سلسله درس‌های قرآن‌شناسی - تفسیر سوره حدید

سوره حدید مرامنامه حرکت جامعه‌سازانه مدنی پیامبر اسلام – قسمت چهارم

 

5 - در جهان‌بینی توحیدی فونکسیون خداپرستی و توحید و تقوی و قرآن در انسان به صورت نور مطرح می‌شود. کلمه نور در قرآن دارای جایگاه خاصی است که شاید هیچ کلمه دیگری در دیسکورس قرآن دارای این ظرفیت مظروف نباشد چراکه در گفتمان قرآن از خدا تا صفات انسانی توسط این ترم یا کلمه مطرح می‌شود و دلیل آن هم این می‌باشد که کلمه نور معنای معروفی دارد و آن عبارت است از چیزی که اجسام غیر نور را در جهان برای ما روشن می‌کند یعنی نور چیزی است که تنها به واسطه آن انسان می‌تواند غیر از خود نور همه موجودات دیگر را در جهان توسط آن ببیند. البته خود نور برای ما فی نفسه مکشوف و هویدا می‌باشد و لازم نیست که توسط چیز دیگری ما آن را بشناسیم و به همین دلیل قرآن نور را تنها کلمه‌ائی می‌داند که توسط آن می‌توان خداوند را توصیف وجودی کند چراکه خداوند آنچنانکه قبلا مطرح کردیم از نظر قرآن وجودی محیط بر وجود دارد نه محاط بر وجود. معنی این جمله این است که علت اینکه وجود بر ما تجلی می‌شود به دلیل وجود خداوند است چراکه خود وجود فی نفسه برای ما قابل مشاهده نیست.

عکس روی تو چو در آینه جام افتاد / عارف از خنده می در طمع خام افتاد

حسن روی تو بیک جلوه که در آینه کرد / این همه نقش در آئینه اوهام افتاد

این همه عکس می نقش نگارین که نمود / یک فروغ رخ ساقیست که در جام افتاد

غیرت عشق زبان همه خاصان ببرید / از کجا سر غمش در دهن عام افتاد

دیوان حافظ - دکتر یحیی قریب - ص 172 - س 8

 

آفتاب آمد دلیل افتاب / گر دلیلت باید از وی رومتاب

از وی ار سایه نشانی می‌دهد / شمس هر دم نور جانی می‌دهد

سایه خواب آرد ترا همچون سمر / چون بر آید شمس انشق القمر

خود غریبی در جهان چون شمس نیست / شمس جان باقیست کو را امس نیست

شمس در خارج اگر چه هست فرد / می‌توان هم مثل او تصویر کرد

شمس جان کو خارج آمد از اثیر / نبودش در ذهن و در خارج نظیر

در تصور ذات او را گنج کو / تا در آید در تصور مثل او

گفتم ار عریان شود او در عیان / نی تو مانی نی کنارت نی میان

آفتابی کز وی این عالم فروخت / اندکی گر بیش تابد جمله سوخت

مولوی - مثنوی - دفتر اول - چاپ نیکلسون - بیت 116 - ص 9 - س 1

 

«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیتُونَةٍ لَا شَرْقِیةٍ وَلَا غَرْبِیةٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَی نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ به کلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ - خداوند نوری است که به وسیله او آسمان‌ها و زمین ظهور یافته‌اند مثال این نور همان نوری است که عرب بادیه نشین در محفظه دیوارش چراغی گذاشته باشد و آن چراغ در شیشه‌ای باشد، شیشه‌ای که گوئی ستاره‌ائی است درخشان و آن چراغ با روغن زیتون صاف روشن باشد، روغنی که از درخت پر برکت زیتون گرفته شده باشد همان درخت زیتونی که نه زیتون شرقی است و نه زیتون غربی در نتیجه این روغن زیتون آنچنان صاف و قابل احتراق است که نزدیک است خود به خود بسوزد هر چند که آتش به آن نرسد چنین چراغی نورش نوری بالای نور است خدا هر که را که بخواهد به این نور هدایت می‌کند و این مثالی بود که خدا برای فهم عوام مردم می‌زند چراکه خدا بر همه چیز دانا است» (سوره نور - آیه 35).

قرآن، آگاهی و بصیرت در انسان را هم با کلمه نور مطرح می‌کند

«قُلْ هَلْ یسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِی الظُّلُمَاتُ وَالنُّورُ...- آیا آگاه با جاهل یا تاریکی و نور مساوی هستند» (سوره رعد - آیه 16).

