کدامین انتخابات؟ - سرمقاله

انتخابات پادگانی؟ یا انتخابات مهندسی شده؟ 

هر چند در سال 59 خمینی در نقد گذشته رژیم مطلقه فقاهتی گفت که: «اشتباهی که ما کردیم این بود که به طور انقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد... و دولت انقلابی و ارتش انقلابی و پاسدار انقلابی، هیچ یک از این‌ها عمل انقلابی نکردند و انقلابی نبودند. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم به طور انقلابی عمل کرده بودیم، تمام مجلات فاسد و مطبوعات فاسد را تعطیل کرده بودیم و روسای آن‌ها را به محاکمه کشیده بودیم و حزب‌های فاسد را ممنوع اعلام کرده بودیم و روسای آن‌ها را به سزای خودشان رسانده بودیم و چوبه‌های دار را در میدان‌های بزرگ بر پا کرده بودیم و مفسدین و فاسدین را درو کرده بودیم، این زحمت‌ها پیش نمی‌آمد. من از پیشگاه خدای متعال و از پیشگاه ملت عزیز عذر می‌خواهم... مولای ما امیرالمومنین سلام الله علیه، آن مرد نمونه عالم، آن انسان به تمام معنا انسان، آن که در عبادت آن طور بود و در زهد و تقوا آن طور و در رحم و مروت آن طور و با مستضعفین آن طور بود، با مستکبرین و با کسانی که توطئه می‌کنند شمشیر را می‌کشید و می‌کشت. هفتصد نفر را در یک روز چنانچه نقل می‌کنند از یهود بنی قریظه که نظیر اسرائیل بود و این‌ها از نسل آن‌ها شاید باشند، از دم شمشیر گذراند. خدای تبارک و تعالی در موضع عفو و رحمت رحیم است و در موقع انتقام انتقامجو. امام مسلمین هم این طور بود.»

 

ولی با همه این احوال، شرایط تاریخی دهه آخر قرن بیستم و قرن بیست و یکم این اجازه را به سردمداران رژیم مطلقه فقاهتی نداد، تا با شکل‌بندی نهادهای لیبرالیستی رژیم فقاهتی خود، مثل انتخابات و تفکیک قوا یا پارلمان یا احزاب و غیره وداع کنند. چراکه به خوبی می‌دانستند، که به قول ارسطو: «مهم‌تر از جهانگیری، جهانداری است و مهم‌تر از حکومت‌گیری یا دستیابی به قدرت، نگهبانی از حکومت است» و شاید بهتر آن باشد، که بگوئیم که «حکومت‌داری مهم‌تر از حکومت‌گیری است» و صد البته آنچنانکه ناپلئون بناپارت می‌گفت، «هر چند با سرنیزه می‌توان هر کاری کرد، اما تنها یک کار نمی‌توان با سرنیزه کرد، و آن اینکه نمی‌توان روی آن نشست.»

به همین دلیل، رژیم مطلق فقاهتی از زمانی که دریافتند، که نمی‌توانند به صورت اجباری هم که شده با شکل‌بندی لیبرالیسم نهادی وداع کنند، کوشیدند تا با تکیه بر قالب و شکل این نهادهای لیبرالیستی، از درون مضمون این نهادهای لیبرالیستی را تغییر دهند؛ لذا در همین رابطه بود که از همان آغاز نهادهای لیبرالیستی در ساختار قدرت رژیم مطلقه فقاهتی شکل گوساله سامرا پیدا کرد به این ترتیب که در ظاهر گوساله بود، اما در مضمون و محتوا این سامرا بود که لباس گوساله را به تن کرده بود. در نتیجه در همین رابطه بود که از همان آغاز جهت محدود کردن تراکنش این نهادهای لیبرالیستی در چارچوب تقسیم باز تقسیم درونی قدرت، بین گروه‌های وابسته به حکومت و فقاهت و مقابله کردن با ریزش قدرت از بالائی‌ها به قاعده جامعه، از کانال این نهادها، توسط انتخابات تکلیفی و تقلیدی مضمون این نهادهای لیبرالیستی را در خدمت حاکمیت یکطرفه و یک سویه خود درآوردند.

