تفسیر سوره انبیاء – قسمت چهارم
سوره انبیاء، تبیین قرآن به عنوان «ذکر» انسانساز و ضیاء جامعهساز و فرقان تاریخساز
ج - «لَاهِیةً قُلُوبُهُمْ وَأَسَرُّوا النَّجْوَی الَّذِینَ ظَلَمُوا هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ» آنچنانکه قرآن در آیه 2 سوره انبیاء مطرح کرد ظالمین قوم هر گونه «ذکر» جدیدی که باعث بیداری و خودآگاهی مردم و جامعه بشود جهت حفظ منافع و موقعیت خودشان به بازی میگیرند و در راستای مکانیزم ظالمین جهت به بازی گرفتن «ذکر» و وحی نبوی است که در ابتدای آیه 3 سوره انبیاء میفرماید «لَاهِیةً قُلُوبُهُمْ» دلیل اصلی به بازی گرفتن وحی نبوی توسط ظالمین قوم آن است که قلوب آنها که همان فکر و اندیشه و شناخت آنها میباشد، وابسته به منافعشان است.
به عبارت دیگر از آنجائیکه این ظالمین قوم از زاویه منافع خود به فونکسیون پیام تو میاندیشند و از زاویه منافع خود «ذکر» و وحی نبوی را تجزیه و تحلیل میکنند، این امر باعث میگردد که آنها «ذکر» یا وحی نبوی را بر علیه منافع خود تشخیص دهند در نتیجه به مقابله با وحی نبوی بپردازند و طریقه مبارزه کردن اینها با وحی نبوی به این ترتیب است که اینها تلاش میکنند تا بین تودههای مردم و پیامبر فاصله بیاندازند؛ لذا در این رابطه است که برای ایجاد فاصله انداختن بین تودههای مردم و پیامبر یا بین توده مردم و پیشگام:
اولا تلاش میکنند جایگاه کاریزماتیک پیامبر اسلام را در چشم مردم که بسترساز ولایت پیامبر اسلام جهت ابلاغ پیامش میباشد، خرد کنند لذا برای شکستن جایگاه کاریزماتیک پیامبر اسلام مداوم در گوش تودهها به صورت مخفی و آشکار میخوانند که «هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ - آیا این پیامبر جز بشری مثل شما است؟» و با طرح این سوال که پیامبر هم مثل شما بشر است و مانند شما میخورد و میخوابد و به بازار میرود و غیره و اینکه او هیچ چیز بیشتر از شما ندارد، جز یک ادعا که آن ادعا هم دروغ و افترا به خداوند میباشد چراکه اگر قرار است که بر پیامبری که مثل شما است وحی نبوی نازل شود پس باید بر خود شما وحی نازل شود. بنابراین هدف ظالمین قوم در طرح سوال «هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ؟» شکستن اتوریته و جایگاه کاریزماتیک پیامبر است.
از قیاسش خنده آمد خلق را / کو چو خود پنداشت صاحب دلق را
کار پاکان را قیاس از خود مگیر / گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
جمله عالم زین سبب گمراه شد / کم کسی زابدال حق آگاه شد
همسری با انبیاء بر داشتند / اولیاء را همچو خود پنداشتند
گفته اینک ما بشر ایشان بشر / ما و ایشان بنده خوابیم و خور
این ندانستند ایشان از عمی / هست فرقی در میان بی منتهی
هر دو گون زنبور خوردند از محل /لیک شد زان نیش و زان دیگر عسل
هر دو نی خوردند از یک آبخور / این یکی خالی و آن پر از شکر
سحر را با معجزه کرده قیاس /هر دو را بر مکر پندارد اساس
ساحران موسی از استیزه را /بر گرفته چون عصای او عصا
زین عصا تا آن عصا فرقیست ژرف /زین عمل تا آن عمل راهی شگرف
مثنوی – دفتر اول – ص 16 - بیت 263 به بعد
ثانیا ظالمین جامعه برای ایجاد فاصله بین مردم و پیامبر در بین تودههای مردم تبلیغ میکردند که این پیام پیامبر یا این معجزه پیامبر، یک سحر است و خود پیامبر هم ساحر میباشد. در آیه سوم سوره انبیاء این مؤلفههای را به این ترتیب مطرح کرده است:
الف - ابتدای آیه با بیان «لَاهِیةً قُلُوبُهُمْ» ماهیت شناخت و معرفت دشمنانان رویاروی پیامبر اسلام را تعریف میکند که مطابق این تعریف معرفت و شناخت این گروه را وابسته به منافع مادیشان میباشد.
