تیتر اول

در «بیست و سه سالگی 18 تیر» چه درس‌هائی می‌توانیم از قیام 18 تیرماه 78 بیاموزیم؟

شاید بعد از «کودتای فرهنگی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در بهار 59 (که همراه بود با یورش وحشیانه نیروهای وابسته به هسته سخت ارتجاعی رژیم مطلقه فقاهتی تحت هژمونی خمینی و روحانیت یا روحانیون حواریونش به دانشگاه‌های کشور، آن هم در شرایطی که خمینی و حواریونش به دنبال انجام پروسه تکوین و نهادینه کردن قدرت بادآورده سیاسی برای خود بودند) «در تاریخ مبارزات 81 یک ساله جنبش دانشجوئی ایران (از شهریور 20 الی الان) هیچ واقعه‌ایی نمی‌تواند مانند قیام 18 تیرماه 78 جایگاه آوانگاردی یا پیشروئی یا آلترناتیوی جنبش دانشجوئی ایران را در برابر حاکمیت استبدادی شاه و شیخ در جامعه بزرگ ایران تبیین و تعریف بکند». لهذا، در این رابطه است که «قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران بر علیه نظام مطلقه فقاهتی حاکم، آنچنانکه برای کنش‌گران جنبش دانشجوئی حامل درس‌های مهم تشکیلاتی و اجتماعی و سیاسی می‌باشد، برای دیگر جنبش‌های دینامیک و دموکراتیک (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین و مستقل از جناح‌های درونی حاکمیت مطلقه فقاهتی و همچنین مستقل از جریان‌های داخل و خارج از کشور جامعه سیاسی ایران از راست راست تا چپ چپ) بذرهای کاشته شده‌ای می‌باشد که کنش‌گران جنبش‌های دینامیک و دموکراتیک صنفی و مدنی و سیاسی جامعه بزرگ ایران در طول 23 سال پساقیام تیر 78 پیوسته و علی الدوام، حاصل آن را درو کرده و یا در حال درو کردن می‌باشند و بدون تردید در آینده بیشتر درو خواهند کرد.»

باری، در خصوص خودویژگی‌های شرایط اجتماعی و سیاسی جامعه ایران در زمان تکوین پروسه قیام تیرماه سال 1378 باید عنایت داشته باشیم که:

اولاً - این قیام در «بستر به اصطلاح فضای باز سیاسی و فضای مطبوعاتی به اصطلاح باز دولت هفتم سید محمد خاتمی یا به اصطلاح دولت اصلاحات انجام گرفت که در دوم خرداد 1376 با حمایت همه جانبه جامعه دانشجوئی ایران توانست وارد ساختمان پاستور بشود.»

ثانیاً - قیام 18 تیر ماه 1378 جنبش دانشجوئی ایران در زمانی انجام گرفت که «پروژه قتل‌های سیاسی معروف به قتل‌های زنجیره‌ای (به ویژه قتل داریوش و پروانه فروهر رهبران حزب ملت ایران) که توسط وزارت اطلاعات رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و حمایت روحانیت حواریون حزب پادگانی خامنه‌ای به صورت مهندسی شده انجام گرفته بود آفتابی شده بود» در خصوص انجام پروژه قتل‌های زنجیره‌ای مهندسی شده توسط حزب پادگانی خامنه لازم است که توجه داشته باشیم که:

الف – این قتل‌های سیاسی تماماً با تائید وزیران وقت اطلاعات (دری نجف آبادی و فلاحیان که هر دو عضو کابینه دولت هاشمی رفسنجانی بودند) انجام گرفته بود.

ب – قتل‌های زنجیره‌ای یا قتل‌های سیاسی ابتدا از پروانه و داریوش فروهر شروع شد و سپس به پیروز دوانی و مجید شریف و مختاری و پوینده رسید. لذا در چارچوب پروژه قتل‌های زنجیره‌ای 6 نفر به صورت مهندسی شده به قتل رسیدند.

ج – قتل‌های زنجیره‌ای در زمان دولت هاشمی رفسنجانی صورت گرفتند.

د - قتل‌های زنجیره‌ای در زمان دولت سید محمد خاتمی افشا شد.

