اعتلای جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران، مسیل ساز جنبش اجتماعی در حال رکود 22خرداد
1- 16 آذر 32 سرآغاز تکوین جنبش مستقل دمکراتیک دانشجویان ایران: عبدالرحمان ابن خلدون تونسی جامعه شناس و متفکر و مورخ و فیلسوف قرن دهم هجری در مقدمه تاریخ العبر معروف به مقدمه ابن خلدون خود در عرصه تبین فلسفی تاریخ اسلام به ذکر مثالی میپردازد که نقل آن در اینجا خالی از موضوع نمیباشد. او میگوید مواد گداخته خروجی از دهانه کوههای آتشفشان تا زمانیکه دهانه آتشفشان فعال میباشد، بعلت گرمای بیش از حد دهانه آتشفشان تمامی مواد خروجی دهانه آتشفشان بصورت مذاب درمی آیند که این امر باعث میگردد تا مواد مذاب خروجی دهانه آتشفشان در حالت مذاب بصورت مخلوط درآیند که جدا سازی آنها در حالت مذاب و گرما تا زمانیکه این مواد مذاب در اثر خاموشی کوه آتشفشان سرد نشود، وجود ندارد.
جنبشهای اجتماعی در عرصه تاریخ بشر بصورت کلی و جنبش اجتماعیهای هشت گانه تاریخ یکصد ساله گذشته ایران بی شباهت به مثال کوه آتشفشان ابن خلدون نمیباشد، چراکه این جنبشها هم بلحاظ ماهیت ترکیبی طبقاتی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی خود و هم بلحاظ سرعت فراز و نشیب خود تا زمانیکه فعال میباشند، امکان شناخت همه جانبه آنها وجود ندارد. پس از مدتی که در جاده اصلی افتاد و حرکت یکنواختی پیدا کرد، یا بحالت رکود درآمد آنوقت است که زمان آسیبشناسی همه جانبه آنها فرا میرسد. علیهذا اصول مشخصه تمامی جنبشهای اجتماعی بشر از آغاز تاکنون، یک ترکیبی بودن خاستگاه و پایگاه اجتماعی سیاسی و طبقاتی آن جنبشهای اجتماعی میباشد، دوم کوتاه مدت بودن زمان اعتلا و رکود این جنبشها است. توضیح آنکه جنبشهای اجتماعی بلحاظ همان ساختار ترکیبی خواستگاه و پایگاه تکوینی خویش مانند جنبشهای سوسیالیستی و دمکراتیک (که بهر حال بلحاظ ساختاری دارای تعریف مشخصی از خواستگاه و پایگاه طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و... میباشند) بصورت یک پروسس و فرآیند ظاهر نمیشوند بلکه بالعکس، هم ظهوری بالبداهه دارند و افولی غیرمترقبه و البته دلیل تئوریک آن عبارتند از اینکه اولا این جنبشهای اجتماعی بر عکس جنبشهای دمکراتیک و سوسیالیستی که جنبشهای دلیلی میباشند، جنبشهای اجتماعی علتی هستند. یعنی در جنبشهای دمکراتیک و سوسیالیستی این آگاهی یا خودآگاهی انتقال یافته به وجدان طبقاتی یا وجدان سیاسی یا وجدان فرهنگی و مذهبی و... آن گروههای مشخص اجتماعی میباشد که عامل اعتلای این جنبشها گردیده است، که بهمین دلیل ما جنبشهای دمکراتیک و سوسیالیستی را جنبشهای دلیلی مینامیم. طبیعی است که در جنبشهای دلیلی این جنبشها علاوه بر اینکه دارای شعار منفی و مثبت میباشند و علاوه بر اینکه دارای برنامه و تئوری و تشکیلات هدفمند هستند، دارای رهبری هدایتگرایانه صالحی نیز میباشند که این رهبری صالح میتواند جنبشهای دلیلی دمکراتیک و سوسیالیستی را در مراحل مختلف رفتن خویش، بصورت تئوریک و آگاهانه هدایت نماید و همین موضوع باعث میگردد تا این جنبشها هر چند دارای فراز و نشیب سیاسی و تشکیلاتی و تاکتیکی و حتی استراتژیکی هم باشند بصورت درازمدت در آن پروسه مبارزاتی خود در کانتکس فرآیند تدریجی و مرحلهبندی شده پیش روند تا سر انجام به اهداف از قبل تعیین شده خود برسند. اما در جنبشهای علتی قضیه صورتی کاملا عکس دارد چراکه آنچه باعث شکلگیری این جنبشهای اجتماعی میشود، فشارهای عینی و برونی اجتماعی سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و... میباشد که از طرف طبقه حاکمه اقتصادی یا هیئت حاکمه سیاسی یا مذهبی بر این اقشار مختلف اجتماعی وارد میگردد و همین امر باعث میگردد که این فشارهای عینی بدون آنکه مانند جنبشهای دمکراتیک و سوسیالیستی بتوانند پروسه خودآگاهی ساز خویش را در عرصه وجدانهای طبقاتی و سیاسی و مذهبی و فرهنگی و... طی نمایند، با چند فتوای و دستور رهبریهای از راه رسیده بدل به جنبش و انقلاب گردد و یا با سرکوب قهرآمیز حاکمیتهای غاصب تاریخی این جنبشها به رکود و خمود کشیده شوند. در تاریخ یکصد ساله گذشته کشور خودمان اگر با همین عینک به تبین جنبشهای مختلف اجتماعی و دمکراتیک و سوسیالیستی بپردازیم، این حقیقت برایمان مشخص میگردد که در طول یکصد سال گذشته تاریخ ایران ما منهای جنبشهای اجتماعی و دمکراتیک و سوسیالیستی غیر فراگیر و منطقهائی ایران تاکنون هشت جنبش اجتماعی و دو جنبش سوسیالیستی طبقاتی و دو جنبش فرهنگی و سه جنبش دمکراتیک فراگیر کشوری داشتهایم، که جنبشهای اجتماعی هشت گانه عبارتند از:
1- جنبش تنباکو
2- جنبش مشروطه اول
3- جنبش مشروطه دوم
4- جنبش اجتماعی بعد از جنگ بین الملل اول تحت عنوانهای جنبش جنگل و خیابانی و پسیان و...
