به مناسبت صدمین شماره نشر مستضعفین – قسمت هفتم
«صد شماره نشر مستضعفین» و «صدماه تلاش برونی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» در پیشخوان داوری و نقد، نظر همگان
به هر حال عامل اصلی انشعاب مستمر و بی در پیکر جریانهای سیاسی داخل و خارج ریشه در همین تشکیلات هرمی یکطرفه تکوین یافته از بالا به پائین دارد که خود عامل سکتاریست نسبت به جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میشود. توجه داشته باشیم که بدون سازماندهی افقی و یا موازی یا جنبشی، امکان دستیابی به نظام شورائی فراگیر تکوین یافته از پائین وجود ندارد و این تنها «نظام شورائی حکومتی است» که به صورت هرمی و دستوری (آنچنانکه امروز در جامعه ایران شاهدان هستیم) میتواند از بالا به پائین جاری و ساری گردد. همان نظام شورائی حکومتی که باعث گردید تا در اواخر قرن بیستم بستر فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی را فراهم سازد.
3 - منظور از «تئوری سازمانی مشخص» اشاره به مقالاتی از نشر مستضعفین است که در آنها تلاش کردیم تا جهت سازماندهی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به «تعیین وظایف حداقلی و تاکتیکی بپردازیم»، چرا که قطعاً وظایف حداقلی بسترساز سازماندهی تاکتیکی میشود و در چارچوب سازماندهی تاکتیکی است که موضوع آئین نامههای تاکتیکی سازماندهی مطرح میگردد.
باری در عرصه «استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه وتحزبگرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین» باید سه مؤلفه بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی و بحثهای تشکیلاتی یا سازمانگرایانه در پیوند ارگانیک با یکدیگر قرار گیرند و قطعاً تا زمانیکه بحثهای تشکیلاتی و سازمانگرایانه در عرصه استراتژی جنبشی سنتز بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی نباشند، یا به عبارت دیگر تا زمانیکه در عرصه «استراتژی سازمانگرایانه بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی مولد بحثهای تشکیلاتی در یک حرکت سازمانگرانه نشوند، آن بحثهای تئوریک و آن بحثهای سیاسی هر چه که میخواهند باشند، چه آسمانی باشند و چه زمینی، بحثهای سترون میباشند که فونکسیون این بحثهای سترون تئوریک و سیاسی در هر حر کت سازمانگرایانه فقط و فقط تفسیر برای تفسیر خواهد بود که تنها ارزش نشخوار کردن ذهنی و فکری دارند، نه بیشتر از آن و این بزرگترین آفتی است که یک حرکت سازمانگرایانه در هر شرایطی تهدید مینماید، چرا که اصل ثابت و آغازین هر حرکت سازمانگرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین، باید این باشد که «در آن تشکیلات و حرکت بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی در راستای تغییر است نه تفسیر ذهنی و مجرد صرف» و صد در صد نماد و الگوی تغییر در پروسس سازمانگرایانه جنبشی همان حرکت سازمانگرایانه میباشد.
توضیح اینکه در استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه و تحزبگریانه جنبشی تکوین یافته از پائین برای تست و تجربه و آزمون بحثهای تئوریک و سیاسی، باید ببینیم که آن بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی تا چه اندازه توانستهاند، در عرصه عملی و نظری سازمانگری یا سازماندهی یا تشکیلاتی به صورت افقی یا عمودی یا موازی خود را نشان بدهند.
در خصوص صد شماره گذشته نشر مستضعفین به عنوان ارگان عقیدتی – سیاسی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، از آنجائیکه در یک تقسیم بندی کلی میتوانیم تمامی بحثهای مطرح شده در صد شماره گذشته نشر مستضعفین را به سه دسته بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی و بحثهای سازمانگرایانه در عرصه استراتژی و تاکتیک تقسیم نمائیم، نخستین سوالی که در چارچوب نقد صد شماره گذشته نشر مستضعفین مطرح میشود اینکه بحثهای تئوریک و سیاسی صد شماره گذشته نشر مستضعفین تا چه اندازه در پیوند ارگانیک با بحثهای سازمانگرایانه نشر مستضعفین میباشند؟ و تا چه اندازه بحثهای تئوریک و سیاسی صد شماره گذشته نشر مستضعفین توانسته است سنتز خود را در عرصه استراتژی سازمانگرایانه جنبشی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به نمایش بگذارد؟
در پاسخ به این دو سؤال باید قبل از هر چیز عنایت داشته باشیم که در یک حرکت سازمانگرایانه و تشکیلاتی اوج فاجعه آنجا است که بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی و بحثهای سازمانگرایانه و تشکیلاتی منفک از یکدیگر و به صورت مکانیکی رشد نمایند. در آن صورت باید داوری نهائی ما آن باشد که صد در صد آن تشکیلات و حرکت سازمانگرایانه دچار بحران و انشعاب و سکتاریست و نابودی میشود. البته عکس آن هم صادق است. یعنی اگر در یک حرکت سازمانگرایانه بحث تشکیلاتی و سازمانی مولود بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی نباشد، آن بحث تشکیلاتی و سازمانی هر قدر هم که قوی باشند و صورت وارداتی داشته باشند، «جز پراگماتیسم صرف حاصل دیگری نخواهد داشت.»
