سلسله درس‌های قرآن‌شناسی - درس نوزدهم - تفسیر سوره حدید – قسمت 6

سوره حدید مرامنامه حرکت جامعه‌سازانه مدنی پیامبر اسلام

 

آنچنانکه در مقدمه تفسیر این سوره مطرح کردیم این سوره در سال پنجم یا ششم هجری یعنی سخت‌ترین سال حیات نبوی و اجتماعی پیامبر اسلام و سال جنگ جندق سالی که تمام کفر و نفاق تصمیم به ریشه کن حرکت اسلام کردند و پیامبر اسلام بیش از 24 لشکرکشی و جنگ داشت، آن هم نهضت و جنبشی که هنوز ارگان متمرکز دولت ندارد و به صورت مردمی هم به لحاظ تدارکاتی و مالی و هم به لحاظ نظامی و انتظامی و تامین نیرو و سرباز اداره می‌شود، لذا در این رابطه بود که سوره حدید که کامل‌ترین سوره مدنی قرآن می‌باشد به عنوان مرامنامه تشکیلاتی و حرکتی پیامبر اسلام نازل شد که در تند پیچ تاریخی حرکت اسلام نازل شده است و در خصوص اجزاء مرامنامه بود که مطرح کردیم که در تمامی مرامنامه‌ها در مقدمه به طرح تئوری جهان‌بینی فلسفی خود می‌پردازند و به همین دلیل در این سوره در 6 آیه اول سوره حدید فلسفی‌ترین آیات توحید با ریتم و تم آیات و سوره‌های مکی که بیشتر ریتم حماسی دارد مطرح می‌شود و توسط 6 آیه اول سوره حدید قرآن شکل کامل توحید فلسفی به نمایش می‌گذارد، بطوریکه از این بابت حتی سوره توحید که بنابه گفته پیامبر اسلام، خود به تنهائی ارزش یک سوم کل قرآن را دارد، به لحاظ مضمون فلسفی توحیدی توان برابری با 6 آیه اول سوره حدید ندارد، چرا که پیامبر اسلام ناب‌ترین تجربه نبوی و باطنی و حرائی و فلسفی خود را در این 6 آیه اول سوره حدید به نمایش گذاشته است طبیعی است که از بعد از طرح فلسفی توحید در مقدمه این مرامنامه، نوبت به دعوت و فراخوانی پیامبر اسلام می‌رسد که در دسته دوم آیات سوره حدید (آیات 7 تا 15) این فراخوانی به انجام می‌رسد که صد البته موضوع فراخوانی قرآن و پیامبر در این مرامنامه دعوت به انفاق مالی و جانی در مرحله قبل از فتح و پیروزی کامل و استقرار حرکت اسلام می‌باشد.

 

 لذا در این رابطه است که قبل از اینکه به تفسیر دسته دوم آیات سوره حدید بپردازیم به این نکات توجه داشته باشیم:

1 - رابطه دنیا و آخرت در دیسکورس قرآن و گفتمان پیامبر اسلام، یک رابطه طولی و زمانی نیست بلکه یک رابطه عرضی می‌باشد. به این ترتیب که برعکس آنچه که توسط اسلام فقاهتی یا اسلام روایتی یا اسلام کلامی گذشته مطرح شده و مطرح می‌شود از نظر قرآن رابطه دنیا و آخرت به این ترتیب نیست که حرکت عالم دارای دو فاز زمانی باشد، یک فاز اول دنیا نام داشته باشد وقتی که دنیا تمام شد نوبت به فاز دوم یا آخرت برسد، برعکس از نظر قرآن دنیا و آخرت در یک رابطه عرضی و دیالکتیکی قرار دارد یعنی مانند رابطه جنین و رحم با دنیای خارج می‌باشد. به این ترتیب که جنین در رحم مادر هر چند در رحم است اما هر حرکتی که انجام می‌دهد به همان اندازه که در رحم مادر انجام می‌دهد در جهان خارج هم در حال انجام است تنها تفاوت در این است که جنین خودش اطلاع ندارد که در رحم مادر در همین جهان خارج هم می‌باشد فقط کافی است که پرده شکم مادر یک روز بین او و جهان خارج برداشته شود تا او بداند که در رحم مادر هم در همین جهان خارج بوده است.