ب – مشخصه تبلیغ این گروه با بیان «وَأَسَرُّوا النَّجْوَی» که دلالت بر شکل تبلیغ مخفیانه همراه با شانتاژ و جوسازی در میان تودهها بر علیه پیامبر میکند، است. به عبارت دیگر یکی از خودویژگیهای روانشناختی تودهها این است که به علت فقر فرهنگی و فقر سواد بیشتر در آموزش و قضاوت تحت تاثیر شایعات و شانتاژها هستند و از آنجائیکه طرح شایعات و شانتاژها در جامعه نیازمند به تبلیغات غیر مستقیم و مخفیانه دارد، این گروه از این امر استفاده میکنند و توسط نشستهای سری و پخش شایعات تلاش میکنند تا با جوسازی و پخش شایعات، قدرت اندیشه مردم را به استخدام خود درآورند.
ج – در این آیه با بیان «الَّذِینَ ظَلَمُوا» صف رویاروی حرکت رهائیبخش پیامبر اسلام را مشخص میکند که برای تعریف این صف همیشگی تاریخ، قرآن در این آیه از ترم و اصطلاح «ظلم» و «ظالمین» استفاده میکند که در دیسکورس و ادبیات قرآن ظلم در برابر قسط قرار میگیرد، آنچنانکه جور در برابر عدل و البته در تحلیل نهائی هم قسط و هم عدل در کانتکس اصل عدالت تعریف میشوند و آنچنانکه در آیه 25 سوره حدید مشاهده کردیم قرآن هدف رسالت انبیاء الهی را برشوراندن مردم جهت برپائی قسط میداند؛ لذا در این رابطه است که ظالمین در جامعه آن گروهی هستند که به عنوان قاسطین در برابر پیامبران جهت نفی مبارزه قسط طلبانه پیامبران با آنها وارد چالش و مبارزه میشوند.
بنابراین تعریف صف دشمنان پیامبر در آیه 3 با بیان «الَّذِینَ ظَلَمُوا – آنانی که ظلم میکنند» دلالت بر این امر دارد که صف رویاروی پیامبر اسلام، ستمگران اقتصادی هستند چراکه قسط در دیسکورس قرآن ریشه اقتصادی دارد برعکس عدل که ریشه حقوقی دارد. بنابراین در این رابطه است که تمامی سردمداران صف رویاروی حرکت رهائیبخش پیامبر اسلام کاروانداران و باغداران و ثروتمندان مکه بودند و باز در این رابطه بود که در جنگ بدر که نخستین جنگ نظامی صف نهضت رهائیبخش پیامبر در برابر صف مشرکین مکه بود، پیامبر دستور داد که در ضمن جنگ، بردههای به استخدام گرفته شده در جنگ را نکشند تنها سردمداران و ستمگران اقتصادی قریش را از پای درآورند.
د - در آیه 3 سوره انبیاء اولین شعار محوری دشمنان حرکت پیامبر بر علیه بعثت و قرآن جهت جوسازی و شانتاژ و سست کردن ایمان تودهها نسبت به حرکت رهائیبخش پیامبر اسلام و شکستن جایگاه کاریزماتیک و اتوریته پیامبر اسلام طرح این سوال میداند «هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ؟ - آیا این محمد جز بشری مثل شما است؟» البته آنان با طرح این سوال و این شانتاژ که به صورت مخفیانه در بین مردم شایع و پخش میکنند چند هدف دنبال میکنند:
اول اینکه رابطه پیامبر اسلام با خداوند را به زیر سوال میبرند تا توسط آن حرکت پیامبر اسلام یک حرکت زمینی قدرت طلبانه برای مردم تعریف کنند.