برای مثال اگر با نگاهی اجمالی بحثهای سازمانی و تشکیلاتی هرمی و یکطرفه بالا به پائین، جریانهای چریکگرای دهه 40 و 50 جامعه ایران مورد کالبد شکافی عملی و نظری قرار دهیم، بیشک وجه مشترک تمامی تتوریهای سازمانی استراتژی چریکگرائی مدرن دهه 40 و 50 جامعه ایران خلاء بین سه حلقه بحثهای تئوریک و بحثهای سیاسی و بحث سازمانی جریانههای مختلفرویکرد چریکگرائی مدرن دهه 40 و 50 جامعه ایران میباشد. برای فهم این موضوع باید عنایت داشته باشیم که تئوری سازمانی هرمی تمامی تشکیلات جریانهای مختلف چریکگرای دهه 40 و 50 ایران صورتی یکسان داشته است، گرچه در عرصه بحث تئوری و سیاسی و حتی خود استراتژی بین جریانهای چریکگرای دهه 40 و 50 جامعه ایران اختلافهای جدی در سه مؤلفه مختلف چریکگرای مذهبی و چریکگرای غیر مذهبی و چریکگرای ملی و منطقهای و قومی وجود داشته است، اما هرگز این اختلاف بحثهای تئوری و بحثهای سیاسی جریانهای مختلف چریکگرا نتوانست به تفاوت در بحثهای سازمانی و تشکیلاتی در جریانهای چریکگرای دهه 4 و 50 جامعه ایران بیانجامد.
به همین دلیل شاهد بودیم که چه آنها که حتی در عرصه استراتژی مانند مسعود احمدزاده معتقد بودند که «چریک خود یک حزب است» و «چریکگرائی هم استراتژی است و هم تاکتیک» و «موتور کوچک باید موتور بزرگ را به حرکت درآورد» و چه «محمد حنیف نژاد که معتقد به توحید و مذهب بود» و در عرصه استراتژی اعتقاد داشت که «حرکت باید از شهر به روستا» کشانیده شود و «چریکگرائی باید به ارتش خلقی بیانجامد» و «ارتش خلقی تنها توسط تودهای و فراگیر شدن مبارزه ممکن میگردد»، تئوری سازمانی و تشکیلات هرمی و از بالا به پائین هر دو صورتی یکسان داشته است که همین امر میرساند که در این جریانها هیچگونه پیوستگی ارگانیکی و سنتزی و دیالکتیکی بین بحثهای تئوریک و سیاسی و سازمانی وجود نداشته است.
در نتیجه وقتی شما با این واقعیت روبرو میشوید، دیگر نمیتوانید مثلاً جریان کودتا اپورتونیستی 54 - 55 تشکیلات مجاهدین خلق و کشتار بیرحمانه و خائنانه درون تشکیلاتی این سازمان مثل ترور مجید شریف واقفی یا ترور مرتضی صمدی لباف یا خیانت وحید افراخته و تقی شهرام در چارچوب تئوری سازمانی تبیین تئوریک تشکیلاتی بکنید، چراکه از هر دری که وارد بشوی آنها به تو پاسخ میدهند که لازمه تشکیلات هرمی و نظامی استراتژی چریکی در آن فضای اختناق و سرکوب نقد و حذف میباشد.
اینجاست که میبینیم حتی همان جریانهای پیشاهنگی که اینگونه حرکتهای خائنانه درون تشکیلاتی را محکوم کردهاند، مبنای محکوم کردن آنها یک مبنای اخلاقی یا حداکثر سیاسی میباشد و هیچکدام نتوانستهاند در چارچوب مبنای تئوریک سازمانی و تشکیلاتی پس از تبیین تئوریک آن اعمال، اینگونه حرکتها را محکوم کنند و نتیجهگیری کنند که در یک تشکیلات هرمی که هیچگونه نهاد تصمیمگیری دموکراتیک و شورائی وجود ندارد و همیشه فرد میتواند در عرصه تصمیمگیری تشکیلاتی توسط نردبان هژمونیک حرف و عقیده خود را به جمع و تشکیلات به صورت یکطرفه و از بالا به پائین تحمیل نماید، اینگونه آفات در چنین تشکیلاتی امری طبیعی خواهد بود.
به هر حال در این رابطه است که تا زمانیکه پیوند سنتزی و دیالکتیکی و ارگانیک بین بحثهای تئوریک و سیاسی و سازمانی در یک حرکت حاصل نشود هرگز نمیتوان در آن استراتژی سازمانگرایانه نهاد دموکراتیک تشکیلاتی مثل «کنگره دموکراتیک» یا «کمیته مرکزی دموکراتیک» یا «بحثهای پلمیک درون تشکیلاتی شورائی و دموکراتیک» و غیره به صورت پایدار ایجاد کرد. بر این مطلب بیافزائیم که هرگز و هرگز در یک حرکت سازمانگرایانه ما نمیتوانیم به صورت مکانیکی تئوری سازمانی از یک جریان درون مرزی یا برون مرزی در حال و یا در گذشته وام بگیریم.
به همین دلیل بسیار تجربه شده است که یک مکانیزم و تئوری تشکیلاتی در یک جریان تحزبگرایانه میتواند دارای فونکسیون دموکراتیک باشد اما همان مکانیزم و تئوری مکانیکی در شرایطی دیگر دارای فونکسیون دسپاتیزم باشد. قابل ذکر است که در این رابطه بین اصل و نظریه و مکانیزم تفاوت زیادی وجود دارد. برای مثال «شورا اصل است نه مکانیزم» و یا «رهبری جمعی اصل است» و «انتخاب از پائین اصل است نه نظریه». اما «تعدد نظر در درون و وحدت عمل در برون نظریه است، نه اصل». طبیعی است که برای دستیابی به نظر باید این نظر به صورت سنتزی و دیالکتیکی از دل بحثهای تئوریک و سیاسی حاصل بشود.
پایان