ه –سعید اسلامی معروف به سعید امامی مغز متفکر وزارت اطلاعات در انجام پروژه قتل‌های سیاسی یا قتل‌های زنجیره‌ای بود که به عنوان معاون دری نجف آبادی و تحت اوامر او انجام وظیفه می‌کرد که البته در 31 خرداد 1378 در چارچوب یک برنامه مهندسی شده هنگامی که او در بازداشت وزارت اطلاعات رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بود، در اثر خوردن یا خوراندن داروی نظافتی به قتل رسید.

و – متهمین قتل‌های زنجیره‌ای دستگیر شده که همان کارمندان وزارت اطلاعات دوره دری نجف آبادی و فلاحیان بودند، در جلسات به اصطلاح بازجوئی خودشان اعتراض داشتند که «چرا اتهام قتل به آنها داده شده است»، آن‌ها مدعی بودند که «کار آنها در به قتل رساندن افراد سیاسی، مأموریت اداری بوده است و اصلاً برگه مأموریت هم داشته‌اند و از بالا به آنها ابلاغ می‌شده است و هرگز تصمیم شخصی و فردی نبوده است». این متهمین ادعا داشتند که «تعداد حذف فیزیکی یا قتل‌های سیاسی توسط آنها تنها همین 6 نفر نمی‌باشد، بلکه بیش از 400 نفر از افراد سیاسی توسط آنها حذف فیزیکی یا به قتل رسیده‌اند.»

ز – این متهمین مدعی بودند که «آن‌ها بعد از هر قتل توسط وزارت اطلاعات رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به صورت رسمی تشویق می‌شدند و حتی می‌گفتند که چند نفر از ما برای تشویق قتل‌های انجام داده از طرف وزارت اطلاعات به زیارت قبور ائمه در عراق و سوریه فرستاده‌اند.»

ح - بدون تردید «قتل‌های سیاسی یا قتل‌های زنجیره‌ای با موافقت مسئولین درجه اول رژیم مطلقه فقاهتی حاکم صورت گرفته است، نه مسئولین دسته دوم و سوم و یا مسئولین صرف وزارت اطلاعات». لذا در همین رابطه بود که فلاحیان وزیر اطلاعات دیگر دولت هاشمی رفسنجانی در مصاحبه خود در پاسخ به آمرین قتل‌های سیاسی صورت گرفته در رژیم مطلقه فقاهتی گفت: «هر زمانی که خواستند من را به محاکمه بکشند، همراه با هاشم رفسنجانی به محکمه خواهم رفت»، او در همین رابطه بود که این رباعی خیام را خواند که: اسرار ازل را نه تو دانی و نه من / وین حرف معما نه تو خوانی و نه من / هست از پس پرده گفتگوی من تو / چون پرده بر افتد نه تومانی نه من.

ثالثاً - قیام 18 تیرماه 1378 جنبش دانشجوئی ایران در زمانی صورت گرفت که «طرح جدید قانون مطبوعات که در واقع طرحی بود برای در کنترل کردن و توقف انتشار مطبوعاتی که در شرایط جدید فعال شده بودند از جمله روزنامه سلام در صحن مجلس رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در حال تصویب شدن بود.»

رابعاً - قیام 18 تیر ماه 1378 جنبش دانشجوئی ایران در شرایطی اتفاق افتاد که «اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی کشور، مشهور به دفتر تحکیم وحدت (که برای مدت نزدیک به دو دهه از قدرتمندترین تشکل‌های دست‌ساز دانشجوئی بود که از متولیان خود یعنی حکومت مطلقه فقاهتی خمینی و خامنه‌ای حمایت همه جانبه می‌کردند) برعکس گذشته، وارد فرایند جدا شدن از بدنه حاکمیت و موضع‌گیری‌های انتقادی و رادیکال نسبت به هسته سخت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم شده بودند، هر چند که هنوز وابستگی خودشان را با جناح به اصطلاح اصلاح‌طالبان درون حکومتی قطع نکرده بودند» و اصلاً همین «حمایت آنها در دوم خرداد 1376 از کاندیداتوری سید محمد خاتمی بود که باعث شد (در برابر حمایت همه جانبه حزب پادگانی خامنه‌ای از کاندیداتوری اکبر ناطق نوری) سید محمد خاتمی بتواند با شعار اصلاحات سیاسی به ساختمان پاستور دست پیدا کند». لازم به ذکر است که «این تشکل دانشجوئی (دفتر تحکیم وحدت) در زمان تکوین قیام 18 تیر ماه 1378 جنبش دانشجوئی، رهبری این جنبش را در دست داشت». قابل ذکر است که در همین شرایط «تضاد رویکرد در برخورد با حاکمیت در رهبری و بدنه و حتی قاعده تشکیلات دفتر تحکیم وحدت در حال رشد بود، همان تضادهائی که بالاخره باعث انشعاب گسترده و چند شاخه‌ای شدن تشکیلات دفتر تحکیم وحدت گردید». اضافه کنیم که «تشکیلات دفتر تحکیم وحدت در تکوین قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی، نقش محوری داشته است.»

