سال 1397 سال ابربحرانها و فرابحرانهای «اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی» رژیم مطلقه فقاهتی حاکم - سرمقاله
با پشت سرگذاشتن سال 1396 و فرا رسیدن سال 1397 اکنون جامعه بزرگ ایران به استقبال سالی میرود که آبستن ابربحرانها و فرابحرانهای اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و زیست محیطی «آیندهسوز» میباشد و جامعه بزرگ ایران مانند سالهای گذشته این بار هم وارد تونل تاریکی میشوند که در انتهای آن نوری پیدا نیست و لذا راهی جز این ندارند مگر اینکه با به چالش کشیدن این تاریکیها و یا این غاسق واقب حاکم بر تونل، سرنوشت خویش «ضرورت را به انتخاب بدل سازند» و از دل این تاریکها و ستمهای جنسیتی و طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و عقیدتی و مذهبی تحمیل شده حاکم بر خویش نوری بیافرینند و این درست در شرایطی است که با ورود به سال 1397 رژیم مطلقه فقاهتی حاکم وارد چهلمین سال عمر حاکمیتش بر این جامعه نگونبخت میشود.
لذا جا دارد تا در آستانه سال نو که زمین حرکتی «نو» بر گرد خورشید از سرمیگیرد و «هستی و وجود» با ورود به «بهاران، حیات نو و جدید» با «زمستان یاسآفرین و سرد و تاریک گذشته» وداع میکند، ما هم به تاسی از وجود و طبیعت «گردشی نو و جدید» با بازتولید کردن اعتلائی حرکت گذشته تاریخ خویش، بر گرد خورشید حرکت تحولخواهانه اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و تاریخی و فرهنگی 150 ساله گذشته مردم ایران از سر بگیریم.
چیست نشانی آنک، هست جهانی دگر / نو شدن حالها رفتن این کهنههاست
روز نو و شام نو باغ نو و دام نو / هر نفس اندیشه نو، نو خوشی و نو عناست
عالم چون آب جوست بسته نماید و لیک / میرود و میرسد نو نو این از کجاست
نو زکجا میرسد، کهنه کجا میرود / گر نه ورای نظر عالم بیمنتهاست
مولوی – دیوان شمس تبریزی – ص 212 – غزل 362 – سطر 7 به بعد
جهان کل است و در هر طرفه العین /عدم گردد و لایبقی زمانین
دگر باره شود پیدا جهانی / به هر لحظه زمین و آسمانی
به هر جزئی زکل کان نیست گردد / کل اندر دم زامکان نیست گردد
شیخ محمود شبستری – گلشن راز
قرنها بگذشت این قرن نویست / ماهان ماه است و آبان آب نیست
عدل آن عدل است و فضل آن فضل هم / گر چه مستبدل شد این قرن و امم
قرنها بر قرنها رفت ای همام / وین معانی برقرار و بر دوام
شد مبدل آب این جو چند بار / عکس ماه و عکس اختر بر قرار
پس بنایش نیست بر آب روان / بلکه بر اقطار اوج آسمان
مولوی – مثنوی – دفتر ششم – ص 399 – سطر 9 به بعد
گردشش بر جوی جویان شاهد است / تا نگوید کس که آن جو راکد است
گر نمیبینی تو جو را در کمین / گردش دولاب گردونی ببین
چون قراری نیست گردون را ازو / ای دل اختروار آرامی مجو
گر زنی در شاخ دستی کی هلد / هر کجا پیوند سازی بگسلد
مولوی - مثنوی – دفتر ششم – ص 366 – سطر 14 به بعد
جان فشان ای آفتاب معنوی / مر جهان کهنه را بنما نوی
جان فشان افتاد خورشید بلند / میشود هر دم تهی پر میکنند
در وجود آدمی جان و روان / میرسد از غیب چون آب روان
هر زمان از غیب نو نو میرسد / و زجهان تن برون شو میرسد
مولوی – مثنوی – دفتر اول – ص 45 – سطر 29 به بعد
