از 16 آذر 32 تا 16 آذر 1400 – قسمت هشت

مروری بر «تاریخ پر فراز نشیب» جنبش دانشجوئی ایران

 

7 - هفتمین خودویژگی جنبش دانشجوئی ایران، «جنبشی بودن (نه خیزشی بودن) جوهر حرکت جامعه دانشجوئی ایران است» که برای فهم این خودویژگی جنبش دانشجوئی ایران در طول 80 سال گذشته تاریخ این جنبش (از شهریور 20 الی الآن) باید عنایت داشته باشیم که:

اولاً جنبش‌ها عبارتند از «کنش‌های اعتراضی - اجتماعی که در یک دوره و زمان مشخص حول مطالبات مشخص صنفی و مدنی و سیاسی شکل می‌گیرند» به عبارت بهتر جنبش‌ها عبارتند از «یک مجموعه افراد که بر پایه مطالبات مشخص گرد هم می‌آیند و هویت پیدا می‌کنند و در فرایند دیگر بر پایه آن هویت، مطالبات مشخص خود را دنبال می‌کنند» در صورتی که برعکس جنبش‌ها، «در خیزش‌ها افراد به صورت تصادفی و با انگیزه‌های مختلف حول یک اعتراض مشخص جمع می‌شوند.»

باری، از آنجائیکه در طول 80 سال گذشته تاریخ جنبش دانشجوئی ایران (و به خصوص در طول 68 سال گذشته پسا فرایند قیام سه روزه، از شنبه 14 تا دوشنبه 16 آذرماه 32) «حرکت اعتراضی جامعه دانشجوئی ایران صورت تصادفی نداشته و همچنین مطالبات آنها صورت پراکنده نداشته است، بنابراین، حرکت اعتراضی جامعه دانشجوئی ایران در طول 80 سال گذشته (از شهریور 20 تا به امروز) صد در صد صورت جنبشی داشته است، نه خیزشی.»

ثانیاً تفاوت دیگر جنبش‌ها با خیزش‌ها (در عرصه حرکت اعتراضی، آکسیونی و یا تظاهرات خیابانی) در این است که «جنبش‌ها شکل سازمان‌یافته خودجوش تکوین یافته از پائین دارند» در صورتی که «خیزش‌ها شکل اتمیزه دارند». همچنین «خیزش‌ها به لحاظ رهبری، فاقد رهبری و بی‌سر می‌باشند» و باز «خیزش‌ها به علت عدم سازماندهی و کوتاه‌مدت بودن عمر آنها امکان ظهور رهبری خودجوش تکوین یافته از پائین برای آنها وجود ندارد» در صورتی که برعکس، «جنبش‌ها به علت سازماندهی درونی و پتانسیل حرکت درازمدت آنها، امکان تکوین رهبری در دو شکل: رهبری از درون و دینامیک به صورت خودجوش و تکوین یافته از پائین و رهبری از بیرون به صورت تزریق شده از بالا را دارند.»

ثالثاً از آنجائیکه جنبش دانشجوئی ایران در طول 80 سال (از شهریور 20 الی الآن) گذشته حیات سیاسی – اجتماعی خودش پیوسته به دنبال آن بوده‌اند که «نارضایتی‌های اقتصادی – اجتماعی – سیاسی - فرهنگی – زیست محیطی و غیره در وجدان گروه‌های مختلف اجتماعی جامعه بزرگ ایران بدل به کنش‌های اعتراضی - اجتماعی بکنند» همین خودویژگی باعث شده است که «هویت تشکیلاتی و حرکتی جامعه دانشجوئی ایران (در طول 80 سال گذشته عمر این جنبش) برخوردار از جوهر جنبشی باشند نه هویت خیزشی.»