«أَنْ أَخْرِجْ قَوْمَکَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ...- تا خارج کند قوم تو از جهل به آگاهی» (سوره ابراهیم - آیه 5).

«وَمَا یسْتَوِی الْأَعْمَی وَالْبَصِیرُ - وَلَا الظُّلُمَاتُ وَلَا النُّورُ - مساوی نیست جهل و آگاهی یا ظلمات و نور» (سوره فاطر – آیات 19 و 20).

همچنین قرآن، خود قرآن را هم به صورت نور مطرح می‌کند.

«وَأَنْزَلْنَا إِلَیکُمْ نُورًا مُبِینًا - و فرستادیم بر شما نور مبین» (سوره نساء - آیه 174).

قرآن خود موضوع حیات را هم به صورت نور مطرح می‌کند.

«أَوَمَنْ کَانَ مَیتًا فَأَحْیینَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا یمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ...- آن کس که مرده بود و توسط نور زنده‌اش کرده‌ایم و بوسیله آن در میان مردم راه می‌رود» (سوره انعام - آیه 122).

بنابراین در جهان‌بینی توحیدی قرآن، هم خدا و هم قرآن، هم حیات، هم اسلام، هم آگاهی انسان و هم خود پیامبر به صورت کلمه نور مطرح شده است. با عنایت به این جایگاه کلمه نور است که در سوره حدید بعد از سوره نور بیشترین استفاده از این کلمه شده است و بیشتر از هر سوره‌ائی بعد از سوره نور در سوره حدید کلمه نور مطرح شده است. استفاده قرآن در سوره حدید از کلمه نور در تبیین تاثیر و عملکرد و فونکسیون جهان‌بینی توحیدی و ایدئولوژی اسلام در جامعه و انسان می‌باشد چراکه آنچنانکه قبلا هم مطرح کردیم سوره حدید اعلام مرامنامه حرکت پیامبر اسلام در سال پنجم هجری یعنی سخت‌ترین سال حرکت 23 ساله پیامبر اسلام می‌باشد بطوریکه در این سال پیامبر اسلام جهت حفظ موجودیت اسلام اجتماعی در مدینه‌النبی مجبور به 28 لشکرکشی و جنگ شد که یکی از آن‌ها جنگ احزاب بود که تمامی کفر و نفاق جهت ریشه کن کردن و نابودی اسلام با هم متحد شده بودند.

بنابراین بسیار طبیعی خواهد بود که در چنین شرایطی پیامبر اسلام جهت سازماندهی نظری و عملی مسلمین حداکثر پیام و هدایت خود را عرضه نماید تا بتواند مسلمین جهت حمایت از اسلام بسیج نماید چراکه در چنین شرایطی تنها در عرصه بصیرت نظری است که شجاعت عملی در مسلمانان حاصل می‌شود و بی‌شک پیامبر اسلام در سال پنجم هجری در کوران سخت‌ترین جنگ‌ها و استخوان سوزترین شدائد می‌کوشد تا توسط سوره حدید این بصیرت نظری را در مسلمانان ایجاد کند، این بصیرت نظری در سوره حدید به صورت نور مطرح شده است.

«هُوَ الَّذِی ینَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیاتٍ بَینَاتٍ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ - او خداوندی است که آیات روشن بر بنده‌اش محمد نازل کرد تا توسط این آیات شما را از ظلمات به سمت نور ببرد» (سوره حدید - آیه 9).

آنچنانکه در این آیه مشاهده می‌شود کلمه نور در این آیه به خاطر اینکه در برابر ظلمات قرار گرفته است در هر دو ظرف فردی و اجتماعی جامعه بعثت پیامبر اسلام مطرح می‌شود که در آیه دوم سوره جمعه به تبیین آن می‌پردازد.

«هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ - اوست که در میان عرب امی (امی = مرحله گفتاری نه نوشتاری) پیغمبری از همان مردم مبعوث کرد تا بر آنان آیات وحی خدا تلاوت کند و آن‌ها را با تعلیم کتاب تزکیه دهد و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد با اینکه جامعه آن‌ها قبل از بعثت پیامبر در ورطه گمراهی آشکارا بود» (سوره جمعه - آیه 2).

بنابراین در آیه 9 سوره حدید قرآن از نور اجتماعی سخن می‌گوید که در آیه 25 همین سوره این نور اجتماعی به صورت:

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ...- به تحقیق ما رسولان خود را با آیات روشن فرستادیم و با ایشان کتاب و میزان همراه کردیم تا مردم را به برپائی قسط در جامعه‌شان وادار کنند.»