5- جنبش نهضت مقاومت ملی
6- جنبش 15 خرداد 42
7- جنبش 22 بهمن 57
8- جنبش 22 خرداد 88
و اما جنبشهای دوگانه سوسیالیستی ایران عبارتند از:
الف - جنبش ملی کردن صنعت نفت ایران تحت هژمونی کارگران نفت خوزستان برهبری سردار ملی ایران دکتر محمد مصدق
ب - جنبش 18 شهریور 57 کارگران ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران که عامل اصلی سقوط حکومت پهلوی گردید.
و جنبشهای فرهنگی یا رنسانسهای فکری ایران یکی جنبش فرهنگی اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم روشنفکران از فرنگ برگشته ایران میباشد، که در عرصه دیسکورس انقلاب کبیر فرانسه اقدام به یک رنسانی نظری در جامعه به گل نشسته ایران کردند. جنبش فرهنگی ارشاد شریعتی بود که در سالهای 48 تا 14 آبان 51 توانست دیسکورس نظری - حوزهائی - فقاهتی ایران را به یک دیسکورس دمکراتیک - سوسیالیستی - حقی مبدل سازد، که البته اگرچه این دیسکورس تا سال 57 توانست به رشد خود ادامه دهد، ولی بدلیل خلاء فیزیکی خود شریعتی و غلبه غاصبانه دیسکورس حوزهائی - تقلیدی - فقاهتی دیسکورس دمکراتیک - سوسیالیستی - حقی شریعتی به رکود کشیده شد. هرچند در دهه 80 جریان بازرگان - سروش کوشیدند تا با نفی دیسکورس شریعتی توسط دیسکورس لیبرال – سرمایهداری خود را آلترناتیو دیسکورس دمکراتیک - سوسیالیستی - حقی شریعتی بکنند، بعلت اینکه شرایط تاریخی دیسکورس لیبرالی - سرمایهداری برعکس اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم (یعنی دوران بعد از انقلاب کبیر فرانسه که این دیسکورس مضمونی ضد فئودالیته و ضد اسکولاستیکی داشت، لذا دیسکورس لیبرال - سرمایهداری روشنفکران در ایران آنزمان مضمونی مترقی داشت ) اما در اواخر قرن بیستم از آنجائیکه ماهیت ضد خلقی سرمایهداری جهانی (و در راس آنها امپریالیست جهان خوار غرب بسرکردگی امپریالیسم امریکا بخصوص از بعد از فر و پاشی اردوگاه شرق که دیسکورس لیبرال - سرمایهداری بستر ساز تئوریک و فرهنگی آن بود) آشکار شده بود لذا بهمین دلیل در داخل کشور ما دیسکورس لیبرال - سرمایهداری بازرگان - سروش به خمود کشیده شد و همین خمود دیسکورس لیبرال - سرمایهداری بازرگان - سروش بود که باعث اعتلای دوباره دیسکورس دمکراتیک - سوسیالیستی - حقی شریعتی شد که ضرورت تاریخی شروع حرکت نشر مستضعفین از خرداد 88 بر پایه همین خمود دیسکورس لیبرال - سرمایهداری بازرگان - سروش و اعتلای دیسکورس دمکراتیک - سوسیالیستی - حقی شریعتی میباشد بهر حال دیسکورس لیبرال - سرمایهداری بازرگان - سروش هرچند برای مدتی در بین نیروی تصفیه شده نظام مطلقه فقاهتی توانست، بعنوان یک حرکت نظری آلترناتیوی نظام مطلقه فقاهتی مطرح گردد، ولی بمرور زمان بعلت ظاهر شدن جوهره لیبرالی و سرمایهداری آن حتی در میان همین نیروهای تصفیه شده نظام هم به رکود کشیده شد.
