گاز گرفتن اسبهای درشکه در سربالائیهای قدرت، تکرار کمیک یک تراژدی – قسمت دوم
5 - با عنایت به اینکه آنچه که باعث شد برای مدت نزدیک به هفت سال بعد از انتخابات دولت دهم در خردادماه 88 تا کنون «بحران سیاسی جناحهای درونی نظام مطلقه فقاهتی به بن بست کامل برسد»، موضوع کودتای انتخاباتی حزب پادگانی خامنهائی در انتخابات دولت دهم بر علیه «جنبش سبز» و جناح به اصطلاح «اصلاح طلب محمد خاتمی» و «اعتدالییون هاشمی رفسنجانی» و «روحانیون» است که متعاقب آن باعث گردید تا «رهبران جنبش سبز» یعنی «میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و زهرا رهنورد» در حصر خانگی قرار بگیرند و با اینکه نزدیک به شش سال از حصر سران جنبش سبز میگذرد از آنجائیکه خامنهائی معتقد است که «شکست حصر سران جنبش سبز» در این شرایط بحرانی رژیم مطلقه فقاهتی، بسترساز «بازتولید و اعتلای دوباره جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی و جنبش دموکراتیک جامعه ایران میشود» و به علت اینکه خامنهای معتقد است که در این شرایط دیگر حزب پادگانی او (به خاطر شکست و رسوائیهای دولت دهم و رسوائیهائی که در جریان سرکوب جنبش سبز در سال 88 به بار آورد) توان سرکوب دوباره جنبش اجتماعی و جنبش دانشجوئی مانند سال 88 ندارد.
به همین دلیل از آنجائیکه «رهبران جنبش سبز به هیچ وجه و تحت هیچ ترفند حزب پادگانی خامنهای حاضر به تسلیم شدن دربار قدرت رژیم مطلقه فقاهتی نمیشوند»، خامنهای در این شرایط شکست حصر رهبران جنبش سبز را به مثابه سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی و وداع او با قدرت میداند؛ لذا در این رابطه است که او تلاش میکند تا علاوه بر اینکه جریانهای مختلف جناح به اصطلاح اصولگرا تحت شعار «مخالفت با شکست حصر رهبران جنبش سبز» متحد سازد (که البته به غیر از جریان اصولگرای تحت رهبری علی مطهری تمامی جریانهای چهل تیکه شده و جگر زولیخای جناح اصولگرا با «شکست حصر رهبران جنبش سبز» مخالف هستند) در رابطه با نفی شعار «شکست حصر رهبران جنبش سبز» با شیخ حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی وارد داد و ستد درون آشپزخانه بشود که البته در این رابطه هر چند خامنهای در قضیه توافق هستهای توانست با شیخ حسن روحانی وارد معامله بشود ولی تاکنون نتوانسته است هاشمی رفسنجانی و محمد خاتمی تسلیم خواسته خود بکند.
از اینجا است که در تند پیچ فعلی تاریخ ایران شعار «شکست حصار رهبران جنبش سبز به یک شعار استراتژیک جنبش اجتماعی و دانشجوئی و دموکراتیک» تبدیل شده است (البته نباید فراموش کنیم که سرسختترین جریانی از اصولگرایان که توانسته است این جبهه خامنهای را فشل سازد جریان اصولگرای علی مطهری میباشد که او میکوشد در این رابطه جریان اعتدالگری اصولگرایان تحت رهبری علی لاریجانی) داماد مطهری را با شعار شکست حصر رهبران جنبش سبز جذب نماید که هنوز موفق نشده است.
به همین دلیل مخالفت حزب پادگانی خامنهای با جریان اصولگرای تحت هژمونی علی مطهری و تلاش همه جانبه او جهت سرکوب این جریان به اشکال مختلف از موضعگیری مستقیم خود خامنهائی برای اولین با علی مطهری در دیدار با خانواده شهداء رژیم تا نصب دوربینهای مخفی در دفتر کار او در مجلس توسط سربازان گمنام و... و برخوردهای فیزیکی سازماندهی شده مثل حادثه فرودگاه دستغیب شیراز و حتی در خود مجلس و غیره قابل توجه میباشد (قابل توجه است که حزب پادگانی خامنهائی تا این زمان جهت سرکوب جریان علی مطهری هم در عرصه تهدید و هم در چارچوب تبلیغ و تطمیع ناکام مانده است به همین دلیل تمام تلاشش بر این گذاشته تا در انتخابات مجلس دهم در 7 اسفند ماه 94 توسط فیلترهای علنی و مخفی، جریان علی مطهری را ناک اوت نماید).