دوم اینکه با نفی پیوند بین خداوند و پیامبر اسلام، شخصیت پیامبر اسلام هم یک شخصیت زمینی معرفی میکنند تا عظمت شخصیت پیامبر اسلام در میان مومنین و هواداران حرکت او که به عنوان ولایت یا دلیل و برهان تجربه باطنی و وحی او میباشد، به زیر سوال ببرند تا بدینوسیله بتوانند به راحتی پیام پیامبر را سحر و جادو و شعر و خیالبافی تعریف کنند تا پیامبر اسلام دیگر نتواند در چارچوب شخصیت خودش به مردم بگوید، تجربه نبوی من بر شما تکلیف است باید آن را دستور خدائی بدانید و به آن عمل کنید؛ لذا بدین ترتیب است که عمود خیمه نبوت که اصل ولایت میباشد قطع میگردد.
و - در آخر آیه 3 سوره انبیاء با طرح این سوال «أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ؟ - چرا شما که چشم بینا دارید به سحر و جادوی محمد رو میکنید؟» دشمنان پیامبر اسلام پس از اینکه توسط سوال اول با بیان «هَلْ هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُکُمْ؟» ولایت پیامبر اسلام را به زیر سوال بردند با طرح سوال دوم «أَفَتَأْتُونَ السِّحْرَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ؟» کتاب پیامبر را سحر معرفی میکنند و خود پیامبر را ساحر تا از فونکسیون ایمان آفرین قرآن جلوگیری کنند.
د - «قَالَ رَبِّی یعْلَمُ الْقَوْلَ فِی السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیمُ» پیامبر اسلام پس از اینکه گروه ظالمین در میان توده مردم توسط شانتاژ و تبلیغ و جوسازی، نبوت او را تکذیب کردند و پیامش و کتابش را سحر و شعر و کذب و افترا معرفی کردند، به جای برخورد عکسالعملی کردن با شعارها و جوسازیهای آنها که هدفشان این بود تا بوسیله آن پیامبر اسلام را وادار به حرکت عکسالعملی بکنند تا انرژی پیامبر را به هدر بدهند و او را مشغول به خود کنند، با طرح شعار توحید به جنگ تبلیغاتی آنها میرود.
شعار پیامبر در این رابطه عبارت است از اینکه «خدای من به هر سخنی احاطه علمی دارد چه سری باشد و چه علنی و در هر جا که باشد او شنوای گفتههای شما و دانای به کارهای شما میباشد پس هر چه هست به دست او است و هیچ امری به دست من نیست» بنابراین پیامبر اسلام با این شعار:
اولا با هر گونه برخورد عکسالعملی جهت پاسخ دادن به شایعات دشمنان نهضت خودداری میکند و انرژی خود را آنچنانکه دشمنان حرکت میخواستند مشغول به کارهای فرعی نمیکند.
ثانیا توسط این شعار برعکس آنچه که دشمنان حرکت او تلاش میکردند تا دشمنی خودشان را با شخص پیامبر اسلام تعریف کنند نه با خداوند و تمامی حملاتشان بر علیه شخص خود پیامبر باشد که میگفتند «او کذاب است»، «او ساحر است»، «او شاعر است» و غیره نه خداوند. پیامبر با طرح این آیه و این شعار خدا را در برابر این دشمنان قرار میدهد تا بدینوسیله به تودههای مردم این آگاهی را بدهد که مخالفت این مخالفین با نهضت رهائیبخش اسلام زائیده مخالفت اینها با خداوند است نه مخالفت با شخص من.
ه – «بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْیأْتِنَا بِآیةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ» علت اینکه قرآن توسط آیه 4 که بین دو آیه 3 و 5 قرار گرفته است بین شعارهای دشمنان پیامبر اسلام بر علیه پیامبر فاصله ایجاد میکند و دو آیه 3 و 5 که موضوع این دو آیه طرح شعارها دشمنان پیامبر بر علیه پیامبر اسلام میباشد - در کنار هم قرار نمیدهد - این است که قرآن بین شعارهای مخالفین حرکت پیامبر یک آرایشی ایجاد کرده است. به این ترتیب که دو شعار اول که در آیه 3 مطرح شده است یعنی شعار «محمد بشری مثل ما است» و شعار «محمد ساحر است»، به عنوان شعار کلیدی دشمنان بر علیه پیامبر میشناسد و لذا پس از طرح آنها در آیه 3، در آیه 4 با شعار توحید به نفی اثباتی این شعارهای کلیدی میرود اما شعارهای مطرح شده در آیه 5 منهای شعار آخری که به پیامبر گفتند «اگر راست میگوئی مانند پیامبران گذشته، تو هم معجزهائی آنچنانکه آنها آوردند مثل اژدها شدن عصای موسی بیاور» بقیه شعارهای اینها اینکه گفتند «سخنهای پیامبر خوابهای پریشان است» یا گفتند «او افترا میبندد» یا گفتند «او شاعر است»، این شعارها همه فرع بر آن دو شعار اصلی میباشد که در آیه 3 مطرح شده است و لذا قرآن تنها به پاسخ به همان شعار آخر آیه 5 بسنده میکند.