و اما سه جنبش دمکراتیک تاریخ یکصد ساله گذشته ایران عبارتند از:
1 - جنبش دمکراتیک ملی ایران برهبری دکتر محمد مصدق در سالهای شهریور 20 تا 28 مرداد
2 - جنبشهای چریکی غیر سنتی و مدرن ایران در سالهای 45 به بعد
3 - جنبشهای دانشجوئی و دانش آموزی و معلمان و زنان ایران برهبری جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران که این جنبش اگرچه بطور مشخص فعالیت و موجودیت تاریخی خود را از بعد از شهریور 20 همگام با جنبش دمکراتیک ملی ایران برهبری دکتر محمد مصدق از سر گرفته بود، ولی بعلت اینکه تا تاریخ 16 آذر 32 این جنبش تحت تاثیر عوامل برونی خارج از جنبش دانشجوئی هدایتگری میشد (که گاهاً آنچنانکه در مرحله هدایتگری حزب توده برعلیه دکتر محمد مصدق مشاهده کردیم این جنبش دارای فونکسیون منفی هم بوده است) لذا ما آن مرحله از حرکت و حیات جنبش دمکراتیک دانشجوئی را جزو حیات تاریخی جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران بحساب نمیآوریم و بهمین دلیل از 16 آذر 1332 که عملا جنبش دانشجوئی ایران (در غیاب نیروهای هدایتگر برون از جنبش دانشجوئی که بعلت کودتای 28 مرداد در محاق سیاسی و فیزیکی قرار گرفته بودند توانست برای اولین بار رهبری جنبش دمکراتیک دانشجوئی که نماینده جنبش دمکراتیک ایران بود ) در دست بگیرد، آغازگر جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران میدانیم و البته باز هم تاکید میکنیم که طرح 16 آذر 32 بعنوان آغاز جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران بی مهری نسبت به جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران در سالهای ماقبل 32 یعنی از شهریور 20 تا 16 آذر 32 نمیباشد، بلکه بالعکس احترام به استقلال جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران میباشد و توجه دادن دانشجویان به این حقیقت تاریخی است که از زمانیکه جنبش دانشجوئی ایران بجای انتظار از هدایتگری برون از این جنبش به پتانسیل درونی خود توجه کرده است، این جنبش زنده شده است و تا زمانیکه این جنبش بجای انتظار از برون جنبش خود به نیروهای درونی خود توجه داشته باشد، این جنبش پا برجا خواهد ماند و هر زمانیکه تحت هر عنوانی هر نیروئی (خواه مذهب، خواه حوزه، خواه سیاست و خواه دولت ) که بخواهد بعنوان یک عامل برونی مدعی هدایتگری این جنبش بشود، این جنبش به رکود و خمود کشیده خواهد شد. آنچنانکه از 13 آبان 58 که رژیم مطلقه فقاهتی تصمیم به نفوذ هدایتگرانه در جنبش دانشجوئی توسط واقعه تسخیر سفارت امریکا گرفت که حاصل آن زایش کودتای فرهنگی بهار سال 59 بر علیه این جنبش توسط رژیم مطلقه فقاهتی شد که تا 18 تیر 78 که دوباره جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران تصمیم گرفت خود را از سلطه رژیم مطلقه فقاهتی خارج کند و رهبری خود را دوباره بجای اینکه در دست نظام حاکم قراردهد خود بدست گیرد این جنبش دوران سیاه 20ساله رکود پشت سر گذاشت و از 18 تیر 78 بود که جنبش دانشجوئی ایران دوباره پس از 20 سال توانست حیات دوباره خود را بازسازی کند که این مرحله تا کنون یعنی مدت ده سال است که ادامه پیدا کرده است و تمامی ترفندهای نفوذ گرایانه رژیم مطلقه فقاهتی جهت بازیابی دوباره هدایت جنبش دانشجوئی به شکست برخورد کرده است (از نهاد سازیهای دولتی دانشجوئی زیر سایه سرنیزه مثل بسیج دانشجوئی یا انجمنهای اسلامی گرفته تا سهمیه بندی کردن جذب دانشجوئی و انقلاب فرهنگی آنچنانی و گزینشهای انگیزاسیونی قرون وسطائی و بالاخره انجام نماز جمعه در دانشگاه تهران بطوریکه رژیمی که با هزاران میلیارد تومان سرمایه این ملت مصلای تهران را برپا کرد برای اینکه ترسید، نکند با انتقال نماز جمعه از دانشگاه تهران دانشگاه از چنگ آنها بیرون برود حاضر نشد حتی یک نماز جمعه در آن مصلا برپا کند حتی نماز عید فطر هم که سالی یکبار جهت نمایش در آن بر پا میکرد دو سال است که دیگر آنهم تعطیل شده و به دانشگاه تهران انتقال داده است تا توسط آن رژیم مطلقه فقاهتی بتواند سنگر نظامی خود را در دانشگاه جهت ممانعت از حاکمیت جنبش دمکراتیک دانشجوئی حفظ نماید. تا هر زمانیکه مانند 18 تیر 78 اراده کرد، بتواند در سایه سرنیزه این جنبش را بخاک و خون بکشد. آنچنانکه در 18 تیر کشانید. ولی با همه این احوال جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران که از 18 تیر ماه 78 از خواب 20ساله بیدار شده است. این بار تمامی این ترفندهای مذهبی و سیاسی و... رژیم مطلقه فقاهتی را آزمایش کرده و دیگر تن به تسلیم نسبت به هیچ یک از این ترفندها نخواهد داد و روز بروز توفنده تر به پیش میرود، چنانکه در مهر امسال دیدیم که این رژیم با هر ترفندی کوشید تا مراسمی نمایشی در دانشگاه با حضور یکی از مقامات مانند سالهای گذشته برپا کند نتوانست و با اینکه زمان حضورشان در دانشگاه تهران هم اعلام کرده بودند ولی باطرح بهانه سفر رئیس جمهور به سازمان ملل اعلام شکست حضور خود را در دانشگاه اعلام کردند که صد البته در 16 آذر امسال رژیم در تلاش است تا بنحوی شکست مهرماه خود را جبران نماید و با حضور نمایشی در یکی از دانشگاه دوباره برای خود کسب آبروئی بکند، این ترفند هم توسط جنبش دانشجوئی در 16 آذر امسال به شکست