تفسیر سوره جمعه

تبیین دینامیزم بعثت پیامبر اسلام از منظر قرآن – قسمت سوم

 

6 - بعثت نظری و بعثت عملی پیامبر اسلام در بستر بعثت انسانی و اجتماعی و تاریخی او انجام گرفت:

ابن خلدون در «مقدمه تاریخ» خود برای پیامبر اسلام معتقد به دو معجزه است، یکی قرآن، دوم الفت و هم بستگی بین قبائل اعراب بادیه نشینی عربستان که گاها بر سر چرای شترهای یک قبیله در مراتع قبیله دیگری، چهل سال با هم می‌جنگیدند و خون یکدیگر را به ناحق می‌ریختند. البته خود قرآن هم در سوره قریش به تبیین این معجزه پیامبر اسلام می‌پردازد و آنچنانکه در سوره قریش مطرح شده است، ره‌آورد پیامبر اسلام برای قبائل اعراب بادیه نشین مفهوم خداوند بود، نه تجربه خداوند، چراکه تمامی اعراب بادیه نشین تجربه خداوند را داشتند اما تفسیر غیر پیامبرانه این تجربه خداوند بود که آن‌ها را گرفتار بت پرستی کرده بود و از آن که این بت‌ها هر کدام مادیت و تبلور همان خدای تجربی و شخصی خودشان بود، در نتیجه در قبائلی که نظام اریستوکراسی حاکم بود و تنها یک فرد به عنوان نماینده تمام قبیله مطرح بود و همه قبیله مادیت اجتماعی خود را در فرد او می‌دیدند، بت پرستی امری طبیعی بود و بت هر قبیله به علت اینکه مادیت برونی رئیس قبیله بود با بت قبیله دیگر متضاد و در جنگ بود، چراکه وقتی خداوند زمینی یا ارباب مردم با هم در جنگ و نزاع باشند، خدایان آسمان نیز به تبع این خداوندان متضاد زمینی با هم در نزاع و در جنگ می‌باشند و همین جنگ خداوندان زمینی و آسمانی بود که باعث ضلالت و گمراهی قبایل بادیه نشین اعراب شده بود.

کار بزرگی که پیامبر اسلام جهت الفت بین این قبائل متخاصم کرد این بود که مفهوم خدای واحد را جایگزین آن خدایان متخاصم کرد و توسط این مفهوم جدید خداوند بود که الفت در بین این قبائل متخاصم ایجاد شد.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ لِإِیلَافِ قُرَیشٍ - إِیلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّیفِ - فَلْیعْبُدُوا رَبَّ هَذَا الْبَیتِ - الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ – به نام خداوندی که بر همه هستی رحمان است بر انسان رحیم هم می‌باشد - برای اینکه بین دسته‌های قبیله قریش الفت برقرار شود و این الفت در حرکت‌های زمستان و تابستان آن‌ها سایه افکند باید این وحدت و الفت توسط اعتقاد به خداوند کعبه حاصل شود همان اعتقادی که شما را از استبداد و استثمار یکدیگر هم ایمن نگه می‌دارد» (سوره قریش).

بنابراین پیامبر اسلام بر پایه ارائه مفهوم جدید خداوند، بعثتی در فرهنگ و اخلاق و اندیشه و جامعه آن‌ها بوجود آورد و آبشخور همه حرکت‌ها و اندیشه‌ها و اعمال و رفتار و ادعاهای و گفته‌های پیامبر اسلام، برگشت پیدا می‌کرد به همین مفهوم یا تئوری جدید پیامبر از خداوند. به همین دلیل در کلیه سوره‌های قرآن که تنظیم آیات آن توسط خود پیامبر اسلام انجام گرفته است منهای شروع سوره‌ها که با «بسم الله الرحمن الرحیم» می‌باشد تحت آیه و آیاتی این تئوری جدید یا مفهوم جدید از خداوند به شکلی مطرح شده است و اصلا شاید بهتر این باشد که بگوئیم پیامبر اسلام اصلا غیر از این تئوری جدید از خداوند برای بشریت عصر و بعد از خودش ره‌آورد و دستاورد جدیدی نیاورده است، چراکه ریشه و آبشخور نهائی هر چه پیامبر اسلام در کلام و عمل و گفته و کرده خود آورده است، بازگشت پیدا می‌کند به همین تئوری نو قرآن و پیامبر اسلام از خداوند.

