جنبش زنان، پیشگام جنبش مدنی مردم ایران – قسمت دوم
ب – آزادی زنان ایران تنها راه رسیدن به جامعه مدنی در ایران است:
رشد جنبش مطالباتی مردم ایران که بسترساز تکوین جامعه مدنی در ایران میباشد و تنها مسیری است که از طریق آن میتوان در جامعه ایران به اصلاحات اجتماعی و سیاسی و اقتصادی از پائین (نه از بالا) توسط تغییرات بنیادی دست زد و از آنجائیکه استقلال جامعه مدنی ایران (از رانتهای اقتصادی و نفتی و سیاسی) بدون حضور وسیع و سازمان یافته زنان ایران ممکن نیست (چراکه جنبشهای مختلف جامعه ایران اعم از جنبشهای اجتماعی و دموکراتیک و کارگری تنها در کانتکس اعتلای جنبش مطالباتی جهت دستیابی به خواسته صنفی شان است که میتوانند به اعتلای تشکیلاتی و خواستهای دموکراتیک برسند)، طبیعی است که هر گونه برخوردی جهت اعتلای جنبش مطالباتی و جنبش دموکراتیک جامعه ایران در این زمان پیوند تنگاتنگ و گسست ناپذیری با جنبش زنان ایران به عنوان نیمی از جمعیت ایران دارد.
هر چند در این زمان نوک پیکان حرکت و هدف جنبش زنان ایران در راستای مبارزه با نابرابریها و تبعیض جنسی در چارچوب دستیابی به برابری سیاسی و حقوقی و اجتماعی و اقتصادی با مردان قرار دارد و به همین دلیل است که امروز زن ایرانی در چارچوب اسلام فقاهتی و استحمار فقهی از پایهایترین حقوق انسانی خود محروم میباشند و تمام تلاشهای رژیم مطلقه فقاهتی در راستای آن است که زن ایرانی را در چارچوب خانه محصور و محدود کند و توسط واگذاری حق طلاق و حضانت از کودک و حق مسافرت و حق معامله به مردان در نظام خانواده، مرد را حاکم بر زندگی زن بکند و فرهنگ مردسالارانه و پدرسالارانه را در جامعه ایران نهادینه نمایند، ولی نکتهای که جنبش زنان ایران در راستای نجات از رکود فعلی این جنبش باید به آن توجه بکنند عبارت است از اینکه، هر چند امروز زن ایرانی به صورت عام و کلی گرفتار نابرابری حقوقی و آپارتاید جنسی و تبعیض فقهی و محرومیت اجتماعی و اقتصادی میباشد اما تشکل و سازماندهی زن ایرانی که شرط اعتلای جنبش دموکراتیک زنان ایران میباشد تنها در چارچوب مبارزات کنکریت اجتماعی و اقتصادی و صنفی آنها ممکن میباشد نه به صورت مجرد و در شکل تفکیک جنسی و تشکیلات مستقل از مردان.
چراکه تکیه مکانیکی کردن بر جنبش زنان ایران توسط جداسازی از مبارزه مردان علاوه بر اینکه باعث سکتاریست و شکست جنبش زنان ایران میشود خود عامل مهمی است که باعث میگردد تا مبارزه جنبش زنان ایران از عرصه زندگی صنفی اقتصادی آنها منفک شود زیرا در هیچ جا حتی در امر تفکیک جنسی در کلاسهای دانشگاهها و ادارات (مثل شهرداری تهران) در عرصه مبارزه زن ایرانی به صورت منفک از مرد وجود ندارد، هر چند در همه این عرصهها زن ایران در مقایسه با مرد ایرانی دچار ستم مضاعف میباشد ولی با همه این احوال باید در نظر داشته باشیم که مسیر سازماندهی جنبش زنان ایران از عرصه زندگی صنفی و اجتماعی و اقتصادی آنها عبور میکند و همین مسیر تشکل و سازماندهی آنها است که باعث میگردد تا جنبش مطالباتی زنان ایران از کانال جنبش مطالباتی اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران در کنار مردان بگذرد.
برای نمونه جنبش پرستاران ایران را که بیش از 80% این جنبش زن میباشند و کمتر از 20% آنها مرد هستند در این رابطه مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهیم تا توسط آن بتوانیم به تشریح و توضیح موضوع فوق بپردازیم. در رابطه با جنبش مطالباتی پرستاران ایران:
اولا باید توجه داشته باشیم بستر سازماندهی و تشکل 80% از نیروی کمی این جنبش یعنی زنان پرستار در عرصه مبارزه صنفی و جنبش مطالباتی این گروه اجتماعی میباشد، آنچنانکه در این رابطه ما حق نداریم در عرصه جنبش مطالباتی پرستاران ایران اقدام به تفکیک جنسی و تفکیک تشکیلاتی بکنیم.