و - «مَا آمَنَتْ قَبْلَهُمْ مِنْ قَرْیةٍ أَهْلَکْنَاهَا أَفَهُمْ یؤْمِنُونَ» یکی از مکانیزمهای دشمنان نهضت رهائیبخش پیامبر اسلام جهت بی اعتماد کردن قلوب و اذهان تودههای جامعه نسبت به وحی نبوی پیامبر اسلام و شخصیت کاریزماتیک پیامبر و سست کردن پایههای ولایت پیامبر اسلام که بسترساز اجرای وحی نبوی در جامعه بود، این بوده که پیوسته از پل تودهها بر پیامبر اسلام فشار وارد میآوردند که اگر پیامبر اسلام در ادعای خود در خصوص نبوت صادق است، میبایست بتواند مانند پیامبران گذشته معجزههائی که دلالت بر صداقت او باشد بیاورد، البته این پافشاری مشرکین و کفار یا دشمنان بعثت پیامبر اسلام از آنجا نشات میگرفت که آنها دریافته بودند که پیامبر اسلام بر تنها معجزه خود که همان قرآن و وحی نبوی میباشد، پافشاری میکند چراکه آنچنانکه علامه محمد اقبال لاهوری میگوید:
«پیغمبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده است تا آنجا که به منبع الهام وی مربوط میشود به جهان قدیم تعلق دارد و آنجا که پای روح الهام وی در کار میآید متعلق به جهان جدید است» (بازسازی فکر دینی در اسلام – فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی – ص 145 – س 22).
لذا در این رابطه بود که پیامبر اسلام تلاش میکرد تا با تکیه بر تنها معجزه خود یعنی قرآن جهت انتقال بشریت از جهان قدیم به جهان جدید تلاش نماید و به همین دلیل او دریافته بود که ارائه معجزات مانند پیامبران سلف خود، نمیتواند در شرایط تاریخی که او قرار دارد بسترساز انتقال بشریت از جهان قدیم به جهان جدید بشود. او آنچنانکه اقبال میگوید رسالت خود را در بسترسازی معرفتی جهت ولادت عقل برهانی استقرائی میدانست نه جلب اعتماد مردم توسط شکافتن زمین و ایجاد چشمه یا ایجاد باغی از خرما و انگور یا آوردن ملائکه و خداوند در زمین، آنچنانکه دشمنان راه او از او طلب میکردند.
«وَقَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّی تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الْأَرْضِ ینْبُوعًا - أَوْ تَکُونَ لَکَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِیلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهَارَ خلالها تَفْجِیرًا - أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاءَ کَمَا زَعَمْتَ عَلَینَا کِسَفًا أَوْ تَأْتِی بِاللَّهِ وَالْمَلَائِکَةِ قَبِیلًا - أَوْ یکُونَ لَکَ بَیتٌ مِنْ زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَی فِی السَّمَاءِ وَلَنْ نُؤْمِنَ لِرُقِیکَ حَتَّی تُنَزِّلَ عَلَینَا کِتَابًا نَقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنْتُ إِلَّا بَشَرًا رَسُولًا - وَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَنْ یؤْمِنُوا إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَی إِلَّا أَنْ قَالُوا أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَسُولًا - قُلْ لَوْ کَانَ فِی الْأَرْضِ مَلَائِکَةٌ یمْشُونَ مُطْمَئِنِّینَ لَنَزَّلْنَا عَلَیهِمْ مِنَ السَّمَاءِ مَلَکًا رَسُولًا - قُلْ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیدًا بَینِی وَبَینَکُمْ إِنَّهُ کَانَ بِعِبَادِهِ خَبِیرًا بَصِیرًا - و گفتند به پیامبر که ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا آنکه از زمین برای ما چشمه آبی بیرون بیاوری - یا آنکه تو را باغی از خرما و انگور باشد که در میان آن باغ نهرهای آب جاری گردد - یا آنکه آسمان بر سر ما فرو افتد و فرشتگان مقابل ما حاضر شوند - یا آنکه خانهای از طلا تو را باشد و یا بر آسمان بالا روی و هرگز به بالا رفتنت ایمان نمیآوریم مگر اینکه بر ما نازل کنی کتابی را که بخوانیم - ای پیامبر بگو منزه است خدای من آیا غیر از این است که من یک فرد بشری هستم که به رسالت آمدهام - بعد از آمدن هدایت آنچه که مردم را از هدایت شدن باز داشت جز این نبود که میگفتند مگر میشود که خداوند بشری را برای رسالت بفرستد - ای پیامبر بگو اگر به جای شما فرشتگان در زمین ساکن بودند ما فرشتگان را رسول خود میکردیم - بگو خداوند گواه و شاهد میان من و شما است او به احوال بندگانش آگاه و بصیر است» (سوره بنی اسرائیل یا اسری – آیات 90 الی 96).
