سلسله درسهائی از نهجالبلاغه
«تصور خدا» در نهجالبلاغه – قسمت چهارم
ب – «تصور خدا» در نهجالبلاغه، مولود «تجربه دینی نبوی» و جهان شناختی تک ساحتی پیامبر اسلام میباشد، نه تجربه صوفیانه و جهان شناختی ثنویت وجودی و دو ساحتی افلاطونی:
برای تبیین «تصور خدا» در نهجالبلاغه باید توجه داشته باشیم که:
1 - خدای علی در نهجالبلاغه یک خدائی یقینی است نه جزمی و تقلیدی و تعبدی. به همین دلیل خود امام علی در باب خداشناسی خود میگوید:
«و کُشِفَ الغِطاءَ ما ازْدَدْتُ یقینا- اگر پردهها هم برداشته شود بر یقین علی در خداشناسی چیزی افزوده نمیشود.»
2 - «تصور خدا» برای علی هر چند در چارچوب تجربه دینی پیامبر اسلام حاصل شده است، ولی از آنجائیکه خود امام علی در عرصه عقل و فکر و اندیشه و تاملات شخصیاش حاصل کرده است، این «تصور خدای» او با اینکه مولود تجربه دینی میباشد اما کاملا با عقل تائید میگردد، آنچنانکه پیامبر اسلام در این رابطه امام علی را تشویق به انجام آن میکرد.
«یا علی اذا رایت الناس یتقربون الی خالقهم بانواع البر تقربانت الیه به انواع العقل تسبقهم - ای علی آن زمانی که مردم توسط عبادت به خداشناسی و خداپرستی میپردازند تو در چارچوب عقل و اندیشه و تفکر خدایت را بشناس تا در خداشناسی بر آنها سبقت بگیری.»
3 - «تصور خدای» علی برعکس «تصور خدای» اسلام صوفیانه در چارچوب جهان شناختی افلاطونی یا ثنویت وجودی و جهان دو ساحتی افلاطونی برایش حاصل نشده است بلکه بالعکس «تصور خدای» برای او در کانتکس جهان شناختی توحیدی حاصل شده است چراکه آنچنانکه خود علی در باب «تصور خدایش» میگوید:
«ما رایت شیئا الا و رایت الله معه و قبله و به عده - در این جهان چیزی ندیدیم مگر اینکه با او و قبل از او و بعد از او خداوند را میبینم.»
4 - «تصور خدای» علی یک خداشناسی و خداپرستی به خاطر آخرت و بهشت و جهنم نیست بلکه خدائی است که عبادت او بسترساز و عامل رشد اگزیستانسی و وجودی میگردد آنچنانکه خود امام علی در این رابطه میفرماید:
«الهی ما عبدتک خوفا من عقابک و لا رغبه فی ثوابک و لکن وجدتک اهلا للعبا ده فعبدتک - ای خدای من، عبادت و پرستش من نه برای ترس از جهنم است نه طمع بهشت بلکه تنها تو را میپرستم و تو را عبادت میکنم به خاطر اینکه تو را شایسته عبادت میدانم»
5 – خداشناسی علی و «تصور خدا» در نگاه علی یک موضوع تقلیدی و تلقینی نیست بلکه علی در عرصه پراکسیس معرفت شناسانه انسانی آن را حاصل کرده است به همین دلیل خود او در این رابطه میفرماید:
«و لست فوق آن اخطیء - من بالاتر از آن نیستم که خطائی را مرتکب نگردم»
6 - «تصور خدای» علی برعکس «تصور خدای» اشاعره یک خدای مستبدی نیست که تنها از بندگان خود اطاعت یکطرفه بخواهد بلکه بالعکس خدائی است که در برابر مردم نیز مسئول و پاسخگو میباشد.
«رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرِینَ لِئَلَّا یکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَکَانَ اللَّهُ عَزِیزًا حَکِیمًا - ما خداوند پیامبران خود را با سلاح بشیر و نذیر به طرف تودهها فرستادیم تا حجه را بر مردم توسط این پیامبران تمام کنیم همانا خداوند عزیز و حکیم است» (سوره نساء – آیه 165).
