سلسله مقولات فلسفی
اصناف و انواع خداپرستی: خداپرستی تطبیقی - خداپرستی انطباقی - خداپرستی دگماتیسم – قسمت چهارم
ه – صورتسوزی خداوند در عرصه نمادسازی از صورتها در چارچوب صفاتهای خداوند:
بزرگترین مشکل پیامبران ابراهیمی در چارچوب بُعد فلسفی استراتژی ضد بت پرستانهای که داشتند، تبیین خداوند بیصورت برای مردم متوسط مخاطب خود بود. چرا که از آنجائیکه در هر زمانی مخاطبین پیامبران تودهها و قاعده جامعه و متوسطین فکری بودهاند، طبیعی است که تبیین خداوند بیصورت «لَیْسَ کَمِثْلِهِشَیْءٌ...» (سوره شوری - آیه 11) توسط پیامبران ابراهیمی علاوه بر اینکه، امکان ایجاد رابطه مستقیم همراه با حذف واسطههای بین خداوند و تودههای مردم - که یکی از اهداف کلیدی پیامبران ابراهیمی بوده است - غیر ممکن میگردید، باعث نخبهگرائی و فاصله گرفتن این پیامبران از قاعده جامعه و مردم و گروههای متوسط جامعه میشد، و این همان آفتی بود که بیش از هر چیز پیامبران ابراهیمی از آن بیم داشتند زیرا آنچنانکه در آیه 2 - سوره جمعه اعلام شده است «هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولًا مِنْهُمْ یتْلُو عَلَیهِمْ آیاتِهِ وَیزَکِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ وَإِنْ کَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی ضَلَالٍ مُبِینٍ» یکی از خودویژگیهای بعثت انبیاء ابراهیمی خواستگاه و تکیه استراتژیک حرکتآنها بر تودههای قاعده جامعه خود بوده است. هر چند آنچنانکه در آیه 25 - سوره حدید مشاهده کردیم هدف استراتژیک پیامبران ابراهیمی هم شورانیدن همین قاعده جامعه، بر نظامهای سیاسی و اقتصادی و معرفتی حاکم جهت برپائی قسط بوده است «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ» (سوره حدید – آیه 25) لذا فاصله گرفتن پیامبران ابراهیمی از تودهها و جایگزین شدن نخبهها به جای تودههای مردم هر چند به لحاظ آکادمیکی دارای محسناتی میگردید، اما نباید فراموش کنیم که این امر باعث ذبح هدف و استراتژی پیامبران ابراهیمی در پای نخبهگرائی حرکتآنها میشد زیرا اگر هزاران آکادمی افلاطونی توسط انبیاء ابراهیمی بنا میشد و بر سر در این آکادمیها هم مانند افلاطون جهت ورود نخبهها و فاصله گرفتن از تودههای نوشته میشد که کسی که هندسه نمیداند وارد نشود، این نخبههای جذب شده در راستای حرکت تغییرساز و تطبیقی پیامبران ابراهیمی توان انجام کوچکترین تغییر ساختاری در جامعه خود را نمیداشتند و از آنجائیکه هدف اصلی پیامبران ابراهیمی در استراتژی مبارزه با بتپرستی فلسفی و اقتصادی و اجتماعی و سیاسی و معرفتی به قیام در آوردن تودههای پائینی جامعه جهت تغییر ساختاری جامعه بر پایه قسط بوده است، در نتیجه تکوین گرایش نخبهگرائی و نخبه گزینی در حرکت انبیاء ابراهیمی باعث سترون شدن جنبش ضد بتپرستانه فلسفی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و معرفتی میشد.
به همین دلیل پیامبران ابراهیمی برای مقابله با خداوند تصویرساز طبقه حاکم و صاحبان سه گانه قدرت (که از این خداوند تصویردار به صورت بتپرستی در راستای توجیه قدرت و مشروعیت آسمانی بخشیدن به جایگاه خود و وارد باور مردم کردن قدرت نامشروع و نامقبول خود استفاده میکردند) تلاش میکردند تا خداوند بیصورت مورد اعتقاد خود را توسط تفکیک صفات و ذات و افعال خداوند، راهی وسط انتخاب کنند به این ترتیب که در چارچوب تبیین بیصورتی خداوند در عرصه ذات و وجود که عامل اصلی بتپرستی در تاریخ بشر بوده است توسط تبیین خداوند پرسونال به جای خداوند غیر پرسونال عرفان هند شرقی و بودائی که باعث قطع رابطه بین بندگان و خداوند میگردد در عرصه صفات خداوند صورتسازی انسانی را بسترساز تبیین خود قرار دهند.