تازه می گیر و کهن را می سپار / که هر امسالت فزون است از سه پار
مولوی – مثنوی – دفتر پنجم – ص 292 – سطر 12
نیک بنگر ما نشسته میرویم / می نبینی قاصد جای نویم؟
پس مسافر آن بود ای رهپرست / که مسیر و روش در مستقبل است
مولوی – مثنوی – دفتر ششم – ص 393 – سطر 20
خشک گوید باغبان را کای فتی / مر مرا چه میبری سر بیخطا؟
باغبان گوید خمش ای زشت خو / بس نباشد خشکی تو جرم تو؟
خشک گوید راستم من کژ نیم / تو چرا بیجرم میبری پیم؟
باغبان گوید اگر مسعودئی / کاشکی کژ بودی و تر بودئی
مولوی – مثنوی – دفتر سوم – ص 120 – سطر 24 به بعد
این جهان جنگ است چون کل بنگری / ذره ذره همچون دین با کافری
جنگ فعلی هست از جنگ جهان / زین تخالف آن تخالف را بدان
ذرهای کاو محو شد در آفتاب / جنگ او بیرون شد از وصف و حساب
چون زذره محو شد نفس و نفس / جنگش اکنون جنگ خورشید است و بس
رفت از وی جنبش طبع و سکون / از چه؟ از انا الیه راجعون
مولوی – مثنوی – دفتر ششم – ص 352 – سطر 21 به بعد
هر نفس نو میشود دنیا و ما / بیخبر از نو شدن اندر بقا
عمر همچون جوی نو نو میرسد / مستمری مینماید در جسد
آن زتیزی مستمر شکل آمده است / چون شررکش تیز جنبانی به دست
شاخ آتش را بجنبانی به ساز / در نظر آتش نماید بس دراز
این درازی مدت از تیزی صنع / مینماید سرعت انگیزی صنع
صورت از بیصورتی آمد برون / باز شد کانا الیه راجعون
پس تو را هر لحظه مرگ و رجعتیست / مصطفی فرمود دنیا ساعتیست
مولوی – مثنوی – دفتر اول – ص 25 – سطر 29 به بعد
از عدمها سوی هستی هر زمان / هست یا رب کاروان در کاروان
باز از هستی روان سوی عدم / میروند این کاروانها دم به دم
مولوی – مثنوی – دفتر اول – ص 39 – سطر 10 به بعد
کاشکی هستی زبانی داشتی / تا زهستان پردهها برداشتی
هر چه گویی ای دم هستی از آن / پرده دیگر بر او بستی بدان
آفت ادراکان حال است و قال / خون به خون شستن محال است و محال
مولوی – مثنوی – دفتر سوم – ص 213 – سطر 25 به بعد
جمله ذرات عالم در نهان / با تو میگویند روزان و شبان
ما سمعیم و بصیریم و هشیم / با شما نامحرمان ما خامشیم
جمله اجزاء در تحرک در سکون / ناطقان کانا الیه راجعون
ذکر و تسبیحات اجزای نهان / غلغلی افکنده اندر آسمان
مولوی – مثنوی – دفتر سوم – ص 144 – 153
اندکی جنبش بکن همچون جنین / تا ببخشندت حواس نوربین
دوست دارد یار این آشفتگی / کوشش بیهوده به از خفتگی
اندر این ره میتراش و میخراش / تا دم آخر دمی فارغ مباش
مولوی – مثنوی – دفتر اول ص 38 – 63
باری، اگر بخواهیم به صورت کپسولی و اجمالی «نگاهی چهل ساله» به «یک فصل خونین و سرکوب و اختناق و استبداد و جنگ و ویرانی و آورگی و دربدری و فساد و غارت همه جانبه و فقر استخوانسوز و جنایت از تاریخ پر فراز نشیب جامعه نگونبخت ایران داشته باشیم، باید از چهل سالی یاد کنیم که رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این چهل سال به نام دین و مذهب و شریعت و فقه با اوجب الواجبات دانستن حفظ رژیم مطلقه فقاهتی خود، هر جنایت و قساوت و شرارت و خیانتی بر جامعه نگونبخت ایران مباح دانستند» و باید از چهل سالی یاد کنیم که این رژیم با شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» تلاش کرده است تا