سلسله درسهای قرآنشناسی - درس نوزدهم - تفسیر سوره حدید
سوره حدید مرامنامه حرکت جامعهسازانه مدنی پیامبر اسلام – قسمت اول
الف – هدف مرامنامه و اساسنامه و برنامه حرکتی
هر حرکت هدفدار دیسیپلیندار اجتماعی و تاریخی و انسانی جهت نظاممند کردن نظری و عملی کوتاه مدت و درازمدت خود نیازمند ارائه مرامنامه و اساسنامه حرکتی میباشند تا توسط این مرامنامه و اساسنامه هواداران و اعضاء و پیروان آن حرکت قبل از جذب به آن حرکت، بتوانند چارت و چارچوب نظری و عملی آن حرکت به صورت کپسولی و آرایش یافته و روتین جهت مطالعه و اظهار نظر و قبول و ایمان و اعتقاد به آن حرکت در اختیار داشته باشند، این چارت و چارچوب و نمای کپسولی نظری و عملی آن حرکت تحت عنوان مرامنامه و اساسنامه آن حرکت یا آن تشکیلات یا آن حزب و سازمان نامیده میشود.
البته بین مرامنامه و اساسنامه به لحاظ ترمولوژی تفاوتی وجود دارد چراکه مرامنامه دلالت بر چارت و چارچوب نظری آن حرکت میکند، در صورتی که اساسنامه دلالت بر چارت و چارچوب عملی یا سازمانی یا تشکیلاتی آن حرکت میکند؛ لذا در این رابطه است که ما در مرامنامه هر حرکتی ابتدا باید جهانبینی آن حرکت مشاهده کنیم و پس از جهانبینی برنامه درازمدت و استراتژی تحقق آن برنامه درازمدت باید تبیین شود. در اساسنامه هر جریانی - با توجه به اینکه موضوع آن برعکس مرامنامه که نظری میباشد - مضمون عملی دارد لذا این امر باعث میگردد که در اساسنامه محورهای کلی تاکتیکی و تشکیلاتی تبیین گردد. پس از تبیین مرامنامه و اساسنامههای حرکتی است که در عرصه نهادسازی ما به تبیین آئیننامههای تشکیلاتی و نهادی به صورت کنکریت میپردازیم.
طبیعی است که از چنین منظری به مرامنامه و اساسنامه و آئیننامه نگاه کردن مرامنامه هر حرکتی به عنوان شناسنامه آن حرکت تعریف میشود لذا هر حرکتی جهت شناسنامهدار شدن خود مجبور است که مرامنامه حرکت خود را قبل از پیروزی و کسب قدرت ارائه دهد تا هواداران حرکت بتوانند قبل از انتخاب آن حرکت، شناختی کلی از آن حرکت داشته باشند تا انتخاب آنها صورت تکلیفی و فتوائی نداشته باشد بلکه آگاهانه و با شناخت انجام گیرد.
برای مثال اگر ما به انقلاب ضد استبدادی بهمن 57 مردم ایران توجه کنیم پروسه تکوین این انقلاب دارای دو مرحله یا دو فاز بود. فاز اول زمانی بود که جنبش اجتماعی مردم ایران به صورت خودجوش بدون رهبری سیاسی در جریان بود و تا مهرماه 57 ادامه داشت و این جنبش اجتماعی با سرعت رو به اعتلائی که داشت در این مدت توانسته بود تمامی شاخههای جنبش کارگری، جنبش دانشجوئی و جنبش دموکراتیک را تحت هژمونی خود درآورد ولی از آنجائیکه این جنبش اجتماعی و زیرمجموعه آن جنبش کارگری و جنبش دانشجوئی و دموکراتیک ایران به علت غیبت جنبش سیاسی از توان تشکیلاتی جهت هدایتگری این جنبش فراگیر برخوردار نبودند بستری جهت موج سواری تشکیلات سنتی روحانیت تحت هژمونی خمینی در مرحله دوم تکوین این انقلاب از مهر ماه 57 تا بهمن 57 که انقلاب به پیروزی رسید فراهم شد.