خدای رحیم یا کریم یا سعید یا مجید یا منتقم و غیره همه در این رابطه قابل تفسیر میباشد؛ و از اینجا بود که در دستگاه فلسفی پیامبران ابراهیمی تبیین «خدای یگانه» جایگزین تبیین عرفانی «یگانی خداوند» شد. به این ترتیب که آنچنانکه قرآن در آیه 17 سوره رعد میفرماید:
«أَنْزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِيةٌ بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّيلُ زَبَدًا رَابِيا وَمِمَّا يوقِدُونَ عَلَيهِ فِي النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْيةٍ أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذَلِكَ يضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا ينْفَعُ النَّاسَ فَيمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذَلِكَ يضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ - خداوند از آسمان آبی را فرود آورد و در مسیلهائی که در محل این بارانها قرار دارند و از نظر وسعت و بزرگی با هم مختلفاند هر کدام به قدر مخصوص خود جاری گردانید و بدین وسیله از پیوند اینها آب جاری گردید و سیل به راه افتاد، پس سیلهای جاری در هر مسیل، کفی گردنده به روی خود انداخت بطوریکه این کفها روی آب را پوشانیدند و البته این کفها فقط از سیل ناشی نمیشوند، بلکه از آنچه که آتش بر آن میدمند تا از آن طلا و نقره بسازند کفی پدید میآید، مانند کف سیل، بر روی آن مواد مذاب میچرخد و بالا میآید، خدا این چنین حق و باطل را اثبات و مشخص میکند همانطورکه کف را از سیل و از طلا و نقره و مس جدا میسازد، اما کفی که بر بالای سیل مینشیند و یا از فلزاتی که آتش بر آن میدمد بیرون میشوند و متلاشی و باطل میگردد، و اما آب خالص و یا فلز که مردم از آن بهرهمند میشوند در زمین باقی میمانند و مورد استفاده قرار میگیرند.»
آنچنانکه در این مثال قرآن کاملا مشخص است «تکوین صورتها» در رابطه با انسانها از «امر بیصورت» از زمانی حاصل شده که «امر بیصورت»، «صورت زمینی و انسانی» پیدا کرده است. به عبارت دیگر لازمه زمینی شدن یا انسانی شدن «امر بیصورت» این بوده، که آن «امر بیصورت» شکل «صورت» بر خود بگیرد و به موازات حرکت ضد بتپرستی پیامبران ابراهیمی بوده که «امر بیصورت» خداوند در بستر نهضت تسلسلی تاریخی ضد بتپرستی ابراهیم خلیل در صفات (نه در ذات و افعال) «صورتدار» شده است؛ و «صورتدار شدن خداوند بیصورت» (در صفات) در چارچوب ادیان ابراهیمی معلول تاریخی و زمینی و انسانی شدن خداوند میباشد. چرا که تا زمانیکه «خداوند صورتدار» نشود امکان ارتباط انسانها با خداوند وجود ندارد شاید بهتر باشد که اینچنین مطرح کنیم، که دعا که بزرگترین رهاورد و دستاورد بعثت انبیاء ابراهیمی برای بشریت میباشد (چرا که انسانها در چارچوب همین دعا است که میتوانند با خداوند رابطه و پیوند مستقیم و بیواسطه از واسطههای تاریخی، برقرار کنند و باعث میگردد تا «خداوند بیصورت» آنقدر به صورت بیواسطه به بندگان نزدیک شود که بنابه گفته قرآن از رگهای گردن خود آنها بهآنها نزدیکتر شود) معلول همین «صورتدار شدن خداوند بیصورت در عرصه صفات» (نه ذات و وجود) است.