بنابراین از جمله مواردی که پیامبر اسلام و قرآن هرگز حاضر نشد تا در برابر دشمنان عقب نشینی کند همین موضوع آوردن معجزات مانند پیامبران سلف خود جهت کسب اعتماد مردم از طریق معجزه بود، چراکه پیامبر اسلام در این رابطه رسالت خود را در کسب اعتماد مردم خلاصه نمیکرد، او آنچنانکه اقبال میگوید از همان آغاز خود را خاتم پیامبران میدانست و در این رابطه برای اینکه پروژه نبوت انبیاء ابراهیمی ناتمام نماند رسالت خود را در راستای بسترسازی معرفتی جهت تحقق پروژه ختمیت میدانست و به همین دلیل بود که توسط پلورالیسم منابع معرفتی تلاش میکرد تا با بسترسازی جهت ولادت عقل برهانی استقرائی، پروژه ختمیت نبوت را به انجام برساند.
لذا در انتهای آیه 5 سوره انبیاء وقتی دشمنان از پیامبر میخواهند که «فَلْیأْتِنَا بِآیةٍ کَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ - ای محمد یا مانند پیامبران گذشته جهت اثبات حقانیت ادعای خود برای ما معجزهائی بیاور» قرآن در آیه 6 سوره انبیاء به شدت در برابر این خواسته دشمنان حرکت پیامبر یا ظالمین قوم مقاومت میکند و به پیامبر به صورت شفاف اعلام میکند که «اگر آنچه که اینان با طلب معجزه پیشنهاد میکنند برایشان آورده شود باز هم ایمان نمیآورند زیرا اقوام گذشته وقتی معجزات پیشنهادی خودشان را هم دیدند ایمان نیاوردند و هلاک شدند آیا اینان با معجزه ایمان میآورند؟»
لذا به این ترتیب است که قرآن پیامبر اسلام را جهت مخالفت با ایمان معجزهائی از نوع ایمان قوم موسی و غیره، شارژ میکند و آنچنانکه در آیه 6 سوره انبیاء مشاهده میشود قرآن به شدت با تکوین ایمان معجزهائی در میان پیروان پیامبر اسلام مقابله میکند و ایمان معرفتی را جایگزین ایمان معجزهائی میکند و در همین رابطه است که امام علی در تبیین فلسفه رسالت انبیاء و به خصوص فلسفه نبوت و رسالت پیامبر اسلام در خطبه اول نهج البلاغه میفرماید:
«فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلَهُ وَ وَاتَرَ إِلَیْهِمْ أَنْبِیَاءَهُ لِیَسْتَأْدُوهُمْ مِیثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ یُذَکِّرُوهُمْ مَنْسِیَّ نِعْمَتِهِ وَ یَحْتَجُّوا عَلَیْهِمْ بِالتَّبْلِیغِ وَ یُثِیرُوا لَهُمْ دَفَائِنَ اَلْعُقُولِ - پس خداوند رسولانش را در میانشان مبعوث کرد و پیامبرانش را پیاپی فرستاد تا از آنان بخواهند میثاق فطرت را بگذارند و نعمتی را که فراموششان شده به یادشان آرند و با رساندن حکم خدا جای عذری برایشان نگذارند تا خزانههای عقول مردم را برانگیزانند و بشورانند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 1 - ص 43 - س 10).