لذا با تثبیت هژمونی خمینی و روحانیت در فاز دوم این حرکت و انقلاب ضد استبدادی مصیبتی که مهمتر از مصیبت موج سواری خمینی و روحانیت بر این انقلاب وارد شد، اینکه این هژمونی موج سوار انقلاب هیچگونه برنامه عملی و نظری جهت هدایتگری انقلاب نداشت. مانیفست نظری و عملی روحانیت و خمینی در خصوص شناخت ایده و عقیده عملی و نظری آنها کتاب «ولایت فقیه» خمینی بود که محتوای این کتاب یک سلسله سخنرانیهای بود که خمینی در حوزه نجف مطرح کرده بود و جلال الدین فارسی نوارهای سخنرانی خمینی را پیاده کرده و با قلم خودش این کتاب را به نگارش درآورده بود. خواندن این کتاب برای هر کس که بخواهد به فقر تئوری جامعه ما در عرصه انقلاب بهمن 57 تا امروز آشنا شود یک امر واجب است چراکه خمینی در این کتاب به جای اینکه مرامنامه و اساسنامه و برنامه آینده حرکت خودش را به جامعه و تاریخ معرفی کند با صراحت میگوید که فقه حوزه در طول هزار سال گذشته تمام برنامههای عملی و نظری این انقلاب را تدوین کرده است و ما پس از سوار شدن بر قدرت در ایران فقط نیازمند به چند تا آئیننامه داخلی هستیم و بر پایه این پلاتفرم بود که عکس او توسط تودههای شهر و روستای ایران در نیمه دوم سال 57 بر سطح ماه قرار گرفت و شعار مردم ایران در آن تاریخ این شد که «به کوری چشم شاه عکس امام تو ماهه» و با این شعار بستر تثبیت هژمونی خمینی بر انقلاب ضد استبداد 57 فراهم گردید.
البته این رویکرد نه تنها مختص خمینی بود بلکه حتی بزرگترین نظریه پردازان اسلام فقاهتی امثال مرتضی مطهری تا لحظه مرگ به این رویکرد فقاهتی اعتقاد داشتند و فقه حوزه را پلاتفرم کامل جهت انجام تمام امور فردی و اجتماعی مسلمین میدانستند و میدانند؛ لذا از نظر خمینی سال 57 به غیر از چند تا آئیننامه داخلی وزارتخانهها سردمداران از راه رسیده هیچ کمبودی در فقه حوزه برای اداره کشور ایران در قرن بیست و یکم نداشتند. مطابق این نگرش خمینی و روحانیت از راه رسیده بود که دیدیم از سال 57 به موازات اینکه بر حرکت مردم جهت کسب قدرت سوار میشدند راهی جز این نداشتند که به تکلیف و فتوا به جای آگاهی و برنامه و انتخاب پناه ببرند و انقلاب تکلیفی و فتوائی، جانشین انقلاب برنامهائی شد که خروجی نهائی این حرکت خمینی به آنجا رسید که زمانی که در سال 58 قدرت را در دست گرفت جهت ارائه برنامه اقتصادی و سیاسی برای نجات مردم فقیر ایران که از داغ فقر اقتصادی و استبداد پهلوی قیام کرده بودند، با زبان خودش به مردم رسما اعلام که «اقتصاد مال خرها است» - و در بستر «اقتصاد خرها» بود که خمینی توانست نظام سیاسی ولایت مطلقه فقاهتی را جایگزین نظام سیاسی توتالیتر پهلوی بکند و در چارچوب این نظام «اقتصادی مال خرها» و نظام سیاسی ولایت مطلقه فقاهتی است که 36 سال است که جامعه ما با تکلیف و فتوا دنبال نخود سیاه روانه میباشند و شعار این ملت مظلوم این شده که «سال به سال دریغ از پارسال» و امروز پس از 36 سال رشد اقتصادی این کشور که تنها در دوران 8 ساله احمدی نژاد بیش از 800 میلیارد دلار فقط فروش نفت خام داشته است، منفی 6% میباشد. در صورتی که همسایه ما ترکیه بدون نفت و گاز رشد اقتصادی 10% دارد و جزء 20 اقتصاد بزرگ جهانی میباشد.