در خصوص رابطه دنیا و آخرت هم قرآن همین نگاه را دارد چراکه آنچنانکه امام علی در خطبه 28 نهج البلاغه مطرح می‌کند، رابطه دنیا و آخرت یک رابطه عرضی و دیالکتیکی می‌باشد به این ترتیب که علاوه بر اینکه این رابطه در کلیت وجود حاکم می‌باشد، در عرصه انسانی، در عمل انسان و جامعه انسانی به نمایش درمی‌آید، به این ترتیب که هر عملی که انسان به صورت اختیاری و آگاهانه، نه جبری انجام می‌دهد مانند یک منشور در برابر نور می‌باشد که یک وجه و چهره آن جنبه دنیائی دارد و وجه و چهره دیگر آن جنبه آخرتی. مثلا تلاش جهت کسب معیشت خود و خانواده که یک عمل صد در صد دنیائی می‌باشد اگر با نیت معنوی و کسب رضایت خداوند هم باشد همان تلاش بدون هیچگونه تغییری یک عمل آخرتی هم می‌باشد. به همین دلیل از نظر قرآن ما هیچ عمل مجرد آخرتی نداریم که از کانال و بستر عمل دنیائی عبور نکند، حتی نماز و حج و...

می‌بینیم که قرآن در عرصه تبیین آن منافع ناس هم ذکر می‌کند که این منافع ناس همان منافع دنیائی می‌باشد، مثلا در آیه 25 همین سوره حدید - که از آیات مهم این سوره می‌باشد - می‌بینیم که وقتی از نقش آهن به عنوان سلاح در بستر تبیین استراتژی حرکت انبیاء مطرح می‌کند فورا پس از بیان «…وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ...» به بیان و منافع «لِلنَّاسِ» می‌پردازد یعنی به این ترتیب است که قرآن می‌خواهد بگوید حتی اسلحه و آهن در استراتژی حرکت انبیاء به صورت یک منشور دو رویه می‌باشد یعنی در همان حالی که این اسلحه در عرصه استراتژی انبیاء ابراهیمی یک موضوع صد در صد آخرتی می‌باشد، در همان حال یک موضوع صد در صد دنیائی نیز می‌باشد.

«...فَإِنَّاَلدُّنْیَاأَدْبَرَتْوَآذَنَتْبِوَدَاعٍوَإِنَّاَلْآخِرَةَقَدْأَقْبَلَتْوَأَشْرَفَتْبِاطِّلاَعٍ... - آگاه باشید که دائما و مستمرا و هر آن دنیا در حال رفتن و گذار می‌باشد و در همان آن با رفتن دنیا آخرت آن دنیا ظاهر می‌شود» (نهج البلاغه – خطبه 28 – صبحی الصالح – ص 71 – س 5).

لذا در این رابطه است که در آیه 7 سوره روم پس از اینکه به تبیین تضادهای دو ابر قدرت روم و ایران در آن زمان می‌پردازد و دنیائی‌ترین موضوع یعنی شکست روم از ایران و پیروزی آینده این روم شکست خورده در کمتر از 9 سال پیش‌بینی می‌کند، فورا به طرح یک اصل می‌پردازد و آن اینکه «یعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَهُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ - اشکال این‌ها در این است که دنیانگر می‌باشند و همراه با دنیا در عمل و نگاه خود آخرت را نمی‌بینند» با نگاهی هر چند کپسولی و اجمالی به آیات قرآن این حقیقت روشن می‌شود که از نظر قرآن در رابطه با عمل آگاهانه انسان، دنیا و آخرت دو نوع نگاه و منظر می‌باشد و با این دید است که در آیات سوره حدید مشاهده می‌کنیم. در همان حالی که قرآن مسلمانان را ترغیب و تشویق به مبارزه و انفاق مالی برای پیشبرد امر مبارزه اسلام و پیامبر اسلام می‌کند، در همان زمان سخن از آخرت و «...جَنَّاتٌ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ» می‌کند که در این رابطه مفسرین را گیج کرده است که آیا واقعا قرآن دارد در باب قیامت و آخرت حرف می‌زند یا اینکه در باب همین دنیا و وضعیت مسلمانان پس از مرحله استقرار و فتح و فتوحات صحبت می‌کند؟

