معضل مدرنیته و توسعه در ایران – قسمت اول

الف – طرح چند سوال: به دوا جهت بسترسازی و تشحیذ ذهن برای تبیین و تشریح دو موضوع فوق یعنی معضل مدرنیته و معضل توسعه در ایران بحث خود را با طرح چند سوال آغاز می‌کنیم:

1 - آیا پروژه مدرنیته در ایران امروز همان پروژه توسعه است؟ تفاوت موضوع دو پروژه مدرنیته و توسعه در ایران امروز کدام است؟

2 - آیا برای دستیابی به پروژه توسعه در ایران امروز پیش از آن نیازمند به بسترسازی توسط پروژه مدرنیته هستیم؟ به عبارت دیگر آیا بدون دستیابی به پروژه مدرنیته در ایران امکان دستیابی به پروژه توسعه وجود ندارد؟

3 - آیا همه جوامع و کشورهائی که توانسته‌اند با مکانیزم‌ها و دکترین مختلف به پروژه توسعه دست پیدا کنند و خود را از معضل عقب ماندگی نجات دهند، قبلا به پروژه مدرنیته دست پیدا کرده‌اند؟

4 - آیا همه کشورهائی که توانسته‌اند به پروژه توسعه دست پیدا کنند هم اکنون و در زمان فعلی در مرحله بعد از توسعه در مدرنیته به سر می‌برند؟

5 - آیا کاهش درد و رنج مردم گوشت و پوست دار در گرو توسعه اقتصادی است یا مدرنیته کردن سنت و سیاست و فرهنگ آن جامعه می‌باشد؟

6 - آیا در پروسه تاریخی بیش از سیصد سال بعد از تحقق مدرنیته در مغرب زمین جوامع مختلف بشری که توانسته‌اند به مدرنیته دست پیدا کنند تنها با یک مدل مدرنیته آن هم از نوع مدل مدرنیته مغرب زمین به این مقصود دست پیدا کرده‌اند یا اینکه برعکس بر حسب شرایط مختلف فرهنگی و تاریخی و سنتی و مذهبی و غیره جوامع خود توسط مدل‌های مختلفی به مدرنیته دست پیدا کرده‌اند؟

7 - آیا جوامع مختلف بشری که در طول بیش از سیصد سال گذشته توانسته‌اند به توسعه دست پیدا کنند و مصیبت عقب ماندگی را پشت سر بگذارند تنها با یک مکانیزم و یک مدل و آن هم مدل راه رشد سرمایه‌داری توسط کپی برداری و الگوسازی از سرمایه‌داری مغرب زمین به توسعه دست پیدا کرده‌اند؟ یا اینکه توسط انواعی از مکانیزم‌ها و مدل‌های توسعه از راه رشد سرمایه‌داری گرفته تا راه رشد از طریق سوسیالیسم به انجام این مقصود رسیده‌اند؟

8 - چرا سرمایه‌داری جهانی در طول بیش از سیصد سال گذشته تلاش کرده است تا به کشورهای پیرامونی اینچنین تفهیم کند که اولا پروژه مدرنیته همان پروژه توسعه است، ثانیا بیش از یک مدل مدرنیته وجود ندارد و آن همان مدل مدرنیته مغرب زمین می‌باشد، ثالثا مدرنیته یک موضوع جهانشمول است، رابعا هر گونه تلاش برای نیل به توسعه خارج از انجام مدرنیته در کشورهای پیرامونی محتوم به شکست قطعی خواهد شد؟

9 - آیا موضوع عقب ماندگی کشورهای پیرامونی ریشه در فقدان مدرنیته در این گونه جوامع دارد یا معلول نبود توسعه اقتصادی و سیاسی در این کشورها ست؟

10 - چرا مدل مدرنیته مغرب زمین یک مدرنیته سکولار و ضد مذهب شد و محصول نهائی‌اش آن شد که نیچه در غرب فریاد بزند که ما خدا را در مغرب زمین کشتیم؟ آیا بدون نفی کلیسا و مسیحیت و مذهب در مغرب زمین امکان تحقق مدرنیته نبود؟

11 - چرا مدرنیته و توسعه از غرب آغاز شد و مشرق زمین تابع و دنباله رو مغرب زمین گردید؟

12 - در عرصه تبیین تاریخی تکوین مدرنیته و استقرار سرمایه‌داری در مغرب زمین چه تفاوتی بین عوامل سه گانه تکوین آن یعنی:

الف - نهضت پروتستانیسم.