لذا تا آن زمانی که ما این تئوری جدید و مفهوم نو پیامبر اسلام را از خداوند فهم نکنیم نه تنها توان شناخت قرآن و اسلام و پیامبر نخواهیم داشت اصلا هیچگونه تبیین و تفسیر و تشریح و تغییرات فردی و اجتماعی و تاریخی پیامبر اسلام را نمی‌توانیم، فهم کنیم و به همین دلیل در 5 آیه اول سوره علق که همان پنج آیه اولی است که در غار حرا بر پیامبر نازل شد و با این پنج آیه بود که بعثت فردی و اجتماعی و تاریخی پیامبر اسلام کلید خورد، امر به خوانش و اعلام این تئوری جدید و این مفهوم جدید از خداوند می‌کند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ - اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ - خَلَقَ الْإِنْسَانَ مِنْ عَلَقٍ - اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ - الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ - عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یعْلَمْ – به نام خداوندی که بر همه هستی رحمان است بر انسان رحیم هم می‌باشد - ای پیامبر تئوری و مفهوم جدید خودت از خداوند را بخوان - همان خداوندی که هم رب است و هم خالق وجود و هستی است - همان خداوندی که هم خالق انسان است و هم پرورش دهنده انسان با علم و قلم می‌باشد» (سوره علق – آیه 1 تا 5).

بنابراین اگر می‌بینیم که هم در آغاز سوره‌های قرآن و هم در بین سوره‌های قرآن پیامبر اسلام به تکرار به توصیف خداوند می‌پردازد، این تکرار برای تعظیم و تجلیل و تکریم نیست بلکه بالعکس قرآن و پیامبر اسلام می‌خواهد این حقیقت را برای انسان‌ها متذکر شود که ریشه و آبشخور همه تبیینات، تفسیرها، تشریح‌ها، احکام، اخلاق، عقاید، اعمال و رفتار همین تئوری جدید از خداوند است؛ لذا تا زمانی که ما این تئوری و مفهوم جدید از خداوند قرآن و پیامبر اسلام را فهم نکنیم، نمی‌توانیم جوهر تبیینات و تفسیرها و تعریف‌ها و اعمال و احکام و عقاید اسلام را فهم کنیم و شاید بهتر این باشد که بگوئیم اگر ما تئوری و مفهوم جدید خداوند قرآن و پیامبر را از آیات قرآن خارج و جدا کنیم، ستون این خیمه برداشته می‌شود و تمامی این ساختمان ویران خواهد شد.

به عبارت دیگر تنها دستاورد 15 ساله فاز حرائی پیامبر اسلام جز کسب این تئوری جدید و مفهوم جدید خداوند چیز دیگری نبوده است و تنها عاملی که باعث شد تا پیامبر اسلام توسط تجربه وجودی و نبوی خود با سرچشمه وحی اتصال پیدا کند همین فهم جدید مفهوم خداوند و تئوری جدید خداوند بوده است و لذا در این رابطه بود که پیامبر اسلام منهای آیات قرآن کوشید تا توسط دو پروژه حج و نماز به صورت یومیه و سالانه این تئوری جدیدش از خداوند را وارد وجدان فردی و اجتماعی و تاریخی انسان‌ها بکند و اصلا فلسفه نماز و حج چیزی جز این نبوده و نیست جز اینکه پیامبر اسلام تلاش کرده تا توسط این دو پروژه مفهوم و تئوری جدیدش از خداوند را به نسل‌های آینده و نسل زمان خودش آموزش دهد و شاید بهتر این باشد که بگوئیم گوهر نماز و حج، نمایش عملی تئوری جدید پیامبر از خداوند عالمیان می‌باشد.