آنچنانکه در این آیه مشاهده کردیم مراد از نور اجتماعی که پیامبران برای تحقق آن در جامعه بشر مبعوث شده‌اند و در آیه 9 سوره حدید از آن یاد می‌کند، نور، قسط یا برپائی عدالت اجتماعی می‌باشد، آنچنانکه ظلمات در آیه 9 سوره حدید دلالت بر جامعه طبقاتی و مناسبات ظالمانه اجتماعی می‌کند. قابل توجه است که بین قسط و عدل و روابط عادلانه و قاسطانه در جامعه که در آیه 25 سوره حدید مطرح شده است تفاوت می‌باشد، قسط عدالت دو سویه است عدل عدالت یک طرفه حقوقی می‌باشد قسط عدالت اقتصادی و اجتماعی و زیربنائی می‌باشد، در صورتی که عدل عدالت حقوقی و روبنائی است. قسط توسط قیام مردم حاصل می‌شود در صورتی که عدل توسط دولت باید استقرار یابد، نقش پیامبران در تکوین قسط تزریق آگاهی به جامعه توسط کتاب و میزان و حکمت جهت بر آشوبیدن مردم در راه برپائی قسط است، اما عدالت خود پیامبران توسط میزان به انجام آن می‌پردازند.

میزان در آیه 25 حدید دلالت بر عدالت و حق و الگو عینی می‌کند چراکه هم کتاب و هم حکمت و هم بینه جنبه نظری دارد اما میزان خود پیامبران و در راس آن‌ها خود پیامبر اسلام می‌باشد که به عنوان اسوه و الگو نمایش عینی عدل و حق می‌باشد چراکه این جزو روانشناسی توده‌ها است که مادیت عدل و حق زودتر فهم می‌کنند تا صورت نظری و تئوری آن و به همین دلیل پیامبر اسلام پیش از کتاب و آیات با وجود خودش توده‌ها را دعوت به عدل و حق می‌کرد چراکه وجود پیامبر اسلام نمایش عملی کل قرآن و اسلام تاریخی و شعار عدالت و حقیقت نظری او می‌باشد؛ لذا در این رابطه است که در آیه 9 سوره حدید از جایگزین شدن حق و عدالت و قسط در جامعه به صورت کلمه نور یاد می‌کند و از مناسبات ظالمانه قبلی جامعه به صورت ظلمات یاد می‌نماید، اما در آیه 12 و 13 سوره حدید کلمه نور دلالت بر شناخت، آگاهی، تئوری، ایدئولوژی و ایمان فردی در راستای حرکت اجتماعی می‌کند.

«یوْمَ تَرَی الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ یسْعَی نُورُهُمْ بَینَ أَیدِیهِمْ وَبِأَیمَانِهِمْ بُشْرَاکُمُ الْیوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تحت‌ها الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ - در آن روز (و یا در آن مرحله) تو (ای پیامبر) زنان و مردان مومن را می‌بینی که با نوری که در جلوشان و دست راستشان است حرکت می‌کنند (حملوا عقولهم علی اسیافهم - مومنین کسانی هستند که آگاهیشان یا شناختشان بر عملشان مقدم است – امام علی) و به علت این تقدم آگاهی بر حرکت آن‌ها است که ما بشارت پیروزی در دنیا و آخرت به آن‌ها خواهیم داد» (سوره حدید - آیه 12 و 13) (عکس این آیه همانی است که پیامبر اسلام فرمود: «الفقر سواد الوجهین فی الدارین - فقر اقتصادی و فقر آگاهی باعث رو سیاهی انسان هم در دنیا و هم در آخرت می‌شود») بی‌شک تنها در چنین حالتی است که نور بسترساز تقوی در انسان می‌شود چراکه تقوی به معنای سپر است که انسان در لوای این سپر در عرصه حرکت و عمل اجتماعی خود را حفظ می‌کند و قطعا برای مومن در عرصه عمل اجتماعی یا پراکسیس اجتماعی امکان حرکت و پیشرفت به طرف جلو وجود ندارد.

اختیار آن را نکو باشد که او / مالک خود باشد اندر اتقوا

چون نباشد حفظ تقوی زینهار / دور کن آلت رها کن اختیار

گر بدی صبر حفاظم راهبر / بر فزودی اختیارم کر و فر

مثنوی – دفتر پنجم – ص 289 - س 30

 

ادامه دارد