البته معامله شیخ حسن روحانی با خامنهای بر سر شعار «شکست حصر رهبران جنبش سبز» با «وجه المعامله حمایت خامنهای از توافق هستهای» باعث گردیده است تا شیخ حسن روحانی در انتخابات 7 اسفند 94 در برابر «جنبش دانشجوئی و دموکراتیک و اجتماعی ایران» خلع سلاح باشد، هر چند میکوشد با قهرمان سازی از خود و ظریف در خصوص توافق هستهای این خلاء استراتژیک خود را پر کند. ولی به هر طریق پیش بینی میشود که در این عرصه شیخ حسن روحانی در انتخابات 7 اسفند ماه 94 ناکام بماند (بنابراین تنها راهی که برای شیخ حسن روحانی باقی میماند اینکه در انتخابات 7 اسفند ماه 94 خودش را پشت سر جریان «هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی – محمد خاتمی – اکبر ناطق نوری – علی لاریجانی» قرار دهد نه جلو آنها. به هر حال شعار شکست حصر رهبران جنبش سبز یکی از کلیدیترین شعارهائی است که جریان هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی در انتخابات 7 اسفند ماه 94 میتوانند جهت بسیج اجتماعی بر آن تکیه کنند)
قابل ذکر است که از آنجائیکه کاندیداهای خبرگان رهبری جبرا باید روحانی و فقیه باشند، با عنایت به اینکه در چارچوب تشکیلات روحانیت هوادار خمینی، طبق دستور خود خمینی در سال 64 به مهدی کروبی، تنها جریان روحانی هوادار خمینی که میتواند در عرصه انتخابات خبرگان رهبری در مقابل با جناح روحانیت جریان راست یا به اصطلاح اصولگرا وارد چالش بشود، جریان روحانیون و جریان سرکوب شده حسنعلی منتظری میباشد. به همین دلیل طرح شعار شکست حصر رهبران جنبش سبز که دستیابی به آن تنها در گرو کسب هژمونی جریان «هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی» در خبرگان رهبری آینده میباشد.
قابل ذکر است که در جریان کودتای انتخاباتی 88 خامنهای بر علیه جنبش سبز از آنجائیکه هاشمی رفسنجانی در نامه علنی خود به خامنهای در 17 خرداد 88 از جنبش سبز حمایت کرد و خامنهای در نماز جمعه 29 خرداد 88 رسما هاشمی رفسنجانی را در زیر پای محمود احمدی نژاد له کرد، جناح راست تحت هژمونی شیخ محمدرضا مهدوی کنی هژمونی خبرگان رهبری را - که در آن زمان در دست هاشمی رفسنجانی بود - از او گرفتند تا شاید هاشمی رفسنجانی را وادار به عقب نشینی کنند - که صد البته هاشمی رفسنجانی که خودش تنها تک سوار بسترساز رهبری خامنهای در انتخابات خبرگان رهبری خرداد 68 پس از فوت خمینی بود - زرنگتر از آن بود که در طول 7 سال گذشته (مانند معامله فرصت طلبانه شیخ حسن روحانی) دست از حمایت از جنبش سبز و اصلاح طلبان بردارد هر چند این حمایت او با هزینه زندانی شدن مهدی فرزند او در این زمان و تلویزیون رژیم مطلقه فقاهتی در آن زمان که نام دختر او فائزه که نماینده قبلی مجلس هم بود با عنوان فاحشه از زبان شعار دهندگان مهندسی شده بر علیه هاشمی رفسنجانی پخش کرد و با تغییر تاریخ 36 ساله رژیم بر علیه هاشمی رفسنجانی و به نفع خامنهائی و غیره تمام شده است، ولی با همه اینها هاشمی رفسنجانی نشان داده است که حاضر به معامله با حزب پادگانی خامنهای نیست.