بر خورد خواهد کرد ) بهر حال به این دلیل است که از نظر ما تجلیل از 16 آذر فقط تجلیل از شهدای گرانسنگ و گرانقدر 16 آذر نمیباشد و یا تجلیل از 16 آذر فقط افشاگری و نفی سیاستهای ضد امپریالیستی امریکا نمیباشد و یا تجلیل از 16 آذر فقط نفی استبداد و جنایت رژیم ضد خلقی پهلوی نمیباشد که همه اینها هست ولی از همه اینها مهمتر آنچه که ما را وادار میسازد تا پیوسته همه ساله به تجلیل از حادثه 16 آذر 32 بپردازیم و آنرا روز دانشجو بنامیم به این خاطر است که در این روز و در این حادثه جنبش دانشجوئی ایران با رهبری خودش متولد شد و رهبری خود را خود بدست گرفت و این امر مهمترین حادثهائی است که در 16 آذر 1332 اتفاق افتاد و باید هر سال به تبین ابعاد این امر عظیم بپردازیم و تجلیل از شهدای این حادثه هم فقط از زاویه این حادثه بزرگ میباشد و عظمت شهیدان بزرگی چون بزرگ نیا و شریعت رضوی و قندچی بخاطر این میباشد که این شهیدان با خون خود بنیانگذار چنین حادثه عظیمی در جنبش دانشجوئی ایران شدند و اگر نه از آن تاریخ تا کنون هزاران هزار دانشجوی ایران جان خود را در راه رهائی خلق این مرز و بوم از دست داده اند، اما علت اینکه آن شهیدان بزرگ تاریخ ما نتوانسته اند جایگاه این سه قطر ه خون را پیدا کنند، فقط به دلیل شرایط تاریخی تحقق این سه قطره خون میباشد، آنچنانکه در رابطه با حادثه کربلا تاریخ ما باز همین امر را تجربه کرده است، زیرا در میان تمامی شهدای اسلام و شیعه از آغاز تا کنون که میلیونها میلیون انسان شهید شدند و شقاوت و حد جنایت وارد شده بر آنها هرگز کمتر از واقعه حادثه کربلا هم نبوده (که برای این امر کافی است به نحوه شهادت میثم تمار و یا محمد ابن ابی بکرویا حمزه و... توجه کنید ) ولی چرا هیچکدام از این میلیونها شهید در تاریخ اسلام و شیعه تا کنون نتوانسته جایگاه شهدای کربلا را بگیرد فقط به یک دلیل است و آن شرایط تاریخی تحقق حادثه کربلا میباشد چراکه اسلام و تاریخ اسلام در آن مقطع تاریخی در یک تند پیچ تاریخی قرار گرفته بود و همین امر باعث گردید تا حادثه عاشورای خون بهای عبور اسلام از این تند پیچ تاریخی گردد که خود این حاصلش آن شد تا واقعه کربلا بعنوان نمایش تاریخی کار همه شهداء از آدم تا خاتم و از خاتم تا حسین و از حسین تا پایان تاریخ در آید در رابطه با شهداء 16 آذر هم قصه باز بهمین ترتیب میباشد. چراکه تا زمانیکه شرایط تاریخی ایران در سال 32 بخصوص از بعد از کودتای 28 مرداد و حاکمیت رژیم کودتا بر سرنوشت ملت ایران و هم پالگی شدن جریان مرتجع حوزه با رژیم کودتا و غارت منابع و اقتصاد توسط امپریالیسم پیروزمند امریکا در این کودتا و... دستگیری و اعدام و فراری شدن سران جنبش و حاکمیت رعب و وحشت بر سرنوشت سیاسی این ملت درک نکنیم امکان درک شرایط تاریخی تحقق حادثه عظیم 16 آذر برای ما وجود نخواهد داشت و تا زمانیکه شرایط تاریخی حادثه 16 آذر درک نکنیم امکان شناخت عظمت حادثه 16 آذر سال 32 برای ما وجود نخواهد داشت. پس آنچه مهمتر و عظیم تر از شهدای 16 آذر هست اهدافی است که شهدای 16 آذر در راه آن شهید شدند و آن اهداف در یک کلمه استقلال هویتی جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران میباشد، همانی که اگر بدرستی از طرف اندیشمندان دانشجوئی فهم گردد، نه تنها باعث رهائی خود جنبش دانشجوئی ایران از تیول رژیم مطلقه فقاهتی میشود و نه تنها باعث میگردد تا جنبش دانشجوئی ایران دیگر مانند دوران 20ساله (58 تا 78 ) گرفتار ترفندهای رژیم مطلقه فقاهتی نشود، بلکه مهمتر از همه اینها شناخت به این حقیقت باعث میگردد تا جنبشهای اجتماعی و سوسیالیستی و دمکراتیک ایران بموازات استقلال هویت جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران و استقرار این جنبش در جایگاه هژمونی جنبش اجتماعی و سوسیالیستی و دمکراتیک ایران از مرحله رکود و خمود فعلی خارج گردند و دوباره روند رو به اعتلای خود را از سر گیرند.
2- علل رکود جنبش اجتماعی 22 خرداد 88: آنچنانکه در مقدمه این نوشتار از ابن خلدون مطرح کردیم تا زمانیکه آتشفشان فعال میباشد و گداختههای مذاب فلزات بصورت میعان آتشین از دهانه آن خارج میگردد بعلت ترکیبی بودن این میعان امکان شناخت تفکیکی فلزات یا مواد ساختاری این گداخته خارج شده از دهانه آتشفشان وجود ندارد زمانی ما میتوانیم به شناخت این مواد نائل شویم که این مواد از حالت گداختگی خارج شوند و سرد گردند و با سردی خود منجمد شوند و با انجماد خود فلزات یا مواد از حالت ترکیبی خود خارج شوند آنوقت است که ما میتوانیم به تبین علمی آن مواد خارج شده بپردازیم در عرصه جنبش اجتماعی هم باز موضوع بهمین ترتیب میباشد، چراکه از آنجائیکه جنبش اجتماعی یک جنبش ترکیبی میباشد، که دارای خواستگاههای متفاوت سیاسی طبقاتی و فرهنگی میباشند لذا در عرصه پراتیک و فعالیت این جنبش نمیتوان به تمامی زوایای پیچیده حرکت این جنبش واقف شویم مگر زمانیکه این جنبش به دلایلی حالت گداخته گی خود را از دست بدهد، در آن شرایط است که میتوانیم از زاویه آسیب شناسی آن جنبش را مورد قرع و انبیق علمی قراردهیم و ضعف و قوت آن جنبش را ارزیابی نمائیم در رابطه با جنبش اجتماعی 22 خرداد 88اکنون در چنین مرحلهائی قرار گرفتهایم که بتوانیم به آنالیز و چکش کاری آن بپردازیم .