اما از نیمه دهه 60 پس از اینکه آتش تضاد قهرآمیز بین «جنبش سیاسی و جنبش‌های قومی» با حاکمیت به سود حاکمیت فروکش کرد و رژیم مطلقه فقاهتی تثبیت گردید، به علت پلاریزاسیون درون حکومت، توسط عصیان حسینعلی منتظری و جریان وابسته به او، مضمون این نهادهای لیبرالیستی در رژیم مطلقه فقاهتی رفته رفته از صورت تقسیم باز تقسیم قدرت بین گروه‌های وابسته به حکومت به صورت کلی و عام صورت جناحی و جریانی به خود گرفت و لذا در همین رابطه بود که در دهه 60 خود خمینی با انحلال حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی با حمایت مالی و معنوی از شیخ مهدی کروبی، دستور شقه کردن روحانیت وابسته به خود، تحت لوای دو تشکیلات «روحانیت» و «روحانیون» داد تا با ایجاد رقابت بین دو جریان روحانیت وابسته به خود در درون حکومت فقاهتی، در چارچوب انتخابات تقلیدی و تکلیفی تراکنش نهادهای لیبرالیستی، در خدمت رقابت بین این جریان‌های درونی وابسته به خود درآورد.

با همه این احوال به مرور زمان، و به خصوص از بعد از وفات خمینی و تثبیت رهبری خامنه‌ای، رفته رفته از آنجائیکه خامنه‌ای فاقد قدرت کاریزمای خمینی جهت انجام انتخابات به صورت تکلیفی و تقلیدی بود، تضاد جریان‌های درونی حکومت در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت از صورت محاط گذشته بر این نهادها به صورت محیط بر این نهادهای لیبرالیستی در آمد، تا آنجا که دیگر مهار آن برای خامنه‌ای به شکل کدخدائی و قبیله‌ای، مانند گذشته غیر ممکن گردید. به همین دلیل انتخابات خرداد 76 باعث گردید تا خامنه‌ای و جناح راست حاکمیت را از خواب جزمی گذشته بیدار کند، چراکه آن‌ها در پروسه تکوین انتخابات دولت هفتم و شکل‌گیری جنبش اصلاحات از بدنه جامعه ایران در خرداد 76 دریافتند که در عرصه تقسیم باز تقسیم قدرت، دیگر نمی‌توانند مانند دوران خمینی و دوران 8 ساله دولت پنجم و ششم به صورت «انتخابات تقلیدی و تکلیفی و یکسویه» عمل نمایند. چراکه از نیمه دوم دهه 70 برعکس دو دهه قبل از آن که رابطه قاعده جامعه ایران با حکومت، صورت مقلد و مکلف داشت مردم ایران رفته رفته در چارچوب خودآگاهی سیاسی و اجتماعی خود، از فرایند «در خود»، به صورت مقلد و مکلف، وارد فرایند «برای خود» شدند و همین امر باعث گردید تا سردمداران جناح راست حاکم، رژیم مطلقه فقاهتی، از خرداد 76 در راستای تغییر سیاست کشتیبانی خود، جهت مهار قدرت، دست بکار شوند.

لذا در همین رابطه، در فاز اول در راستای تغییر سیاست کشتیبانی حکومت، جهت مهار قدرت در چارچوب حاکمیت جناح راست، خامنه‌ای با تشکیل حزب پادگانی سپاه و بسیج، و سازماندهی این حزب به صورت فراگیر در چارچوب بیش از 300 هزار کادر حرفه‌ای همه جانبه نظامی و انتظامی از جبهه‌های جنگ برگشته و بیش از یک میلیون نفر نیروهای آماتور وابسته به این 300 هزار نفر کادر حرفه‌ای، از دورترین روستاها تا کلان شهرهای ایران و هزینه کردن سرمایه‌های نجومی در این رابطه تلاش کرد که از انتخابات دولت نهم در خرداد 84 و بعد از آن انتخابات مجلس هفتم توسط این حزب فراگیر پادگانی سپاه –بسیج، «انتخابات پادگانی را جایگزین انتخابات تقلیدی و تکلیفی گذشته بکند.»