مثلا به آیات 12 و 13 و 14 و 15 سوره حدید توجه کنید در این چهار آیه پس از آنکه در آیات 7 و 8 و 9 و 10 و 11 مسلمانان را تشویق به شرکت در مبارزه و حرکت پروسه تکوین اسلام کرد فورا پرده دیگری باز می‌کند و داستان دیالوگ بین زنان و مردان مومن و مبارز حرکت پیامبر با زنان و مردان منافق و کافر به حرکت پیامبر مطرح می‌کند که به صورت فونکسیون آن انفاق و عدم انفاق در حرکت پیامبر اسلام می‌باشد اینکه در آن زمان گروهی که با روشنائی آگاهی خود حرکت کرده‌اند و حرکت می‌کنند مشمول بشارت «جنات» می‌شوند و لذا آنانی که از این نور آگاهی محروم هستند به آن دسته که با نور آگاهی و ایمان خود حرکت می‌کنند، می‌گویند در فاز قبل ما و شما در یک صف بودیم چرا اینطور شده؟ حال از نور خود به ما بدهید و بعدا قرآن وارد قضاوت می‌شود و می‌گوید دیگر در آن مرحله امکان وام گیری نور و آگاهی وجود ندارد. اصلا آدم گیج می‌شود که قرآن که در آیه 10 همین سوره حدید داشت زمان را به دو فاز قبل از فتح پیامبر و بعد از فتح پیامبر تقسیم می‌کرد حال در این آیات در باب چه مرحله زمانی صحبت می‌کند؟

این دیالوگ‌های بین مومنین و منافقین و کفار در کی انجام خواهد گرفت؟ آیا پس از فتح می‌باشد یا اینکه در صحرای قیامت؟ این تفکیک زمانی کار ما است، از نظر قرآن چنین تفکیکی صحیح نیست چراکه خود مرحله بعد از فتح پیامبر اسلام هم نسبت به مرحله قبل از فتح صورت آخرت دارد آنچنانکه آن قیامت کبری نسبت به این دنیای فعلی ما صورت آخرت دارد. بنابراین آخرت از نظر قرآن یک پروسس ذومراتب می‌باشد نه یک حادثه زمانی و طولی و توسط این گفتمان بود که بزرگ‌ترین پیامی که پیامبر اسلام می‌خواست به امت خود بیاموزد اینکه دنیا را جدی بگیرید نه مانند اسلام صوفیانه فردی بر طبل بی‌مقداری دنیا و بی‌اختیاری انسان بکوبید. پیامبر اسلام توسط این تبیین دنیا و آخرت می‌کوشد به امت خود بیاموزد، کسی که در دنیا روسیاه است در آخرت هم روسیاه است، کسی که در دنیا فقیر است در آخرت هم فقیر است، کسی که در دنیا کور است در آخرت هم کور است.

