فراز و فرود جنبش زنان ایران – قسمت اول
رکود یا اعتلا؟ تدافع یا تعادل؟
هر جنبشی چه جنبش اجتماعی باشد و چه جنبش سیاسی و مدنی و صنفی، قبل از تعریف آن جنبش باید «مطالبات آن جنبش» را تعریف نمائیم، به عبارت دیگر تعریف هر جنبشی در چارچوب «تعریف مطالبات آن جنبش معنی پیدا میکند» و البته «جوهر و مضمون» هر جنبشی هم در چارچوب همان مطالبات جنبش تعریف میشود و باز در همین رابطه است که «فراز و فرود» هر جنبشی در کادر فراز و فرود مطالبات آن جنبش تعیین میگردد. از آنجائیکه در ترسیم هیرارشی مطالبات جنبشهای مختلف میتوانیم این مطالبات را به چهار دسته تقسیم کنیم که عبارتند از:
الف – مطالبات صنفی،
ب – مطالبات اجتماعی،
ج – مطالبات مدنی،
د – مطالبات سیاسی، همین امر باعث میگردد تا به لحاظ جوهر و مضمون، جنبشها به چهار دسته:
1 - جنبشهای صنفی،
2 - جنبشهای اجتماعی،
3 - جنبشهای مدنی،
4 - جنبشهای سیاسی تقسیم بشوند.
باز در همین رابطه است که میتوانیم به لحاظ جوهری، «جنبشهای مطالباتی» را به انواع:
الف – جنبشهای صنفی کارگاهی،
ب - جنبشهای اعتراضی،
ج - جنبشهای اعتصابی،
د - جنبشهای آکسیونی یا خیابانی تقسیم کنیم.
البته آبشخور تکوین جنبشها، «ستمها و تبعیضهای گوناگونی مدنی و اجتماعی و اقتصادی و سیاسی میباشند» که به مراتب افزایش حجم این ستمها و تبعیضها جنبشهای نشات گرفته از این ستمها و تبعیضات صورتی رادیکالیزهتر دارند. البته همین امر میتواند شرایط برای فراگیری و تودهای شدن این جنبشها فراهم کند.
در خصوص انواع ستمهائی که آبشخور اولیه تکوین جنبشها میشوند، میتوان این ستمها را به انواع:
الف - ستم طبقاتی،
ب – ستم سیاسی،
ج – ستم اجتماعی،
د - ستم مدنی،
ه – ستم جنسیتی،
و - ستم قومیتی،
ز- ستم فرهنگی و مذهبی و عقیدتی تقسیم کرد.
البته تفکیک ستمها به انواع فوق دلالت بر این امر نمیکند که آبشخور تکوین جنبشها در هر گروه اجتماعی تنها یکی از این ستمها میباشد، بلکه برعکس ممکن است یکی از گروههای اجتماعی هم زمان زیر سندان چندین ستم قرار بگیرند، مثل جامعه زنان ایران که هم زمان زیر سندان ستمهای جنسیتی و ستمهای طبقاتی و ستمهای اجتماعی و ستمهای مدنی و ستمهای سیاسی قرار دارند.
پر واضح است که به موازات افزایش و تکثر این ستمها، پتانسیل آن گروه اجتماعی برای مبارزه و فراگیری آن مبارزه و تودهای شدن آن مبارزه بیشتر میشود. البته طبیعی است که به موازات تکثر این ستمها بر گروهی خاص از جامعه سرکوب برای اینچنین گروههای اجتماعی توسط دستگاههای چند لایهای سرکوبگر حاکم، صورتی چند مؤلفهای به خود بگیرد که از سرکوب مدنی مثل تحمیل حجاب اجباری گرفته تا سرکوب اجتماعی و سرکوب سیاسی و غیره شامل میشوند. البته فونکسیون منفی که این چند شاخهای شدن ستم و سرکوب برای آن گروه خاص اجتماعی دارد، این است که در عرصه تعیین استراتژی و تاکتیکهای میدانی (اگر به صورت واکنشی عمل کنند) دچار تشتت مبارزاتی میشوند.
برای مثال در این رابطه جهت آرایش به چالش کشیدن این ستمها، دستهای ستمهای مدنی (مثل حجاب اجباری) را عمده میکنند و مبارزه با حجاب اجباری را در نوک پیکان وظایف خود قرار میدهند، در صورتی که دستهای دیگر ستمهای جنسیتی در عرصه اجتماعی تا قضائی را عمده میکنند و مبارزه با ستمهای جنسیتی ر ا در عرصههای اجتماعی و قضائی و حقوقی و اقتصادی را جزء وظایف اولیه خود تعریف میکنند. در نتیجه همین امر باعث میگردد تا جنبش زنان ایران در شرایط فعلی دچار پراکندگی در عرصه مبارزه بشوند و هر دسته از زنان در شاخهای از جنبش خاص خود فعال بشوند. البته خود همین پراکندگی عملی در جنبش زنان ایران باعث گردیده است تا علاوه بر اینکه تفرقه بین دستههای مختلف جامعه زنان ایران بوجود بیاید، جنبش زنان ایران را در شرایط فعلی در عرصه میدانی دچار موضع تدافعی بکند. بنابراین اگر جنبش زنان ایران نتوانند در عرصه «توازن قوای میدانی» با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، این توازن تدافعی را به سود خود تغییر بدهند و با تغییر توازن قوا (با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم) این رژیم را وادار به عقبنشینی در برابر مطالبات مختلف خود بکنند، بدون تردید این توازن تدافعی بسترساز رکود در جنبش زنان ایران میشود.