خامسا - «عامل اولیه استارت تکوین قیام 18 تیرماه 1378 جنبش دانشجوئی ایران توقیف روزنامه سلام توسط دستگاه قضائی حزب پادگانی خامنه‌ای بود» لازم به ذکر است که ابتدا روزنامه سلام در شماره 16 تیرماه 78 با تیتر، «سعید اسلامی پیشنهاد اصلاح قانون مطبوعات را داده است»، منتشر شد که همین امر باعث گردید که «در 17 تیر ماه 78 دستگاه قضائی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، حکم توقیف روزنامه سلام بدهد». مع الوصف، در همین رابطه بود که «طبق دعوت دفتر تحکیم وحدت در 17 تیرماه تظاهرات بر علیه توقیف روزنامه سلام در کوی دانشگاه تهران در امیرآباد شمالی شکل گرفت» که شعار دانشجویان در این تظاهرات عبارت بودند از: «قاتلین فروهر - زیر عبای رهبر» و «روزنامه سلام - آزاد باید گردد». باز هم یادآوری می‌کنیم که سعید اسلامی معروف به سعید امامی مغز متفکر وزارت اطلاعات در جریان قتل‌های سیاسی معروف به قتل‌های زنجیره‌ای بود که پس از افشای پرونده این جنایت در روز 31 خرداد ماه 78 هنگامی که در بازداشت وزارت اطلاعات بود به صورت مهندسی شده در اثر خوردن یا خوراندن داروی نظافت کشته شد.

سادساً - «در سپیده روز جمعه 18 تیرماه 1378 (بعد از تظاهرات 17 تیرماه کوی دانشگاه تهران در اعتراض به توقیف روزنامه سلام) بود که گروه‌های بسیجی و اراذل و اوباش ملقب به لباس شخصی‌ها وابسته به حزب پادگانی خامنه‌ای به کوی دانشگاه تهران در امیرآباد حمله «گاز انبری» و همه جانبه کردند و خوابگاه دانشجویان دانشگاه تهران را به کلی ویران کردند و بیش از 750 نفر از دانشجویان را زخمی کردند و خساراتی هنگفت به ساختمان‌ها و اموال دانشجویان در کوی دانشگاه تهران وارد آوردند، سه نفر هم از جمله عزت ابراهیم نژاد را در این حمله به قتل رساندند». روز بعد از حمله به کوی دانشگاه، «تظاهراتی به دعوت دفتر تحکیم وحدت در محکومیت این حمله بر پا شد که کنش‌گران خواستار برکناری فرمانده نیروی انتظامی تهران (که در آن زمان فرهاد نظری بود) و همچنین شناسائی و دادگاهی کردن عوامل حمله به کوی امیرآباد در دانشگاه تهران شدند»؛ و در ادامه آن تظاهرات بود که «کنش‌گران پس از تظاهرات به سمت وزارت کشور (واقع در خیابان فاطمی) راه‌پیمائی کردند.»