ثانیا در عرصه جنبش مطالباتی پرستاران ایران، کل پرستاران ایران نسبت به وظایف سنگین و حساسی که دارند گرفتار مشکلات مشترکی مثل «سختی کار» و «قلت دستمزد» و «شیفتی و نوبتی بودن کار» همراه با «نامعین بودن ساعات کار به علت نیاز شبانه و روزی بیماران به مراقبت» و «تبعیض بین درآمد آنان با کادر درمانی» بطوریکه در جامعه امروز ایران درآمد متوسط کادر پزشکی ایران بیش از 300 برابر درآمد متوسط پرستاران ایران میباشد و «ضربه پذیری پرستاران در برابر بیماریهای مسری و خطرناکی مثل هپاتیت و ایدز و غیره» به علت حضور فیزیکی و تماس مداوم آنها در محیط بیمارستان و بیمار میباشند. البته قبول داریم که زنان کارگر ایران علاوه بر مشکلات و فشارها و ستمهای کارگاهی از یک تبعیض جنسی فرساینده و دستمزد کمتر و غیره در محیط کار رنج میبرند، ولی این همه باعث نمیگردد تا در عرصه جنبش مطالباتی، جنبش زنان ایران سفره خود را از سفره مردان جدا کنند.
بنابراین، این موضوع فقط مختص جنبش مطالباتی پرستاران ایران نمیشود بلکه از آنجائیکه جنبش مطالباتی گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران دارای پتانسیل معین و محدودی میباشند، طبیعی است که به خودی خود و مستقل از دیگران نمیتوانند تحولات کیفی در جامعه ایران به وجود آورند، لذا تنها در پیوند و هم بستگی جمعی آنها است که امکان موفقیت و تحول برای جنبش مطالباتی مردم ایران فراهم میشود. البته این موضوع تضادی با آن ندارد که ما خواستار به رسمیت شناختن حق ایجاد تشکل مستقل برای زنان ایران به منظور تقویت جامعه مدنی در ایران بشویم تا جنبش زنان ایران در چارچوب این جامعه مدنی بتوانند برای دستیابی به خواستههای کلی و عام خود تلاش کنند و قطعا مبارزه جنبش زنان ایران در راه دست یافتن به خواستهای دموکراتیک و برابری خواهانه و رفع تبعیضات در این چارچوب عام میتواند دستاورد مثبتی داشته باشد، چراکه در فرهنگ فقهزده و استبدادزده و استحمارزده جامعه امروز ایران «حقوق زن» کلمهایی بیگانه میباشد و ناآگاهی زنان ایران به حقوق خود آنچنان توسط فرهنگ فقهزده حاکم نهادینه شده است که مانع از نفوذ اندیشههای مترقی و برابری خواهانه جنبش سیاسی ایران به زنان ایران میشود.
ولی سخن ما در اینجا در خصوص سازماندهی و تشکل بخشی جنبش زنان ایران میباشد که معتقدیم میبایست از کانال جنبش مطالباتی آنها در عرصه مبارزه صنفی – سیاسی آنها در کارگاه و کارخانه و نهادهای کاری آنها بگذرد و در همین رابطه است که آنچه در خصوص جنبش مطالباتی پرستاران مطرح کردیم همه آنها در خصوص جنبش مطالباتی معلمان یا کارگران نیز صادق میباشد چراکه زنان معلم دارای خواستهای مشترکی با مردان معلم میباشند، آنچنانکه زنان کارگر دارای خواستهای مشترکی با مردان کارگر ایران هستند، مثل:
الف – باطل کردن قراردادهای موقت،
ب - افزایش دستمزدها مطابق نرخ واقعی تورم،
ج - تامین امنیت شغلی،
د - ایجاد سندیکاهای مستقل کارگری، ولی البته در برابر این خواست مشترک کارگران در عرصه جنبش مطالباتی جامعه ایران زنان کارگر ایرانی دارای خواستههای مستقل از مردان کارگر نیز میباشند، مانند:
1 - دریافت مزد مساوی با مردان در برابر کار همسان،
2 - حق استفاده زنان کارگر از 6 هفته مرخصی قبل و بعد از زایمان،
3 - در اختیار قرار دادن زمان و فرجه مناسب برای زنان کارگر در طول کار به منظور شیر دادن به نوزاد خود،
4 - تاسیس مهد کودک برای نگهداری کودکان زنان کارگر،
5 - قدغن کردن اشتغال زنان کارگر به کارهای سخت،
6 - لغو تبعیضات جنسی، ولی نکتهای که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه حتی همین خواستههای خودویژه زنان کارگر ایران تنها در عرصه جنبش مطالباتی کارگران ایران قابل پی گیری و دست یافتنی میباشند و هرگز نباید اینچنین فکر کرد که زنان کارگر ایران مستقل از مردان کارگر میتوانند جهت دستیابی به این خواستههای خود، جنبش مطالباتی مستقلی از کارگران مرد ایجاد کنند، بلکه بالعکس نکتهای که نباید از نظر دور بداریم اینکه جنبش مطالباتی کارگران ایران هرگز نباید اقدام به تفکیک جنسی یا تفکیک کارگاهی بکنند.