بنابراین اگر نماز و حج نتواند خود ما و جامعه ما را با آن تئوری جدید از خداوند آشنا بکند، نمی‌تواند فونکسیون مثبتی در زندگی فردی و اجتماعی ما داشته باشد؛ لذا در این رابطه است که در سوره جمعه که موضوع این سوره آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم بعثت پیامبر اسلام در عرصه‌های فردی، اجتماعی، تاریخی، فرهنگی، اخلاقی و... می‌باشد، ابتدا با بیان؛ «یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ» پیامبر به ارائه تئوری جدیدش از خداوند می‌پردازد و در دل این تئوری جدید یا مفهوم جدید از خداوند تمام هستی و آنچه که در آسمان و زمین است در همین یک آیه تبیین وجودی و فلسفی می‌کند و پس از آن در آیه دوم «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» به تبیین موضوع بعثت پیامبر اسلام می‌پردازد.

نکاتی که در این آیه دوم سوره جمعه قرآن در تبیین بعثت پیامبر اسلام بر آن تکیه می‌کند، عبارتند از:

الف – آنچنانکه علامه محمد اقبال لاهوری می‌گوید، هدف اصلی بعثت انبیاء تفسیر روحانی از جهان و وجود می‌باشد.

«بشریت امروز به سه چیز نیازمند است:»

1 - تعبیری روحانی از جهان.

2 - آزادی روحانی فرد.

3 - اصول اساسی و دارای تاثیر جهانی که تکامل اجتماع بشری را بر مبنای روحانی توجیه کند. شک نیست که اروپای جدید دستگاه‌های اندیشه‌ای و مثالی در این رشته‌ها تاسیس کرده است ولی تجربه نشان می‌دهد که حقیقتی که از راه عقل محض به دست می‌آید نمی‌تواند آن حرارت اعتقاد زنده‌ائی را داشته باشد که تنها با الهام شخصی حاصل می‌شود به همین دلیل است که عقل محض چندان تاثیری در نوع بشر نکرده است در صورتی که دین پیوسته ما به ارتقای افراد و تغییر شکل جوامع بشری بوده است سخن مرا باور کنید که اروپای امروز بزرگ‌ترین مانع در راه پیشرفت اخلاق بشریت است از طرف دیگر مسلمانان مالک اندیشه‌ها و کمال مطلوب‌های نهائی مبتنی بر وحیی می‌باشند که چون از درونی‌ترین ژرفنای زندگی بیان می‌شود به ظاهری بودن صوری آن رنگ باطنی می‌دهد برای فرد مسلمان شالوده روحانی زندگی امری اعتقادی است و برای دفاع از این اعتقاد به آسانی جان خود را فدا می‌کند و چون به این فکر اساسی اسلام توجه کنیم که پس از این دیگر وحیی نخواهد رسید که مایه محدودیت آدمی شود بایستی که ما از لحاظ روحی آزادترین مردمان روی زمین باشیم مسلمانان نخستین که تازه از قید اسارت روحی آسیای پیش از اسلام بیرون آمده بودند در وضعی نبودند که به اهمیت واقعی این فکر اساسی متوجه شوند بسیار شایسته است که مسلمانان امروز وضع خود را باز شناسد و زندگی اجتماعی خود را در روشنی اصول اساسی بنا کند و از هدف اسلام که تا کنون به صورتی جزئی آشکار شده آن دموکراسی روحی را که غرض نهائی اسلام است بیرون بیاورد و به کامل کردن و گستردن آن بپردازد (بازسازی فکر دینی در اسلام - فصل اصل حرکت در ساختمان اسلام - ص 203 - س 16).