در این راه‌پیمائی دانشجویان پلاکاردی را حمل می‌کردند که روی آن از قول دفتر تحکیم وحدت نوشته شده بود: «شهادت مظلومانه تنی چند از دانشجویان توسط عمال ددمنش نیروی انصار حزب الله را به عموم ملت شهیدپرور ایران تسلیت عرض نموده و محاکمه عاملان اصلی این وحشی‌گری را خواستاریم»، بنابراین در یک جمعبندی می‌توانیم بگوئیم که «روز پنجشنبه 17 تیرماه 1378 دانشجویان دانشگاه تهران در کوی دانشگاه واقع در امیرآباد شمالی به صورت مسالمت‌آمیز در اعتراض به توقیف روزنامه سلام و اعتراض به لایحه اصلاح قانون مطبوعات اقدام به راه‌پیمائی می‌کنند که در سپیده روز جمعه 18 تیرماه 78 انصار حزب الله (وابسته به حزب پادگانی خامنه‌ای) که در پشت گارد ضد شورش نیروی انتظامی قرار داشتند، آنچنان اقدام به جنایت‌های هولناکی بر علیه دانشجویان در کوی دانشگاه تهران در امیرآباد می‌کنند» که وزارت فرهنگ و آموزش عالی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در اطلاعیه‌ای که در همان روز صادر می‌کند می‌گوید: «تظاهرات جمعی از دانشجویان در محوطه کوی دانشگاه در حالی که با مدیریت مسئولان دانشگاه روی به اتمام بود با مداخله خشونت‌آمیز نیروهای انتظامی به حادثه‌ای تلخ و تأسف بار تبدیل شد. در این حادثه که در نوع خود بی‌نظیر بود، حرمت‌ها و حریم‌ها شکسته شده است که بازسازی آن‌ها به سادگی مقدور نخواهد بود، ورود به حریم دانشگاه بدون اجازه، شکستن در اتاق‌ها، تخریب، انهدام لوازم شخصی دانشجویان و وسایل عمومی دانشگاه، آتش زدن اتاق‌ها، ورود به ساختمان دانشجویان خارجی و ضرب و شتم آن‌ها و تخریب وسایل‌شان، شلیک گلوله و پرتاب کردن دانشجویان از پنجره اتاق‌ها و به قتل رساندن تعدادی از آنان، سوزاندن کتاب‌ها و عکس‌های شریعتی بخشی از آن‌ها می‌باشد که تعداد مضروبان و مجروحان بیش از دویست نفر برآورده می‌شود، اما کشته شدگان از یک تا هفت نفر روایت کرده‌اند. تعداد زیادی از دانشجویان هم دستگیر شده‌اند، 18 تیر در تاریخ ثبت شد

سابعاً - می‌توانیم داوری کنیم که «قیام دانشجوئی 18 تیرماه 1378 بعد از قیام دانشجوئی بر علیه کودتای فرهنگی بهار 59 رادیکال‌ترین حرکت جنبش دانشجوئی ایران بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است» و لذا به همین دلیل بود که «در سرکوب این قیام، اصلاح‌طلبان حکومتی از سید محمد خاتمی تا شیخ حسن روحانی که در آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود با حزب پادگانی خامنه‌ای هم دست و هم داستان شده بودند.»

ثامناً - محمد باقر قالیباف رئیس مجلس فعلی و شهردار سابق تهران که در آن زمان فرمانده نیروی انتظامی و از فرماندهان سپاه بود و نقش مهمی در سرکوب خونین دانشجویان داشت، سال‌ها بعد در دانشگاه شریف در باب سرکوب قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران گفت که: «عکس من در آن روز روی موتور 1000 با چوب هست که نشان می‌دهد که من در آن روز جزو چوب‌زن‌ها بودم؛ و افتخار هم می‌کنم.»

باری، در خصوص «درس‌هائی که قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی به همراه داشته است و طرح آنها در اینجا از آن جهت اهمیت دارند که جنبش دانشجوئی و دیگر جنبش‌های دینامیک و دموکراتیک امروز جامعه بزرگ ایران می‌توانند با بهره‌گیری از این درس‌ها جنبش‌شان را گسترش بدهند و با شیوه‌هایی مؤثرتر در جامعه جنبشی دینامیک و دموکراتیک در حال اعتلای امروز جامعه ایران شرکت کنند». این درس‌ها عبارتند از:

1 - «تلفیق مبارزه صنفی با مبارزه سیاسی (در عرصه پراکسیس سیاسی – اجتماعی) جنبش دانشجوئی ایران که منجر به ظهور قیام 18 تیرماه 1378 شد» که بدون تردید «این تلفیق یکی از پیچیدگی‌های مبارزه جامعه جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین، صنفی و مدنی و سیاسی امروز جامعه بزرگ ایران می‌باشد»؛ زیرا از آنجائیکه در این شرایط تندپیچ امروز جامعه ایران، «کنش‌گران جنبش‌های دموکراتیک (اعم از جنبش دانشجوئی، جنبش کارگران، جنبش معلمان، جنبش زنان، جنبش مزدبگیران و غیره) با وجود داشتن خواست‌های مشترک صنفی بسیار، وابستگی‌های مختلف سیاسی و نظری هم با هم دارند»، بدین خاطر با پیوند مبارزات صنفی و مبارزات سیاسی (مانند جنبش دانشجوئی) «شرایط برای پیوند عمودی و افقی جنبش‌های دموکراتیک و دینامیک هم فراهم می‌گردد.»