در سایه سرنیزه و سرکوب و دریای خون و وجه المعامله یا وجه المصالحه قرار دادن کشتهها و اسرا و مجروحین مظلوم شهر و روستای این مرز بوم، برای «مشروعیت آسمانی از پیشمقدر شده خود، مقبولیت اجتماعی دست و پا کنند» و باید از چهل سالی یاد کنیم که این رژیم با شعار «جنگ، جنگ تا رفع فتنه در کل جهان» در طول چهل سال گذشته تلاش کرده است تا در عرصه جنگهای داخلی و جنگهای نیابتی منطقه و تضادهای بینالمللی، «تنها به تثبیت حاکمیت مطلقه فقاهتی خود و سرکوب خلق مظلوم ایران و ذبح کردن حرکتهای آزادیخواهانه و برابریطلبانه مردم ایران در پای سیاستهای برتریجویانه خود بپردازد»؛ و باید از چهل سالی یاد کنیم که این رژیم با شعار «جمهوری اسلامی، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه زیاد» در طول چهل سال گذشته تلاش کرده است تا نظریه شخصی و فردی «ولایت مطلقه فقاهتی» خمینی را بر عرصه سیاست و اقتصاد و مدیریت و قانون و اخلاق جامعه ایران سوار بکند؛ و باید از چهل سالی یاد بکنیم که این رژیم جهت «تثبیت حاکمیت روحانیت حوزههای فقاهتی بر قدرتهای سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ایران» در چهل سال گذشته تلاش کرده است تا در لوای «پروژه امامت حکومتی و ولایت حکومتی» برای رژیم مطلقه و توتالیتر فقاهتی خویش «مشروعیت آسمانی بسازد» و (توسط تبیین داعشی مشروعیت آسمانی و فقاهتی خود) در چهل سال گذشته پیوسته تلاش کرده است تا با «کشانیدن تکلیفی تودههای جامعه ایران به پای صندوقهای رأی مهندسی شده خود»، از رأی تودهها برای نمایش صوری «مقبولیت اجتماعی رژیم مطلقه خود در برابر نگاههای جهانی استفاده نماید.»
باید از چهل سالی یاد بکنیم که این رژیم با سلاح «حجاب اجباری» به جنگ «حجاب اختیاری» رفته است و با سلاح «عاشورای حکومتی و اسلام زیارتی» به جنگ «عاشورای گفتمانی» و با سلاح «اسلام روایتی و اسلام فقاهتی» به جنگ «اسلام قرآن و اسلام نهجالبلاغه» رفته است تا بر هیولای استبداد دستساز خود لباس «تقوا» بپوشاند و باید از چهل سالی یاد بکنیم که این رژیم در چهل سال گذشته به نام «قانون قصاص و به نام تعزیرات حکومتی و به نام احکام فقه و شریعت و به نام مباهته و به نام ارتداد»، «آزادی و آگاهی و انسانیت و اخلاق و عدالت در جامعه ایران را به سلاخی کشیده است و وحشتناکترین شکنجههای تجربه شده جنایتکاران حاکم بر بشریت مظلوم (از قرون وسطی الی الان) در قلع و قمع و نابودی دشمنان سیاسی خود به کار گرفته است»؛ و باید از چهل سالی یاد کنیم که این رژیم در چهل سال گذشته در لوای نام «خداوند»، «بندگان خدا را به بندگی و بردگی کشیدهاند» و در لوای عنوان «شفاعت»، روحانیت دگماتیست حوزههای فقاهتی وابسته به حکومت را به عنوان «واسطه بین خداوند و بندگانش بر جامعه نگونبخت ایران تحمیل و تزریق کردهاند» و با عنوان «زیارت قبور» (در چهل سال گذشته) علاوه بر غارت تودههای مظلوم و محروم ایران، تلاش کردهاند تا «بستری جهت بسیج و نمایش تودهای بر علیه حرکتهای برابریطلبانه و آزادیخواهانه» (در داخل کشور) در راستای «تثبیت آلترناتیوی خود» (در منطقه خاورمیانه) در رقابت با هژمونی مذهبی رژیم مرتجع عربستان سعودی به کار گیرند.