فراموش نکنیم که همین تشتت درونی در جنبش زنان ایران (در عرصه اتخاذ تاکتیکهای متفاوت) باعث گردیده است که در شرایط فعلی جنبش زنان ایران در عرصه جنبشهای مطالباتی جامعه بزرگ ایرانی گرفتار سکتاریست بشوند و در نتیجه نتوانند از حمایت گروههای اجتماعی مختلف جنبش مطالباتی برخوردار شوند. پر واضح است برای اینکه جنبش زنان ایران بتوانند به وحدت درونی و سازماندهی گروهی دست پیدا کنند و از این حالت پراکندگی و تشتت در عرصه میدانی نجات پیدا کنند، لازم است که ابتدا «در سطح تئوریک خودشان را منسجم کنند» به عبارت دیگر «تا زمانیکه جنبش زنان ایران نتوانند در عرصه تئوریک خودشان را منسجم نمایند، نخواهند توانست در عرصه میدانی و درونی و تشکیلاتی خودشان را منسجم کنند» و از این پراکندگی و تشتت درونی در عرصه میدانی نجات پیدا کنند.
برای اینکه جنبش زنان ایران بتوانند در سطح تئوریک خودشان را منسجم نمایند، باید مبانی نظری این جنبش (توسط اتاق فکر جنبش زنان ایران) مورد بازسازی قرار بگیرند. یادمان باشد که آنچه باعث میگردد تا آینده حرکت جنبش زنان ایران گارانتی بشود «انسجام تئوریک جنبش زنان ایران در سه سطح تئوریهای عام و خاص و مشخص است». پر واضح است که بدون انسجام تئوریک در سه سطح عام و خاص و مشخص، جنبش زنان ایران گرفتار پراگماتیست و تاکتیکگرائی میشوند که البته خود این پراگماتیست و تاکتیکگرایی در چرخه دیگر باز بسترساز تفرقه و تشتت در جنبش زنان ایران میشود. باری در این رابطه است که ما بر این باوریم که انسجام تئوریک در سه سطح عام و خاص و مشخص جنبش زنان ایران، در این شرایط میتواند:
اولاً عامل همبستگی درونی جنبش زنان ایران بشود و توسط انسجام تئوریک در سه سطح عام و خاص و مشخص، شرایط برای حذف همه جانبه تشتت نظری و عملی و میدانی جنبش زنان ایران فراهم بکند.
ثانیاً وحدت درونی و سازماندهی جنبش زنان ایران توسط انسجام تئوریک میتواند مبارزه تدافعی امروز جنبش زنان ایران را از روند تدافعی موجود وارد روند اعتلائی و رو به جلو بکند.
ثالثاً توسط تکیه بر «گفتمان جنبشی» خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و دینامیک تکوین یافته از پائین، همراه با کاهش هزینه سرانه مشارکت در این جنبش برای زنان ایرانی، شرایط برای مشارکت و کنشگری فراگیر زنان شهر و رو ستای ایران فراهم میشود.
رابعاً انسجام تئوریک در سه سطح عام و خاص و مشخص، میتواند شرایط برای سازماندهی سراسری و فراگیر جنبش زنان ایران را فراهم بکند.
خامسا انسجام تئوریک میتواند شرایط برای پیوند جنبش زنان ایران با شاخههای دیگر جنبشهای مطالباتی ایران در مؤلفههای مختلف آزادیخواهانه و برابریطلبانه فراهم بکند.
سادساً انسجام تئوریک در سه سطح عام و خاص و مشخص میتواند توسط ایجاد یک حرکت بزرگ و یک جنبش فرسایشی رو به جلو، شرایط برای «افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی و طبقاتی و صنفی» جنبش زنان ایران را فراهم بکند.
سابعاً انسجام تئوریک در سه سطح عام و خاص و مشخص میتواند شرایط برای ایجاد «شعار مشترک جامعه زنان ایران» که همان «رفع ستمهای جنسیتی» و «برابری حقوقی با مردان» (در تمامی عرصههای سیاسی و قضائی و اجتماعی و اقتصادی و حقوقی میباشند) فراهم کند.
ثامناً انسجام تئوریک میتواند توسط فراهم کردن بسترها برای کنشگری جامعه زنان ایران و مشارکت سیاسی و اجتماعی و مدنی و اقتصادی جامعه زنان ایران، شرایط برای «تو سعه پایدار» در جامعه بزرگ و رنگین کمان سیاسی و فرهنگی و اجتماعی و زبانی و قومی ایران فراهم بکند.
ادامه دارد