سلسله درسهائی از قرآن - تفسیر سوره صف
انسانها با «عمل آگاهانه» جامعه، جهان و خودشان را میسازند – قسمت هفت
باری پس از آگاهی به اینکه در رویکرد قرآن تنها «ایمان» میتواند به عنوان سرپل استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری یا سرپل جهانبینی توحیدی به ایدئولوژی مطرح شود، حال سوالی که برای ما در اینجا و در این رابطه مطرح میشود اینکه، ما در این زمان و در این برهه تاریخی چگونه میتوانیم جهانبینی توحید توصیفی و تفسیری خود را در خودمان و در حرکتمان بدل به توحید تغییری بکنیم؟
در پاسخ به این سؤال هم باید بگوئیم در رابطه با دو تجربه معلمان کبیرمان اقبال و شریعتی میتوانیم دو گونه پاسخ بدهیم، چراکه اقبال و شریعتی در این عرصه از دو مسیر حرکت کردهاند. اقبال در کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی در اسلام خود که مانیفست اندیشههایش میباشد با تاسی از حرکت و متد پیامبر اسلام در فصلهای 1 تا 3 این کتاب، توسط مؤلفه تجربه و تفکیک آن به تجربههای دینی و باطنی و طبیعی و واقعی و علمی دانستن سه نوع تجربه فوق توسط تکیه بر دو تجربه دینی برای پیامبران الهی و تجربه باطنی برای افراد غیر پیامبر، تلاش میکند تا در چارچوب تعریف ایمان به عنوان محصول و سنتز تجربه باطنی و تجربه دینی در این زمان امکان دستیابی به «ایمان» تنها از طریق تجربه باطنی ممکن بداند و لذا در چارچوب این رویکرد است که اقبال در تبیین جهانبینی توحیدی، از عمود خیمه توحید یعنی خداوند شروع میکند و با تبیین خدای ابژه که فاعل و خالق مستمر هستی میباشد و هستی و وجود شناور در وجود او میباشد و با تبیین اینکه هستی و جهان از ماده تا انسان دارای «حیات» میباشند و همه جهان مراتبی از حیات دارا میباشند، راه دستیابی به ایمان و روش استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری را ممکن میسازد.
اما شریعتی در این رابطه از مسیری غیر اقبال حرکت کرده است، به این ترتیب که شریعتی تلاش میکرد تا ابتدا به «تدوین و تبین توحید توصیفی یا جهانبینی بپردازد»، با این رویکرد که او معتقد بود که «توحید توصیفی در عرصه نظری اگر به صورت آگاهی وارد خودآگاهی افراد بشود خود بدل به ایمان میگردد»، به عبارت دیگر شریعتی به جای تجربه سه مؤلفهای اقبال و به جای امکان دستیابی به ایمان در عرصه تجربه باطنی و تجربه دینی آنچنانکه اقبال معتقد بود، بر موضوع محوری «خودآگاهی» تکیه میکرد و معتقد بود که «خودآگاهی میتواند ایمانساز و ایمانآفرین بشود.» البته شریعتی در عرصه تبیین جهانبینی توصیفی از سال 46 تا 51 مدت 5 سال پروسه پر فراز و نشیبی طی کرد، چرا که در اسلامشناسی مشهد او در چارچوب رویکرد انطباقی کوشید با تاسی از فرید وجدی جهانبینی توحیدی مورد نظر خود را تبیین نماید، اما رفته رفته شریعتی با تغییر رویکردش از رویکرد انطباقی به رویکرد تطبیقی در اسلام شناسی ارشاد که در ادامه درسهای تاریخ ادیان از نیمه دوم سال 50 اقدام به انجام آن کرد، توحید توصیفی او وارد فرایند جدیدی گردید که کاملاً با توحید توصیفی انطباقی اسلامشناسی مشهد متفاوت بود، هر چند شریعتی در چارچوب همان رویکرد خود به «خودآگاهی»، معتقد بود که توسط خودآگاهی میتواند توحید توصیفی خود را بدل به توحید تغییری و ایدئولوژی بکند؛ اما به موازات گذشت زمان و رسیدن شماره درسهای اسلامشناسی و تاریخ ادیان ارشاد به 40، شریعتی رفته رفته درمییافت که توسط آن رویکرد خودش به توحید توصیفی و سرپل خودآگاهی نمیتواند در نیروهای تابع خود ایمان ایجاد نماید. هر چند که توحید توصیفی و تئوری خوآگاهی شریعتی توان سیاسی کردن و آزاد کردن نیروهای طرفدار این رویکرد را داشت، در نتیجه همین امر باعث گردید تا شریعتی در درس نهم اسلامشناسی ارشاد با تاسی از امام محمد غزالی تئوری جدید اخلاق خود را به عنوان سرپل استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری مطرح نماید.
