درسهای فراموش شده جنبش دانشجوئی ایران – قسمت دوم
حسن روحانی خوب میدانست که پاشنه آشیل دولت یازدهم، مجلس نهم است که به صورت دربست در ید خامنهای قرار داشت، لذا جهت مقابله با این پاشنه آشیل او دوباره نیاز به جنبش 5/4 میلیون نفری دانشجوئی داشت، تا بتواند موازنه را در مجلس دهم به نفع تغییر دهد. به همین دلیل رفته رفته به موازات سیر عمر دولت یازدهم جنبش دانشجوئی دریافت که «عوضی را اشتباهی گرفته است» و توری که در خرداد 92 انداخته بود تا مانند بهار 76 و 88 توسط آن ماهی بگیرد، این بار به جای ماهی در تور جنبش دانشجوئی یک وال امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی افتاده بود، که در راه کسب توافق و رضایت خامنهای حاضر است اولین خاکریز خود که همان جنبش دانشجوئی میباشد، را هم فدا نماید؛ و در همین رابطه بود که جنبش دانشجوئی هر چند به مرور زمان درمییافت که حسن روحانی (که در تابستان 78 به عنوان رئیس شورای امنیت ملی سکاندار مدیریت سرکوب جنبش دانشجوئی داشت) امامزادهائی نیست که جنبش دانشجوئی بتواند بر آن دخیل ببندد.
علی ایحال، به موازات نزدیک شدن انتخابات دو قلوی اسفند ماه 94 خود جنبش دانشجوئی هم مانند حسن روحانی در برابر یک پارادوکس انتخابی قرار گرفتند، چراکه از یکطرف در جریان انتخاب وزیر علوم حسن روحانی این جنبش دریافتند که اهرم فشار حزب پادگانی خامنهای مجلس نهم است، و از طرف دیگر میدانستند که اگر وارد شطرنج تقسیم قدرت مجلس دهم و خبرگان پنجم در اسفند ماه 94 نشوند، در غیبت آنها از آنجائیکه جناح رقیب خامنهای، از هاشمی رفسنجانی تا حسن روحانی، فاقد تشکیلات بسیج کننده بودند، این امر باعث میگردد تا شرایط جهت پیروزی صد در صد حزب پادگانی خامنهای در مجلس دهم و خبرگان پنجم فراهم بشود. که با تثبیت قدرت حزب پادگانی خامنهای در مجلس دهم و خبرگان پنجم، قدرت حزب پادگانی برای یک دهه تثبیت کامل میگردد که قطعا خود این امر تثبیت کننده آینده تقسیم قدرت به نفع حزب پادگانی خامنهای و جناح راست هزار تکه آن خواهد شد.
لذا این همه باعث گردید تا جنبش دانشجوئی در چارچوب این پارادوکس، در انتخابات دوقلوی اسفند 94 به ضرر حزب پادگانی خامنهای وارد صحنه انتخابات بشود. که البته زمانی این انتخاب جنبش دانشجوئی، اهمیت خود را به نمایش گذاشت، که بیش از 12 هزار نفر کاندید انتخابات مجلس دهم و 801 نفر کاندید خبرگان پنجم گردیدند، که همین موضوع باعث گردید تا نقشه انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم حزب پادگانی خامنهای که قرار بود به صورت مهندسی شده مانند انتخابات دولت یازدهم به انجام برساند، عوض گردید، چراکه حزب پادگانی خامنهای وقتی در برابر این موج کاندیداها (که همگی به صورت مهندسی شده از طرف جناح رقیب اعم از اصلاحیون سید محمد خاتمی و اعتدالیون هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی تکوین پیدا کرده بود) قرار گرفتند، احساس کردند که آچمز شدهاند.
لذا تنها راهی که برای آنها باقی مانده قلع و قمع مغولوار در چارچوب پروژه استصوابی شورای نگهبان خود بود که به علت رد فلهای صلاحیت کاندیداها توسط شورای نگهبان جنبش دانشجوئی و جناح رقیب دریافتند که حزب پادگانی خامنهای در این انتخابات تلاش میکنند تا مانند انتخابات بهار 88 دولت دهم دست به کودتای خزنده انتخاباتی بزند (تا آنجا که حتی سید حسن خمینی هم در پای این انتخابات قربانی گردید). علیهذا به همین دلیل بود که خیز حزب پادگانی خامنهای جهت سیطره بر انتخابات دوقلوی اسفند 94 باعث گردید، تا جنبش دانشجوئی به یکباره احساس کند که همه چیز را درحال بر باد رفتن میباشد.
در نتیجه در همین رابطه بود، که «جنبش دانشجوئی با شعار دفع افسد توسط فاسد به صورت فراگیر وارد انتخابات اسفند 94 شد» و کوشید توسط به خدمت گرفتن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی همراه با 5/4 میلیون نفر عضو خود توسط یک منشور نانوشته چهار اسبه به جنگ حزب پادگانی خامنهای بروند. که صد البته در این رابطه جنبش دانشجوئی به خاطر کمیت 5/4 میلیون نفری خود و به خاطر در خدمت گرفتن فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در این انتخابات توانست کاری کارستان بکند؛ و صد در صد توانست به خواستههای نانوشته خود، «که ضربه به پروژه کودتای انتخاباتی حزب پادگانی خامنهای توسط تاکتیک دفع افسد توسط فاسد بود، دست پیدا کنند.»
