جنگ، «خر فروشانه» - سرمقاله
قبل از اینکه وارد اصل موضوع بشویم بد نیست که مقدمتا مطرح کنیم، که «عنوان این سرمقاله نشر مستضعفین را از مولوی وام گرفتهایم» چرا که تا آنجا که ما اطلاع داریم، در متن آثار کلاسیک گذشته ادبیات ما، بدوا این مولوی بوده است که هم در مثنوی و هم در دیوان شمس، از اصطلاح «جنگ خر فروشانه» استفاده کرده است؛ و قبل از مولوی در آثار کلاسیک گذشته ما تا آنجائیکه ما اطلاع داریم از این اصطلاح استفاده نشده است. البته آنچنانکه از فحوای کلام مولوی (در دو اثر جاویدان خود یعنی مثنوی و دیوان شمس) بر میآید، «مصداق عینی جنگ خر فروشانه در عصر مولوی یعنی قرن ششم هجری به این ترتیب بوده است که در آن زمان به علت اینکه الاغ یا خر، نقش ماشین یا اتومبیل زمان ما داشته است، به همین دلیل آنچنانکه در زمان جهت ما، خرید و فروش اتوموبیل در روزهای خاص و در نمایشگاههای ویژهای انجام میگیرد، که در این نمایشگاههای امروزین خرید و فروش اتوموبیل، افراد فروشنده به صورت جمعی یا فردی ماشینهای خود را جهت فروش عرضه مینمایند، با عنایت به اینکه در این نمایشگاهها دلالهای موجود نقش اول در تعیین قیمت و جذب مشتری دارند، در مقایسه این امر با زمان مولوی در همین چارچوب، به علت اینکه الاغ و خر نقش اتوموبیل فعلی داشته است، لذا فروشندگان الاغها در جایگاه مشخصی، الاغهای خود را جهت فروش عرضه میکردند و دلالهای آن عرصه که به نا به گفته مولوی تحت عنوان «خر فروشان» تعریف میشدند، جهت فروش و تحمیل قیمت و جذب مشتری، به صورت صوری و کاذب بین خود طبق سناریوهای از پیش تعیین شده، جنگهای زرگری راه میانداختند. به همین دلیل از نگاه مولوی، جنگ «خر فروشانه» جنگ کاذبی بوده است که دلالهای خر فروش، برای تصاحب اراده و اختیار خریداران الاغ، ایجاد میکردند.
لذا در همین رابطه است که مولوی در غزل 775 دیوان شمس میگوید:
خر فروشانه یکی با دگری در جنگاند /لیک چون وانگری متفق یکارند
و باز در همین رابطه مولوی در دفتر اول مثنوی در ظل «داستان موسی و فرعون» میگوید:
یا نه جنگ است این برای حکمت است / همچو جنگ خر فروشان صنعت است
و در ادامه همین موضوع است که باز مولوی در دفتر دوم مثنوی در ظل «داستان خادم و بهیمه» میگوید:
خر فروشانه دو سه زخمش بزد /کرد با خر، انچ زان سگ میسزد
همچنین در دفتر چهارم مثنوی مولوی در داستان «سوال موسی از خداوند در باب قیامت و زنده کردن مردهها» میگوید:
خر فروشان خصم یکدیگر شدند /تا کلید قفل آن عقل آمدند
علی ایحال، ماحصل آنچه مولوی در باب اصطلاح «جنگ خر فروشانه» مطرح میکند اینکه،
اولا جنگ خر فروشانه، یک جنگ واقعی نیست، بلکه بالعکس سناریوی نمایشی و کاذب و صوری دارد، آنچنانکه در این رابطه معلم کبیرمان شریعتی به نقل ماکس وبر در کنفرانس «آری اینچنین بود برادر» در تعریف این جنگ میگوید، «جنگ بین دو گروهی که با هم میجنگند، بدون اینکه بدانند از برای چه میجنگند، از برای آنهائی که نمیجنگند، اما میدانند که برای چه میجنگند.»
ثانیا جنگ کاذب و صوری، بین خر فروشان، هدفی مشترک داشته است که عبارت بوده است از، فروش هر چه بهتر خر به خریدار.