ب - جنبش روشنگری یا رنسانس.

ج - انقلاب کبیر فرانسه، وجود داشته است؟

13 - آیا لازمه تحقق مدرنیته در کشورهای پیرامونی و مشرق زمین انجام مدرنیته سکولار و ضد مذهب و ضد سنت با کپی برادری از مدرنیته سکولار غرب می‌باشد یا اینکه مدرنیته می‌تواند بدون کشتن خدای نیچه در اینگونه جوامع تحقق پیدا کند؟

14 - چرا دو کشور چین و هند توانسته‌اند در قرن بیستم بیش از دویست سال بعد از تحقق توسعه و مدرنیته در مغرب زمین با دور زدن مدرنیته بدون انجام مدرنیته به توسعه دست پیدا کنند؟ اما بعضی از کشورهای مسلمان تا کنون حتی با قبول مدرنیته غربی نتوانسته‌اند به توسعه برسند؟

15 - چه تفاوتی بین مدرنیته غرب با مدرنیته ژاپن که دویست سال بعد از مدرنیته مغرب زمین تکوین پیدا کرده است وجود دارد؟ آیا مدرنیته ژاپن مانند مدرنیته مغرب زمین یک مدرنیته ضد مذهب و سکولار می‌باشد؟ وجود بیش از 800 هزار خدای مختلف در مذهب بودای امروز مردم ژاپن در این رابطه چگونه با مدرنیته ژاپن توجیه می‌شود؟

16 - چرا مدرنیته مغرب زمین در آغاز پروسه تکوین خود آنچنانکه هگل می‌گوید توسط سه حادثه نهضت پروتستانیسم و جنبش روشنگری یا رنسانس و انقلاب کبیر فرانسه سه اتورتیه مذهبی و سیاسی و تاریخی و سنتی موجود در جامعه آن روز غرب به چالش گرفت؟

17 - آیا بدون تحلیل مشخص از سنت تاریخی و مناسبات اقتصادی جامعه کنکریت، امکان تحقق مدرنیته یا توسعه تنها با کپی برداری انطباقی از مغرب زمین در کشورهای پیرامونی وجود دارد؟

18 - چه تفاوتی بین سنت تاریخی در مغرب زمین با سنت تاریخی در کشورهای مشرق زمین و به ویژه در کشورهای مسلمان و بالاخص در کشور ما وجود دارد؟

19 - آیا سنت تاریخی در کشور ما آنچنانکه کسروی معتقد بود مانند مغرب زمین یک سنت دینی تاریخی می‌باشد یا آنچنانکه شریعتی تبیین می‌کرد یک سنت تاریخی دینی است؟

20 - آیا در راستای تحقق پروژه توسعه در کشور ایران می‌توان آنچنانکه جلال آل احمد دیروز و حسین نصر امروز معتقد هستند با دور زدن مدرنیته توسط تکیه بر سنت تاریخی و سنت دینی به توسعه دست پیدا کرد؟

21 - چه در تحلیل و تبیین سنت موجود جامعه ایران آن را تاریخی صرف بدانیم یا عرفی محض بدانیم یا دینی - تاریخی تفسیر بکنیم یا تاریخی – دینی و یا تاریخی – عرفی تبیین نمائیم آیا در تحلیل نهائی این سنت موجود جامعه ایران آنچنانکه جلال و حسین نصر معتقدند مضمون و محتوائی مثبت دارد یا آنچنانکه از تقی زاده تا عبدالکریم سروش اعتقاد دارند دارای مضمونی منفی است؟

22 - آیا لازمه تحقق مدرنیته در یک کشور گسستگی فرهنگی و تاریخی است؟

23 - چه تفاوتی در مکانیزم تحقق پروژه مدرنیته و پروژه توسعه در ایران بین دکترین سیدجمال و میرزا تقی خان امیرکبیر و سیدحسن تقی زاده یا میرزا ملکم خان و فتحعلی خان آخوندزاده و مهندس مهدی بازرگان و دکتر شریعتی وجود دارد؟