آنچنانکه در تهران حزب پادگانی خامنهای حتی نتوانست یک نفر وارد مجلس دهم بکند؛ و البته ورود ناپلئونی احمد جنتی به خبرگان پنجم، مولود توافقهای پشت پرده حزب پادگانی خامنهای با جناح رقیب و حسن روحانی و هاشمی رفسنجانی در دقیقه نود بود و گرنه در خصوص خبرگان پنجم هم اوضاع برای حزب پادگانی خامنهای در تهران مثل مجلس دهم میشد. البته در کلان شهرهای مثل مشهد هم که حزب پادگانی خامنهای توانست عرض اندامی کند، به خاطر موفقیت او در رای سازیهای فلهای بود.
به همین دلیل جنبش دانشجوئی ایران که خود را پیروزمند انتخابات دوقلوی اسفند 94 میدید، در مرحله بعد از انتخابات در چارچوب تقسیم کرسیهای مدیریت مجلس دهم و خبرگان پنجم بین حزب پادگانی خامنهای و جناح رقیب اعم از اصلاحیون سید محمد خاتمی و اعتدالیون اکبر هاشمی رفسنجانی و حسن روحانی، به خاطر توافق یکطرفه جناح رقیب با حزب پادگانی خامنهای، هم در عرصه تقسیم کرسیهای مدیریت خبرگان پنجم و هم در خصوص تقسیم کرسیهای مدیریت مجلس دهم، از آنجائیکه این توافق به سود حزب پادگانی خامنهای انجام گرفت، همین امر باعث شد، تا جنبش دانشجوئی برای بار دوم در دولت یازدهم شاهد یک توافق پشت صحنهای به ضرر خود بشود.
به همین جهت جنبش دانشجوئی از آغاز سال 95 همگام با تشکیل مجلس دهم و خبرگان پنجم به نفع حزب پادگانی خامنهای توسط توافق پشت صحنه آنها دریافت که از همه جا رانده و از همه مانده است. چراکه در طول سه سالی که از عمر دولت یازدهم میگذرد این دولت به علت فقدان توان تشکیلاتی جهت بسیج رایهای مردم به نفع خود، جز در زمانی که نیازمند به جنبش 5/4 نفری دانشجوئی، جهت رقابت در تقسیم قدرت با جناح درونی حکومت دارد، نه تنها خود را بدهکار این جنبش نمیداند، بلکه بالعکس با گرفتن چهره مظلومانه به خود و فراموش کردن وعده وعیدهای انتخاباتی و تحمیلی نشان دادن توافقهای خود با حزب پادگانی خامنهای، و قوی کردن توپ خانه تبلیغاتی خود، بدون آنکه حتی حاضر شود که کوچکترین نیروی پیاده خود را در خدمت وعدههای دوران کاندیداتوری در آورد (اعم از شکست حصر رهبران جنبش سبز و تغییر فضای پادگانی دانشگاهها و غیره) چهره طلبکار هم به خود میگیرد.
لذا به همین دلیل، اکنون جنبش دانشجوئی دریافته است، که در طول سه سالی که از عمر دولت یازدهم میگذرد نه تنها فضای پادگانی دانشگاهها تغییر نکرده است، و نه تنها تشکیلات دانشجوئی نتوانسته است نسبت به تشکیلات دانشجوئی تحمیلی مولود کودتای فرهنگی 59 رژیم مطلقه فقاهتی استقلال پیدا کنند و علی الدوام جنبش دانشجوئی ایران جهت سازماندهی خود مجبور است که در چارچوب همین تشکیلات تحمیلی حزب پادگانی خامنهای به صورت خزنده سازماندهی خود را دنبال کنند، و هنوز تمامی امکانات سختافزاری و نرمافزاری دانشگاهها به صورت مدیریت شده و هدایت شده از بیرون دانشگاهها توسط نهادهای امنیتی رژیم مطلقه فقاهتی، صورت حکومتی دارد، و فضای پادگانی دانشگاهها توسط نهادهای امنیتی سپاه و وزارت مدیریت میگردد؛ و کنترل چند لایهای حزب پادگانی خامنهای بر دانشگاههای کشور از دوربینهای همه جا گیر گرفته تا حضور مستقیم نیروی انتظامی و امنیتی و تکوین ستون پنجم تشکیلات نفوذی دانشجوئی، برقرار میباشد.