حال با عنایت به این مثال، بد نیست که در این چارچوب در این شرایط به تفسیر جنگ بالائیهای قدرت در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در مرحله پساانتخابات دو قلوی اسفند 94 بپردازیم. زیرا از بعد از زهرخوران برجام و وداع این رژیم با پروژه هستهای، که با هزینه صدها میلیارد دلاری مردم نگونبخت ایران تمام شد، طیف راست تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای، تلاش میکنند تا برعکس مرحله پسازهرخوران تابستان 67، زهرخوران برجام را بر کام متولی آن یعنی دولت یازدهم تلخ سازد. زیرا در مرحله پسازهرخوران تابستان 67، رژیم مطلقه فقاهتی حاکم توسط ماهیگیری از آب گلآلود، حمله امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به عراق و سرنگونی رژیم بعث صدام، کوشید تا شکست جنگ 8 ساله با عراق و قبول قطعنامه شورای امنیت در تابستان 67 را در چشم مردم ایران به صورت یک پیروزی تبلیغ کنند؛ و آنچنانکه گوبلز وزیر تبلیغات هیتلر به هیتلر آموزش میداد، برای تسخیر باور تودهها،
اولا باید بر دروغهای بزرگ تکیه کرد.
ثانیا باید آنچنان در تبلیغ دروغهای بزرگ به صورت شبانه و روزی و همه جانبه اصرار ورزید، که واقعا تودهها باورشان شود که آن دروغ یک راست است.
آنچنانکه در داستان ملا نصرالدین نقل شده است، که روزی ملا در محل زندگی خود بین مردم به دروغ شایع کرد که در فلان جا آش نذری میدهند. این دروغ ملا آنچنان فراگیر شد که مردم شهر یا روستا، همگی کاسه به دست سراسیمه به طرف محل کاذب اعلام شده ملا نصرالدین روانه شدند. از اینجا بود که وقتی ملا آن صحنه هجوم مردم به طرف محل کاذب آش نذری مشاهده کرد، خودش هم باور پیدا کرد که نکند واقعا در آنجا آش نذری میدهند، در نتیجه خود ملا هم برگشت و در چارچوب باور کاذب خود، کاسه را برداشت و به طرف آن آدرس کاذب خود روانه گردید.
در خصوص شرایط برجام و در مرحله پساانتخابات دو قلوی 7 اسفند 94، از آنجائیکه جناح راست (در پنج شاخه آن یعنی، 1- راست افراطی تحت مدیریت جبهه پایداری و هژمونی محمد تقی مصباح یزدی، 2 - راست سنتی تحت مدیریت تشکیلات روحانیت و هژمونی محمد یزدی و احمد جنتی، 3 - راست بازاری، تحت مدیریت حزب مؤتلفه، 4 - راست بوروکرات تحت مدیریت علی لاریجانی و ولایتی و علی مطهری، 5 - راست میلیتاریستی، تحت مدیریت سپاه و حزب پادگانی خامنهای) در برابر ائتلاف چهار گانه (1 - هاشمی رفسنجانی، 2 - حسن روحانی، 3 - سید حسن خمینی، 4 - سید محمد خاتمی) خود را بازنده قدرت در حال و آینده میبیند، لذا به قول معلم کبیرمان شریعتی، در داستان مشهدی حسن و خروس بهمنآباد از آنجائیکه، مشهدی حسن خروس دزد، پیوند صاحبان اصلی خروس را به ضرر خود تفسیر میکرد، برای اینکه جلسه پیوند و مذاکره صاحبان اصلی خروس بهمنآباد را بر هم بزند، کوشید تا با علم کردن تضادهای کاذب و صوری برون از خانه، تضاد اصلی موضوع دزدی خروسها را هم پوشانی سازد.