و در چارچوب این «تصور خدای» مسئول است که امام علی میفرماید:
«کلم راع و کلکم مسئول عن رعیته - همه شما ناظر میباشید و همه شما در برابر تودههای مردم مسئول و پاسخگو باید باشید.»
باری، پس از مقدمه فوق، باید عنایت داشته باشیم که در کل نهجالبلاغه امام علی، (قابل توجه است که نهجالبلاغه موجود در قرن چهارم هجری، یعنی نزدیک به چهار صد سال بعد از شهادت امام علی توسط سیدشریف رضی جمعآوری شده است و نام نهجالبلاغه هم خود سیدرضی بر روی این کتاب گذاشته است. که طبق گفته مسعودی، نهجالبلاغه موجود که توسط سیدرضی گردآوری شده است، تقریبا یک پنجم کل خطبهها و نامهها و حکم موجود در قرن چهارم بوده است. البته از آنجائیکه سیدرضی، مرد ادیبی بوده است، ملاک او در گزینش خطبهها و نامهها و حکم و حتی قطعاتی از این موارد گزینش شده، آنچنانکه در نام کتاب هم آمده است، «بلاغت» بوده است؛ و به همین دلیل سیدرضی جهت انتخاب خطبهها و نامهها و حکم، امام علی بر مبنای همان معیار بلاغت اقدام به گزینش کرده است؛ و همین برخورد گزینشی سیدرضی باعث گردیده است، تا:)
اولا تمام خطبهها و نامههای و حکم موجود در قرن چهارم توسط سیدرضی جمعاوری نگردد.
ثانیا سید رضی در همان خطبهها و نامهها و حکم گزینشی خود، آن قسمتهائی که از نگاه خود از بلاغت برخودار بوده است، نقل کرده است.
بنابراین نهجالبلاغه موجود، نه تنها همه خطبهها و نامهها و حکم امام علی، حتی در قرن چهارم نیستند، بلکه آنهایی هم که هستند، کامل نیستند با همه این تفاسیر در همین نهجالبلاغه موجود تنها خطبهای که امام علی در آن، به تبیین «تصور خدا» از نگاه خود میپردازد، فراز دوم خطبه اول نهجالبلاغه است که در این فراز امام علی میفرماید:
«أَوَّلُ اَلدِّینِ مَعْرِفَتُهُ وَ کَمَالُ مَعْرِفَتِهِ اَلتَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمَالُ اَلتَّصْدِیقِ بِهِ تَوْحِیدُهُ وَ کَمَالُ تَوْحِیدِهِ اَلْإِخْلاَصُ لَهُ وَ کَمَالُ اَلْإِخْلاَصِ لَهُ نَفْیُ اَلصِّفَاتِ عَنْهُ لِشَهَادَةِ کُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَیْرُ اَلْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ کُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَیْرُ اَلصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اَللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنَّاهُ وَ مَنْ ثَنَّاهُ فَقَدْ جَزَّأَهُ وَ مَنْ جَزَّأَهُ فَقَدْ جَهِلَهُ وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ أَشَارَ إِلَیْهِ وَ مَنْ أَشَارَ إِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ وَ مَنْ قَالَ فِیمَ فَقَدْ ضَمَّنَهُ وَ مَنْ قَالَ عَلاَ مَ فَقَدْ أَخْلَی مِنْهُ کَائِنٌ لاَ عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لاَ عَنْ عَدَمٍ مَعَ کُلِّ شَیْءٍ لاَ بِمُقَارَنَةٍ وَ غَیْرُ کُلِّ شَیْءٍ لاَ بِمُزَایَلَةٍ فَاعِلٌ لاَ بِمَعْنَی اَلْحَرَکَاتِ وَ اَلْآلَةِ بَصِیرٌ إِذْ لاَ مَنْظُورَ إِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ مُتَوَحِّدٌ إِذْ لاَ سَکَنَ یَسْتَأْنِسُ بِهِ وَ لاَ یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ... - استارت دین، به لحاظ نظری، از» تصور خدا آغاز میگردد. در چارچوب کمال معرفت به «تصور خدا» است که تصدیق به خداوند صورت میگیرد. (نه بالعکس و به همین دلیل تصدیقات گوناگون انسانها و رویکردها و ادیان به خداوند همه معلول گوناگونی، «تصور خداوند» میباشد؛ لذا تا زمانیکه، «تصور خدا» تغییر نکند امکان تغییر در تصدیقات به خداوند در فرد و جامعه وجود ندارد). از آنجائیکه توحید خود یک نوع تصدیق به خداوند میباشد (نه «تصور خداوند») در نتیجه تنها در چارچوب تحول در «تصور خداوند» برای فرد یا جامعه حاصل میشود، (آنچنانکه شرک و بتپرستی، در تاریخ پرستش انسان، از آغاز تاکنون نیز خود، «تصدیقی دیگر از خداوند میباشد» که توسط تغییر، در «تصور خدا» برای فرد و جامعه حاصل شده است) (نهجالبلاغه صبحی الصالح - خطبه اول – ص 39- س 6 به بعد).
