مردم ایران به صورت اجباری و اعتقادی تحت فشار شمشیر پادشاهان صفویه به تشیع معتقد شوند. و همچنین این امر باعث گردیده است که رژیم مطلقه فقاهتی با این همه ناکارآمدی و فساد و جنایت 45 سال عمر بکند و هنوز کمتر و بیشتر از 5 درصد جامعه ایران پایگاه مردمی داشته باشد که این 5 درصد به صورت نهادهای مختلف رژیم مطلقه فقاهتی سازماندهی شدهاند، تا در زمانهایی که موجودیت رژیم به لرزه میافتد (خیزش ملی آبانماه 98 و ابر خیزش ملی پائیز 1401) از رژیم دفاع کنند.
غیر از این 5 درصد (یا بیشتر و یا کمتر) هر چه از جامعه بزرگ ایران از رژیم مطلقه فقاهتی فاصله گرفتهاند، «به علت اینکه از حداقل سازماندهی فراگیر و رهبری مشترک برخوردار نیستند، توان صف آرائی به صورت یکپارچه در برابر رژیم مطلقه فقاهتی ندارند (البته به صورت کارگاهی، صنفی و خیزش ملی امکان شکلی دارند)، عنایت داشته باشیم که ریشه این ناتوانی مردم ایران در سازماندهی و رهبری دینامیک و فراگیر تودهها بر میگردد به، از یک طرف فشار و اختناق و سرکوب زائدالوصف دستگاههای گوناگون سرکوبگر رژیم مطلقه فقاهتی، و از طرف دیگر ناتوانی گروههای اپوزیسیون داخل و خارجنشین کشور از راست راست تا چپ چپ.
برای فهم این موضوع تنها کافی است که وضعیت گروه سلطنتطلب خارجنشین در رابطه با برخورد آنها نسبت به جنگ 12 روزه اسرائیل و آمریکا با ایران مورد کالبد شکافی قرار دهیم که در ادامه همین مقاله به آن میپردازیم.
آن یکی پرسید اشتر را که هی / از کجا میآیی ای فرخنده پی
گفت از حمام گرم کوی تو / گفت خود پیداست از زانوی تو
مولوی – مثنوی – دفتر پنجم
البته مابقی اپوزیسیون برانداز هم قطعا به دنبال سقوط رژیم مطلقه فقاهتی از طریق دشمن خارجی هستند، نه از طریق حرکت دینامیک خودجوش و خودسازمانده و تکوین یافته از پائین جامعه بزرگ و رنگین کمان ایران هستند، بنابراین یکی دیگر از عواملی که جنگ 12 روزه اسرائیل و آمریکا با ایران نتوانستند در داخل کشور قیام و انقلاب بر پا کنند، «نداشتن یک اپوزیسیون ارگانیک مردمی است، که باعث دوام 45 ساله این رژیم هم شده است.»
ثانیا یکی دیگر از عوامل دوام رژیم مطلقه فقاهتی «سرمایه نفتی در دست رژیم مطلقه فقاهتی است» لازم به ذکر است که در طول 45 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی صدها میلیارد دلاری است که از فروش نفت رژیم مطلقه فقاهتی کسب کرده است، به طوری که تنها در دوران هشت ساله دولت محمود احمدی نژاد، بیش از دویست میلیارد دلار سرمایه نفتی به دست آورده است و آنها را هزینههای غیر سرمایه گذاری در داخل کشور کرده است. پر پیداست که اکثریت قریب به اتفاق این سرمایههای نفتی یا به صورت فساد سیستمی و فراگیر رژیم به هدر رفته است و یا خرج نهادهای حافظ رژیم مطلقه فقاهتی در داخل و منطقه شده است.
ثالثا در خصوص اینکه چرا در زمان جنگ اسرائیل و آمریکا با ایران، در کشور ایران مانند سال 57 انقلاب نشد؟ لازمه تکوین انقلاب ضد استبدادی مانند انقلاب 57 باید عنایت داشته باشیم که:
الف – انقلاب ضد استبدادی 57 حاصل قیام گروههای مختلف جامعه بزرگ و رنگین کمان به صورت دینامیک و تکوین یافته از پائیین بوده است، نه تزریق حرکتهایی از خارج از کشور به صورت مکانیک. یادمان باشد که در زمان پروسه اولیه انقلاب 57 تقریبا اکثر کشورهای جهان از قدرت شاه در ایران دفاع میکردند.
ب - «لازمه دستیابی به انقلابی مثل انقلاب 57 وجود یک رهبر قابل قبول برای همه گروههای اجتماعی چه از درون حرکت تودهها به صورت دینامیک و چه از بیرون به صورت مکانیک مانند خمینی میباشد، اعتماد به این رهبری باید به صورت فراگیر باشد نه فقط برای گروهی خاص.»
