جنبش دانشجویان ایران، در «محکمه تاریخی 16 آذر»

16 آذر، «حادثه»؟ یا «پروسس»؟ - قسمت پنجم

 

د – جنبش دانشجوئی ایران و 16 آذر 32:

حال با توجه به نقش جنبش‌های اجتماعی در آئینه جامعه مدنی در مدل سوسیالیستی آن، می‌توانیم در این چارچوب به تحلیل جایگاه جنبش دانشجوئی ایران (در پروسه 70 ساله عمر خود) در راستای تکوین جامعه مدنی در ایران بپردازیم. مقدمتا باید به این نکته توجه داشته باشیم که در مدت 150 سالی که از عمر جنبش‌های مدرن اجتماعی ایران می‌گذرد، هر چند به لحاظ ذهنی و نظری و تئوریک، جنبش‌های اجتماعی ایران در طول بیش از 150 سال گذشته خود صورت وارداتی داشته است، اما از آنجائیکه شرایط عینی این جنبش‌های اجتماعی یعنی جامعه ایران در طول این 150 سال صورت ناموزون داشته است و این صورت ناموزون جامعه ایران در 150 ساله گذشته همراه با غلبه وجه سنتی بر وجه مدرن بوده است، در نتیجه این امر باعث گردیده است تا جنبش‌های اجتماعی ایران در طول 150 سال گذشته که تعیین کننده چارچوب جامعه مدنی ایران بوده‌اند، نتوانند «مطابق مدل سوسیالیستی جامعه مدنی» قاعده محروم از قدرت جامعه ایران را سازماندهی و نهادینه تشکیلاتی و مدنی بکنند و توسط ایجاد خودآگاهی اعتقادی و سیاسی و طبقاتی و اجتماعی و تاریخی و انسانی، قاعده جامعه ایران را به حقوق اجتماعی و سیاسی و تاریخی و طبقاتی و انسانی خود آگاه سازند. تا توسط این خودآگاهی بتواند قاعده جامعه ایران را به مقام شهروندی سوسیالیستی اعتلا دهند. البته این امر بسترساز آن شده است تا شهروند ایرانی احساس نکند که پیوند گسست‌ناپذیر با جامعه ایرانی دارد و مطابق آن می‌تواند توسط رای خود، به تعیین سرنوشت خود بپردازد. بی‌تردید، ناموزون بودن جامعه ایران مولود:

1 - عقب‌ماندگی نظام سرمایه‌داری ایران به علت حاکمیت سرمایه‌های نفتی بر سرمایه‌های ملی و تولیدی، تجاری.

2 - سلطه تعیین کننده جامعه روستائی ایران بر جامعه شهرنشینی به لحاظ عینی و ذهنی در 150 سال گذشته.

3 - ضعف حضور اجتماعی و سیاسی و فرهنگی زنان ایران در بیش از 100 سال آغازین تکوین جنبش‌های اجتماعی، بطوریکه تا سال 41 -42 زنان ایران حتی از حق انتخاب کردن و انتخاب شدن در نهادهای اجتماعی و سیاسی هم محروم بودند.

4 - فقدان تجربه دموکراسی در طول 150 سال گذشته در ایران. بطوریکه حتی در مدت دو سال عمر تنها دموکراسی تاریخ ایران یعنی دوران دولت مصدق به علت این ضعف عینی و ذهنی جامعه ایران امکان نهادینه کردن جامعه مدنی پیدا نکرد.

5 - حاکمیت اسلام فقاهتی در طول هزار سال گذشته تاریخ ایران که این حاکمیت اسلام فقاهتی باعث گردیده تا در باور مردم ایران دیسکورس تکلیفی و تقلیدی و تعبدی جایگزین دیسکورس حقی و حقوقی که بسترساز تکوین سوژه شهروندی می‌باشد، بشود.