قرآن در آیه اول سوره جمعه به طرح تفسیر روحانی از جهان می‌پردازد که هدف اصلی بعثت نظری پیامبر اسلام می‌باشد. به عبارت دیگر آنچه از پیوند دو آیه اول و دوم سوره جمعه فهم می‌شود اینکه پیامبر اسلام با تفسیر روحانی از جهان بعثت نظری خود را آغاز کرد و در چارچوب این بعثت نظری بود که پیامبر اسلام به بعثت عملی پرداخت، بنابراین پیامبر اسلام در آرایش مراحل انجام پروژه بعثت معتقد به تقدم بعثت نظری بر بعثت عملی بوده است و در عرصه بعثت نظری معتقد به تفسیر روحانی از جهان بوده است. یعنی شاید بهتر این باشد که بگوئیم بعثت نظری پیامبر اسلام با تفسیر روحانی از جهان آغاز شد که مانیفست تفسیر روحانی از جهان همین آیه اول سوره جمعه می‌باشد «یسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ الْمَلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الْحَکِیمِ»

ب – بنابراین از دیدگاه قرآن و پیامبر اسلام جهت تحقق بعثت عملی به دوا باید توسط بعثت نظری بسترسازی شود و البته بعثت نظری همان بعثت تئوریک یا نوآوری تئوریک می‌باشد.

ج – آنچنانکه قرآن در آیه 157 سوره اعراف در باب هدف بعثت عملی پیامبران ابراهیمی و در راس آن‌ها پیامبر اسلام مطرح می‌کند، هدف بعثت عملی پیامبر اسلام در یک کلمه عبارت بوده است از آزادی، که این آزادی از نگاه قرآن و پیامبر اسلام به دو مؤلفه درونی و برونی تقسیم می‌شود.

«وَیضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیهِمْ... - هدف بعثت عملی پیامبر اسلام این بود که زنجیرها از پای انسان باز کند و فشار و بارها از دوش آن‌ها بردارد» (سوره اعراف – آیه 157).

زین سبب پیغمبر با اجتهاد / نام خود و آن علی مولا نهاد

گفت هر کاو را منم مولا و دوست / ابن عم من علی مولای اوست

کیست مولا آن که آزادت کند /بند رقیت زپایت بر کند

چون به آزادی نبوت هادی است /مومنان را ز انبیا آزادی است

مولوی - مثنوی - دفتر ششم - ص 419 - س 24

بنابراین از نظر قرآن آنچنانکه هدف بعثت نظری پیامبر اسلام تفسیر روحانی از جهان می‌باشد، هدف بعثت عملی پیامبر اسلام آزادی درون و برون انسان‌ها است.

د - بعثت عملی پیامبر اسلام دارای دو مؤلفه بعثت مکی و بعثت مدنی می‌باشد، در بعثت مکی پیامبر اسلام با تکیه بر؛

1 - تلاوت آیات قرآن.

2 – تزکیه اخلاقی.

3 – آموزش کتاب و حکمت می‌کوشید در جامعه بعثت فرهنگی و بعثت اخلاقی ایجاد کند، «یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ...» اما در بعثت مدنی پیامبر اسلام کوشید تا توسط؛

1 – کتاب.

2 - میزان یا ترازو.

3 – حدید یا آهن، بعثت اجتماعی یا جامعه سازی یا مدینه سازی کند.

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ - ما رسولان خود را همراه با دلایل روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان نازل کردیم تا مردم را برای عدالت برشورانند و آهن که در آن نیروی شدید و منافع برای مردم است نازل کردیم تا از عدالت دفاع کنند تا خداوند بداند چه کسانی خدا و پیامبرش در مرحله غیبت یاری می‌کنند آری خداوند هم نیرومند است و هم عزیز است» (سوره حدید - آیه 25).

ه – از آن که هر تبیینی در کادر تئوری انجام می‌گیرد و بدون تئوری انجام تبیین _ چه تبیین فلسفی باشد و چه تبیین علمی و چه تبیین مذهبی - غیر ممکن می‌باشد، لذا برای تبیین جدید از جهان و جامعه و انسان که لازمه و بسترساز تغییر آن‌ها می‌باشد، باید تئوری جدید ارائه گردد، در همین رابطه بعثت متوالی انبیاء ابراهیمی جهت ارائه این تئوری جدید امری ضروری بوده است.