قابل ذکر است که تئوری اخلاق شریعتی در درس نهم اسلامشناسی ارشاد (به عنوان سرپل استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری، یا سرپل استحاله جهانبینی به ایدئولوژی) با توحید اخلاقی او در مقدمه اسلامشناسی مشهد و اخلاق امام محمد غزالی از اساس متفاوت بود، چراکه اخلاق امام محمد غزالی و اخلاق اسلامشناسی مشهد شریعتی، «اخلاق فردی» میباشد در صورتی که تئوری اخلاق مطرح شده در درس نهم اسلامشناسی ارشاد شریعتی «اخلاق اجتماعی» است.
پر پیداست که «اخلاق اجتماعی» در راستای تئوری «خودآگاهی» شریعتی به عنوان سرپل استحاله جهانبینی به ایدئولوژی یا سرپل استحاله توحید صفاتی به توحید تغییری یک گام به پیش میباشد، ولی تا جایگاه «ایمان» محصول تجربه باطنی و تجربه دینی علامه محمد اقبال لاهوری فاصله دارد؛ و لذا در همین رابطه بود که شریعتی در مرحله پساآزادی از زندان رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی در سال 55 در جزوه «خودسازی انقلابی» با طرح شعار «کار – مبارزه – عبادت» که همان سه فرایند «پراکسیس طبیعی و پراکسیس اجتماعی و پراکسیس باطنی» میباشد، گامی فراتر از «اخلاق اجتماعی» درس نهم اسلامشناسی ارشاد خود برداشت؛ و در ادامه راه محمد اقبال، پروسه استحاله جهانبینی به ایدئولوژی یا استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری (مانند محمد اقبال) وارد چرخه تجربه سه فرایندی «طبیعی یا کار و اجتماعی یا مبارزه و باطنی یا نیایش» کرد.
طرح شعار «عرفان، برابری، آزادی» شریعتی در فرایند پساآزادی از زندان رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی، در ادامه طولی طرح شعار «کار، مبارزه، عبادت» شریعتی در جزوه «خودسازی انقلابی» میباشد که توسط شریعتی توسط شعار «عرفان، برابری، آزادی» تلاش کرد تا شعار «کار، مبارزه، عبادت» خودسازی انقلابی که جنبه فردی داشت، به صورت اجتماعی در آورد.
قابل ذکر است که علامه محمد اقبال لاهوری در فصل ششم کتاب گرانسنگ بازسازی فکر دینی در اسلام، تحت عنوان اصل حرکت در ساختمان اسلام - ص 177 - س 3 همین مثلث اجتماعی کردن توحید تغییری شریعتی به این شکل مطرح میکند:
«جوهر توحید به اعتبار اندیشهای که کار آمد است مساوات، مسئولیت مشترک، آزادی میباشد. قدرت سیاسی یا حکومت از لحاظ اسلام، کوششی است برای آنکه این اصول مثالی به صورت نیروهای زمانی مکانی درآورد و در یک سازمان معین بشری متحقق سازد. لذا تنها به این صورت است که قدرت سیاسی حکومت اسلامی یا الهی میشود، نه به این معنی که ریاست این حکومت در دست نماینده خودخوانده از خدا بر روی زمین باشد که پیوسته این نماینده خودخوانده از طرف خدا میتواند اراده استبدادی خود را در لوای دین منزه سازد.»
شریعتی با سرپل قرار دادن «عرفان» در شعار «عرفان، برابری، آزادی» و سرپل قرار دادن «نیایش یا عبادت» در شعار «کار، مبارزه، عبادت» خود، تلاش میکرد تا بتواند بستر استحاله توحید توصیفی خود به توحید تغییری، یا جهانبینی به ایدئولوژی را فراهم سازد تا شاید بتواند بدین ترتیب مانند اقبال با تاسی از پیامبر اسلام به «ایمان» به عنوان سرپل استحاله جهانبینی به ایدئولوژی یا توحید توصیفی به توحید تغییری و پرورش کادرهای همه جانبه دست پیدا کند.
باری، آنچه میتوان در یک جمعبندی کلی نتیجهگیری کرد اینکه مسیر پر فراز و نشیب و سه فرایندی شریعتی نتوانست به سنتز «ایمان» به عنوان سرپل استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری، یا استحاله جهانبینی به ایدئولوژی جهت پرورش کادرهای همه جانبه دست پیدا کند. طبیعی است که حرکت پیشگام آرمان مستضعفین هم در فرایند برونی خود در سالهای 58 تا 60 به علت تاسی از رویکرد شریعتی و به علت اینکه به جای «تئوری تجربی ایمان» اقبال، بر «تئوری خودآگاهی» شریعتی تکیه میکرد، نتوانست به سنتز «ایمان» جهت پرورش کادرهای همه جانبه سه مؤلفهای «پراکسیس اجتماعی و پراکسیس تشکیلاتی و پراکسیس باطنی» دست پیدا کند.