در همین رابطه از بعد از انتخابات دو قلوی اسفند 94، طیف رنگارنگ جناح راست، جهت انتقامگیری از مردم ایران و جناح رقیب خود در قدرت، دست به کار شدند، چرا که در انتخابات دو قلوی اسفند 94، مردم ایران و تهران، هم با عدم مشارکت بیش از پنجاه درصدی خود و هم آنچنانکه در تهران شاهد آن بودیم، مردم تهران در چارچوب اصل دفع افسد به فاسد، با حمایت 63 درصدی از سه میلون و دویست چهل هزار نفر شرکت کنندگان این انتخابات، با طیف راست تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای، تسویه حساب سیاسی و تاریخی کردند. آنچنانکه در انتخابات مجلس دهم، در هفتم اسفند 94 از 30 نفر منتخبین مردم تهران حتی یک نفر از طیف رنگارنگ راست، (اعم از راست افراطی به مدیریت محمد تقی مصباح یزدی و جبهه پایداری و راست سنتی تحت مدیریت محمد یزدی و تشکیلات روحانیت و راست بازاری تحت مدیریت حزب مؤتلفه و راست میلیتاریستی تحت مدیریت سپاه) نتوانستند به مجلس دهم راه پیدا کنند، هر چند که، انتخابات دو قلوی اسفند 94 (با تاسی از انتخابات خرداد 92 دولت یازدهم) از قبل، در چارچوب فیلترینگ استصوابی شورای نگهبان و اطلاعات سپاه توسط حزب پادگانی خامنهای مهندسی شده بودند.
البته اگر چه، در انتخابات خبرگان پنجم رهبری در هفتم اسفند ماه 94 به علت فیلترینگ همه جانبه حزب پادگانی خامنهای این انتخابات نتوانست نتایجی مانند مجلس دهم در تهران حاصل کند، اما خانهنشین کردن محمد یزدی و محمد تقی مصباح یزدی و رای ناپلئونی احمد جنتی در این انتخابات توسط مردم تهران، آنچنان دیگ حزب پادگانی خامنهای را به جوش آورد، که علاوه بر اینکه شجونی، «تهران را مرکز ضد انقلاب و ضد ولایت فقیه تعریف کرد»، خود خامنهای در جلسه تودیع مجلس چهارم خبرگان رهبری، با فرار به جلو «تسویه محمد یزدی و مصباح یزدی که در غیبت مهدوی کنی و خزعلی، تنها سوپاپ اطمینان او در خبرگان رهبری چهارم بودند، به عنوان محرومیت خبرگان پنجم از سرمایههائی چون محمد یزدی و مصباح یزدی تعریف کرد.»
و صد البته در همین جلسه بود که «خامنهآی اخرین حرف خود را زد و اعلام کرد که مهمترین وظیفه مجلس خبرگان پنجم، تعیین جانشینی برای او میباشد.» همان موضوعی که ما در سر مقالههای قبلی نشر مستضعفین مطرح کردیم و قبل از خامنهای در چارچوب همین موضوع بود که هاشمی رفسنجانی در دوران رقابت انتخابات هفتم اسفند خبرگان پنجم مطرح کرد که: «انتخابات خبرگان پنجم رهبری در اسفند ماه 94، مهمترین انتخابات 37 سال عمر این رژیم میباشد» چراکه (آنچنانکه خامنهای هم در جلسه تودیع با خبرگان چهارم مجبور به طرح آن شد) از نظر هاشمی رفسنجانی، (بنابه عللی که هنوز رسما اعلام نشده است، مثل بیماری خامنهای) وظیفه مهم خبرگان پنجم، تعیین جانشین برای رهبری یا خامنهای میباشد، که با عنایت به جایگاه رهبری در رژیم مطلقه فقاهتی و قانون اساسی این رژیم، از آنجائیکه رهبری در این رژیم، بیش از 80% قدرت سیاسی و نظامی و قضائی و تقنینی و اداری و اقتصادی و غیره کشور، طبق همین قانون اساسی رژیم مطلقه فقاهتی در اختیار دارد و منهای اینکه خود این رهبری، توسط منتخبین خود، انتخاب و نظارت میشود در برابر هیچ دستگاهی و هیچ نهادی هم پاسخگو نیست؛ و به صورت مادام العمر در شکل فردی بر کل نظام مطلقه فقاهتی، حکمروائی میکند.