در نتیجه این همه باعث گردیده است تا شرایط هر گونه فعالیت مستقل دانشجوئی در دانشگاههای ایران غیر ممکن باشد. البته فراموش نکنیم که جنبش دانشجوئی در فرایند جدید خود مانند دو فرایند گذشتهاش، در عمر 37 ساله رژیم مطلقه فقاهتی بدون اینکه اقدام به آسیبشناسی گذشته خود بکند، دوباره با همان تاکتیک و استراتژی بدون برنامه درازمدت و کوتاهمدت وارد فرایند جدید حرکت خود شده است؛ لذا در این رابطه است که آنچنانکه در نامه مرداد ماه، 92 تشکل دانشجوئی مشهود است، دوباره این جنبش جهت شکست رکود خود تلاش میکند، تا مانند گذشته در چارچوب حضور در صفحه شطرنج تقسیم باز تقسیم قدرت در بهار 96 انتخابات دولت دوازدهم سیاست خود را پیش ببرند.
علی ایحال، در این رابطه است که در نامه 92 تشکل دانشجوئی به حسن روحانی، پس از اعتراض به فضای پادگانی دانشگاهها، دولت یازدهم و حسن روحانی را نسبت به صفبندی انتخابات بهار 96 هشیار میسازند و به شکلی به حسن روحانی بفهمانند، که جناح رقیب و حزب پادگانی خامنهای، جهت منفردسازی در انتخابات بهار 96 دولت دوازدهم میکوشند تا توسط این فضای پادگانی دانشگاهها در این سال که منتهی به انتخابات ریاست جمهوری است در بستر انفعال دانشگاهها و تشکلهای دانشجوئی به بسترسازی نمایند. البته از اینکه حزب پادگانی خامنهای و جناح راست در پنج مؤلفه راست سنتی روحانیت و راست بوروکراتیک علی لاریجانی و راست افراطی جبهه پایداری مصباح یزدی و راست نظامی و میلیتاریتی سپاه و راست بازاری مؤتلفه تلاش میکنند تا همراه حزب پادگانی خامنهای، شرایط جهت غیبت جنبش دانشجوئی در انتخابات اردیبهشت 96 فراهم کنند، حرفی نیست، چرا که این جناح از انتخابات دولت هفتم در بهار 76 الی زماننا هذا دریافته است که به هر صورت که جنبش دانشجوئی بخواهد در انتخابات تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت وارد شود، نتیجه به سود رقیب تغییر میکند.
اما باز در این رابطه نباید فراموش کنیم که به علت فقدان تشکیلات و سازماندهی جناحها رقیب در تقسیم قدرت بین جناحهای درونی حکومت مطلقه فقاهتی، از آنجائیکه تمامی قدرت تشکیلاتی حکومت در عرصه انتخابات در دست جناح راست و حزب پادگانی خامنهای میباشد، همین امر باعث میگردد تا جناح رقیب در عرصه انتخابات جهت مقابله تشکیلاتی با جناح راست و حزب پادگانی خامنهای، تنها سوپاپ اطمینان خود را جنبش 5/4 میلیون نفری دانشجوئی ببند؛ و البته این امر زمانی پر رنگتر میشود که بدانیم که جنبش دانشجوئی ایران از انتخابات دوقلوی 94 به صورت تجربی (نه برنامهریزی شده) توانسته است فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را به استخدام خود درآورد و همین امر عامل موفقیت این جنبش در انتخابات دو قلوی 94 گردید و در همین رابطه اگر بگوئیم که در این شرایط پیوند جنبش دانشجوئی با فضای مجازی و به استخدام درآوردن شبکههای اجتماعی برای جناح راست و حزب پادگانی خامنهای به صورت یک سونامی غیر قابل کنترل در آمده است، سخنی به گزاف نگفتهایم.
لذا در همین رابطه است که جناح راست و حزب پادگانی خامنهای چهار اسبه تلاش میکنند تا با سرمایهگذاری همه جانبه بتوانند سلاح فضای مجازی و شبکههای اجتماعی را از چنگ جنبش دانشجوئی ایران خارج نمایند. پر پیداست که درس بزرگی که جنبش دانشجوئی از انتخابات دوقلوی اسفند ماه 94 گرفته است، این است که «رمز موفقیت جنبش دانشجوئی ایران در پیوند همه جانبه با فضای مجازی است، و در فقدان پیوند جنبش دانشجوئی با فضای مجازی و شبکههای اجتماعی سرنوشت ورود جنبش دانشجوئی به عرصههای مبارزه همان خواهد شد که در قیام تابستان 78 و تابستان 88 شاهد آن بودیم.» زیرا تنها اهرمی که جنبش دانشجوئی توسط آن میتواند خلاء تشکیلات مستقل دانشجوئی خود را پر کند و در عرصه صفبندیها استقلال تشکیلاتی خود را حفظ نماید، استخدام فضای مجازی و شبکههای اجتمائی میباشد.
جنبش دانشجوئی ایران درس بزرگی که از انتخابات دوقلوی 94 گرفت این است که «تنها اهرمی که حزب پادگانی خامنهای در برابر آن خود را ضعیف میبیند، همین هرم فضای مجازی است که با پیوند با 5/4 میلیون نفر دانشجو این شبکهها و این فضای مجازی میتواند تمامی ترفندهای رژیم مطلقه فقاهتی نقش بر آب سازد.»
ادامه دارد