ج - لازمه دیگر برای تکوین یک انقلاب دیگری مانند انقلاب 57 پیوند دو حرکت سراسری، حرکت سراسری خیابان و حرکت سراسری اعتصاب به خصوص اعتصاب کارگران و بالاخص شرکت فراگیر کارگران نفت میباشد. تکوین حرکت فراگیر خیابانی، بدون حرکت فراگیر اعتصابی نمیتواند امکان تکوین انقلاب در کشور بشود، یعنی حتی بدون ییوند حرکت کارگران شرکت نفت، گاز و پتروشیمی (اعم از رسمیها و غیر رسمیها) باز امکان تکوین انقلاب فراگیر در کشور (شبیه انقلاب 57) ندارد.
اهمیت وجود کارگران شرکت نفت، شرکت گاز، شرکت پیروشیمی آن است که با اعتصاب این کارگران، علاوه بر قطع سرمایهای صادراتی رژیم مطلقه فقاهتی، پایههای کلیدی تولیدی و مصرف بنزین و گازوئیل داخلی اعم از نیروگاههای برق گرفته تا سوخت و گازوئیل وسایل حمل و نقل و غیره از کار میافتند. علت اینکه در سال 57 جامعه ایران از بعد از 17 شهریور 57 وارد فاز انقلابی شد و پیوند سراسری اعتصاب کارگران رسمی و غیر رسمی و کارگران شرکت صنعت نفت، شرکت گاز، شرکت پتروشیمی هم به اعتصاب دیگر کارگران پیوستن بود، علی ایحال، «همین پیوند بین حرکت عظیم خیابانی مردم ایران با جنبش سراسری کارگری بوده است.»
د - لازمه ایجاد پروسه اولیه تکوین انقلابی جامعه (مانند انقلاب 57) «باز شدن فضای سیاسی و کاهش یافتن هزینه مشارکت تودهها در مبارزه است». دیالکتیک انقلاب برای مشارکت تودهها در پروسه تکوین انقلاب، کاهش هزینه مبارزه است، هرچه هزینه مشارکت تودهها در پروسه تکوین انقلاب بیشتر بشود، مشارکت تودهها کاهش پیدا میکند. مانند دوران حاکمیت گفتمان چریکی (از نیمه دوم دهه 40 تا نیمه اول دهه پنجاه - زمان پهلوی دوم) که بنابر اوجگیری هزینه مشارکت در مبارزه، مشارکت مردم ایران به حداقل در دوران پسا کودتای 28 مرداد 32 رسید، بنابراین، خلاصه دیالکتیک انقلاب این است که «فضای باز سیاسی از یکطرف باعث کاهش هزینه مشارکت تودهها میگردد و از طرف دیگر افزایش مشارکت تودهها که معلول است، باعث میشود که مشارکت تودهها که معلول بود در مرحله دیگر علت بیشتر شدن هزینه مبارزه میگردد.»
در سالهای 56 و 57 دیالکتیک پروسه تکوین انقلاب 57 به این صورت مادیت پیدا کرد که «ابتدا رویکرد دولت کارتر برای کشورهای جهان سوم در جهت ثبات حکومت دیکتاتوری وابسته به امپریالیسم آمریکا به این شکل مطرح شد که این کشورها با ایجاد رفرمیسم در جامعه خودشان ثبات پیدا کنند» بنابراین، در این چارچوب بود که کارتر رئیس جمهوری آمریکا، محمدرضا پهلوی را وادار به رفرم سیاسی در جامعه بزرگ ایران کرد و با این رفرم سیاسی در ایران بود که فضای باز سیاسی در کشور ایران حاصل شد و ساواک شاه با این رفرم دیگر نمیتوانست مانند گذشته، هولناکترین شکنجهها، حتی برای خواندن یک رمان سیاسی اعمال کنند. با این رفرم و لغو شکنجههای هولناک سیاسی ساواک شاه هزینه مشارکت در مبارزه جوانان و زنان و مردان و تودهها کاهش پیدا کرد و در چارچوب همان دیالکتیک که فوقا مطرح شده، خود رفرم سیاسی کارتر – شاه، ایجاد فضای باز سیاسی در کشور ایران کرد و با کاهش هزینه مبارزه شرایط برای ورود تودههای بیشتر به مبارزه فراهم شد.
کاربرد برعکس رفرم سیاسی کارتر، رفرم برای حکومت پهلوی باعث فروپاشی حکومت محمدرضاه شاه پهلوی گردید. بنابراین از اینجا بود که کارتر زمانی فهمید که فرمولش در رژیم هولناک و دیکتاتوری خشن رژیم پهلوی در ایران عملکردی کاملا عکس فرمولش داشته است یعنی کارتری که در سفر سال 56 خود به ایران، کشور ایران در سایه دیکتاتوری پهلوی، جزیره ثبات خواند، در یکسال بعد در نشست گوادولپ خواهان انتقال حکومت از رژیم محمدرضا پهلوی، به رژیم اسلامی خمینی و حواریونش شد و مدتی بعد از نشست گوادولپ بود که ژنرال هایزر به ایران فرستاد، تا ارتش شاه را تحویل خمینی و حواریونش بکند، و زمینه فرار شاه از کشور فراهم کرد و کمتر از یکماه بعد سفیر آمریکا (در میان جامعه انقلابی ایرانی و زمانی که اعتصاب کارگران ایران تحت رهبری کارگران شرکت نفت به اعتصاب کاملا سراسری کشانیده شده بود) به سرعت خود را به کاخ سعد آباد رسانید و خطاب به شاه گفت «دستور فوری از کاخ سفید رسیده است که هر چه زودتر کشور را ترک نمائید.»