نخستین موضوعی که در رابطه با جنبش اجتماعی 22 خرداد باید در نظر داشته باشیم، این حقیقت بزرگ است که جنبش 22 خرداد یک جنبش اجتماعی میباشد نه یک جنبش سوسیالیستی و یا یک جنبش دمکراتیک و یا یک جنبش فرهنگی و تا زمانیکه کانتکس اجتماعی بودن جنبش 22 خرداد 88 فهم نکنیم امکان شناخت این جنبش به هیچ وجه برای ما وجود نخواهد داشت چراکه برای کسی که از عینک سوسیالیستی بخواهد این جنبش را فهم کند و آنرا آسیب شناسی علمی بکند امری غیر ممکن میباشد یا برای کسی که با عینک دمکراتیک بخواهد به فهم علمی جنبش اجتماعی 22 خرد 88اد بپردازد باز امری غیر ممکن میباشد چراکه آنچنانکه قبلا هم به اشاره گفتیم به موازات اینکه ما اعلام کردیم و فهمیدیم که جنبش 22 خرداد یک جنبش اجتماعی میباشد، نه یک جنبش دمکراتیک و نه یک جنبش فرهنگی و نه یک جنبش سوسیالیستی باید خود را موظف بدانیم که فقط این جنبش را در کانتکس اجتماعی بودن آن مورد بررسی و شناخت قرار دهیم در اینصورت انتظارات ما از این جنبش یک سلسله انتظارات جنبش اجتماعی میباشد نه دمکراتیک و سوسیالیسم و فرهنگی چراکه به مجرد اینکه گفتیم این جنبش یک جنبش اجتماعی میباشد همراه خود یک سلسله مشخصاتی میآورد، که فقط خاص جنبش اجتماعی میباشد که اینها عبارتند از:
1- علتی بودن جنبش
2- نفیائی بودن جنبش
3- ترکیبی بودن یا جبههائی بودن جنبش
4- برونی بودن هژمونی و رهبری و هدایتگری جنبش
5- کوتاه مدت بودن پروسه اعتلای جنبش
6- بدون برنامه و استراتژی بودن جنبش (و حرکت کردن تنها بر پایههای شعارهای تاکتیکی محوری میباشد )
7- از همه مهمتر اگر پذیرفتیم که جنبش 22 خرداد88 یک جنبش اجتماعی است، متعاقب آن پذیرفتهایم که موفقیت آن در کوتاه مدت آن میسر است و اگر جنبش اجتماعی به دلایلی از انجام پیروزی کوتاه مدت محروم گردید باید افتادن در جاده رکود برای آن امری جبری بدانیم در رابطه با جنبش اجتماعی 22خرداد 88 و رکود گرفتار شده در آن تمامی پارامترهای هفت گانه فوق صادق میباشد چراکه:
اولا: بلحاظ آسیب شناسی جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 یک جنبش علتی بود نه یک جنبش دلیلی توضیح آنکه آنچه باعث شکل گیری جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 گردید فقط و فقط فشارهای عینی - ذهنی رژیم مطلقه فقاهتی در کانتکس کودتای انتخاباتی دولت دهم رژیم مطلقه فقاهتی بود، که توسط افشاگریهای مناظرههای انتخاباتی و داد و ستدهای رای سازیهای بعد از آن تودهها به یکباره به فسادهای داخلی رژیم مطلقه فقاهتی پی بردند و این امر بود که باعث گردید تا تودهها تصمیم به قیام بگیرند و بهمین علت است که ما جنبش اجتماعی 22 خرداد را یک جنبش علتی مینامیم یعنی این جنبش بر پایه اقدام عملی سازمانگرایانه مبتنی بر خودآگاهی تودهها شکل نگرفته است و حداکثر زحماتی که رهبری این جنبش برای این جنبش کشیده چهار تا اعلامیه و چهار تا راه پیمائی میباشد ولاغیر (البته طرح این موضوع نباید باعث کم بهاء دادن به خون شهدا و شکنجه اسیران و... جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 گردد ).
ثانیا: نفیائی بودن جنبش اجتماعی 22 خرداد88 میباشد، زیرا آنچنانکه در جنبشهای اجتماعی گذشته تاریخ خودمان دیدیم از جنبش 22 بهمن 57 تا جنبش 15 خرداد 42 و جنبش مقاومت ملی سالهای بعد از شهریور 20تا بالاخره جنبش اجتماعی تنباکو قبل از مشروطیت همگی بر حرکتهای نفیائی استوار بودند، یعنی تودههای کفن پوش ورامین فقط میدانستند که رژیم پهلوی یک رژیم مستبد و جنایتکار است و لذا صلاحیت حکومت کردن بر ایران را ندارند، اما اینکه آیا کسانی که میخواهند جانشین او گردند یا مدعی آلترناتیوی او را دارند صلاحیت حکومت کردن بر ایران را دارند یا نه؟ و یا آیا بلحاظ دیدگاه و برنامه مترقی تر از شاه میباشند یا نه؟ آنها کاری به این کارها نداشتند فقط میدانستند که شاه باید برود البته این هم میدانستند که چه کسی باید جانشین شاه گردد ولی این را نمیدانستند که آیا برنامههای جایگزینی شیخ جدید بهتر از شاه قدیم میباشد یا بدتر؟ دیگر به این کاری نداشتند، لذا فورا عکس او را به ماه میبردند و عکس این را به خاک میکشیدند و با این عمل هژمونی او را تائید میکردند و حکومت این را نفی مینمودند و همین امر باعث میگردید، تا این آلترناتیوهای نورسیده همینکه بر خر مراد حکومت سوار میشدند قبل از اینکه دشمنان قبلی خود را قلع و قمع نمایند به جان همین تودههائی بیافتند که بر شانه آنها به حکومت رسیدند و در این راه دست به نسل کشی حامیان گذشته خود بزنند بطوریکه همان تودههائی که بر دوش آنها به قدرت رسیدند شعار سال به سال دریغ از پارسال سر دهند و در ماتم جنایتهای شیخ بر فقدان شاه بگریند چراکه آنچنانکه هگل میگوید تودهها همیشه برای نقد حال گذشتهها را طلائی میکنند، چراکه بقول امام علی عیب تودهها این است که حال را میبینند اما آیندهها را نمیبینند ظاهرها را میبینند اما نسبت به باطنها جاهل اند - نهج البلاغه - کلمات قصار شماره 432 - إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا- إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا- وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا.