یادمان باشد که در تحلیل نهائی تئوری «خودآگاهی» شریعتی از جنس «آگاهی» میباشد که جنبه «ذهنی» دارد، اما تئوری «تجربه» سه مؤلفهای محمد اقبال از جنس «تجربه» است که جنبه «عملی» دارد؛ و البته و البته و البته همین جنس «ذهنی یا آگاهی» تئوری «خودآگاهی» شریعتی بن مایه بحران فراگیر تشکیلاتی آرمان مستضعفین در سالهای 59 و 60 شد. در نتیجه امروز برای اینکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران گرفتار بحران کادرسازی آرمان مستضعفین در سالهای 58 تا 60 نشود، مجبور است که در راستای کادرسازی و پرورش نیرو، به جای رویکرد شریعتی بر پایه «خودآگاهی» به عنوان سرپل استحاله توحید توصیفی به توحید تغییری یا جهانبینی به ایدئولوژی که بر سرپل مجرد «خودآگاهی» تکیه میکرد، بر تجربه و پراکسیس سه مؤلفهای اقبال تکیه نماید.
البته آرایش سه مؤلفه «پراکسیس باطنی و پراکسیس اجتماعی و پراکسیس طبیعی» (که شریعتی در جزوه «خودسازی انقلابی» خود در مرحله پساآزادی از زندان تحت عنوان «کار – مبارزه – عبادت» از آن یاد میکند) به خاطر اینکه فرمول فوق جنبه فردی دارد نه تشکیلاتی و جمعی، پس از تطبیق با فرموله سه فرایندی اقبال میتواند در عرصه پرورش نیرو و کادرسازی دارای فونکسیون مثبت باشد، چراکه تکیه مکانیکی کردن بر سه مؤلفه پراکسیس باطنی و پراکسیس اجتماعی و پراکسیس طبیعی یا به قول شریعتی «کار – مبارزه – عبادت» خود میتواند بحرانساز در عرصه تشکیلات و حرکت بشود. همچنین تاسی به پیامبر اسلام در فرایند کادرسازی خود و در آرایش سه مؤلفه «پراکسیس باطنی و پراکسیس اجتماعی و پراکسیس طبیعی» یا «کار – مبارزه – عبادت» میتواند راهگشای ما در این عرصه باشد، چراکه کار بزرگی که پیامبر اسلام در این رابطه کرد این بود که تلاش میکرد در عرصه پراکسیس اجتماعی دو پراکسیس باطنی و طبیعی به انجام برساند.
پر واضح است که اگر پیامبر اسلام به جای محور قرار دادن پراکسیس اجتماعی، پراکسیس باطنی محور قرار میداد گرفتار همان ورطه هولناک صوفیسم و تصوف در تاریخ اسلام میشد. همچنین اگر پیامبر اسلام کار یا پراکسیس طبیعی را محور قرار میداد، گرفتار همان رویکرد مکانیکی و اکونومیستی میشد که جنبش چریکی ایران در دهه 50 گرفتار آن شدند.
بنابراین تنها راهی که برای جنبش پیشگام مستضعفین ایران در این عرصه باقی میماند اینکه جهت کادرسازی و پرورش نیرو با تاسی از راه پیامبر اسلام و علامه محمد اقبال لاهوری بر پایه محور قرار دادن پراکسیس اجتماعی دو مؤلفه پراکسیس باطنی و پراکسیس طبیعی و تشکیلاتی در دو عرصه افقی و عمودی به صورت کنکرت و مشخص حرکت نماید.