«من کان فی هذه اعمی فهو فی الاخره اعمی و اضل سبیلا - هر که در دنیا کور باشد در آخرت هم کور خواهد بود و کورتر» (سوره اسراء - آیه 72)

تا کی به انتظار قیامت توان نشست /برخیز تا هزار قیامت به پاکنیم

2 - دوران تاسیس و استقرار، دومین موضوعی است که در آیه 10 سوره حدید با بیان «...لَا یسْتَوِی مِنْکُمْ مَنْ أَنْفَقَ مِنْ قَبْلِ الْفَتْحِ وَقَاتَلَ أُولَئِکَ أَعْظَمُ دَرَجَةً مِنَ الَّذِینَ أَنْفَقُوا مِنْ بَعْدُ وَقَاتَلُوا وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ» به تبیین آن می‌پردازد. تفکیک دو مرحله تاسیس و استقرار می‌باشد که قرآن خط تفکیک بین این دو مرحله در سال پنجم و ششم هجری با فتح مکه پیامبر اسلام اعلام می‌کند، نه آنچنانکه بعضی به غلط معتقدند مرز زمانی تفکیک این دو مرحله پنج قرن بداند یعنی تا قرن پنجم دوران تاسیس و دوران مجاهدان بداند و از قرآن پنجم دوران تاسیس و دوران فقها و صوفیان اعلام کند، برعکس در صورتی که در آیه 10 سوره حدید، قرآن خط زمانی دوران تاسیس و دوران استقرار حرکت اسلام را محدود به زمان و عُمر خود پیامبر اسلام می‌کند و از زمانی که پیامبر اسلام به فتح مکه دست پیدا می‌کند قرآن با نزول سوره نصر پایان دوره تاسیس و ورود به مرحله استقراء حرکت پیامبر اسلام را اعلام می‌کند.

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِذَا جَاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ - وَرَأَیتَ النَّاسَ یدْخُلُونَ فِی دِینِ اللَّهِ أَفْوَاجًا - فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا – به نام خداوندی که بر همه وجود رحمان است و بر انسان رحیم هم می‌باشد - ای پیامبر منتظر باش که دوران فتح و نصرت فرا می‌رسد - و تو خود خواهی دید که مردم گروه گروه به حرکت تو می‌پیوندند، لذا با شروع مرحله استقرار و مرحله پس از فتح ای پیامبر تو به بازشناسی دوباره خود بپرداز و از انحرافات گذشته توبه و استغفار بکن چراکه خداوند توبه پذیر است.»

بنابراین با عنایت به اینکه شان نزول این سوره به همان سال‌های پنجم و ششم هجری برمی‌گردد - یعنی همزمان با نزول سوره حدید می‌باشد - به روشنی نشان می‌دهد که مرز زمانی فتح و قبل از فتح یا دوران تاسیس و استقرار از نظر قرآن، فتح مکه می‌باشد چراکه فتح مکه باعث گردید تا نقطه ثقل مدیریت تمامی جنگ‌های نظامی بر علیه حرکت اسلام و پیامبر متلاشی بشود و لذا از بعد فتح مکه تمامی جنگ‌های پیامبر صورت مستقیم با همان قوم و طائفه داشت و دیگر پیامبر با جنگ متحد دشمنان روبرو نشد و به همین دلیل بود که فتح مکه پایان دوران تاسیس و شروع دوران استقرار حرکت پیامبر اسلام بود. در همین رابطه در آیه 10 سوره حدید مرحله زمانی نزول سوره حدید را دوران قبل از فتح یا دوران تاسیس اسلام اعلام می‌کند که برای فهم و تفسیر سوره حدید توجه به این دوران حرکت پیامبر اسلام حائز اهمیت می‌باشد، چراکه ما را مجبور می‌کند که برای فهم زمان خودمان جهت راهنمای عمل قرار دادن این سوره موظف بشویم که قبل از هر چیز تعیین کنیم که خود ما در این زمان در کدامین مرحله قرار داریم؟ آیا در مرحله تاسیس هستیم یا در مرحله استقرار؟