 و – هدف نهائی بعثت عملی پیامبر اسلام بعثت مدنی جهت جامعه سازی بوده است که در آیه 2 سوره جمعه به آن اشاره شده است.

بنابراین ماحصل آنچه که در باب تفسیر دو آیه اول سوره جمعه مطرح کردیم اینکه؛

1 - پیامبر اسلام بر پایه تفسیر روحانی از جهان بعثت نظری خود را آغاز کرد.

2 - پیامبر اسلام توسط بعثت نظری در راستای تحقق بعثت عملی خود بسترسازی کرد.

3 - پیامبر اسلام در عصری و جمعی مبعوث شد که فرهنگ گفتاری بر آن‌ها حاکم بود.

4 - پیامبر اسلام جهت انجام بعثت فرهنگی کوشید با تکیه بر قلم و مرکب و نوشته، فرهنگ گفتاری بشر قرن هفتم میلادی را بدل به فرهنگ نوشتاری بکند.

5 - پیامبر اسلام هدف بعثت عملی خودش را بعثت اخلاقی تعریف می‌کرد.

6 - بعثت اخلاقی پیامبر اسلام در دو مؤلفه بعثت مکی و بعثت مدنی تفکیک می‌شود.

7 - در بعثت مکی پیامبر اسلام تلاش می‌کند تا با تکیه بر سه مؤلفه الف – تلاوت آیات، ب – آموزش حکمت، ج – پرورش تزکیه، بعثت عملی اخلاق فردی را ترویج کند.

8 - در بعثت عملی مدنی پیامبر اسلام تلاش می‌کند تا با تکیه بر سه مؤلفه الف – کتاب، ب – میزان، ج – آهن، بعثت عملی اخلاق اجتماعی که بر قسط و عدالت استوار می‌باشد ترویج کند.

9 - ایجاد وحدت بین قبائل متخاطم اعراب بادیه نشین یکی از فونکسیون‌هائی بود که پیامبر اسلام توسط بعثت عملی و نظری و بعثت فرهنگی، بعثت اخلاقی، بعثت فردی و بعثت اجتماعی توانست به آن دست پیدا کند.

«وَآخَرِینَ مِنْهُمْ لَمَّا یلْحَقُوا بِهِمْ وَهُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ - و انسان‌ها و جوامع دیگری که در آینده چون به این نهضت متصل شوند از همین دستاورد بعثت پیامبر اسلام بهره مند خواهند شد چرا که خداوند عزیز و حکیم می‌باشد» (آیه 3 - سوره جمعه).

در این آیه دامنه بعثت پیامبر اسلام که در آیه اول از بعثت نظری بر پایه تفسیر روحانی از جهان شروع شد و به آیه دوم که بعثت اجتماعی توسط بعثت فرهنگی و بعثت اخلاقی صورت می‌گیرد رسید، به بعثت تاریخی پیامبر اسلام می‌پردازد چراکه با خاتمیت یافتن بعثت پیامبر اسلام لازم می‌شود تا خود این بعثت به صورت تاریخی بتواند تا پایان تاریخ جاری و ساری بشود؛ لذا در این رابطه است که در این آیه استمرار بعثت پیامبر اسلام از بعد از وفات پیامبر اسلام به صورت بعثت تاریخی تبیین می‌کند یعنی آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم بعثت پیامبر اسلام را نباید مانند بعثت عیسی و موسی یک حادثه تاریخی دانست بلکه بالعکس بعثت پیامبر اسلام یک پروسس مستمر می‌باشد که از انتهای زمانی فاز حرا آغاز شد و تا پایان تاریخ ادامه دارد.