2 - درس دومی که قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی به ما می‌آموزد، «پیوند دادن دو مؤلفه جنبش آزادی‌خواهی و عدالت‌طلبانه است». تجربه قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی به ما نشان داده است که «کنش‌گران جامعه مدنی جنبشی خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و تکوین یافته از پائین می‌توانند در عرصه میدانی عامل پیوند دو جنبش برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه بشوند». پر واضح است که «خود پیوند دو جنبش برابری‌طلبانه و آزادی‌خواهانه می‌تواند عامل پیوند اقشار میانی یا طبقه جدید با اردوگاه عظیم کار و زحمت ایران نیز بشود.»

3 - کنش‌گران قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران این درس بزرگ را به ما آموختند که «تنها در بطن شرکت فعال در جنبش‌های مطالباتی صنفی و مدنی و سیاسی است که می‌توان به اشکال عالی‌تر مبارزه ضد استبدادی و ضد استثماری و ضد استحماری دست پیدا کرد و همچنین می‌توان به کسب آمادگی برای یک تحول عظیم اجتماعی و سیاسی دست پیدا کرد.»

4 - درس دیگری که کنش‌گران قیام 18 تیر ماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند این بود که «با شرکت و تلاش برای رادیکالیزه کردن جنبش‌های مطالباتی صنفی و مدنی است که ما می‌توانیم به سیاسی کردن جوهر این جنبش‌های صنفی و مدنی و اجتماعی دست پیدا کنیم و با آن شرایط برای آگاهی‌گری و سازمان‌یابی و راهبری کنش‌گران جامعه جنبشی دینامیک و دموکراتیک را فراهم بکنیم.»

5 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «برای پیوند دادن جنبش‌های آوانگارد با جنبش‌های توده‌ای اعماق جامعه بزرگ ایران به جای تکیه بر شعار همبستگی طبقاتی، باید بر شعار همبستگی اجتماعی تکیه بکنیم»؛ زیرا «تکیه بر شعار همبستگی طبقاتی علاوه بر مطلق کردن جایگاه طبقه کارگر در عرصه جنبش‌های دموکراتیک، باعث سکتاریست طبقه کارگر و پراکندگی در عرصه عمودی و افقی بین کنش‌گران جنبش‌های دموکراتیک (اعم از جنبش زنان، جنبش معلمان، جنبش کارگران، جنبش دانشجوئی و دیگر جنبش‌های مزدبگیران و کارمندان و اقلیتهای قومی و مذهبی می‌شود.»

6 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «تنها با شرکت فعال در جنبش‌های مطالباتی سیاسی و مدنی و صنفی مردم ایران هست که کنش‌گران جنبش پیشگامان می‌توانند نقش راهبری (نه رهبری) مردم ایران در پراکسیس سیاسی – اجتماعی را به دست بیاورند.»

7 - کنش‌گران قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «تنها توسط اعتلای مطالبات مردم ایران در بستر پراکسیس صنفی و مدنی و سیاسی است که می‌توان از مطالبات حداقلی مردم ایران سکوی پرش برای کنش‌گران این جنبش‌های دینامیک و دموکراتیک به سوی مطالبات اجتماعی و سیاسی تا تحولات عمیق اقتصادی و اجتماعی و سیاسی فراهم کرد.»

8 - کنش‌گران قیام 18 تیر 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «اوضاع انفجاری امروز جامعه ایران در عرصه فروپاشی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و زیست محیطی جامعه ایران نباید با اوضاع انقلابی یکی گرفت» زیرا «آنچه که در اوضاع انقلابی تعیین کننده است، توازن قواست که در شرایط امروز جامعه ایران به خاطر اینکه توازن قوا هنوز به سود حاکمیت می‌باشد و حاکمیت قدرت سرکوب جنبش‌های خودجوش و دینامیک و دموکراتیک را دارد، جنبش‌های مطالبه‌محور مدنی و صنفی و سیاسی دینامیک و دموکراتیک یک اهرم تعیین کننده هستند که می‌توانند توسط آگاهی‌گری و سازمان‌یابی و راهبری در حداقل زمان ممکن در بستر پیوند عمودی و افقی با یکدیگر شرایط توازن قوا در عرصه میدانی را به سود کنش‌گران دموکراتیک و دینامیک تغییر بدهد.»