البته در کنار این رشد منفی منهای 6% باید از رکود تورمی این اقتصاد و تورم بالای 40% و روند بیکاری به خصوص در بین تحصیل کردهها که در برخی از مناطق تا 50% میرسد و در کنار آن فساد، دزدی، رانت خواری، اعتیاد و ناهنجاریهای اجتماعی بر شمرد. به طوری که رقم مطالبات معوقه بانکی طبق آمار بانک مرکزی صد هزار میلیارد تومان میباشد و از این مطالبات 70% آن در اختیار 10% نور چشمیها میباشد که کوچکترین رقم دزدی اعلام شده آنها سه هزار میلیارد تومان یعنی دو برابر کل تولید ناخالص ملی کشور در زمان پهلوی میباشد. البته طبق گفته وزیر کار دولت یازدهم سونامی 5/6 میلیون بیکار تحصیل کرده هم در 4 سال آینده در راه است و طبق گزارش مرکز آمار ایران نرخ بیکاری کل کشور در سال 92 به میزان 4/10% رسید و نرخ بیکاری جوانان 24 سال تا 30 سال 24% میباشد و نرخ بیکاری زنان ایران طبق گفته مسعود نیلی مشاور دولت یازدهم به رقم نجومی 43% رسیده است و طبق اعلام وزیر کار 45% تحصیل کردگان ایران بیکار میباشند و رقم رسمی تعداد بیکاران ایران 2/5 میلیون نفر میباشد و باز این در حالی است که پس از 36 سال طبق گفته علی باقرزاده معاون وزیر آموزش و پرورش و رئیس سازمان نهضت سوادآموزی تعداد بیسوادان ایران هم اکنون 20 میلیون نفر میباشد و از 4 میلیون معتاد شناسنامهدار رسمی فقط 6300 نفر آنها دانش آموزان مدارس تهران میباشند و این در شرایطی است که خامنهائی جهت رقابت سیاسی با کشورهای سنی مذهب منطقه، هَوس جمعیت 150 میلیون نفری در سر میپروراند در حالی که 34% خانوارهای ایرانی به علت فقر و بیکاری و تورم و رکود، خانواده تک فرزندی دارند.
سوالی که در اینجا مطرح میشود اینکه چرا کشوری که بیش از نیمی از جمعیت 75 میلیونی آن زیر 30 سال میباشند و بیش از 20 میلیون تحصیل کرده دارد و تنها در عرض 8 سال بیش 800 میلیارد دلار فقط نفت خام فروخته است امروز در مرداب گاو خونی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی گرفتار شده است؟ در یک کلام به این دلیل که در سال 57 این مردم میدانستند چه نمیخواهند، اما نمیدانستند چه میخواهند؟ لذا از حاکمین بر موج سوار شده نپرسیدند که شما که «اقتصاد را مال خرها» میدانید، با کدام نظام اقتصادی و نظام سیاسی و نظام حقوقی میخواهید این جامعه را به آرمان فقاهتی خود برسانید؟
اگر قبل از اینکه عکس آنها را به سطح ماه ببرند سوال میکردند که مرامنامه و برنامه شما کدام است؟ و با نگاه برنامهائی، به آنها نگاه میکردند امروز جامعه ما گرفتار این منجلاب و بدبختی نبود. هدف ما از طرح این نمونه آن بود تا با طرح این مثال بتوانیم جایگاه مرامنامه و اساسنامه و برنامه حرکتی مطرح کنیم و این حقیقت را تبیین نمائیم که هر حرکتی نظاممند و هدفدار باید به صورت برنامهائی پیش برود و لازمه پیشرفت برنامهائی حرکت آن است که آن حرکت قبل از سوار شدن بر اریکه قدرت چارچوب و چارت حرکت نظری و عملی خود را توسط مرامنامه و اساسنامه و برنامه نظام اقتصادی، نظام سیاسی و نظام حقوقی مورد نظر خود را برای هواداران خود روشن کنند تا کسانی که میخواهند پیرو حرکت آنها بشوند، با دیدی آگاهانه و روشن، آن حرکت را انتخاب کنند نه اینکه در چارچوب تکلیف و فتوا بخواهند انتخاب کنند و حرکت نمایند.
ب – شان نزول سوره حدید
سال پنجم و ششم هجری سختترین سالهای حرکت 23 ساله پیامبر اسلام بوده است، چراکه در سال پنجم و ششم هجری هویت حرکت جامعهسازانه پیامبر اسلام برای همه اعراب عربستان تقریبا تثبیت شده بود و صف آرائی بین نیروهای موافق و مخالف یا مومن و کافر به این حرکت در عرصه اجتماعی به اوج خود رسیده بود آنچنانکه در سال ششم هجری پیامبر اسلام 28 جنگ و لشکرکشی داشت که از مهمترین آنها جنگ جندق یا احزاب بود که در این جنگ آنچنانکه خود پیامبر فرمود کل جریانهای کافر به حرکت پیامبر اسلام در شبه جزیره عربستان متحد به جنگ با مومنین به حرکت پیامبر اسلام آمده بودند که جمع کل مومنین به حرکت پیامبر اسلام در آن زمان حداکثر مردم مدینهالنبی بود که در برابر جمعیت و تجهیزات آنها رقمی نبودند. به همین دلیل سختترین دوران زندگی و مرحله هدایتگری پیامبر اسلام سال پنجم و ششم هجری بود.