24 - چه تفاوتی در دکترین ضد مدرنیته سنت گرایان مذهبی حوزه‌های فقاهتی و سنت گرایان تاریخی امثال جلال آل احمد و سیدحسین نصر و فلسفه گرایان هایدگری امثال سیداحمد فردید وجود دارد؟

25 - چه تفاوتی بین دکترین مقابله با عقب ماندگی سِر سیداحمدخان هندی با دکترین سیدجمال الدین اسدآبادی وجود داشته است؟

26 - آیا اصلا سیدجمال به مدرنیته و توسعه در مشرق زمین و کشورهای مسلمان اعتقادی داشته است؟

27 - چه تفاوتی بین توسعه سرمایه‌داری با توسعه سوسیالیستی وجود دارد؟

28 - در عرصه تبیین دکترین توسعه و مدرنیته در ایران چه تفاوتی بین شعار «بازگشت به خویش» شریعتی با شعار «تکیه بر سنت‌های مذهبی» جلال و «تکیه بر سنت‌های تاریخی» سیدحسین نصر وجود دارد؟

29 - در چارچوب تبیین تاریخی بسترسازی مدرنیته و توسعه در ایران چه تفاوتی بین نهضت رفرماسیون پروتستانیسم مغرب زمین با نهضت پروتستانیسم شریعتی وجود داشته است؟

30 - آیا بدون تحول در سنت تاریخی یا سنت مذهبی مردم ایران می‌توانیم به مدرنیته و توسعه که انتقال از وضعیت فعلی و جایگزین کردن وضعیت جدید است، دست پیدا کنیم؟

31 - چرا دکترین توسعه حزب توده در ایران شکست خورده است؟

32 - آیا بحران معنا و گسستگی فرهنگی در جوامعی مثل جامعه ایران در مرحله گذار از عقب ماندگی به توسعه یا از سنت به مدرنیته امری جبری می‌باشد؟

33 - آیا با وجود اسلام فقاهتی و استمرار اتوریته روحانیت در عرصه اجتماعی و حکومتی و سیاسی و فرهنگی جامعه ایران، ما می‌توانیم به مدرنیته و توسعه در ایران دست پیدا کنیم؟

34 - آیا تضاد بین اسلام فقاهتی و روحانیت ایران با مدرنیته و توسعه، یک تضاد تاریخی است یا تضاد فقهی و مذهبی و سنتی و فرهنگی می‌باشد؟

35 - چرا در راه بسترسازی توسعه و مدرنیته در ایران، شریعتی قبل از هر امری در چارچوب شعار مبارزه با «زر و زور و تزویر» توسط استراتژی پروتستانیسم اسلامی اتوریته روحانیت در ایران با شعار اسلام منهای آخوند به چالش گرفته است؟

36 - چرا اقبال لاهوری در کتاب «بازسازی فکر دینی در اسلام» از مدرنیته تحت عنوان طوفان تغییر یاد می‌کند و می‌کوشد با حمایت از پروژه توسعه سوسیالیستی با جایگزین کردن فکر دینی به جای سنت تاریخی در کشورهای مسلمان به جنگ طوفان تغییر مدرنیته برود؟

37 - چرا صادق هدایت در جزوه س – گ – ل – ل توسط نقد ماشینیسم به نقد مدرنیته می‌پردازد؟

38 - چرا چارلی چاپلین در فیلم عصر جدید توسط نقد عقلانیت ابزاری به نقد مدرنیته می‌پردازد؟

39 - چرا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان و میرزاملکم خان و تقی زاده و امروز عبدالکریم سروش به مدرنیته وارداتی مغرب زمین به شکل کپی برداری و انطباقی اعتقاد داشته و دارند؟ اما شریعتی و اقبال معتقد به توسعه سوسیالیستی و نفی عقب ماندگی در جوامع مسلمان توسط جایگزین کردن فکر دینی به جای سنت تاریخی می‌باشند؟

40 - اگر مدرنیته را انفجار در سنت و زندگی یک جامعه تعریف کنیم چه عواملی بسترساز این انفجار در جامعه ایران امروز می‌شود؟

41 – آیا به لحاظ ارزشی مدرنیته نسبت به سنت‌های گذشته مردم ایران یک امر مثبت و خوب تلقی می‌شود یا یک امر منفی و بد می‌باشد؟

42 - اگر بپذیریم که مبانی اسلام فقاهتی عبارت است از:

الف – تقلید.