ثالثاً: این جنبش بلحاظ خواستگاه و پایگاه یک جنبش ترکیبی میباشد نه یک جنبش یکدست بسیط . توضیح آنکه آنچنانکه قبلا هم به اشاره مطرح کردیم جنبشهای اجتماعی داری ساختار سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و طبقاتی و اجتماعی ترکیبی میباشد . چراکه دشمن مقطعی و فوری این جنبشها که معمولا هیئت حاکمه مستبد حاکم میباشد، عاملی گردیده که منافع سیاسی و طبقاتی و اجتماعی و فرهنگی تمامی اقشار جامعه را به خطر بیافتد لذا در این رابطه است که تمامی این اقشار با شعار مرگ بر شاه یا مرگ بر... جهت نفی شاه و شیخ بسیج میگردند از طبقه کارگر گرفته تا خرده بورژوازی شهری و روستائی و... از دانشجو گرفته تا زنان و دانش آموزان و معلمان و کارمندان از روحانی رانده شده حوزه گرفته تا لیبرالهای تصفیه شده و روشنفکران و سردمداران تصفیه شده قبلی خود نظام مطلقه فقاهتی همه و همه در یک صف در برابر رژیم مطلقه فقاهتی بحرکت در میآیند.
رابعاً: آنچنانکه در تمامی جنبشهای هشت گانه اجتماعی گذشته ایران منهای جنبش دوم مشروطیت دیدیم رهبران این جنبشها از دل خود جنبش زائیده نمیشوند تا بصورت دینامیک بتوانند، هدایتگری آن جنبش را بعهده گیرند، بلکه بالعکس رهبران این جنبشهای اجتماعی بعلت اینکه کوتاه مدت میباشند و فرصت رهبر سازی از دل خودشان پیدا نمیکنند بصورت یک امر مکانیکی از طریق مذهب یا ملیت یا قدرت سیاسی و اجتماعی و اقتصادی از برون بر آنها تحمیل میگردد که طبیعتاً بعلت عدم وجود سنخیت میان جنبش و رهبران امر هدایتگری از طرف این رهبران بر جنبش بصورت یکطرفه و اعلامیهائی یا فتوائی میباشد، تا توسط آن از این توده بصورت ابزاری در خدمت اهداف رهبری استفاده گردد و هر زمانیکه بین منافع رهبری و تودهها اصطکاکی بوجود اید این جنبش به رکود کشیده خواهد شد تنها استثنائی که در این رابطه وجود دارد مشروطیت دوم میباشد که بعد از استبداد محمد علی شاه و به توپ بستن مجلس و شکست انقلاب اول مشروطیت توسط جنبش مسلحانه تبریز جنبش اجتماعی دوم مشروطیت از سر گرفته شد که حاصل آن جوشش رهبران ذاتی از دل این جنبش امثال باقر خان و ستار خان بود که بعلت ذاتی بودن رهبری آنها با جنبش اجتماعی این رهبران صلاحیت و پتانسیل آنرا پیدا کردند که تا مرحله پیروزی مرحلهائی جنبش اجتماعی مشروطیت دوم را هدایت کنند.
خامساً: کوتاه بودن پروسه اعتلای جنبشهای اجتماعی که در این رابطه با توجه به بافت ساختاری ترکیبی و با توجه برتری کمی قشر خرده بورژوازی شهری در این بافت ترکیبی و با توجه به خصلت جهشی و آنتاگونیستی و آنارشیستی و حال بینی خرده بورژوازی شهری این جنبشها رمز موفقیت شان در پیروزی فوری میباشد در صورتیکه مبارزه آنها فرسایشی و دراز مدت گردد این جنبشهای اجتماعی به رکود و خمود و یاس و وازدگی کشیده میشوند و این حقیقتی است که رژیم مطلقه فقاهتی سخت به آن واقف میباشد و بهمین دلیل بود که از همان آغاز اعتلای جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 از یکطرف کوشید تا توسط برخوردهای سرکوب گرایانه سرنیزهائی همراه با کشت و کشتار و شکنجه بهای مبارزه با رژیم را بالا بیرد و از طرف دیگر کوشید تا توسط ممانعت از پیروزی زود هنگام توسط بگیر و ببند و اعتراف گیری و شکنجه و کشت و کشتار و غارت و تجاوز و... جنبش مبارزه جنبش اجتماعی 22 خرداد را در جاده مبارزه دراز مدت و فرسایشی قرار دهد تا با این ابزار مبارزه و جنبش اجتماعی 22 خرداد88 را به رکود بکشاند چراکه رژیم مطلقه فقاهتی بخوبی واقف بود که جنبش اجتماعی 22 خرداد نه بلحاظ پتانسیل رهبری و نه بلحاظ تشکیلات و سازماندهی از آنچنان توان برخوردار نیستند تا بتوانند این مبارزه و جنبش را در جاده مبارزه دراز مدت هدایتگر باشند به این دلیل بود که رژیم مطلقه فقاهتی از بعد از نماز جمعه 29 خرداد کوشید سیاست دو مؤلفهائی جهت شکست جنبش اجتماعی 22 خرداد از سر گیرد که عبارت بودند از:
1- به بن بست کشانیدن هر گونه مبارزه علنی توسط فشار سرکوب و شکنجه و کشانیدن مبارزه از صورت علنی به شکل مخفی بود چراکه رژیم مطلقه فقاهتی بخوبی واقف بود که تمامی قدرت رهبری جنبش (چه مدعیان اصلاحات و چه مدعیان جنبش سبز ) فقط در مبارزه علنی نهفته است و با مخفی کردن مبارزه و بالا بردن بهاء مبارزه دیگر امکان هدایتگری برای آنها وجود نخواهد داشت.