باری این وضعیت ناموزون جامعه ایران در طول 150 سال عمر جننبش‌های اجتماعی ایران باعث گردیده تا یک هماهنگی و سنخیت بین جنبش‌های اجتماعی و قاعده جامعه ایران که لازمه تکوین جامعه مدنی سوسیالیستی یا جنبشی می‌باشد به وجود نیاید. همین اختلاف فاز بین قاعده جامعه ایران و لایه میانی هرم اجتماعی که جنبش‌های اجتماعی ایران قرار دارند، باعث گردیده تا در طول 150 سال گذشته هر دستاوردی که ما از جامعه مدنی داشته‌ایم در چارچوب مدل لیبرالیستی جامعه مدنی باشد نه در کانتکس مدل سوسیالیستی یا جنبشی جامعه مدنی، به همین دلیل از همان اوان تکوین مشروطیت ما تحت تاثیر مدل پذیری نهادی جامعه مدنی که متاثر از انقلاب کبیر فرانسه و صاحب نظران لیبرالیستی جامعه مدنی بود - حتی در خود انقلاب مشروطیت -دچار سرگردانی شدیم بطوریکه آنچنانکه قبلا هم اشاره کردیم در مهم‌ترین شعار جنبش مطالباتی مردم ایران در انقلاب مشروطیت که شعار «عدالت‌خانه» بود، و خود این عدالت‌خانه به عنوان نخستین نهاد جامعه مدنی در ایران می‌خواست تکوین پیدا کند، دوگونه تبیین متضاد از طرف نظریه‌پردازان انقلاب مشروطیت در رابطه با عدالت‌خانه صورت گرفت.

آنچنانکه برخی از همان آغاز از شعار عدالت‌خانه جنبش مطالباتی مردم ایران برداشت مجلس شورا می‌کردند و برخی دیگر برداشتشان از این خواسته همگانی مردم ایران که بسترساز تکوین انقلاب مشروطیت شد، مرکزی برای دادخواهی از ظلم حاکمان و والیان باجگیر داشتند. به عبارت دیگر در عرصه نهادینه کردن خواسته عدالت‌خانه جنبش مطالباتی مردم ایران در مشروطیت تفاوت از قوه مقننه تا قوه قضائیه بود و همین امر باعث گردید تا ما در انقلاب مشروطیت حتی در تاسی مدل نهادی از جامعه مدنی لیبرالی غرب هم نتوانیم بهره‌وری کامل بکنیم. ولی به هر حال نکته مثبت پروسس تکوین جامعه مدنی در ایران در طول 150 سال گذشته باز می‌گردد به اینکه از آغاز پروسس تکوین جامعه مدنی در ایران، این هدف، توسط پروسس مبارزه و تکوین جنبش‌های اجتماعی انجام گرفته است و شاید بهتر آن باشد که بگوئیم در طول 150 سال گذشته تاریخ ایران همیشه پروسس تکوین جامعه مدنی موخر بر پروسس اعتلای جنبش‌های اجتماعی ایران بوده است؛ و علت اینکه این پروسس مبارزه و اعتلای جنبش‌های اجتماعی ایران در طول 150 سال گذشته نتوانستند با قاعده اجتماعی هرم جامعه ایران پیوندی جهت تکوین جامعه مدنی پیدا کنند عبارت بوده از:

1 - برتری سنت بر مدرنیته.

2 - حاکمیت نظام‌های توتالی‌تر بر جامعه ایران.

3 - حاکمیت سرمایه‌های نفتی بر اقتصاد ایران.

4.- عقب‌ماندگی نظام سرمایه‌داری در ایران.

5 - حاکمیت اسلام تکلیفی و تعبدی و تقلیدی فقاهتی و ولایتی بر ذهنیت تاریخی جامعه ایران.

به هر حال به موازات پروسس اعتلای و رشد جنبش‌های اجتماعی جامعه ایران در طول 150 سال گذشته هر چند این پیوند تنها در دوران نهضت مقاومت ملی مصدق از بعد از شهریور 20 توانست با قاعده جامعه ایران پیوند تنگاتنگ در راستای تکوین جامعه مدنی با مدل سوسیالیستی پیدا کنند، ولی نباید فراموش کنیم که با کودتای 28 مرداد نه تنها نخستین دموکراسی و نخستین دولت دموکراتیک تاریخ ایران سرنگون شد، بلکه مهم‌تر از آن کودتای 28 مرداد 32 عامل نابودی نخستین جامعه مدنی بر مدل سوسیالیستی در ایران گردید؛ و لذا از بعد کودتای 28 مرداد دوباره جنبش‌های اجتماعی به رکود و خمود گرفتار شدند؛ و بین جنبش‌های اجتماعی ایران و قاعده جامعه محروم از قدرت و سازماندهی و تشکل ایران، «یک دیوار چین بی‌اعتمادی و یاس و نامیدی» ایجاد شد که این شعر مهدی اخوان ثالث که در رابطه با کودتای 28 مرداد سروده تا اندازه‌ای می‌تواند تبیین کننده این موضوع باشد:

در مزار آباد شهر بی‌تپش / وای جغدی هم نمی‌آید به گوش

دردمندان بی‌خروش و بی‌فغان /خشمناکان بی‌فغان و بی‌خروش

 مشت‌های آسمان کوب قوی / وا شدند گونه گون رسوا شدند

یا نهان سیلی زنان یا آشکار / کاسه دست گدائی‌ها شدند

در مزار آباد شهر بی‌تپش / دارها بر چیده خون‌ها شسته‌اند

و در همین رابطه است که سخنی به گزاف نیست اگر گفته شود که هویت واقعی تاریخ معاصر کشورمان، «تنها با شناخت عمیق و همه جانبه علل کودتای 28 مرداد 32 و تاثیرات ژرف این کودتای سیاه بر پروسس تکوین جامعه مدنی و پیامدهای این کودتا در عرصه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، و تاثیرات ویران‌گر آن بر مدل سوسیالیستی و رکود جنبش‌های اجتماعی ایران ممکن می‌باشد» و تنها با واکاوی تاثیرات کودتای 28 مرداد بر جنبش‌های اجتماعی ایران و پروسس تکوین جامعه مدنی در ایران است که ما می‌توانیم به جایگاه 16 آذر جنبش دانشجوئی ایران نه به عنوان یک «حادثه» بلکه به عنوان یک «پروسس» پی ببریم و قطعا بدون فهم علل و تاثیرات کودتای 28 مرداد 32 اصلا امکان فهم جایگاه تاریخی 16 آذر 32 برای ما نیست و در همین رابطه است که جنبش مطالباتی جامعه ایران هنوز هم تشنه واکاوی علل و تاثیرات کودتای 28 مرداد 32 می‌باشد.

آنچه می‌توان در اینجا به صورت خلاصه و کپسولی در این رابطه مطرح کرد، عبارت است از اینکه:

1 - کودتای 28 مرداد 32 بر علیه دولتی انجام گرفت که برای اولین بار مردم ایران در تاریخ دراز این کشور توانست همراه با تجربه کردن دموکراسی، «جامعه مدنی در ایران» را در دو عرصه جنبش‌های اجتماعی و قاعده هرم جامعه ایران تثبیت نماید.

2 - کودتای 28 مرداد 32 بر علیه دولتی انجام گرفت که آخرین نماینده از بورژوازی ملی جامعه ایران بود که با استمرار حیات خود این دولت می‌توانست سرمایه‌داری بیمار ایران که استوار شده بر بشکه نفت بود، بر شالوده اصلی خود که همان سرمایه‌های ملی می‌باشد، استوار کند.

3 - کودتای 28 مرداد 32 باعث گردید تا با سرنگونی دولت مصدق و حاکمیت دوباره رژیم کودتائی توتالی‌تر پهلوی، شرایط جهت بازگشت دوباره مرتجع‌ترین قشرهای مذهبی همراه با بزرگ مالکان و اشراف بازمانده از دوران گذشته و لمپن پرولتاریا امثال شعبان جعفری و دلالان و انگل‌های اقتصادی فراهم گردد.

4 - کودتای آمریکائی –انگلیسی 28 مرداد باعث گردید تا نهضت مقاومت ملی ایران تحت رهبری دکتر محمد مصدق که در جهت:

الف – تعمیق دموکراسی در جامعه ایران.

ب – توسعه درون زاد اقتصادی – سیاسی.

ج – عدالت توزیعی.

د - کسب استقلال و قطع وابستگی سیاسی و اقتصادی کشور از استعمارگران بود، سرنگون گردد.

5 - کودتای 28 مرداد 32 باعث گردید تا نهضت مقاومت ملی ایران به رهبری دکتر محمد مصدق که هدف اصلی‌اش احیای استقلال ملی و بازسازی اعتماد به نفس ملی بود، سرنگون گردد و البته آنچه که می‌توان در رابطه با عواقب این کودتای بر جامعه ایران، یعنی از فردای 28 مرداد 32 مطرح کرد، عبارت است از اینکه:

1 - حاکمیت چتر سیاه دوباره استبداد سیاسی بر جامعه ایران.

2 - به محاق رفتن و حاکمیت رکود بر جنبش‌های اجتماعی ایران اعم از جنبش سیاسی و جنبش کارگری و جنبش‌های دموکراتیک دانشجویان و زنان و معلمان و غیره.