علی ایحال، در این رابطه بوده است که، مشرکین برای اینکه بتوانند، «بستر گرایش مردم به شرک و بتپرستی فراهم کنند ابتدا» تصور خدا در نگاه مردم را تغییر میدادند و موضوع بتپرستی در تاریخ بشر در اشکال مختلف آن در این چارچوب تکوین پیدا کرده است و علت مبارزه پیامبران ابراهیمی از آغاز تا انجام با بتپرستی تلاش در جهت تغییر «تصور خدا» در نگاه مردم بوده است، اخلاص در عمل مولود توحید در نظر میباشد. آنچنانکه توحید در نظر مولود، «اصلاح در تصور خدا» است. اخلاص که به قول معلم کبیرمان شریعتی، یکتائی در «بودن» و یکتایی در «زیستن» میباشد، مولود «یکتویی در شدن» است. به عبارت دیگر تا زمانیکه، «یکتویی در شدن» توسط اصلاح در «تصور خدا» و اصلاح توحیدی در تصدیق به خداوند صورت نگیرد «یکتوئی در شدن» برای فرد حاصل نمیشود و علیهذا تا زمانیکه، «یکتوئی در شدن» در فرد و جامعه تکوین پیدا نکند، اخلاص در عمل که همان «یکتایی در بودن» و «یکتایی در زیستن» میباشد حاصل نمیشود.
در این رابطه است که، پروسس ایجاد اخلاق عملی که همان اخلاص از نگاه امام علی میباشد، معلول انجام، «تقدم پروسس نظری بر پروسس عملی» میباشد. آنچنانکه پروسس نظری، جهت اخلاق عملی یا اخلاص، از نگاه امام علی میبایست از اصلاح در «تصور خداوند» شروع بشود. زیرا تا زمانیکه ما نتوانیم «تصور خدا» را در نگاه فرد یا جمع تغییر بدهیم، نمیتوانیم، تصدیقات آنها را تغییر بدهیم و توحید را به آنها آموزش بدهیم؛ و تا زمانیکه توحید به عنوان تصدیق عملی و نظری، برای فرد و جمع حاصل نشود، امکان دستیابی به اخلاص یا اخلاق عملی فردی و جمعی، از نظر امام علی وجود ندارد؛ لذا در این رابطه است که، ابراهیم خلیل بنیانگذار توحید در تاریخ بشر و ابالانبیاء پروسس مبارز خودش در جهت دستیابی به توحید نظری و توحید عملی و توحید فردی و توحید اجتماعی از مبارزه با بتپرستی در عرصههای ذهنی و عینی و فردی و اجتماعی در راستای، اصلاح در «تصور خدا» آغاز کرد و نهایت اخلاص به خداوند نفی صفات از ذات خداوند میباشد.