طبیعی است که آنچنانکه در آیه 10 با بیان «وَکُلًّا وَعَدَ اللَّهُ الْحُسْنَی - البته خداوند به هر دو گروه وعده احسان می‌دهد» می‌گوید هر دو فاز مبارزه دارای ارزش می‌باشد، اما ارزش مبارزه در مرحله تاسیس حرکت بسیار حائز اهمیت‌تر از مرحله استقرار می‌باشد. باری در این رابطه است که کل آیات سوره حدید مربوط به مرحله تاسیس حرکت می‌باشد نه مرحله استقرار. به این ترتیب است که درمی‌یابیم که تا زمانی که دشمن توان ضربه استراتژیک زدن به حرکت و جنبش را دارد، دوران تاسیس می‌باشد و از زمانی که دیگر دشمن نمی‌تواند به لحاظ فیزیکی و نظامی جنبش و حرکت را به صورت استراتژیک سرکوب بکند مرحله یا دوران استقرار آن حرکت فرا می‌رسد. پس آنچنانکه از نه آیه (آیه 7 تا آیه 15) دسته دوم سوره حدید فهم می‌شود در مرحله تاسیس جهاد تدارکاتی و مالی به عنوان مهم‌ترین امر مطرح می‌باشد، البته دلیل این امر هم آن است که به دلیل محدودیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جنبش، طبیعی است که بدون تامین لجستیکی و تدارکاتی مبارزه مستقیم جنبش دچار ضربه پذیری استراتژیک بشود لذا در این رابطه است که در این 9 آیه دسته دوم سوره حدید، قرآن و پیامبر تلاش می‌کند تا مسلمانان را به انجام انفاق تشویق بکند.

3 - موضوع سومی که در رابطه با تفسیر 9 آیه دسته دوم سوره حدید باید به آن توجه شود اینکه، همیشه در عرصه جنبش‌ها شجاعت در عمل، در گرو بصیره در نظر می‌باشد. به عبارت دیگر تا زمانی که ما نتوانیم در مرحله ترویج و تبلیغ نظری و تئوریک و ایدئولوژی حرکت در هواداران شفاف سازی کنیم و با آن هوادار یا سمپات حرکت را به مرحله آگاهی به تئوری برسانیم، نباید انتظار ایثار جانی و مالی از هوادار در راه حرکت داشته باشیم. پس در این رابطه است که مشاهده می‌کنیم که در سوره حدید عمیق‌ترین آیات توحید فلسفی که تبیین کننده جهان‌بینی حرکت پیامبر اسلام می‌باشد مطرح می‌شود. چرا؟ با توجه به شرایط تاریخی نزول این سوره، حرکت اسلام بیش از هر زمانی نیازمند به ایثار جانی و مالی دارد طبیعی است که برای انجام این مقصود پیامبر اسلام و قرآن باید پیروان این جنبش و حرکت را شارژ فکری و تئوریک بکند تا در این مرحله که مرحله تهییج مالی و جانی می‌باشد پاسخ مثبت از طرف امت دریافت بکند.

در همین رابطه است که در این سوره پس از تبیین جهان‌بینی توحید در 6 آیه اول سوره، باز در آیه 9 به تبیین و تبلیغ ایدئولوژی می‌پردازد و می‌فرماید «هُوَ الَّذِی ینَزِّلُ عَلَی عَبْدِهِ آیاتٍ بَینَاتٍ لِیخْرِجَکُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ وَإِنَّ اللَّهَ بِکُمْ لَرَءُوفٌ رَحِیمٌ - اوست خداوندی که آیات روشنگر خود را بر پیامبرش محمد نازل کرد تا جامعه و خود شما را از ظلمات فردی و اجتماعی و تاریخی به طرف روشنائی ببرد چراکه خدواند رئوف و رحیم است.»