2- دومین ترفندی که رژیم مطلقه فقاهتی از بعد از نماز جمعه 29 خرداد از سر گرفت بدبین کردن و ایجاد فاصله بین رهبری و جنبش بود که برای این مقصود رژیم مطلقه فقاهتی کوشید توسط دست گیری و شکنجه و اعتراف گیری رهبران به زمینه بدبینی در مردم را فراهم سازد که در این رابطه رژیم مطلقه فقاهتی در رابطه با هر دو ترفند موفق گردید چراکه هم توانست توسط کودتای اعلام نشده نظامی و سیاسی و استقرار تمام عیار اختناق و رعب و فشار امکان هرگونه مبارزه علنی را در جامعه از بین ببرد و هم توسط تصویب اصل تجمیع انتخابات، انتخابات شوراها که قرار بود در پایان سال جاری بر گذار گردد و تنها امکانی بود که رهبری جنبش چه بخش جنبش سبز و چه بخش جنبش اصلاحات میتوانست با شرکت در آنها به بازسازی تشکیلات خود بپردازد به انتخابات بعدی حواله کند تا بدین ترتیب امکان هرگونه تحرکی را تا رکود کامل جنبش از رهبری جنبش بگیرد.
سادساً: زمانیکه یک جنبش تحت یک حرکت دراز مدت هدایتگرانه حزبی حاصل نشده باشد و بصورت خود بخودی بر پایه یک بستر علتی حاصل شده باشد در آن صورت ابتدائی ترین مشخصه این جنبش بی برنامه گی آن میباشد مقصود از بی برنامه گی در اینجا خود بخودی بودن یا هدایت فتوائی یا هدایت اعلامیهائی بدون هر گون سازمانگری تنها بر بسیج علنی و کوتاه مدت و انی میباشد اگر یک جنبش خواه اجتماعی خواه دمکراتیک خواه سوسیالیستی میخواهد دارای بر نامه حرکتی باشد و توان مبارزه دراز مدت داشته باشد باید آن حزب از همان آغاز حرکت سازمانگرایانه توسط تدوین برنامههای کوتاه مدت و دراز مدت در عرصههای تشکیلاتی و سیاسی و اجتماعی و... و آموزش این بر نامه به تودههای حزبی و اجتماعی و حرکت کردن در کانتکس آن بر نامهها اولا از مبارزه خودبخودی که عامل آنارشیست و یاس مبارزاتی و چپ رویهای آنتاگونیستی مقطعی میباشد جلوگیری نماید در ثانی شرایط برای مبارزه دراز مدت جنبش فراهم کند
3- پیوند بین جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران با جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 تنها راه برون رفت جنبش اجتماعی 22خرداد از رکود گرفتار در آن میباشد.
ماحصل آنچه تا اینجا گفته شد اینکه:
1- 16آذر 32 سر آغاز تکوین جنبش دموکراتیک مستقل دانشجویان ایران میباشد.
2- تجلیل از سه شهید 16 آذر جنبش دانشجوئی تجلیل از شهید بخاطر شهید نیست بلکه تجلیل از این شهدا بخاطر آغازگر جنبش مستقل دموکراتیک دانشجویان ایران میباشد.
3- روز 16 آذر را به این خاطر روز دانشجو نامیده شده است که در عصر حاکمیت کودتا و استقرار شر غاسق و دستگیری یا اعدام و فرار تمامی نهادهای سیاسی هدایتگر جامعه تنها تک سوار هدایتگر جنبش اجتماعی که همان جنبش دانشجوئی میباشد پا به عرصه وجود گذاشت و با این عمل خود یاس تودهها را بدل به امید کرد و خون تازهائی در حیات مبارزاتی تاریخی جامعه ما وارد ساخت.
4- حیات جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران در گرو استقلال هویتی و تشکیلاتی آنها میباشد و هر زمانیکه این جنبش توسط عوامل برون تشکیلاتی خواه دولت مطلقه فقاهتی باشد و خواه حزب توده باشد و خواه تشکیلات چریکی مدرن بعد از دهه چهل باشد این جنبش گرفتار رکود و خمود میشود.
5- در 16 آذر هر سال ما موظفیم که جایگاه هویت مستقلانه جنبش دمکراتیک دانشجوئی را به نقد بکشانیم و هر عاملی که این اصل حیاتی را به چالش میکشاند برای جنبش دانشجوئی ایران روشن و افشاء کنیم.
6- هر چند جنبش اجتماعی ایران دارای اسیبهای ساختاری و برنامهائی و فونکسیونی میباشد که عبارتند از تکیه بر مبارزه کوتاه مدت و جنبش خودبخودی و غیر برنامهائی و تکیه بر حرکتهای غیر سازمانگر و مبارزه علنی و آنارشیستی و آنتاگونیست مآبانه میباشد ولی جنبش دمکراتیک دانشجوئی از این آسیبها در امان میباشد آنچه از لحاظ آسیب شناسی جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران را تهدید میکند پراگماتیسم و روزمرگی و تکیه بر هدایتهای برونی و از دست دادن استقلال هویتی و تشکیلاتی خود میباشد.
7- رکود بیست ساله جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران در سالهای 58 تا 78 بعلت وابستگی جنبش دانشجوئی تحت مدیریت دفتر تحکیم وحدت به دولت مطلقه فقاهتی بوده است.
8- اعتلای جنبش دانشجوئی ایران پس از رکود بیست ساله از 18 تیرماه 78 آغاز گردید و 18 تیرماه 78مرحلهائی است که جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران به این خودآگاهی سیاسی اجتماعی رسید که تنها راه استمرار حیات تاریخی جنبش دانشجوئی ایران در فاصله گرفتن این جنبش از رژیم مطلقه فقاهتی میباشد.