اخلاص از نگاه امام علی یک پروسس و یا یک حقیقت مشککه میباشد که دارای فرایندهای مختلفی در دو عرصه نظری و عملی است. آنچنانکه «اخلاص عملی در گرو اخلاص نظری میباشد» علی ایحال، هم اخلاص عملی و هم اخلاص نظری حرکتی پلکانی به سوی جلو دارند که آخرین پله اخلاص نظری از نظر امام علی، صفتسوزی از خداوند است و به این ترتیب است که هر چند که، «خداوند ادیان ابراهیمی، خداوند پرسونال میباشد» و در آغاز شروع مبارزه ضد بتپرستی پیامبران ابراهیمی جهت دعوت از تودههای مردم، این خداوند پرسونال ادیان ابراهیمی دارای صفات انسانی بودند، اما روند رو به جلو پروسس توحید نظری و عملی پیامبران ابراهیمی در دعوت خود از جامعه و فرد، بسترساز آن میشد، که در ادیان ابراهیمی خداوند پرسونال، دارای صفات انسانی، در چارچوب صفتسوزی بدل به «لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ...» (سوره شوری - آیه 11) و به قول مولوی «به چه ماند؟ به چه ماند؟ به چه ماند؟» بشود.
یعنی خدای بیصفت جایگزین خدای صفتدار گردد، چون هر صفتی به دو گانگی با موصوفش گواه است (از دیدگاه امام علی صفت دادن به خداوند همان تصویر بخشیدن به خداوند) میباشد، بنابراین ما هر گونه تصویری که از خداوند در ذهن و در جامعه توسط بت تراشی ذهنی و عینی بسازیم قبل از آن باید صفاتی برای خداوند قائل شده باشیم و تا زمانیکه صفاتی برای خداوند قائل نشویم، هرگز نمیتوانیم برای خداوند تصویری قائل بشویم. در همین رابطه امام علی در این خطبه از آنجائیکه به «تصور خدا» در چارچوب تجربه نبوی پیامبر اسلام، که نماد آن، همان آیه 11 سوره شوری یعنی «لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ...» میباشد، مومن است در نتیجه، امام علی فهم «تصور خدا» را در گرو تصویرسوزی خداوند میداند و به این دلیل است که، در این خطبه امام علی معتقد است که برای، تصویرسوزی خداوند، جهت دستیابی به «لَیسَ کَمِثْلِهِ شَیءٌ...» لازم است که قبل از هر چیز به صفاتسوزی خداوند دست بزنیم. چراکه از نظر امام علی نسبت دادن هر گونه صفات به خداوند باعث میگردد تا مابین، «ذات خداوند» به عنوان موصوف و خود صفت دو گانگی قائل بشویم که خود این دو گانگی بین صفت و موصوف از نگاه امام علی شرک به خداوند میباشد.
زیرا هر موصوفی به علت مغایرت با صفتش، شاهد گویای آن کس است که، «خداوند را توصیف میکند» و بدین ترتیب، همسانی برای ذات بیهمتای خداوند میسازد و دوئی در یگانگی خداوند قائل میشود و مقام والای احدیت را تجزیه مینماید، و به این ترتیب است که، پندار تجزیه در وحدت آتش نشان نادانی است. که خدا را قابل اشاره انگارد و با آن اشاره محدودش سازد و چون معدودها به شمارش درآورد. «کسی که بپرسد: خدا در چیست؟ خدا را در آن گنجانیده و اگر خدا را روی چیزی توهم کند، آن را خالی از خدا پنداشته است، هستی خداوند را هیچ رویدادی سبقت نگرفته، و نیستی بر هستیاش تقدم نداشته است، خداوند با همه وجود است بدون پیوستگی، و غیر از همه وجود است بدون گسستگی، اوست سازنده همه کائنات بینیاز از آنکه خود حرکتی کند و ابزاری را وسیله کار خود نماید، اوست بینای مطلق بینیاز به دیدگاهی، اوست یگانهای که نیازی به دمساز ندارد تا از جدائی با او وحشتی بر او عارض گردد» (فراز دوم خطبه اول نهجالبلاغه صبحی الصالح – ص 39 و 40 – از سطر 6 صفحه 39 تا سطر 7 ص 40).
ادامه دارد