و باز در همین رابطه است که امام علی در خطبه دوم نهج البلاغه در خصوص شرایط تاریخی و اجتماعی و فرهنگی عربستان و بشریت در زمان بعثت پیامبر اسلام میفرماید:
«هَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ أَرْسَلَهُ بِالدِّینِ اَلْمَشْهُورِ وَ اَلْعَلَمِ اَلْمَأْثُورِ وَ اَلْکِتَابِ اَلْمَسْطُورِ وَ اَلنُّورِ اَلسَّاطِعِ وَ اَلضِّیَاءِ اَللاَّمِعِ وَ اَلْأَمْرِ اَلصَّادِعِ إِزَاحَةً لِلشُّبُهَاتِ وَ اِحْتِجَاجاً بِالْبَیِّنَاتِ وَ تَحْذِیراً بِالْآیَاتِ وَ تَخْوِیفاً بِالْمَثُلاَتِ وَ اَلنَّاسُ فِی فِتَنٍ اِنْجَذَمَ فِیهَا حَبْلُ اَلدِّینِ وَ تَزَعْزَعَتْ سَوَارِی اَلْیَقِینِ وَ اِخْتَلَفَ اَلنَّجْرُ وَ تَشَتَّتَ اَلْأَمْرُ وَ ضَاقَ اَلْمَخْرَجُ وَ عَمِیَ اَلْمَصْدَرُ فَالْهُدَی خَامِلٌ وَ اَلْعَمَی شَامِلٌ عُصِیَ اَلرَّحْمَنُ وَ نُصِرَ اَلشَّیْطَانُ وَ خُذِلَ اَلْإِیمَانُ فَانْهَارَتْ دَعَائِمُهُ وَ تَنَکَّرَتْ مَعَالِمُهُ وَ دَرَسَتْ سُبُلُهُ وَ عَفَتْ شُرُکُهُ أَطَاعُوا اَلشَّیْطَانَ فَسَلَکُوا مَسَالِکَهُ وَ وَرَدُوا مَنَاهِلَهُ بِهِمْ سَارَتْ أَعْلاَمُهُ وَ قَامَ لِوَاؤُهُ فِی فِتَنٍ دَاسَتْهُمْ بِأَخْفَافِهَا وَ وَطِئَتْهُمْ بِأَظْلاَفِهَا وَ قَامَتْ عَلَی سَنَابِکِهَا فَهُمْ فِیهَا تَائِهُونَ حَائِرُونَ جَاهِلُونَ مَفْتُونُونَ فِی خَیْرِ دَارٍ وَ شَرِّ جِیرَانٍ نَوْمُهُمْ سُهُودٌ وَ کُحْلُهُمْ دُمُوعٌ بِأَرْضٍ عالمها مُلْجَمٌ وَ جاهلها مُکْرَمٌ - شهادت میدهم که محمد بنده و پیامبر اوست خداوند او را فرستاد با دینی آشکار و نشانههائی پدیدار و قرآنی نبشته بر علم که نوری است رخشان و چراغی است فروزان و دستورهایش روشن و عیان تا گرد دو دلی از دلها بزداید و با حجت و دلیل ملزم فرماید نشانههایش ببینند و با ایشان نستیزد و بترسد و از گناه بپرهیزد و این هنگامی بود که مردم به بلایا گرفتار بودند رشته دین سست و نااستوار بود و پایههای ایمان ناپایدار، پندار با حقیقت به هم آمیخته و همه کارها درهم ریخته بود برون شوی کارها دشوار بود و گمراهی و کوری همه گیر و همه جائی بود چراغ هدایت بی نور و دیده حقیقتبین کور گشته بود همگی نسبت به خداوند نافرمان و نسبت به شیطان فرمانبردار شده بودند از ایمان روگردان بودند پایههای دین ویران شده بود و شریعت بی نام و نشان و راههایش پوشیده و ناآبادان، فتنه چون شتری مست آنان را در برگرفته بود و آنان در چار موج فتنه سرگردان بودند پیامبر در بهترین سرزمینها مبعوث شد اما در میان بدترین همسایگان و ساکنان، ساکنانی که خوابشان بیداری کشیدن بود و سرمه چشمشان گریستن در محیطی که بر دهان عالمان لجام زده بودند و جاهلان را عزیز و مکرم میدانستند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 2 - ص 46 - س 6).
ادامه دارد