ج – ماحصل آنچه گفته شد:
1 - بدون دامن زدن به جنبش مطالباتی، جنبشهای دموکراتیک اعم از جنبش زنان، جنبش کارگران، جنبش دانشجویان، جنبش دانش آموزان، جنبش معلمان، جنبش کارمندان، جنبش پرستاران، جنبش روزنامه نگاران، جنبش حقوق دانان و غیره نمیتوانند جهت دستیابی به جامعه مدنی بسترسازی کنند.
2 - اعتلای جنبش مطالباتی جنبشهای فوق در گرو حضور وسیع و سازمان یافته و تشکل و سازماندهی گروههای اجتماعی میباشد.
3 - جنبشهای مطالباتی تشکلهای گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران، بهترین بستر جهت تعمیق مبارزه دموکراتیک در جامعه امروز ایران میباشند.
4 - از آنجائی که پتانسیل هر یک از گروههای مختلف اجتماعی جدای از دیگر گروهها در عرصه جنبش مطالباتی محدود میباشد و به صورت منفرد هیچ یک از گروههای اجتماعی جامعه ایران نمیتوانند در کانتکس جنبش مطالباتی خود بسترساز تحولهای کیفی باشند، بنابراین اعتلای جنبش مطالباتی گروههای مختلف جامعه ایران در راه دستیابی به خواستههای حداقلی و حداکثری خود در گرو پیوند و اتحاد بین گروههای مختلف جامعه ایران میباشد.
5 - گرچه هدف حداقلی هر یک از گروههای اجتماعی جامعه ایران در عرصه جنبش مطالباتی باید تلاش در جهت دستیابی به خواسته کنکریت صنفی خود باشد، ولی موفقیت این گروهها در هدف حداقلی خود در گرو حرکت در چارچوب هدف حداکثری که اهداف دموکراتیک در کانتکس اصلاحات بنیادین اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و دستیابی به جامعه مدنی میباشد.
6 - جامعه مدنی در ایران خروجی نهائی جنبش اعتلا یافته و سازماندهی شده و تشکل یافته مطالباتی گروههای مختلف در پیوند با یکدیگر از کارگران تا معلمان و زنان و پرستاران و کارمندان و غیره میباشد.
7 - دستیابی به جامعه مدنی در جامعه ایران امروز از طریق ریختن ورقه رای به صندوقهای انتخابات و حل شدن در تضادهای جناحهای داخلی قدرت بر سر تقسیم قدرت ممکن نیست، بلکه بالعکس تنها از طریق تکیه بر جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری همراه با دامن زدن به جنبش مطالباتی این گروههای اجتماعی و سازماندهی و تشکل آنها و ایجاد پیوند و هم بستگی بین آنها امکان پذیر است.
8 - تحول زیرساختی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی در جامعه ایران تنها از طریق اصلاحات بنیادین به وسیله جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری میباشد.
9 - موفقیت مبارزه آزادیخواهانه و دموکراسی طلبانه جامعه ایران در گرو فرایندی دیدن این مبارزه است و به همین دلیل بعد از بیش از صد سال که از انقلاب دموکراتیک مشروطیت در ایران میگذرد جامعه ایران باید امروز بداند که دموکراسی برای آنها یک امر طبیعی نیست بلکه میوه نهائی یک مبارزه دائمی نظری و عملی میباشد.
10 - جنبش مطالباتی گروههای مختلف جامعه امروز ایران نخستین فرایند مبارزه دموکراتیک و کلید واژه استراتژی نیل به جامعه مدنی در ایران میباشد.
11 - مبارزه دموکراتیک جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران در راه دستیابی به جامعه مدنی قدرتمند در ایران در شرایط فعلی از مضمون جنبش رهائیبخش برخوردار میباشد.
12 - تنها در چارچوب پیوند گروههای مختلف جامعه ایران به وسیله اعتلای جنبش مطالباتی و سازماندهی و تشکل آنها امکان ایجاد توازن قوا بین بالائیها و پائینیهای قدرت در جامعه امروز ایران وجود دارد.
ادامه دارد