مع هذا، به این دلیل بود که هاشمیرفسنجانی رئیس مجلس اول گفت: «اگر شاه فضای باز سیاسی باز نمیکرد و شکنجه و فشار به دستور کارتر ترک نمیکرد، رژیم پهلوی تا 50 سال دیگر هم در کشور دوام پیدا میکرد و خطاب به سران رژیم مطلقه فقاهتی سفارش کرد، رمز بقای رژیم اسلامی لغو هر گونه رفرم سیاسی است.»همان عاملی که رژیم مطلقه فقاهتی تا کنون مدت 45 سال است که نگه داشته است.
فراموش نکنیم در جنگ اسرائیل و آمریکا با ایران رژیم مطلقه فقاهتی در اولین قدم دارهای اعدام خود را چندین برابر آنچه قبلا بود، کرد و روزانه چندین نفر در زندانها خود اعدام میکرد، و همه متهمان خود را با شعار جاسوسان اسرائیل دستگیر و اعدام مینمود. زیرا خوب میدانست که یکی از دستاورد دوران جنگ، رشد دشمنان رژیم در داخل و خارج از کشور است.»
ثالثا یکی از پاسخهای دیگر به این سوال مهم اینکه، چرا در جنگ اسرائیل و آمریکا با ایران، در کشور ایران انقلاب صورت نگرفت؟ زیرا «شکل انقلابها در قرن بیست و یکم با شکل انقلابها در قرن بیستم متفاوت میباشد» در قرن بیستم حاکمیتهای جهان سوم دست نشانده کشورهای استعماری و قدرتهای امپریالیستی بودند، در نتیجه این حاکمیت دست نشانده، اصلا پایگاهی در جامعه خودشان نداشتند. مثل رژیم پهلوی در جنگ دوم جهانی که از آنجائیکه از پایگاه اجتماعی و تودهای برخوردار نبود، همان امپریالیسم انگلیس که در اسفندماه 1299 خود رضا میرپنج توسط کودتا بر مردم ایران حاکم کرد. در شهریور 20، به دست همان امپریالیسم انگلیس، پسرش محمدرضا جانشین پدرش کردند، و خود رضا شاه راهم به جزیره موریس تبعید کردند. و باز همین محمدرضا که توسط دولت مصدق از کشور فراری داده بودند، در 28 مرداد 32 توسط کودتای امپریالیسم آمریکا، به قدرت باز گردانیده شد. سال 57 در جریان انقلاب مردم ایران برای همیشه از کشور فراری داده شد و در همان زمانی فراری مرد.
همچنین «در قرن بیستم کشورهای زیادی که انقلاب کردند، اگر چه پایگاه اولیه تکوین آنها گاها تودههای مردمی احزاب سیاسی بودند، که به قدرت رسیده بودند. در زمان تثبیت این قدرتها مجبور به پیروی از اردوگاههای جهانی تکیه کنند، و لذا با تغییر یا فروپاشی یک اردوگاه جهانی مثل اتحاد جماهیر شوروی و چین، آنها هم اکثرا مجبور شدند در قبله جهانی دیگر یعنی اردوگاه جهانی سرمایهداری مثل اردوگاه غرب و چین بپیوندند، و در داخل کشور خودشان هم از کمونیست به سرمایهداری جهانی وابسته شوند، مثل ویتنام و قس علی هذا.
اما در قرن بیست و یکم به خاطر اینکه حاکمیت استعماری و امپریالیسم مانند قرن بیستم صورت مستقیم و استعماری نبودند، دیگر ممکن نیست انقلاب 57 ایران که در قرن بیستم تکوین پیدا کرد، در قرن بیست و یکم امکان تکرار آن با آن شکل رهبری وجود ندارد. آنچنانکه امکان تکوین و تکرار انقلاب گاندی در هند و یا انقلاب مائو در چین وجود ندارد.
به یادمان باشد که انقلاب در قرن بیست یکم، به صورت گروههای اجتماعی با رهبری جمعی ممکن میباشد، در قرن بیست و یکم فقط شرایط عینی نقش تعیین کننده ندارند، شرایط ذهنی در کنار شرایط عینی نقش تعیین کننده دارند و گاهی نقش شرایط ذهنی بیشتر از نقش شرایط عینی میباشد.
پایان