پر واضح است که این هویت جنبشی 80 ساله جامعه دانشجوئی ایران از آنجائیکه «در خلاء جریان‌ها و احزاب پیشرو برای دیگر جنبش‌های اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نقش محوری داشته است» و از اینجا است که می‌توانیم «بر جایگاه آوانگاردی یا پیشاهنگی جنبش دانشجوئی ایران (در طول 80 سال گذشته عمر خود) نسبت به جنبش‌های اجتماعی (خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک و مستقل و تکوین یافته از پائین) هم در جبهه آزادی‌خواهانه طبقه متوسط شهری و هم در جبهه برابری‌طلبانه اردوگاه بزرگ کار و زحمت، مستضعفین ایران مهر تائید بگذاریم». به عنوان مثال و مصداق کار بزرگی که جنبش دانشجوئی ایران در جریان قیام سه روزه آذرماه 32 کردند این بود که توانستند به عنوان نیروی آوانگارد یا پیشاهنگ (در خلاء نیروهای پیشرو جامعه سیاسی ایران) نارضایتی‌های سیاسی (محصول کودتای 28 مرداد 32) را وارد وجدان گروه‌های مختلف اجتماعی (جامعه بزرگ ایران) بکنند و با آن شرایط برای استحاله آن نارضایتی‌ها به کنش‌گری سیاسی - اجتماعی و ایجاد اراده ملی (در کنش‌گران اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) فراهم بکنند. در عرصه تبیین خودویژگی‌های جنبش دانشجوئی ایران (در 80 ساله پرفراز و نشیب گذشته این جنبش) سؤال‌های مهم محوری قابل طرح است که به صورت کپسولی می‌توانیم این سوال‌های محوری را به این صورت آرایش بدهیم:

1 - آیا در شرایط تندپیچ اجتماعی – تاریخی امروز جامعه بزرگ ایران، جنبش دانشجوئی ایران در حال رکود به سر می‌برد و یا برعکس در حال بازتولید درونی خود در راستای اعتلای بعدی می‌باشند؟

2 - آیا شکست‌های جنبش دانشجوئی ایران (در 80 سال گذشته عمر آن) مولود ضعف‌های درونی این جنبش می‌باشد یا اینکه زائیده سرکوب رژیم‌های توتالیتر شاه و شیخ بوده‌اند؟

3 - چرا مبانی نظری جنبش دانشجوئی ایران (در طول 80 سال گذشته حیات سیاسی اجتماعی این جنبش) پیوسته صورت دو مؤلفه‌ای بر پایه گفتمان آزادی‌خواهانه و برابری‌طلبانه داشته است؟

4 - چرا گفتمان عدالت‌طلبانه جنبش دانشجوئی ایران (در طول 80 سال گذشته حیات سیاسی – اجتماعی این جنبش) چه در شکل انطباقی آن (در فرایند پسا شهریور 20) و چه در شکل تطبیقی آن (در فرایند دهه 40 و 50)، یا وام‌دار گفتمان سوسیالیستی (حزب – دولت لنینیستی – استالینیستی) حزب توده بوده‌اند و یا وام‌دار جنبش روشنگری ارشاد شریعتی بوده‌اند؟

5 - چرا جنبش دانشجوئی در سال 57 (و یا در جریان جنبش ضد استبدادی مردم ایران بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی) در چارچوب وجه سلبی گفتمان آزادی‌خواهانه خود بر رویکرد ضد شاه خمینی در چارچوب نظریه استبدادساز ولایت فقیه تکیه کردند؟ و در ادامه آن در دهه 70 بر جریان انحرافی اصلاح‌طلبان حکومتی تکیه کردند؟

6 - تکیه جنبش دانشجوئی ایران (در طول 80 سال گذشته عمر سیاسی – اجتماعی این جنبش) بر رهبری برون از این جنبش (از حزب توده و ملیون در دهه 20 تا جنبش چریکی مدرن در دهه 40 و 50 و تا خمینی در سال 57 و تا جناح‌های درونی حاکمیت برای مدت دو دهه از خرداد 76 تا دی‌ماه 96) تا چه اندازه در رکود و شکست‌های این جنبش دخالت داشته است؟

7 - چرا جنبش دانشجوئی ایران در نیمه دوم دهه 40 (به علت حاکمیت گفتمان چریک‌گرائی مدرن وارداتی) نتوانست جنبش روشنگری ارشاد شریعتی (گفتمان سیاسی – اجتماعی شریعتی) را فراگیر اجتماعی و یا توده‌گیر بکند؟

8 - در یک نگاه کلی به تاریخ 80 ساله پر فراز و نشیب جنبش دانشجوئی ایران، آیا جنبش دانشجوئی پیوسته دارای جوهر خودجوش و خودسازمانده بوده است یا (آنچنانکه در جریان پروژه اشغال سفارت آمریکا در 13 آبان‌ماه 58 شاهد بودیم) دست‌های بالائی قدرت (به خصوص از بعد از کودتای فرهنگی بهار 59) در سازماندهی این جنبش دخالت مستقیم داشته‌اند؟