البته صلح حدیبیه هم در همین زمان انجام گرفت لذا پیامبر اسلام به عنوان یک فرمانده و یک رهبر و یک مدیر و یک ایدئولوگ و تئوریسین وظیفه داشت تا این حرکتی که خود بنیانگذار آن بود و دوران تاسیس خود را سپری میکرد از آن تند پیچ استخوان سوز تاریخی عبور دهد. البته چنین نپنداریم که پیامبر اسلام در آن زمان صاحب دولت و دستگاه حکومت و تشکیلات اداری و سیاسی بوده است تا توسط آن اهرم بتواند در این رابطه حرکت کند، هرگز در جامعهائی که در طول شش سال توسط پیامبر اسلام در یثرب با تکیه بر مهاجر و انصار تکوین پیدا کرده بود هیچگونه دولت و نهاد دولتی اعم از نظامی و انتظامی و اداری تکوین پیدا نکرده بود و پیامبر اسلام تنها توسط نهادسازی اجتماعی و مذهبی میکوشید به رتق و فتق امور بپردازد و توسط همین نهادهای اجتماعی از مردم عادی لشکر موقت تهیه کند و بیش از 74 لشکرکشی در طول 7 سال بکند و با همین نهادهای اجتماعی و مذهبی تدارکات و امور لجستیکی 74 لشکرکشی را تامین نماید و با همین نهادهای اجتماعی به مدیریت معیشت مردم و فقرا و خانوادههای بیسرپرست شهدای جنگ بپردازد و با همین نهادهای اجتماعی امنیت مردم را تامین کند و با همین نهادهای اجتماعی تولید و توزیع جامعه را مدیریت نماید.
البته مهمتر از این همه حجم عظیم بار نظامی، بار تدارکاتی، بار مدیریتی و... که بر دوش شخص شخیص پیامبر اسلام به خصوص در سالهای پنجم و ششم هجری بود، بار خود وحی نبوی پیامبر اسلام بود که علاوه بر اینکه بسترساز حرکت جامعهسازانه پیامبر اسلام در مدینه بود، رسالت تاریخ سازی در چارچوب اسلام تاریخی بر دوش پیامبر اسلام قرار داشت. از آنجائیکه تکوین این اسلام تاریخی برعکس تورات و انجیل - به علت اینکه دارای دینامیزم تکوین بود - این دینامیزم تکوین اسلام تاریخی و وحی نبوی باعث شده بود تا وحی نبوی و اسلام تاریخی پیامبر اسلام در عرصه و چارچوب پراتیک استخوان سوز جامعهسازانه پیامبر اسلام تکوین پیدا کند، لذا در این رابطه است که هرگز نباید مدینهالنبی فقط تغییر نام شهر یثرب توسط پیامبر اسلام برای احترام به پیامبر تلقی کنیم بلکه بالعکس، مدینهالنبی نام جامعهائی است که پیامبر اسلام در طول ده سال حرکت مدنی خود کوشید به عنوان یک جامعه الگوئی و نمونهائی - آنچنانکه شاه ولی الله دهلوی معتقد است - برای بشریت آینده بسازد تا بشریت بعد از پیامبر بداند که اسلام تاریخی پیامبر اسلام یک اسلام جامعهسازانه است نه یک اسلام فردی و صوفیانه، آنچنانکه عبدالکریم سروش و بازرگان پیر در اواخر عمرش معتقد بود و به همین دلیل بود خود پیامبر اسلام خطاب به عبدالله ابن مسعود فرمود «رهبانیه امتی الجهاد - رهبانیه امت من جهاد و مبارزه فی سبیل الله جامعهسازانه امی باشد.»