3- حاکمیت دوباره اسلام فقاهتی همراه با ارتجاع مذهبی بر باور مردم ایران.

4 - بازگشت دوباره سنت‌گرائی بر اندیشه روشنفکران ورشکسته از کودتا، که جلال آل احمد نماینده این دیسکورس بود.

5 - بی‌اعتمادی توده‌های مردم به مبارزات عدالت‌خواهانه و آزادی‌خواهانه و روشنفکران.

6 - پر هزینه شدن مبارزه با استبداد که عملی جهت عقب‌نشینی توده‌ها می‌باشد.

به همین دلیل در چنین شرایطی بود که نزدیک به چهار ماه بعد از این کودتا در شرایطی که نیکسون معاون رئیس جمهوری آمریکا جهت اعلام حمایت از رژیم کودتائی پهلوی و فراهم کردن بستر جهت میوه چینی از کودتا به ایران آمد، جنبش دانشجوئی ایران با قیام خود در 16 آذر به یک باره، آتش دوباره در خرمن رکود و سکوت جامعه ایران زد و بسترساز این امر گردید تا:

1- با کشیدن عرصه مبارزه از سطح دانشگاه به سطح جامعه نه تنها رکود جنبش‌های اجتماعی ایران را به چالش بکشند، حتی وحشت و ترس حاکم بر قاعده جامعه ایران را هم نابود کنند.

2 - تئوری کنسروالیست‌ها یا جنگ سالاران آمریکا که از بعد از جنگ جهانی دوم جهت تثبیت حاکمیتشان بر کشورهای پیرامونی، معتقد به حاکمیت ارتش‌های دست ساخته مدرن توسط کودتا بر این کشورها بودند، به چالش بکشند.

3 - دوباره بر این نهج نزدیک به یک قرن جنبش‌های اجتماعی ایران مهر تائید زدن که مسیر تکوین جامعه مدنی در ایران از کانال جنبش‌های اجتماعی عبور می‌کند نه بالعکس.

4 - به اثبات این فرمول تاریخی پرداختند که برای نجات جنبش‌های اجتماعی ایران از رکود و بحران، در هر زمانی باید از جنبش دانشجوئی ایران شروع بکنیم. به عبارت دیگر در زمانی که جنبش‌های اجتماعی ایران در حال رکود به سر می‌برند، تا زمانی که لوکوموتیو جنبش دانشجوئی ایران به حرکت در نیاید، راه نجاتی برای رهائی از رکود جنبش‌های اجتماعی وجود ندارد.

5 - این حقیقت را به اثبات رسانید که جنبش دانشجوئی ایران در هر شرایطی از تاریخ ایران نخستین سنگر مردم ایران می‌باشند و لذا دولت‌های غاسق و توتالی‌تر برای کسب سلطه بر جامعه ایران مجبور به فتح اول این سنگر هستند و لذا تا زمانی که سنگر دانشجوئی توسط دولت‌های و رژیم‌های کودتائی فتح نشود، امکان تثبیت حاکمیت آن‌ها بر جامعه ایران وجود ندارد.

6 - جنبش دانشجوئی ایران پیوسته به عنوان سنگر یا سپری در برابر سلطه و استبداد قدرت سیاسی می‌باشد و تنها پیکانی است که در هر شرایطی می‌تواند چتر سیاه حاکمیت زور بر جامعه ایران را سوراخ نماید و یا استبداد را وادار به عقب‌نشینی نماید.

7 - جنبش دانشجوئی ایران نخستین شاخه از جنبش‌های اجتماعی ایران است که در هر شرایطی می‌تواند خود را از حصار رژیم‌های توتالتیر رهائی بخشد و مشعل جنبش‌های مستقل از دولت‌ها و حکومت‌ها را بر سر خویش نگه دارد.

8 - جنبش دانشجوئی ایران از زمانی که مستقل از دولت‌ها و احزاب و نیروهای دیگر، «خود، فرمانده و راهبر خود» باشد، می‌تواند مالم طریقه‌ای برای جنبش‌های اجتماعی ایران بشود و می‌تواند نقش هژمونی در خلاء هژمونی‌ها، برای جنبش‌های اجتماعی ایران داشته باشد.

9 - و بالاخره و بالاخره، جنبش دانشجوئی ایران آنچنانکه هابرس ماس می‌گوید «سازنده آینده جامعه ایران خواهد بود.»

 

والسلام