صفاتی که قرآن برای خداوند مطرح میکند همگی «صورتهائی» است که برای تبیین «امر بیصورت» به کار میرود. البته هر چند «صورتدار شدن خداوند در عرصه صفات» (نه ذات و وجود) میتواند بسترساز پیوند بین انسانها و خداوند بشود ولی هرگز نباید فراموش کنیم که از آنجائیکه تنها وسیله ارتباط انسانها با محیط خارج از طریق «مفاهیم» میباشند و این «مفاهیم» به دو صورت «تصورات و تصدیقات» تکوین پیدا میکنند، همین خودویژگی اپیستمولوژی انسانی باعث میگردد تا این انسانها در عرصه رابطه و پیوند با خداوند در کانتکس «صورتدار شدن صفات خداوند بیصورت» خود به خود این «صورتسازی صفاتی» در چارچوب گردش «تصورات و تصدیقات انسانی» به عرصه ذات انطباق دهند. در نتیجه آنچنانکه فویر باخ هم میگوید انسانها در این چارچوب اقدام به «خداسازی تصوری و تصدیقی» به شکل انحرافی بکنند و از این جا است که بتپرستی در اشکال مختلف ذهنی و عینی اعم از معرفتی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در نماد سه شکل قدرت اجتماعی که همان «زر و زور و تزویر» میباشد مادیت خارجی پیدا میکند.
به همین دلیل بزرگترین هدف بعثت انبیاء ابراهیمی برای بشریت اثبات خداوند نبوده است بلکه تصحیح «تصورات و تصدیقات انسانها از خداوند توسط تفسیر باز تفسیر نو از تجربه خداپرستی انسانها بوده است.» یعنی انسانها خارج از بعثت انبیاء ابراهیمی نیز توان تجربه خداپرستی داشتهاند مشکل تجربه خداپرستی انسانها خارج از حرکت انبیاء ابراهیمی در تفسیر آن تجربههای خداپرستی و خداشناسی خود بوده است که به گمراهی و خطا میافتادهاند و در همین رابطه است که میبینیم که آنچنانکه قرآن در رابطه با داستان ابراهیم و موسی مطرح میکند در عرصه مبارزه این چوپانان شوریده بر جامعه بشریت، اینها صاحبان قدرت حاکم بر جامعه بشری را به چالش میکشیدند و در عوض صاحبان قدرت سه گانه به مردم میگفتند که ابراهیم و موسی میخواهند دین و خدای شما را از شما بگیرند.
«هَلْ أَتَاکَ حَدِیثُ مُوسَی - إِذْ نَادَاهُ رَبُّهُ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًی - اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی - فَقُلْ هَلْ لَکَ إِلَی أَنْ تَزَکَّی - وَأَهْدِیکَ إِلَی رَبِّکَ فَتَخْشَی - فَأَرَاهُ الْآیةَ الْکُبْرَی - فَکَذَّبَ وَعَصَی - ثُمَّ أَدْبَرَ یسْعَی - فَحَشَرَ فَنَادَی - فَقَالَ أَنَا رَبُّکُمُ الْأَعْلَی - فَأَخَذَهُ اللَّهُ نَکَالَ الْآخِرَةِ وَالْأُولَی - إِنَّ فِی ذَلِکَ لَعِبْرَةً لِمَنْ یخْشَی - ای پیامبر آیا از داستان موسی خبر داری؟ - آن زمانیکه پروردگار از وادی مقدس طوی ندایش داد و گفت به سوی فرعون برو که طغیان کرده است - و به فرعون بگو آیا میخواهی پاک شوی - و آیا میخواهی من تو را به سوی پروردگارت هدایت کنم تا از او بترسی - و آن زمان بود که موسی معجزه بزرگ خویش را به فرعون نشان داد - اما باز فرعون تسلیم نشد و به تکذیب موسی پرداخت و بر موسی عصیان کرد - و به سوی مردم برگشت و تودههای مردم را بر علیه موسی تحریک کرد - و در همین رابطه بود که فرعون منادیان خود را به سوی مردم فرستاد تا همه مردم را جمع کنند - آنگاه فرعون در برابر مردم بر علیه موسی خطاب به مردم گفت من پروردگار بزرگ شما هستم - و در این رابطه بود که خدای تعالی فرعون به عذاب دنیا و آخرت گرفتار ساخت - البته در سر گذشت فرعون و موسی برای شما و امت مسلمان عبرتی است برای مال اندیشی که از سوء عاقبت ترسان است» (سوره نازعات – آیات 15 تا 26).