4 - چهارمین نکته‌ائی که در رابطه با تفسیر 9 آیه دسته دوم سوره حدید باید مورد توجه قرار گیرد، دینامیزم تکوین قرآن است که بر خلاف تورات، که نزول وحی بر موسی در طور سینا به صورت الواح آماده و دفعی و یک طرفه صورت گرفت، نزول وحی بر پیامبر اسلام نه تنها دفعی نبوده و مدت 23 سال طول کشید، از آن مهم‌تر نزول وحی بر پیامبر اسلام پا به پای تکوین پراکسیس حرکت اسلام تکوین پیدا کرده است که این امر باعث تکوین هسته سخت دینامیزم تکوین اسلام شده است و همین دینامیزم تکوین بود که باعث تکوین دینامیزم اسلام تاریخی در چارچوب جهاد در اصول و فروع شده است، چراکه اگر پروسه نزول قرآن بر پیامبر اسلام مانند پروسه نزول تورات بر موسی خارج از چارچوب پراکسیس 23 ساله اجتماعی و تاریخی پیامبر تکوین پیدا می‌کرد، قرآن بدل به یک سلسله آیات فقهی و اخلاقی و اعتقادی لایتغیر مانند تورات و انجیل می‌شد که دیگر مانند تورات و انجیل امکان تحول و تغییر در آن وجود نمی‌یافت.

بنابراین علت اینکه ما با خواندن 9 آیه دسته دوم سوره حدید بیش از مضمون خود آیات، می‌توانیم شرایط دردناک و استخوان سوز حاکم بر پیامبر اسلام و جامعه مسلمین سال پنجم و ششم هجری فهم کنیم، به خاطر همین دینامیزم تکوین آیات قرآن می‌باشد. حال با توجه به نکات فوق، می‌پردازیم به تفسیر آیات نه گانه (آیه 5 تا 15) سوره حدید.

«آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَأَنْفِقُوا مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ...» از آنجائیکه آنچنانکه فوقا مطرح کردیم مخاطبین اولیه این آیه همان پیروان و مومنین به حرکت پیامبر اسلام که در طول 18 سال (13 سال در مکه و 5 سال در مدینه) (قابل توجه است که این سوره به صورت یک جا در سال پنجم هجری در مدینه بر پیامبر اسلام نازل شده است) تلاش مکی و مدنی پیامبر اسلام جذب این حرکت شده‌اند، می‌باشند. از آنجائیکه تا سال نزول این آیه و این سوره یعنی سال پنجم هجری به جز شکنجه و فشار و محرومیت و دربدری، ایمان و پیوست به حرکت اسلام هیچ دستاورد دیگری برای هواداران و سمپات‌های عاطفی و مالی نداشت طبیعی است که این مخاطبین با ایمان و آگاهی به این حرکت جذب شده‌اند. سوالی که در اینجا مطرح می‌شود اینکه اگر مخاطبین این آیه همین مسلمانان عذاب و شکنجه کشیده 18 سال حرکت اسلام و پیامبر می‌باشد، چرا در این آیه دوباره امر به ایمان آوردن آن‌ها می‌شود؟

در پاسخ به این سوال:

اولا باید بگوئیم که ایمان در قرآن یک امر ذومراتب می‌باشد نه یک رتبه و منزل و مقام ساکن و ثابت، لذا در این رابطه است که از نظر قرآن فرد مومن در بستر حرکت فردی و اجتماعی خود باید دائما تلاش کند که به ایمان خود بیافزاید. حال در راستای عامل ایجاد ایمان است که امام علی می‌فرماید «و سئل عن الایمان فقال : الایمان معرفه بالقلب و اقرار باللسان و عمل بالارکان - از امام علی در باب ایمان پرسیدند فرمود ایمان شناختن قلبی و تبلیغ لسانی و عمل فیزیکی می‌باشد» (نهج البلاغه صبحی الصالح - کلمات قصار - شماره 227 - ص 508 - س 8)؛ لذا امر کردن مومنین در این آیه به ایمان در حقیقت امر کردن به افرادی است که مرتبه‌ائی از ایمان را دارند و باید در تلاش کسب مرتبه‌ائی بالاتر از ایمان باشند.