حاصل این تغییر سیاست کشتیبانی رژیم مطلقه فقاهتی از خرداد 84 در پروسه انتخاب دولت نهم این شد، که قدرت مجریه هم شش دانگ با انتخاب محمود احمدی نژاد، در خدمت حزب پادگانی خامنه‌ای درآید و تقریبا با حذف جناح هاشمی رفسنجانی و جناح اصلاح‌طلبان سید محمد خاتمی و جناح روحانیون درونی حکومت، حاکمیت برای اولین بار به صورت یکپارچه و یک دست در خدمت جناح راست قرار گیرد. علی ایحال، در همین رابطه بود که مهم‌ترین انتخاباتی که صورت صد در صد پادگانی پیدا کرد، انتخابات دولت نهم و دهم و مجلس هفتم و هشتم بود. که صد البته و هزار اما، در این میان انتخابات دولت دهم در خرداد 88 صورتی نمادین و نمونه پیدا کرد، چراکه انتخابات صد در صد پادگانی دولت دهم در خرداد 88 باعث گردید، تا حزب پادگانی خامنه‌ای توسط، انتخابات پادگانی خود، علاوه بر تثبیت دولت دهم، به سرکوب قهرآمیز یکساله جنبش سبز که برعکس گذشته از قاعده جامعه ایران سر بر آورده بود، دست پیدا کند.

اما و هزار اما، انتخابات پادگانی 88 و سرکوب قهرآمیز یکساله جنبش سبز، غیر از دستاورد عملی تثبیت دولت دهم برای خامنه‌ای دستاورد نظری مهمی هم داشت، که این دستاورد نظری برای او بسیار بزرگ‌تر از دستاورد عملی آن بود، چراکه خامنه‌ای در جمعبندی نهائی خود از انتخابات پادگانی سال 88 به این نتیجه رسید که دیگر جامعه ایران تحمل انجام انتخابات پادگانی را ندارد و به همین دلیل بود که آنچنانکه انتخابات دولت هفتم در خرداد 76 به خامنه‌ای آموخت، که جامعه ایران توان تحمل انتخابات تکلیفی و تقلیدی نداردو او مجبور شد تا در این رابطه انتخابات پادگانی را جایگزین انتخابات تقلیدی و تکلیفی قبلی بکند، انتخابات صد در صد پادگانی خامنه در سال 88 به خامنه‌ای این درس و پیام را داد که دیگر به علت خودآگاهی جامعه ایران و اعتلای جنبش‌های مردمی در قاعده جامعه ایران، امکان انجام انتخابات پادگانی، برای او وجود ندارد.

لذا در این رابطه بود که خامنه‌ای از نیمه دوم سال 91 در تدارکات انتخابات دولت یازدهم تلاش کرد تا انتخابات مهندسی شده را جایگزین انتخابات پادگانی دولت نهم و دهم و مجلس هفتم و هشتم بکند و در همین رابطه بود که، هر چند ساز و کار و ابزار خامنه‌ای در استحاله انتخابات تقلیدی و تکلیفی به انتخابات پادگانی، تشکیلات سراسری حزب پادگانی‌اش با پیوند و سپاه و بسیج بود، ابزار و ساز و کار انتخابات مهندسی شده خامنه‌ای عبارت شدند از:

الف - فیلترهای غربال‌گری که در راس آن‌ها شورای نگهبان قرار دارد.

ب - جایگزین کردن تشکیلات اطلاعات یا سربازان گمنام... به جای تشکیلات سپاه و بسیج به عنوان بازوی اجرایی.

ج - رسانه‌های به اصطلاح ملی، که در راس آن‌ها رادیو و تلویزیون قرار دارد.

د - نهادهای معرفت‌ساز و اندیشه‌سوز حکومتی از روزنامه و منابر و نمازها جمعه و جماعت گرفته تا مداحان و غیره.

لذا به این ترتیب بود که از انتخابات دولت یازدهم در خرداد 92 «پروژه انتخابات مهندسی شده، در دستور کار خامنه‌ای قرار گرفت و این پروژه، جایگزین پروژه قبلی انتخابات پادگانی شد»، البته دلیل شکست پروژه انتخابات پادگانی خامنه‌ای منهای رشد خودآگاهی جامعه ایران و نهادینه شدن جنبش‌های اجتماعی عبارت بودند از:

1 - شکست سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دولت دهم.