9- حادثه اشغال سفارت امریکا در 13 آبان 58 نخستین ترفند رژیم مطلقه فقاهتی جهت متلاشی و وابسته کردن جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران بود.
10- کودتای فرهنگی بهار سال 59 نخستین کودتای نظامی رژیم مطلقه فقاهتی بر علیه جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران توسط اشغال دانشگاهها و سترون ساختن عینی و ذهنی دانشگاه توسط شورای انقلاب فرهنگی بود.
11- سهمیه بندی و ایجاد نهادهای دولتی اعم از بسیج و انجمنهای اسلامی همراه با سازمانهای عریض و طویل گزینشی و ستاره دار کردن دانشجویان و استقرار نماز جمعه در دانشگاه تهران و... مکانیزمهائی است که رژیم مطلقه فقاهتی جهت وابسته کردن جنبش دمکراتیک ایران بکار گرفته است.
12 - جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران برای حفظ هویت مستقلانه خود و همچنین جهت استحکام وحدت درونی خود باید ماهیت دمکراتیک خود را حفظ نماید ایدئولوژیک شدن و وابستگی گروهی و دولتی که باعث تکوین سکتاریسم در جنبش دانشجوئی میشود بزرگترین آسیبی است که جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران را تهدید میکند.
13 - نداشتند و نخواستند بزرگترین زرادخانه جنبش دمکراتیک دانشجوئی میباشد که دانشجو را در عرصه مبارزه این جنبش آماده هرگونه ایثار و فداکاری مینماید گسترش اعتیاد و عافیت طلبی و تشکیل خانواده و وابستگیهای عاطفی و... مکانیزمهائی است که غاسق واقب جهت تعطیلی این زرادخانه عظیم خلق بکار میبرد.
14 - گرایشهای آنتاگونیستی که عامل شکل گیری سکتاریسم دانشجو از جامعه میگردد توسط نفوذ دیسکورس چریک گرائی مدرن یکی از اسیبهائی است که جنبش دانشجوئی ایران را تهدید میکند.
15 - فقر تئوریک که بستر ساز مبارزه کوتاه مدت و آنارشیستی و وابستگی تشکیلاتی به جریانهای سیاسی بیرون جنبش دانشجوئی میگردد یکی دیگر از آسیبهائی است که جنبش دانشجوئی ایران را تهدید میکند.
16 - ایجاد خندقهای فرهنگی و سیاسی بین جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران با جنبش اجتماعی 22 خرداد 88 و جنبش دمکراتیک زنان ایران و جنبش دمکراتیک معلمان و دانش آموزان و کارمندان ایران و جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر ایران از ترفندهای خطرناکی است که رژیم مطلقه فقاهتی در ظلل فضای پلیسی و سر نیزهائی جهت به انزوا کشانیدن جنبش دمکراتیک دانشجوئی اعمال میکند.
17 - تاریخ گریزی و تکیه بر حال و عدم اطلاع و جمع بندی نسبت به گذشته هفتاد ساله جنبش دانشجوئی ایران و تاریخ سی ساله گذشته نظام مطلقه فقاهتی حاکم یکی دیگر از آسیبهائی است که جنبش دمکراتیک دانشجوئی ایران را گرفتار پوزیتیویسم و پراگماتیسم میکند.
18 - ایجاد فضای خود سانسوری در بین جنبش دانشجوئی ایران توسط دستگاههای عریض و طویل تبلیغاتی رژیم مطلقه فقاهتی در چتر حاکمیت جو پلیسی از دیگر مواردی است که جنبش دانشجوئی ایران را دچار آسیب میکند.
19 - دسته بندیهای دانشجوئی بر پایه جداسازی دانشگاهی امثال دانشگاه دولتی و آزاد و غیر انتفاعی و... از دیگر مکانیزمهائی است که توسط آن رژیم مطلقه فقاهتی وحدت درونی دانشگاه را به چالش میکشاند.
زنده باد 16 آذر 32 سر آغاز تکوین جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران
زنده باد 18تیر 78 جنبش باز جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران
زنده باد وحدت جنبش دانش آموزی و جنبش دانشجوئی ایران
زنده باد وحدت جنبش اجتماعی 22خرداد 88 با جنبش دانشجوئی ایران
زنده وحدت جنبش دمکراتیک زنان ایران با جنبش دانشجوئی ایران
زنده باد وحدت جنبش سوسیالیستی طبقه کارگر ایران با جنبش دانشجوئی ایران
زنده باد وحدت جنبش فرهنگی دمکراتیک - سوسیالیستی - حقی با جنبش دانشجوئی ایران
سلام بر شهیدان 16 آذر رضوی، بزرگ نیا، قندچی سر قافله سالاران شهدای جنبش دمکراتیک دانشجویان ایران
سلام بر آگاهی - آزادی - عدالت شعار جنبش دمکراتیک ایران
سلام بر شهیدان راه آزادی و آگاهی و عدالت
سلام بر قرآن کتاب قلم و بیان و میزان
سلام بر محمد پیامبر آگاهی و آزادی و عدالت
سلام بر علی عدالت مظلوم و آزادی ناطق و اسلام حق
سلام بر حسین امام انسانیت و حریت و شهادت
سلام بر ابراهیم خلیل سر سلسله جنبان نظام توحید و عدالت و حقیقت
سلام بر شهدای مظلوم کهریزک
سلام بر زندانیان فراموش شده اوین و گوهردشت و...
سلام بر آونگهای خاموش اعدامهای تابستان 67
سلام بر کشتههای بخون خفته جنبش اجتماعی 22 خرداد 88
سلام بر شریعتی منادی نان - آزادی و فرهنگ
و آخرین سلام ما به مظلوم تنهای تبعیدی ربذه
والسلام