باری پیامبر اسلام مجبور بود که در راستای این حرکت تاریخ ساز و جامعهسازانه خود در سال پنجم و ششم که اوج اعتلا و حرکت و سختی او بود، چارچوب و مرامنامه حرکت خود را تدوین و تبیین نماید تا توسط آن علاوه بر اینکه بتواند راهی روشن و آگاهانه در برابر هواداران و پیروان خود قرار دهد، مسیری روشن برای آینده خود توسط یک حرکت برنامهای همراه با استراتژی مشخص ترسیم کند. در این رابطه بود که سوره حدید در سال پنجم یا ششم در سختترین دوران حیات و حرکت پیامبر اسلام نازل شد تا توسط آن به تبیین مرامنامه تاریخی پیامبر اسلام برای آینده و برای آیندگان بپردازد. طبیعی است که آنچنانکه در بحث تئوریک مرامنامه و اساسنامه مطرح کردیم در چنین شرایط که بار سنگین فرماندهی و مدیریت جامعه و مدیریت دینامیزم تکوین وحی نبوی در عرصه پراتیک جامعهسازانه کمر پیامبر اسلام را خم کرده بود، آنچنانکه قرآن در این رابطه میگوید:
«أَلَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ - وَوَضَعْنَا عَنْکَ وِزْرَکَ - الَّذِی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ - وَرَفَعْنَا لَکَ ذِکْرَکَ - فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا - إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یسْرًا - فَإِذَا فَرَغْتَ فَانْصَبْ - وَإِلَی رَبِّکَ فَارْغَبْ - ای پیامبر آیا این ما نبودیم که در آن کوران سختیهای استخوان سوز سینه تو را جهت تحمل آن همه سختی گشاده کردیم - و با گشاده کردن سینه تو بار سنگین آن همه سختی بر تو سبک کردیم -همان باری که داشت پشت تو را در هم میشکست - و توسط این مدیریت و تحمل سختیها نبود که نام و شخصیت تو را تاریخی کردیم - پس بکوش پیوسته از دل سختیها آسانی بیرون بکشی - آری از دل سختیها آسانی خلق کن - پس تا فراغت از سختیها پیدا کردی باز هم خود را به دریای سختیها بیفکن - و در عرصه سختیها به طرف پروردگارت حرکت کن» (سوره انشراح آیات 1 تا 8). در چنین عصر و زمانی یعنی در سال پنجم و ششم هجری بود که سوره حدید یکجا بر پیامبر نازل شد.
بی تردید سوره حدید مانند یک نگین در بین آیات و سورههای قرآن از آغاز تا این تاریخ - که بیش از 1400 سال از تاریخ نزول آن میگذرد - میدرخشد و تقریبا تمامی مفسرین قرآن اعم از شیعه و سنی از آغاز تا کنون به این سوره از همان منظر خاص نگاه کردهاند، چراکه:
اولا این سوره به لحاظ موضوعهای مطرح شده، میتوان از آن به عنوان شناسنامه و فهرست کل قرآن یاد کرد چراکه موضوعهائی که در این سوره مطرح شده شامل توحید، نبوت، دنیا و آخرت، انفاق، مومنین و ایمان.
ثانیا چه در عرصه توحید (که 6 آیه اول این سوره به تبیین آن میپردازد) و چه در عرصه انفاق (که 5 آیه سری دوم، از آیه 7 تا آیه 11 این سوره) در باب آن صحبت میکند و چه در 13 آیه سری سوم (آیه 12 تا 24) که رابطه دنیا و آخرت را تبیین میکند و چه 5 آیه آخر ( 25 تا 29) که به تبیین اصل نبوت میپردازد، از محوریترین آیات قرآن در این رابطه میباشد بطوریکه اگر بگوئیم تمامی آیات دیگر قرآن در تبیین و تشریح و تفسیر این آیات محوری قرآن آمده، سخنی به گزاف نگفتهایم. بنابراین در این رابطه است که ما این سوره را به عنوان اعلام مرامنامه حرکت پیامبر اسلام تلقی میکنیم چرا که با یک نگاه کپسولی و اجمالی به این سوره، میتوانیم محورهای مطرح شده در این سوره را اینچنین تبیین کنیم که، در ابتدای این سوره در 6 آیه اول مانند تمامی مرامنامههای کلاسیک قرآن و پیامبر اسلام به طرح تئوری جهانبینی توحیدی میپردازد و در 13 آیه دوم برنامه عملی که از توحید نظری 6 آیه اول استنتاج میکند، مطرح مینماید و در 5 آیه آخر در کادر نبوت پیامبر اسلام در آیه 25 استراتژی حرکت خودش را تبیین مینماید. به عبارت دیگر سه محور جهانبینی و ایدئولوژی یا برنامه عملی و استراتژی، چارچوب این سوره را تشکیل میدهد که این سه محور مبنای هر مرامنامه کلاسیکی میباشد.
ادامه دارد