2 - چهل تیکه شدن جناح راست حکومتی تحت عنوان‌ها جریان راست افراطی و جریان راست اعتدالی و جریان راست بازاری یا راست‌های بنیادگرا و راست‌های اصول‌گرا، به طوری که برای خامنه‌ای مسجل گردید که امکان تجانس و یکپارچگی بین جریان‌های راست‌گرا دیگر مانند گذشته برای او وجود ندارد.

3 - عدم توانائی جریان‌های جناح راست‌گرای حکومتی، در جذب گروه‌های مختلف جامعه ایران.

4 – بن‌بست و شکست پروژه هسته‌ای رژیم مطلقه فقاهتی، که برای جریان‌های راست صورت پرچم ملی، پیدا کرده بود، لذا این همه باعث گردید تا خامنه‌ای مجبور شود از خرداد 92 با پروژه انتخابات پادگانی مانند انتخابات تقلیدی و تکلیفی وداع کند و پروژه انتخابات مهندسی را جایگزین، انتخابات پادگانی بکند.

موفقیت خامنه‌ای در نخستین انتخابات مهندسی شده خود در خرداد 92 و تعیین دولت یازدهم، باعث گردید تا او به این نتیجه‌گیری استراتژیک برسد که تنها مکانیزم مطمئن برای انجام پروژه تقسیم باز تقسیم قدرت بین جناح‌های درونی حکومت، در جامعه امروز ایران، پروژه انتخابات مهندسی شده می‌باشد؛ و به همین دلیل در خصوص انتخابات دو قلوی اسفند 94 جهت تعیین خبرگان پنجم و مجلس دهم، خامنه‌ای از همان آغاز مصمم به انجام مهندسی آن به جای انجام پادگانی‌اش شد. اما در اجرای این مقصود برعکس انتخابات دولت یازدهم خامنه‌ای گرفتار مشکلاتی گردید که اهم آن‌ها عبارتند از:

الف - ورود سید حسن خمینی در راستای حمایت آلترناتیوی از هاشمی رفسنجانی در خبرگان پنجم که حذف مهندسی شده آن برای خامنه‌ای ایجاد مشکلاتی و هزینه وافر سیاسی در درون حکومت می‌کند.

ب - رویاروئی علنی و عریان آلترناتیوی هاشمی رفسنجانی در این انتخابات جهت کسب هژمونی خبرگان پنجم رهبری.

ج - حمایت دولت دست‌ساز یازدهم از هاشمی رفسنجانی در این رابطه.

د - حمایت سیاسی – اقتصادی و تبلیغاتی جامعه سرمایه‌داری جهانی از این جناح.

ه - پیوند جریان معتدل راست‌گرا، تحت مدیریت علی لاریجانی و علی مطهری، با این جناح.

و - تشدید غیر قابل برگشت تضاد بین دو جریان راست‌گرای افراطی مصباح یزدی با جریان راست‌گرای اعتدالی در همه شاخه‌های آن، از شاخه حسن روحانی گرفته تا شاخه علی لاریجانی و اکبر ولایتی و ناطق نوری.

ز - مقابله و مخالفت جناح راست افراطی با پروژه برجام.

ح - شکست و بن بست در عرصه جنگ‌های نیابتی در منطقه.

لذا در این رابطه است که خامنه‌ای برای انجام انتخابات مهندسی شده خبرگان پنجم و مجلس دهم مجبور است تا با این موانع و مشکلات برخورد مهندسی بکند، چراکه موفقیت خامنه‌ای، در انتخابات دو قلوی اسفند 94 در گرو «برخورد مهندسی، نه پادگانی» با این موانع و مشکلات می‌باشد زیرا او به خوبی می‌داند که جهت حل این موانع با کمترین اشتباه توسط جایگزین کردن برخورد پادگانی به جای برخورد مهندسی، مانند سال 88 شرایط جهت اعتلای دوباره جنبش‌های اجتماعی جامعه ایران فراهم می‌گردد.

والسلام