طبیعی است که آنچنانکه در 37 سال عمر گذشته رژیم مطلقه فقاهتی شاهد آن بودهایم، «هرگونه امکان تحول و اصلاح درون حکومتی رژیم مطلقه فقاهتی، در گرو کسب کرسی رهبری میباشد و بدون کسب این کرسی هرگز امکان تغییر از درون نظام وجود ندارد.» البته این حقیقتی است، که هاشمی رفسنجانی بیش از هر کس در این نظام به آن دست پیدا کرده است. آنچنانکه خود او در دو سال پیش در مصاحبهای با اعضای دفتر فرهنگی مفاخر خراسان به بهانه برگزاری همایش آخوند خراسانی به صراحت مطرح کرد که: «بسیاری از فقها از جمله آیت الله خوئی و آیت الله سیستانی، ولایت فقیه به این شکلی که ما در ایران پیاده کردهایم، قبول ندارند.»
و باز در همین رابطه بود که در این مصاحبه هاشمی رفسنجانی، مشکل اصلی رژیم مطلقه فقاهتی را در تراکم قدرت در دست رهبری تعریف کرد، لذا در این مصاحبه هاشمی رفسنجانی، جهت نظارت بر کار رهبری، اولا :پیشنهاد جایگزین کردن، انتخابات دورهای پنج ساله رهبری، به جای مادام العمر بودن آن داد، ثانیا پیشنهاد نظارت واقعی نه صوری خبرگان رهبری بر کار رهبری مطرح کرد. ثالثا در این مصاحبه، موضوع رهبری شورائی به جای رهبری فردی مطرح کرد.»
علیهذا، در همین چارچوب بود که هاشمی رفسنجانی در خصوص انتخابات دو قلوی هفتم اسفند ماه 94 بیش از هر چیز، از قبل از آن، جهت دستیابی به کرسی جانشینی خامنهای توسط بسترسازی خبرگان پنجم، کوشید تا با سازماندهی در این انتخابات، علاوه بر خانهنشینی کردن رهبری راست افراطی و راست سنتی خبرگان چهارم یعنی محمد یزدی و مصباح یزدی و احمد جنتی، با وارد کردن سید حسن خمینی به این جرگه در کنار حسن روحانی، رهبری خبرگان پنجم به عنوان عامل بسترساز تعیین جانشینی خامنهای در دست بگیرد که البته حزب پادگانی خامنهای سناریوی از پیش مهندسی شده هاشمی رفسنجانی را خواندند، در نتیجه کوشیدند تا با رد صلاحیت سید حسن خمینی (که هاشمی رفسنجانی او را به عنوان علامه تعریف کرده بود) تمامی رشتههای هاشمی رفسنجانی را پنبه کنند؛ و در این راستا، هر چند رد صلاحیت سید حسن خمینی برای خامنهای و حزب پادگانی او، هزینه گزافی در حال و آینده ایجاد کرد، ولی جهت تضمین انتقال رهبری به راست سنتی و راست افراطی و راست میلیتاریستی راهی جز تسویه سید حسن خمینی برای حزب پادگانی خامنهای باقی نگذاشت.
البته نتیجه انتخابات خبرگان پنجم در هفتم اسفند ماه 94 در تهران، «رشتههای مهندسی شده خامنهای را توسط مردم تهران پنبه کرد» چراکه از آنجائیکه حزب پادگانی خامنهای در این انتخابات، «تمامی تخم مرغهای رهبری خبرگان پنجم را در سبد انتخابات شهر تهران قرار داده بود و هرگز فکر آن را نمیکرد که مردم تهران برای اولین بار در تاریخ 37 ساله عمر رژیم مطلقه فقاهتی بر علیه او چنین اتخاذ تصمیمی بکنند؛ لذا هر چند او در عرصه تبلیغات انتخابات خبرگان پنجم و مجلس دهم در اسفند ماه 94 کوشید تا با طرح، «تئوری توطئه رادیو و تلویزیون بی بی سی و دخالت انگلیس و سناریوی نفوذ»، این انتخابات را در میان راه نامشروع جلوه دهد، اما کنترل دولت یازدهم در انتخابات تهران باعث گردید، تا امکان رایسازی و امکان ورود بسیج و سپاه شهر و روستاهای دیگر به تهران، در هفتم اسفند ماه، برای حزب پادگانی خامنه ای، ناممگن گردد و همین امر باعث شکست پروژه انتخابات مهندسی شده حزب پادگانی خامنهای در هفتم اسفند 94 در تهران (به عنوان قطب سیاسی و تعیین کننده جامعه ایران که با هشت میلیون و هشتصد هزار نفر مشمول شرکت در انتخابات) گردید.