باید از چهل سالی یاد کنیم که این رژیم با عنوان «تکلیف فقهی و دینی» حق و حقوق انسانی و شهروندی و قانونی تودههای چند لایهای مردم ایران را در چهل سال گذشته به بازی گرفتهاند و با عنوان «فتوا»، اراده و آگاهی و اختیار تودههای محروم ایران را در خدمت قدرت سه مؤلفهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی خویش درآوردهاند و با سلاح «فتوا» به نسلکشی سیاسی در تابستان 67 دست زدهاند و با سلاح «ارتداد» تمامی مخالفین سیاسی خود را سرکوب و قلع و قمع کردهاند؛ و با طرح صوری و کلیشهای عنوان «آزادی» به جنگ «آزادی» رفتهاند و با طرح برگ انجیری عنوان «عدالت»، «عدالت را در راستای غارت و سرکوب مردم ایران به کار گرفتهاند»؛ و باید از چهل سالی یاد کنیم که این رژیم با عنوان «جمهوریت» تودههای جامعه ایران را به سلاخی کشیده است و با عنوان «مستضعفگرائی»، تودههای محروم اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران را غارت کردهاند؛ و با عنوان «زهدگرایی»، ریا و تزویر را به صورت اخلاق همگانی در جامعه بزرگ ایران درآوردهاند.
باری، در این فرایند زمانی، جامعه بزرگ ایران با پشت سرگذاشتن سال 96 و ورود به سال 1397 وارد تونلی تاریک از بحرانهائی میشوند که زمستان سرد تاریک «ابربحرانهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی» در بهاران اعتلای خودآگاهی طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و جنسیتی و قومیتی گروههای مختلف اجتماعی ایران را به نمایش میگذارد، چرا که رکود کمرشکن، فساد چند لایهای سیستمی و ساختاری، (که به صورت غارت روزمره درآمده است) و ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی کشوری و تأمین اجتماعی و حتی لشکری و بدهی 142 هزار میلیارد تومانی دولت از صندوق تأمین اجتماعی (42 میلیون نفر خانواده کارگری ایران)، همراه با ورشکستگی روزمره مؤسسات مالی، به علت استقراض دولت و بدهی 235 هزار میلیارد تومانی دولت از این مؤسسات بانکی - مالی کشور و رشد فزاینده بیکاری فارغ التحصیلان دانشگاهی و افزایش روزمره جمعیت بیکاران و محرومان و غارت شدگان جامعه ایران که طبق اعلام مرکز آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بیش از 47 میلیون نفر از جمعیت 80 میلیون نفری ایران زیر خط فقر به سر میبرند و بیش از سه میلیون دویست هزار نفر از مردم ایران حتی نان خالی برای خوردن ندارند و بیش از یک میلیون و هفتصد هزار نفر کودک کار وجود دارد و بیش از 13 میلیون نفر بیکار با آینده تاریک، نظام اجتماعی جامعه ایران را تهدید میکند، همه باعث شدهاند تا نظام اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه ایران را در سال 1397 در آستانه فروپاشی مطلق قرار دهند.
فراموش نکنیم که اینهمه در جامعهای ساری و جاری میباشد که تنها در دولت پنجم و ششم هاشمی رفسنجانی 138 میلیارد دلار و در دولت هفتم و هشتم سیدمحمد خاتمی 170 میلیارد دلار و در دولت نهم و دهم احمدی نژاد 700 میلیارد، فقط و فقط بابت فروش نفت خام (منهای فروش سرمایههای دیگر کشور) حاصل کردهاند؛ و اینهمه در جامعهای جاری و ساری میباشند که یک سوم کل تولید ناخالص ملی کشور در اختیار 800 شرکت زیرمجموعه راست پادگانی تحت هژمونی سپاه قرار دارد و 30% کل اقتصاد کشور مختص نهادهای وابسته به رهبری هستند که نه تنها ریالی بابت مالیات پرداخت نمیکنند و نه تنها از بودجه مملکت به صورت رسمی استفاده مینمایند و نه تنها دولت قدرت حسابرسی آنها را ندارد، حتی طبق گفته خود شیخ حسن روحانی «پاسخگوی