«بسم الله الرحمن الرحیم - سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکیمُ - یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ - کبُرَ مَقْتًا عِنْدَ اللَّهِ أَنْ تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ - إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ - وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِقَوْمِهِ یا قَوْمِ لِمَ تُؤْذُونَنِی وَقَدْ تَعْلَمُونَ أَنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ فَلَمَّا زَاغُوا أَزَاغَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ - وَإِذْ قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ - وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ الْکذِبَ وَهُوَ یدْعَی إِلَی الْإِسْلَامِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ - یرِیدُونَ لِیطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کرِهَ الْکافِرُونَ - هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَدِینِ الْحَقِّ لِیظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کلِّهِ وَلَوْ کرِهَ الْمُشْرِکونَ - یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّکمْ عَلَی تِجَارَةٍ تُنْجِیکمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِیمٍ - تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِکمْ وَأَنْفُسِکمْ ذَلِکمْ خَیرٌ لَکمْ إِنْ کنْتُمْ تَعْلَمُونَ - یغْفِرْ لَکمْ ذُنُوبَکمْ وَیدْخِلْکمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاکنَ طَیبَةً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِک الْفَوْزُ الْعَظِیمُ - وَأُخْرَی تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ - یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا کونُوا أَنْصَارَ اللَّهِ کمَا قَالَ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ لِلْحَوَارِیینَ مَنْ أَنْصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ فَآمَنَتْ طَائِفَةٌ مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ وَکفَرَتْ طَائِفَةٌ فَأَیدْنَا الَّذِینَ آمَنُوا عَلَی عَدُوِّهِمْ فَأَصْبَحُوا ظَاهِرِینَ – به نام خداوندی که بر همه وجود رحمان است و بر انسان رحیم هم میباشد - تمام هستی در خداوند به سوی خداوند شناور و در حرکت میباشند چراکه او خدای عزیز و حکیم است - ای کسانی که ایمان آوردهاید، چرا بین گفتهها و عمل شما دوگانگی وجود دارد - آگاه باشید ک هدوگانگی بین قول و عمل شما باعث خشم خداوند میگردد - برعکس دوستان خداوند کسانی هستند که در چارچوب توحید نظر و عمل آنها در مبارزه در راه او مانند بنیانی پولادین میباشند – مانند دوگانگی قوم موسی با موسیان زمانیکه موسی به آنها گفت هان ای قوم چرا مرا آزار میدهید با اینکه میدانید که من فرستاده خداوند به سوی شما هستم. این طبیعی است که وقتی قومی خود از راه منحرف میشوند، در ادامه آن خداوند هم دلهایشان را منحرف میکند، چراکه خداوند فاسقین را هدایت نمیکند - همچنین مانند دوگانگی قوم عیسی بن مریم آن وقتی که به بنیاسرائیل گفت: من فرستاده خداوند به سوی شما هستم و تورات موسی را تصدیق میکنم و به آمدن رسولی بعد از خودم که نامش احمد است بشارت میدهم ولی قوم در واکنش به عیسی بن مریم وقتی بینات خود را عرضه کرد گفتند این سحری آشکار است - راستی چه کسی ستمکارتر است از کسی که بر خداوند دروغ میبندد با اینکه به سوی اسلام دعوت میشوند و البته خداوند ستمکاران را هدایت نخواهد کرد - آنها گمان میبرند که میتوانند نور خدا را با دهانهایشان خاموش کنند در صورتی که خداوند تمام کننده نور خود میباشد هر چند که کافران کراهت داشته باشند - خداوند کسی است که رسولش را برای هدایت و دین حق فرستاد تا دین حق را بر همه ادیان کفر غلبه دهد هر چند مشرکین کراهت داشته باشند - ای کسانی که ایمان آوردید آیا میخواهید شما را بر تجارتی راهنمائی کنم که حاصلش نجات از عذاب دردناک باشد؟ - آن تجارت این است که به خداوند و رسولش ایمان آورید و در راه خداوند با جان و مالتان مبارزه کنید این برای شما خیر است اگر بدانید - چراکه باعث میشود تا گناهانتان آمرزیده و وارد جناتی بشوید که از زیر درختانش نهرها روان و مساکنی طیب در باغهای عدن و جاودانه دارد و این برای شما رستگاری عظیم خواهد بود -و البته نصرت و فتح مورد علاقه شما نزدیک است پس بشارت بده مؤمنین را - ای کسانی که ایمان آوردید از یاران خداوند باشید همان طوری که عیسی بن مریم به حواریین خود گفت از شما کیست که مرا یاری نماید؟ حواریین گفتند ماییم انصار خدا پس طائفهای از بنیاسرائیل ایمان آوردند و طایفهای کافر شدند و ما آنانی را که ایمان آوردند علیه دشمنانشان یاری کردیم در نتیجه نیرومند و غالب شدند» (سوره صف).
شرح لغات:
«سَبَّحَ - شناوری در آب و هوا»، «مَقْتً – خشم شدید»، «صَفًّ – چند نفر که در خطی مستقیم قرار گرفته باشند»، «بُنْیانٌ – بناء»، «مَرْصُوصٌ - ساختمانی که از سرب ساخته شده باشد»، «زَاغُوا و أَزَاغَ – انحراف از حق و رفتن به سوی باطل»، «اطفاء – که مصدر فعل یطفوا است به معنای خاموش کردن نور است».
پایان