«وَلَقَدْ آتَینَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ وَکُنَّا بِهِ عَالِمِینَ - إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِیلُ الَّتِی أَنْتُمْ لَهَا عَاکِفُونَ - قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِینَ - قَالَ لَقَدْ کُنْتُمْ أَنْتُمْ وَآبَاؤُکُمْ فِی ضَلَالٍ مُبِینٍ - قَالُوا أَجِئْتَنَا بِالْحَقِّ أَمْ أَنْتَ مِنَ اللَّاعِبِینَ - قَالَ بَلْ رَبُّکُمْ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الَّذِی فَطَرَهُنَّ وَأَنَا عَلَی ذَلِکُمْ مِنَ الشَّاهِدِینَ - وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُمْ بَعْدَ أَنْ تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ - فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیهِ یرْجِعُونَ - قَالُوا مَنْ فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ - قَالُوا سَمِعْنَا فَتًی یذْکُرُهُمْ یقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ - قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَی أَعْینِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یشْهَدُونَ - قَالُوا أَأَنْتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یا إِبْرَاهِیمُ - قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ کَانُوا ینْطِقُونَ - فَرَجَعُوا إِلَی أَنْفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّکُمْ أَنْتُمُ الظَّالِمُونَ - ثُمَّ نُکِسُوا عَلَی رُءُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلَاءِ ینْطِقُونَ - قَالَ أَفَتَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ مَا لَا ینْفَعُکُمْ شَیئًا وَلَا یضُرُّکُمْ - أُفٍّ لَکُمْ وَلِمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ - قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانْصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ فَاعِلِینَ - قُلْنَا یا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَی إِبْرَاهِیمَ - وَأَرَادُوا بِهِ کَیدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ - و به تحقیق ما به ابراهیم آن رشدی را که میتوانست داشته باشد دادیم و ما دانای به حال او بودیم - آن زمانیکه ابراهیم به پدرش و به قومش گفت: این بتها چیست که به عبادت آن کمر بستهاید؟ - آنان به ابراهیم گفتند: زیرا ما پدران خویش را پرستشگر آن یافتیم - پس ابراهیم به آنان گفت: شما و پدرانتان در ضلالتی آشکارا بودهاید - آنان به ابراهیم گفتند: ای ابراهیم آیا از سوی خداوند به طرف ما آمدهای یا بازی خوردهای هستی که اعتقادات ما را میخواهی به بازی بگیری؟ - ابراهیم گفت: نه بلکه پروردگارتان که پروردگار آسمانها و زمین است و من بر آنچه که میگویم گواهی میدهم - پس ابراهیم بهآنها گفت به خدا سوگند پس از آنکه شما پشت کردید و رفتید، من در کار این بتهای شما حیله خواهم کرد - پس ابراهیم آن بتها را قطعه قطعه کرد، مگر بت بزرگشان شاید آنها به آن مراجعه کنند - پس آن قوم با خود گفتند: چه کسی با خدایان ما چنین کرده است به راستی هر که چنین کرده از ستمگران است - تا اینکه بعضی از آن قوم گفتند شنیدیم جوانی هست که ابراهیمش مینامند و او در میان ما بتهای ما را به بدی یاد میکرد - پس سران قوم گفتند ابراهیم را به محضر مردمان بیاورید شاید گواهی دهد - پس آنان در محضر تودهها به ابراهیم گفتند: ای ابراهیم آیا تو با خدایان ما چنین کردهای؟ - ابراهیم در پاسخ بهآنها گفت: بلکه آن بت بزرگ چنین کرده است پس اگر میتوانند سخن بگویند از خود او بپرسید - در این هنگام بود که تودهها به خود آمدند و خطاب به سران قوم گفتند: شما خودتان ستمگرانید نه ابراهیم – پس آنها در پاسخ به ابراهیم از شرم سرها به زیر انداختند و گفتند: ای ابراهیم تو میدانی که این بتها سخن نمیتوانند بگویند - در همین جا بود که ابراهیم به آنان گفت: پس چرا غیر خداوند چیزی را که به هیچ وجه سودتان ندهد و زیان نرساند پرستش میکنید؟ - قباحت بر شما و بر آنچه که غیر از خدا میپرستید، چرا به کار خود نمیاندیشید؟ - پس سران قوم به قوم گفتند که اگر اهل عمل هستید باید ابراهیم را بسوزانید و با سوزاندن ابراهیم خدایان خودتان را یاری کنید - اینجا بود که وقتی خداوند ابراهیم را در میان آتشها بر افروخته دید خطاب به آتش گفت: ای آتش بر ابراهیم خنک و سالم باش - و بدین ترتیب بود کهآنها بر ابراهیم قصد نیرنگ کردند و ما در عوض خود آنان را زیانکار کردیم» (سوره انبیاء - آیات 51 تا 69).
ادامه دارد