البته با پیوند دو آیه دوم و سوم سوره جمعه این حقیقت مشخص می‌شود که بعثت تاریخی پیامبر اسلام به لحاظ تکوینی ریشه در بعثت اجتماعی دارد یعنی پیامبر اسلام توسط بعثت مدنی خود توانست با برپائی مدینه النبی آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی به نقل از علامه محمد اقبال لاهوری می‌گوید توسط متدولوژی الگوی سازی که خاص خود پیامبر اسلام هم در فردسازی و هم در جامعه سازی بوده است، در رابطه با تکوین بعثت تاریخی برای آینده بشریت گام بردارد. البته از نظر پیامبر اسلام مبنای دینامیزم بعثت تاریخی اجتهاد در اصول و اجتهاد در فروع می‌باشد که آنچنانکه علامه اقبال لاهوری می‌گوید در هر دوره‌ائی از تاریخ می‌بایست با تکیه بر «اجتهاد در اصول» و «اجتهاد در فروع» به بازسازی بعثت تاریخی پیامبر اسلام یا اسلام تاریخی بپردازیم.

«ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشَاءُ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ - این فضل خداوند است که نصیب هر که را که بخواهد می‌کند چراکه خداوند را فضل و رحمت نا متن‌هاست» (آیه 4 - سوره جمعه).

در این آیه هم باز با کلمه «ذلک» اشاره به همان موضوع بعثت است که در سه آیه قبل به تفصیل در باب آن صحبت کرد و به خاطر اینکه قرآن موضوع بعثت را امری بزرگ می‌داند در این آیه با کلمه «ذَلِکَ» که اشاره به دور است، مورد اشاره قرار می‌دهد. بنابراین در این آیه بعثت پیامبر اسلام و بعثت پیامبران ابراهیمی را فضل خداوند بر انسان می‌داند چراکه آنچنانکه علامه اقبال در فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام خود ص 145 سطر 1 به بعد می‌گوید: «بعثت پیامبران ابراهیمی و در راس آن‌ها بعثت پیامبر اسلام یک بعثت مکانیکی جدای از حرکت تکامل وجودی نبوده است بلکه بالعکس بعثت پیامبران ابراهیمی و در راس آن‌ها بعثت پیامبر اسلام یک بعثت دینامیکی بوده که در ادامه اصل حیات و هدفداری تکامل وجود تکوین پیدا کرده است از آن که حیات در منزل انسان دچار تحول کیفی شد و با پیدایش و تکوین عقل استقرائی در انسان، دیگر استمرار تکامل در چارچوب غریزه و قوه مانند پدیده‌های ماقبل انسان امکان پذیر نبود. بعثت انبیاء ابراهیمی به صورت دینامیکی در ادامه اصل حیات و هدفداری پروسس تکامل وجود وارد چرخه هدایتگری شد و از این مرحله بود که تکامل انسان و اجتماع انسانی از گردونه غریزه وارد گردونه عقل و آگاهی و شناخت شد که در این آیه قرآن بعثت پیامبران ابراهیمی و در راس آن‌ها پیامبر اسلام را به صورت فضل خداوند مطرح می‌کند، چراکه برعکس هدایتگری غریزی وجود ما قبل انسان که صورت جبری و غیر اختیاری داشت، در مرحله پیدایش و تکوین انسان با تکوین پدیده اختیار در انسان هدایتگری معلول بعثت انبیاء ابراهیمی صورت اختیاری پیدا کرد، لذا تنها انسان‌ها و جوامعی می‌توانند از هدایتگری بعثت انبیاء ابراهیمی و بعثت فردی و اجتماعی و تاریخی پیامبر اسلام برخوردار شوند که با آگاهی و انتخاب خود آن را اختیار کرده باشند.»

«مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا به آیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ - مثل آنانی که تورات بر آن‌ها تحمیل شد اما به تورات عمل نکردند به مثال الاغی شبیه‌اند که کتاب‌ها بر آن بار شده ولی خود حیوان هیچ آگاهی از معارف و حقایق آن کتاب‌ها ندارد آری قومی که مثل حالشان این است که آیات خدا را تکذیب کردند بسیار مردمی بدی هستند و خدا هرگز ستمکاران را رهبری نخواهد کرد» (آیه 5 - سوره جمعه).