9 - تفاوت جایگاه اجتماعی – سیاسی جنبش جامعه دانشجوئی ایران با دیگر جنبش‌های اجتماعی جامعه بزرگ ایران (اعم از جنبش کارگری، یا جنبش زنان، یا جنبش معلمان، یا جنبش بازنشستگان و غیره) بر پایه جوهر درونی و شکل سازمان‌یابی و رهبری چگونه قابل تفسیر می‌باشد؟

10 - چرا در 13 آبان‌ماه 58 (در پروژه مهندسی شده و حکومتی اشغال سفارت آمریکا توسط حواریون روحانیون خمینی تحت هژمونی موسوی خوئینی‌ها) جهت اجرای این پروژه حکومتی به جای تکیه بر کمیته‌ها و نیروهای مسلح حکومتی، بر جریان دست‌ساز دانشجویان حواریون خمینی، تحت عنوان پیروان خط امام تکیه کردند؟ و چرا خمینی پروژه مهندسی شده اشغال سفارت آمریکا را انقلاب دوم خود نامید؟

11 - نقش جریان‌های جامعه سیاسی داخل و خارج از کشور در فراز و فرود جنبش دانشجوئی ایران (در 80 سال گذشته به خصوص در فرایند 42 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) چگونه قابل تحلیل می‌باشد؟

12 - چه شد که در تیرماه 78 (دو سال بعد از انتخابات خرداد 76 که سید محمد خاتمی و حواریونش با شعار اصلاحات سیاسی توانستند بر دوش جنبش دانشجوئی ایران سوار بشوند و در اندک مدتی دو قوه مجریه و مقننه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم را در دست بگیرند) جنبش دانشجوئی در بستر مبارزه با حزب پادگانی خامنه‌ای، در رویاروئی مستقیم با جناح اصلاح‌طلبان حکومتی قرار گرفتند؟

13 - چرا جنبش دانشجوئی ایران (در طول 80 سال گذشته حیات سیاسی – اجتماعی خودش، با همه تلاشی که از طرف جناح‌های قدرت درون حاکمیت و یا جریان‌های جامعه سیاسی بیرون از این جنبش شده است) هرگز نتوانسته است جایگاه حزبی نیابتی برای آن جریان‌های جامعه سیاسی ایران و یا برای جناح‌های قدرت درون حاکمیت (در طول دو دهه از 1376 تا 1396) پیدا کند و پیوسته در طول 80 سال گذشته جایگاه و جوهر جنبشی خود را حفظ کرده است؟

14 - چرا حزب پادگانی خامنه‌ای (چه در قیام تیرماه 78 و چه در جنبش سبز سال 88) نشان داده است که پیوسته نوک پیکان سرکوبش به طرف جنبش دانشجوئی نشانه می‌رود؟

15 – چرا در جریان کودتای فرهنگی بهار 59 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم نشان داد که پروسه نهادینه شدن قدرت این رژیم در گرو سرکوب تمام عیار جنبش دانشجوئی می‌باشد؟

16 - چرا بیش از 90 درصد افراد قتل عام سیاسی شده تابستان 67 خمینی و حواریونش کنش‌گران قبلی جنبش دانشجوئی ایران بودند؟

17 - چرا در جریان جنبش سبز سال 88 تلاش همه جانبه جنبش دانشجوئی در حمایت از جنبش سبز نتوانست توازن قوا در عرصه میدانی به سود جنبش سبز تغییر بدهد؟ و بالاخره چرا عدم توازن قوا در عرصه میدانی (به سود حزب پادگانی خامنه‌ای) باعث سرکوب و شکست جنبش سبز شد؟

18 - چرا برای دو دهه (از خرداد 76 تا دی‌ماه 96) جنبش دانشجوئی ایران گرفتار گفتمان اصلاح‌طلبان حکومتی (و خیمه شب بازی‌های جنگ جناح‌های درونی قدرت، در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت بین بالائی‌های حکومت در چارچوب قانون اساسی ولایتمدار رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، توسط انتخابات مهندسی شده حزب پادگانی خامنه‌ای با فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان و صندوق‌های رأی از قبل شمارش شده) شدند؟

ادامه دارد