9 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 به ما آموختند که «رژیم مطلقه فقاهتی حاکم آنچنان گرفتار تناقضات بی‌پایان و ابربحران‌های مرکب تو در تو گیر کرده است که عملاً جز از مسیر تکیه بر سرنیزه و سرکوب و خشونت و اختناق، توانائی به زیر خاکستر بردن آتش بحران‌ها را ندارد و به آسانی نمی‌تواند حتی به مطالبات حداقلی مردم ایران پاسخ مثبت بدهند، زیرا برای رژیم مطلقه فقاهتی حاکم هر گونه عقب‌نشینی در برابر حتی حداقل خواست‌های صنفی و مدنی مردم ایران به معنای سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم می‌باشد؛ و تنها مسیری که این رژیم در طول عمر خود برای پاسخگوئی به مطالبات مردم ایران انتخاب کرده است، فقط و فقط سرکوب و خشونت و کشت و کشتار و زندان و شکنجه است». بدین ترتیب است که «این رژیم نشان داده است که در شرایط انسداد سیاسی و در زمانی که موجودیت و مشروعیت رژیم مطلقه فقاهتی حاکم به چالش کشیده می‌شود (حتی آنچنانکه در تابستان 67 شاهد بودیم) رژیم مطلقه فقاهتی جهت حفظ موجودیت قدرت خود حاضر می‌شود تا هزاران هزار زندانی در بند سیاسی خود را که حتی حکم زندان خودشان را هم کشیده بودند، به سلاخی بکشانند.»

10 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «در نظام‌های دیکتاتوری و توتالیتر، آگاهی‌گری و سازمان‌یابی و راهبری جنبش‌های مطالبه‌محور صنفی و مدنی و سیاسی به مراتب آسان‌تر و کم هزینه‌تر از جنبش‌های سیاسی پیشاهنگ چریک‌محور و ارتش خلقی‌محور و حزب‌محور می‌باشد.»

11 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که تا زمانی که «اراده توده‌ای – تاریخی مردم ایران در مبارزه ضد استبدادی و ضد استثماری و ضد استحماری نتواند مادیت پیدا کنند، توده‌های عظیم مردم ایران نمی‌توانند به صورت گسترده وارد پراکسیس سیاسی – اجتماعی بشوند»؛ به بیان دیگر، «توده‌های اعماق جامعه بزرگ ایران تنها در شرایطی می‌توانند در پیوند با جنبش‌های آوانگاردی مثل جنبش دانشجوئی قرار بگیرند و می‌توانند به صورت آلترناتیو در برابر قدرت مطلقه فقاهتی حاکم در صحنه حاضر بشوند که بتوانند به اراده توده‌ای – تاریخی خود دست پیدا کنند.»

12 - از آنجائیکه قیام تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران «نمودار استحاله جنبش مطالباتی به جنبش سیاسی معطوف به مسائل جامعه می‌باشد». لهذا، می‌توان نتیجه‌گیری کرد که «جنبش دانشجوئی در فرایند پساکودتای فرهنگی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بوده است که توانسته است از مسیر طرح مسائل عینی صنفی به سوی سیاست‌ورزی معطوف به مسائل اجتماعی حرکت بکند» که البته، «خود این امر یکی دیگر از درس‌های بوده است که قیام 18 تیرماه 78 به ما آموخته است.»

13 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «در خلاء نیروهای پیشرو به عنوان آوانگارد، جنبش دانشجوئی ایران می‌تواند به عنوان نیروی آوانگاردی که از زیر آوار سرکوب سر بیرون کرده و به سازمان‌یابی دوباره دست پیدا کرده، این خلاء نیروهای پیشرو را پر کند» و به «بازسازی و بازتولید نقش راهبری جنبش توده‌های اعماق جامعه بزرگ ایران بپردازد.»

14 - کنش‌گران قیام 18 تیرماه 78 جنبش دانشجوئی ایران به ما آموختند که «جنبش دانشجوئی ایران زبده‌ترین بخش جوانان ایران را نمایندگی می‌کنند و به لحاظ پتانسیل تغییر جامعه، ظرفیت بی‌همتائی در شروع حرکت‌های سیاسی دارند.»

پایان