هیچکس هم نیستند» و اینها در جامعهای جاری و ساری میباشند که تنها 5% از کل سرمایههای این مملکت در اختیار 80% جمعیتش میباشند و 95% از سرمایههای این مملکت در اختیار 5% از جمعیت این کشور قرار دارند. آنچنانکه در این رابطه قطببندی طبقاتی بین 96% محروم و 4% برخوردار درآمده است؛ و اینها در جامعهای اتفاق میافتاد که با اینکه طبق آمار عباس آخوندی وزیر مسکن و شهرسازی دولت دوازدهم، «بیش از دو میلیون و پانصد و هشتاد و هفت خانه نوساز خالی متعلق به همان 4% جمعیت برخوردار وجود دارد»، هزینه مسکن برای 96% محرومین جامعه ایران بیش از 70% درآمد آنها را شامل میگردد؛ و اینها در جامعهای اتفاق میافتد که بیشتر از 70% کارگران ایران فقط حداقل حقوق مصوبه شورایعالی کار (خارج از طرح طبقهبندی مشاغل موضوع ماده 49 قانون کار رژیم مطلقه فقاهتی) دریافت میکنند که این مبلغ (حداقل حقوق مصوبه شورایعالی کار) یک پنجم مبلغ خط فقر اعلام شده از طرف بانک مرکزی رژیم مطلقه فقاهتی میباشد، چرا که طبق اعلام نهادهای خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم «متوسط هزینه ماهانه یک خانواده چهار نفری، پنجاه میلیون ریال میباشد»؛ و اینها در جامعهای اتفاق میافتد که «پول ملی» کشور در طول 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، نزدیک به هزار برابر کاهش پیدا کرده است (در سال 57 یک دلار هفت تومان بوده است، اما در سال 96 قیمت یک دلار نزدیک به پنج هزار تومان رسیده است) و اینها در جامعهای اتفاق میافتد که به علت بدهکاری نجومی دولت و به علت چاه ویل هزینههای جاری بودجه کل کشور، بودجه عمرانی کشور تنها در چارچوب اوراق مشارکت و استقراض از بانکها و مؤسسات مالی و کسری بودجه قابل تعریف میباشد.
به همین دلیل منهای رشد منفی چهار درصدی دوران دولت نهم و دهم در سال 1397 طبق پیشبینی اقتصاددانان خود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، با در نظر گرفتن رشد صادرات نفت خام «حداکثر 2% خواهد بود» که خود همین رشد دو درصدی اقتصادی ایران در سال 1397 در صورت تحقق آن، به معنای تیر خلاص بر اقتصاد فروپاشیده رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میباشد؛ و اینها در جامعهای اتفاق می افتد که صدها میلیارد دلار سرمایههای مردم نگونبخت ایران (در طول 24 سال عمر دولتهای پنجم و ششم و هفتم و هشتم و نهم و دهم توسط حزب پادگانی خامنهای) در پروژه انرژی هستهای سرمایهگذاری گردید که البته همین سرمایهها در دولت یازدهم «با خوردن دومین جام زهر دود شدند و به هوا رفتند» و در عرصه «مهندسی معکوس» رژیم مطلقه فقاهتی پس از نرمش قهرمانانه خود، 98% اورانیوم غنی شده خود را به قدرتهای سرمایهداری جهانی واگذار کردند و راکتور اراک را بتنریزی کردند و آب سنگینها این پروژه را به حریف دادند و دو سوم سانتریفیوژها را اوراق نمودند و فردو را از مدار غنیسازی خارج کردند و نطنز را به یک تاسیسات بیخاصیت جهت آموزش کلاسهای درسی تبدیل کردند و در آخر کار برای اینکه مقتدرانه عقبنشینی کنند، شروع کردند با صرف صدها میلیارد دلار هزینه در جنگهای نیابتی منطقه و حمایت از خاندان اسد سوریه و تعریف عمق استراتژی خود در لبنان و سوریه با هزاران کشته و زخمی به نمایش موشکپرانی و موشکسازی بپردازند که البته برنده نهائی این عرصه هم روسیه و خانواده اسد و حزب الله لبنان میباشند.
باری، بدین ترتیب است که میتوان داوری کرد که جامعه بزرگ ایران در سال 1397 در آستانه فروپاشی اجتماعی و اقتصادی و سیاسی و زیست محیطی قرار دارد.