ثانیا از آنجائیکه امر به انفاق که موضوع اصلی این سوره می‌باشد، لازمه انجام آن در آن شرایط سخت تاریخی جامعه مسلمانان نیازمند به ایمان بیشتری می‌باشد لذا در این آیه جهت بسترسازی در راه اجرای امر به انفاق توسط مسلمین و مومنین دستور به افزایش ایمان می‌کند. به عبارت دیگر در این آیه قرآن موضوع انفاق فی سبیل الله را توسط ایمان آن‌ها تعلیل می‌کند و ذکر «...مِمَّا جَعَلَکُمْ مُسْتَخْلَفِینَ فِیهِ...» برای موضوع انفاق به خاطر این است که می‌خواهد موضوع انفاق در این آیه که اموال می‌باشد به صورت یک امر عاریتی تبیین کند، یعنی به مسلمین و مومنین بگوید که این مالی که امروز در دست شما است یک امر جاویدان برای شما نمی‌باشد که دل به آن ببندید و خود را وابسته به آن بکنید، آنچنانکه از دیگران به ارث به شما رسیده است فردا اگر انفاق نکنید از شما به دیگران منتقل می‌شود، پس چه بهتر که شما این امر عاریتی با ایثار و انفاق در راه خداوند به یک امر جاویدان بدل کنید، پس مطمئن باشید که اگر ایمان خود را افزایش دهید و توسط آن ایمان افزایش یافته به انفاق در راه خداوند بپردازید، این انفاق شما به صورت اجر کبیری باقی خواهد ماند.

«وَمَا لَکُمْ لَا تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالرَّسُولُ یدْعُوکُمْ لِتُؤْمِنُوا بِرَبِّکُمْ...» دوباره در این آیه با لحنی شدیدتر از آیه قبل، دعوت به ایمان به خدا و رسول می‌کند اما در این آیه به جای دعوت به انفاق آیه قبل، دعوت به ایمان به رب می‌کند که جایگزین شدن دعوت به ایمان به رب در این آیه به جای دعوت به انفاق آیه قبل، این سوال را مطرح می‌سازد که مگر ایمان به الله و رسولش خود ایمان به رب نمی‌باشد که در این آیه تاکید بر انجام آن شده است؟

در پاسخ به این سوال باید به آیات دو سوره فلق و ناس مراجعه کنیم که در هر دو سوره با آیه «رَبِّ الْفَلَقِ» و «رَبِّ النَّاسِ» سوره شروع می‌شود که صد البته طرح کلمه رب در این دو سوره به صورت تصادفی نمی‌باشد چراکه در آیه 24 سوره نازعات هم قرآن اعلام خداوندگاری فرعون به قومش با کلمه رب مطرح می‌کند.

«فَحَشَرَ فَنَادَی - فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی - فرعون مردم را جمع کرد و خطاب به مردم گفت که من رب اعلی شما هستم» (سوره نازعات – آیات 23 و 24).

به همین دلیل ایمان به رب و پروردگار دلالت به ایمان به مدیریت مستمر پروردگار می‌کند که طبیعی است که چنین ایمانی مرتبه‌ائی بالاتر از ایمان به الله و ایمان به رسول می‌باشد چراکه تنها با ایمان به الله به صورت رب است که انسان با جایگزین کردن خداوند به جای رب‌های قدرت، به جنگ با خداوندان زمینی درمی‌آید، ایمان به الله و رسولش در عرصه جهان‌بینی معنی پیدا می‌کند. در عرصه جامعه‌بینی و تاریخی‌بینی این ایمان به رب است که دارای فونکسیون مبارزه با آن‌ها می‌شود و گرنه آنچنانکه خود قرآن می‌گوید در عرصه جهان‌بینی، خود مشرکین و کفار هم به الله معتقد بودند، اختلاف بر سر الله در جامعه بود که به صورت رب تجلی می‌کند.

«وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَیقُولُنَّ اللَّهُ... - اگر از این مشرکین سوال کنید که خالق این آسمان و زمین کیست در پاسخ به شما خواهند گفت که الله» (سوره لقمان - آیه 25).

ادامه دارد