ب – تعبد.

ج – تکلیف، آیا بدون شعار «بازسازی فکر دینی» اقبال و شریعتی امکان توسعه و مدرنیته در جوامع مسلمان مشرق زمین و ایران وجود دارد؟

43- چرا در راه نفی اتوریته سنت‌های نظری در ایران جهت بسترسازی توسعه و مدرنیته مجبور به نفی اتوریته نظری منطق ارسطوئی بر اندیشه حوزه‌های فقاهتی توسط جایگزین کردند منطق دیالکتیکی می‌باشیم و بدون ارسطوزدائی کردن اندیشه‌های فلسفی و اصولی و کلامی و فقهی و تفسیری حوزه‌های فقاهتی ایران امکان هیچگونه تحول نظری در سنت مذهبی فقهی حوزه‌های فقاهتی نخواهد بود؟

44 - چرا ارسطوزدگی در عرصه منظومه معرفتی حوزه‌های فقاهتی ایران به عنوان بزرگ‌ترین آفت در آسیب‌شناسی اسلام فقاهتی می‌باشد؟

45 - چرا اقبال لاهوری در بازسازی فکر دینی خود ارسطوزدائی را در نوک پیکان حرکت خود جهت بازسازی اسلام فقاهتی قرار داده است؟

46 - چرا اقبال لاهوری جهت ارسطوزدائی کردن اسلام فقاهتی از بازسازی وحی نبوی پیامبر اسلام شروع کرده است؟

47 - اگر غرب آنچنانکه هگل معتقد است توانست با ارسطوزدائی کردن منطق و متد و روش و نگرش خود به مدرنیته و توسعه دست پیدا کند، آیا ما بدون ارسطوزدائی کردن منطق و اصول و فلسفه و تفسیر و کلام حوزه‌های فقاهتی می‌توانیم در ایران به توسعه و مدرنیته دست پیدا کنیم؟

48 - آیا تا زمانی که مردم ایران از اتوریته روحانیت نجات پیدا نکنند می‌توانند از اتوریته سنت و حکومت و سیاست در ایران به رهائی برسند؟

49 - چرا دلیل شکست تمامی انقلابات و جنبش‌ها و نهضت‌های مردم ایران در طول بیش از 150 سال گذشته استمرار اتوریته روحانیت و اسلام فقاهتی می‌باشد؟

50 - چرا جنبش سیاسی ایران برعکس جنبش سیاسی دوران روشنگری مغرب زمین در طول بیش از 150 سال گذشته حیات خود در شاخه‌های مختلف مذهبی و ملی و مارکسیستی نتوانسته‌اند با اتوریته روحانیت مقابله جدی و سرنوشت ساز بکنند؟

51 - چرا مضمون شعار اسلام منهای آخوند شریعتی تلاش در جهت نفی اتوریته روحانیت در ایران می‌باشد؟

52 - چرا مضمون پروتستانیسم اسلامی شریعتی بسترسازی جهت نفی اتوریته اسلام فقاهتی که بر سه پایه تقلید و تکلیف و تعبد استوار می‌باشد، قرار دارد؟

53 - چرا استراتژی اسلام منهای آخوند و پروتستانیسم اسلامی شریعتی با تکوین پروسه انقلاب 57 به رکود و بن بست انجامید؟

54 - آیا بدون بازسازی فکر دینی اقبال و پروتستانیسم اسلامی شریعتی می‌توانیم اتوریته روحانیت و اسلام فقاهتی در ایران را به چالش بکشیم؟

55 - چه تفاوتی بین بازسازی فکر دینی اقبال و پروتستانیسم شریعتی در عرصه مبارزه با اتوریته روحانیت و اسلام فقاهتی وجود دارد؟

ادامه دارد