بنابراین، در همین رابطه بود که از بعد از انتخابات دو قلوی هفتم اسفند ماه 94، از آنجائیکه حزب پادگانی خامنهای و طیف راست احساس شکست در این انتخابات کردند و پیروز این انتخابات را هاشمی رفسنجانی و ائتلاف چهار گانه هاشمی و روحانی و سید حسن خمینی و سید محمد خاتمی، تعریف کردند، به دلیل اینکه، از نگاه حزب پادگانی خامنهای و طیف پنج مؤلفهای راست، این پیروزی جناح مقابل آنها، آینده رهبری که از بعد از فوت خمینی در جرگه آنها قرار داشته است، به خطر میاندازد، لذا این امر باعث گردید تا از بعد از انتخابات دو قلوی اسفند 94، تمامی جریانهای پنج گانه طیف راست (منهای راست بوروکرات و اعتدالی به رهبری علی لاریجانی و علی مطهری و ولایتی، اعم از راست سنتی به رهبری روحانیت و محمد یزدی و احمد جنتی در غیبت مهدوی کنی و خزعلی و راست افراطی تحت مدیریت جبهه پایداری و محمد تقی مصباح یزدی و راست بازاری به رهبری حزب مؤتلفه و راست) میلیاریستی به رهبری سپاه تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای زین خود را رکاب کردند تا جهت شکست ائتلاف چهار گانه رقیب (هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی و سید حسن خمینی و سید محمد خاتمی) و تضمین آینده رهبری در جرگه خود، وارد عرصه چالش و کارزار بشوند.
همین امر باعث گردید تا جنگ بین طیف راست تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای با ائتلاف چهار مؤلفهای هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی و سید حسن خمینی و سید محمد خاتمی از بعد از انتخابات دو قلوی اسفند ماه 94، تعیین کننده تمامی مسائل سیاسی کشور در این شرایط تند پیچ بشود. چراکه در این زمان، طیف راست تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای، جهت به زانو در آوردن ائتلاف چهار گانه فوق تلاش میکند تا،
اولا هاشمی رفسنجانی را وارد جنگ رویاروی با خامنهای بکنند (همان کاری که در سالهای 66 و 67 بین خمینی و منتظری کردند) البته این پروژه، با زرنگی و عقب نشینی هاشمی رفسنجانی در برابر خامنهای که (حتی خامنهای در جلسه مداحان در روز چهار شنبه مورخ 11/1/95 رسما و علنا هاشمی رفسنجانی را خائن تعریف کرد) سترون شد.
ثانیا طیف راست تحت هژمونی حزب پادگانی خامنهای در این رابطه کوشیدند تا پروژه برجام، که عصای تبلیغات ائتلاف چهار گانه شده است، به بن بست سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بکشانند.
ثالثا در این شرایط حساس سیاسی – اقتصادی موجود، طیف راست و حزب پادگانی خامنهای تحت هژمونی راست میلیتاریستی یا سپاه، در روز چهارشنبه مورخ 19/12/94 با پرتاب آزمایشی دو موشک بالستیک که بر روی آنها با زبان عبری نوشته شده بود «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو بشود»، کوشیدند شرایط جهت بحرانی کردن فضای سیاسی پسابرجام مهیا سازنند.
زیرا راست میلیتاریستی تحت مدیریت سپاه با تجربه 37 سال گذشته خود در چارچوب رژیم مطلقه فقاهتی به خوبی میداند که امکان تثبیت هژمونی سیاسی و اقتصادی و اداری او تنها در گرو فضای بحرانی و نظامی میباشد، لذا در این رابطه است که راست میلیتاریستی تحت هژمونی سپاه در این شرایط میکوشد، تا با بحرانی و نظامی کردن فضای جامعه ایران و فضای منطقه خاورمیانه توسط جنگهای نیابتی یمن و سوریه و عراق و لبنان، شرایط جهت هژمونی جریان خود بر طیف راست و حزب پادگانی خامنهای، در راستای شکست ائتلاف چهار گانه مقابل و دخالت در تعیین جانشینی رهبری فراهم نماید.
والسلام