در این آیه پس از اینکه در چهار آیه قبل سوره جمعه موضوع پس از اعلام تئوری جدید خداوند با بعثت پیامبر اسلام آغاز شد و به تبیین موضوع بعثت پیامبر اسلام در عرصه بعثت فردی، بعثت اجتماعی، بعثت تاریخی، بعثت فرهنگی و بعثت اخلاقی پرداخت و در ادامه در آیه 5 بعثت پیامبر اسلام را یک بعثت دینامیکی در ادامه حیات و هدفداری وجود دانست و با بعثت مکانیکی پیامبران غیر ابراهیمی مرزبندی کرد و مبنای بعثت دینامیکی پیامبر اسلام را بر بستر اختیار و انتخاب انسانی دانست، در این آیه به رابطه بعثت انبیاء ابراهیمی و در راس آن‌ها بعثت پیامبر اسلام با موضوع خودآگاهی می‌پردازد چراکه آنچنانکه علامه اقبال لاهوری در فصل روح فرهنگ و تمدن اسلامی کتاب بازسازی فکر دینی در اسلام ص 145 س 21 می‌گوید:

«پیامبر اسلام میان جهان قدیم و جهان جدید ایستاده‌اند تا آنجا که بعثت پیامبر اسلام به منبع الهام مربوط می‌شود به جهان قدیم تعلق دارد ولی از آن که پای محتوای وحی قرآن در میان می‌آید بعثت پیامبر اسلام متعلق به جهان جدید می‌شود چراکه در مرحله بعثت پیامبر اسلام پروسس حیات و تکامل در وحی پیامبر اسلام برعکس وحی پیامبران ابراهیمی ماقبل او منابع دیگری از معرفت کشف می‌کند که شایسته خط سیر جدید آن است ظهور ولادت اسلام که آرزومندم چنانکه دلخواه شما است برای شما مجسم کنم ظهور ولادت عقل برهان استقرائی است.»

به این دلیل از آن که بعثت پیامبر اسلام توسط چند منبعی شدن معرفت بشری توسط قرآن و تولد عقل برهان استقرائی بشر همراه شد، پیامبر اسلام بشریت را از مرحله تکلیفی گذشته وارد مرحله عقلانی و اختیار و خودآگاهی کرد، این امر باعث گردید تا خودآگاهی به عنوان کلید واژه پیوند با بعثت پیامبر اسلام مطرح شود. در این رابطه در آیه 5 سوره جمعه با ذکر یک مثال و تشبیه قوم موسی که در بلاهت بارها در قرآن به خصوص در سوره بقره و قضیه گوساله پرستی آن‌ها، از آن‌ها سخن رفته است به ذکر رابطه خودآگاهی با بعثت پیامبر اسلام می‌پردازد.

در مثال فوق در این آیه قرآن رابطه پیام با فقدان خودآگاهی در مخاطب به داستان خری تشبیه می‌کند که این خر کتاب‌های وافر بر خود بار کرده ولی به علت اینکه تنها کار او بارکشی است هیچگونه خودآگاهی به محتوای این کتاب‌ها ندارد و تنها آن‌ها را به صورت بار حمل می‌کند. در ادامه همین مثال این آیه است که قرآن وضعیت کسانی که به تکذیب بعثت پیامبر اسلام می‌پردازند به همین خر کتاب بر دوشی که نسبت به محتوای کتاب‌ها خودآگاهی ندارند، تشبیه می‌کند که خود این نشان می‌دهد که عدم برخورد با وحی پیامبر اسلام توسط خودآگاهی از نظر قرآن به مثابه تکفیر آیات تعریف می‌شود که آنچنانکه در پایان آیه 5 شاهد هستیم قرآن این‌ها را ظالمین هم می‌داند.

ادامه دارد