به هر حال آنچنانکه از مشروطیت تا کنون شاهد آن هستیم در عرصه سیاسی و اجتماعی تنها تضاد داخلی خود روحانیت است که میتواند با انتقال آن به خودآگاهی سیاسی مردم ایران باعث شود تا این جریان سنتگرای تاریخی را به زانو درآورد و گرنه به علت تکیه این گروه اجتماعی بر سنت و باورهای مذهبی مردم ایران، برخورد برونی حتی در حد حرکت ارشاد شریعتی کاری بس سخت و سترگ و استخوان سوز میباشد. به همین دلیل در طول بیش از صد سالی که از حرکت تحول خواهانه مردم ایران میگذرد با اینکه تقریبا در این مدت رهبری جنبش اجتماعی مردم ایران به علت همان «سنت ستبر مذهبی و اجتماعی و تاریخی دست نخورده مردم ایران» و به علت «تکیه و نگهبانی روحانیت حوزههای فقاهتی شیعه از این سنت ستبر جامعه ایران» در دست روحانیت بوده است، ولی بی شک مهمترین عامل آگاهی جامعه ایران انتقال تضادهای درونی جناحهای روحانیت به مردم بوده است که نگاهی اجمالی از تضاد بین جناح شیخ فضل الله نوری با جناح آخوند خراسانی و نائینی و بهبهانی و طباطبائی تا تضاد بین خمینی و شریعتمداری و منتظری و امروز بین خامنهای و کروبی و هاشمی رفسنجانی معرف این حقیقت میباشد. به هر حال از مهمترین خودویژگیهای انتخابات 7 اسفند ماه 94 محوری شدن شعار «شکست حصر رهبران جنبش سبز» میباشد.
6 - موضوع «توافق هستهای» در این شرایط از آنجائیکه شعار «انرژی هستهای حق مسلم ما است» در دوران دولت نهم و دولت کودتائی دهم به صورت یک شعار محوری جناح اصولگرا و حزب پادگانی خامنهای و جناح جنگ سالار رژیم مطلقه فقاهتی درآمده بود و خامنهای و حزب پادگانی او تلاش میکردند تا توسط شعار «انرژی هسته بیمه کننده آینده حیات رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه میباشد» با صرف صدها میلیارد دلار از سرمایه این مردم نگون بخت ایران چهره ملی برای خود دست و پا کنند، از بعد از فشار همه جانبه اقتصادی و سیاسی جامعه جهانی تحت مدیریت امپریالیسم آمریکا و بحران فراگیر اقتصادی و سیاسی و فشار چهار جنگ نیابتی عراق و سوریه و لبنان و یمن بر این رژیم در راستای تثبیت هژمونی خود بر هلال شیعه همراه با رکود و تورم و بیکاری و رشد ناهنجاریهای اجتماعی و بن بست سیاسی درونی جناحهای داخلی رژیم و برونی رژیم در سطح جنگهای نیابتی چهارگانه منطقهای، باعث گردید تا موجودیت رژیم مطلقه فقاهتی در سالهای آخر دولت کودتائی دهم به لرزه بیافتد، این همه باعث گردید تا همراه با شکست استراتژیک دولت کودتائی دهم در عرصه اقتصادی و سیاسی بستر جهت شکست استراتژیک خامنهای در عرصه سیاسی و مدیریتی و اقتصادی و پروژه خانمانسوز انرژی هستهای در داخل و منطقه فراهم بشود که حاصل همه اینها فراهم شدن شرایط جهت «نوشیدن جام زهر دوم تحت عنوان نرمش قهرمانه» و پروژه خامنهای جهت پیروزی شیخ حسن روحانی گردید که صد البته مولود نهائی این پروژه خامنهای «توافق هستهای اخیر رژیم مطلقه فقاهتی با گروه 1+5 تحت رهبری امپریالیسم جهانی آمریکا» میباشد که برای فهم رابطه این توافق با انتخابات 7 اسفند 94 باید به این موارد توجه شود:
الف – گرچه خامنهای فکر میکرد که توسط توافق هستهای میتواند همراه با بسترسازی «جهت ورود دلارهای نفتی بلوکه شده که بیش از 130 میلیارد دلار است و شکست تحریم نفتی و تحریم بانکی و تحریمهای اقتصادی»، رکود و تورم و بیکاری کمرشکن اقتصادی جامعه بحران زده ایران را حل نماید و در عرصه منطقه شرایط جهت مشارکت سیاسی این رژیم در کنار سه قدرت ترکیه و عربستان و اسرائیل فراهم کند (و به همین دلیل با تمام زین و رکاب خود و تمام قد و شش دانگ به دفاع و حمایت از دولت یازدهم و تیم هستهای پرداخت) ولی آنچه که برای خامنهای قابل پیش بینی نبود صف آرائی جنگ سالاران سپاه و جناح افراطی راستگرا تحت مدیریت مصباح یزدی با این توافق است، آنچنانکه هم اکنون این جریان توافق هستهای به عنوان برگ برنده جناح آلترناتیو خود تحت مدیریت هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی – حسن روحانی – محمد خاتمی میدانند، به همین دلیل این جریان افراطی راستگرا با تمام توان تلاش میکنند تا با مشروط کردن توافق هستهای به تصویب مجلس و وارد کردن این توافق به مجلس شرایط جهت شکست و بن بست این توافق فراهم کنند و در صورتی که توان دستیابی به این مهم پیدا نکنند، تلاش میکنند تا توسط تبلیغات افشاگرانه خود، این توافق را یک شکست تاریخی برای رژیم مطلقه فقاهتی تبیین نمایند که حاصل همه اینها به قول سعدی «داستان آن کسی است که بر سر شاخ نشسته بود و بن میبرید» چراکه تبیین شکست رژیم مطلقه فقاهتی در توافق هستهای بیش از آنکه هاشمی رفسنجانی و دولت یازدهم به زیر سوال برود، خود خامنهای که بسترساز تمام عیار این پروژه توافق هستهای بوده است به زیر سوال خواهد رفت و در چنان شرایطی باز هم شرایط در انتخابات خبرگان رهبری 7 اسفند ماه 94 به سود جریان هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی مهیا میشود.
ب – گرچه توافق هستهای (که در پیش ظهر روز سه شنبه 23 تیرماه 94 پس از سه سال گفتگو در وین اطریش بین رژیم مطلقه فقاهتی و گروه 1+5 تحت رهبری امپریالیسم آمریکا امضاء شد) باعث شد تا این توافق مانند شمشیر داموکلس بر سر مردم ایران و رژیم مطلقه فقاهتی برای مدت بیش از 15 سال باقی بماند، اما به هر حال به مصداق اینکه «ضرر هر جا که جلوش گرفته شود نفع است» این توافق بالاخره باعث گشت تا با خروج ایران از فصل هفتم منشور سازمان ملل شرایط برای اجتناب فروپاشی اقتصادی و دور کردن خطر جنگ از سر جامعه ایران فراهم بشود چرا که در شرایطی این توافق به امضاء رسید که اقتصاد رژیم مطلقه فقاهتی به علت تحریمهای اقتصادی و بانکی و نفتی به شدت در اقتصادی دلالی و واسطهگری و استفاده از رانت غرق شده بود و طبق گزارش خبرگزاری ایسنا «در دوم خرداد 94 کشور ایران بیش از 15 میلیون بیکار رسمی دارد، و طبق گزارش خبرگزاری مهر» خط فقر در کشور هم اکنون 3 میلیون و 400 هزار تومان میباشد که طبق گزارش تسنیم در 22 تیرماه سال 94 «حدود یک سوم نیروی کار کشور مبلغی کمتر از یک پنجم خط فقر یعنی کمتر از حداقل مزد 712 هزار تومان دریافت میکنند.»
ج - از آنجائیکه این توافق باعث گردید تا انرژی هستهای به عنوان قدرت استراتژیک رژیم مطلقه فقاهتی در آینده در سطح منطقه برای همیشه حذف بشود، در نتیجه جناح جنگ سالار تحت هژمونی هیولای اقتصادی – سیاسی – نظامی سپاه و جبهه پایداری تحت مدیریت مصباح یزدی و پوپولیستهای تحت هژمونی احمدی نژاد تمام رشتههای بافته شده 20 سال گذشته خود را پنبه شده میبینند که از نظر اینها علاوه بر باد رفتن صدها میلیارد دلار سرمایههای مردم نگون بخت ایران باعث زوال اقتصاد قاچاق و واسطهگری و دلالی همراه با افول بحران سیاسی و اقتصادی توسط پیوند اقتصاد سرمایهداری وابسته ایران با سرمایههای جهانی میباشد که خود این بسترساز افول حیات جنگ سالاران رژیم مطلقه فقاهتی در آینده میشود (که حیات خود را پیوسته در عرصههای بحران اقتصادی و سیاسی و نظامی تعریف میکنند) در نتیجه این شرایط باعث میگردد تا در انتخابات 7 اسفند 94 شرایط برای قدرت رقیب تحت هژمونی هاشمی رفسنجانی – سیدحسن خمینی – محمد خاتمی فراهم میگردد.
والسلام