الفبای «پیشگامی» در دیسکورس «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» - قسمت سوم
8 - هشتمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه، پیشگام باید بداند که نه چند قدم بیشتر از مردم فاصله بگیرد و نه پشت سر مردم راه برود، چراکه فاصله زیاد پیشگام از مردم آنچنانکه در استراتژی پیشاهنگی دهه 40 و 50 در جامعه ایران تجربه کردیم باعث «سکتاریست پیشگام» میشود و در صورتی که پیشگام پشت سر مردم راه برود باعث ظهور هیولای «پوپولیسم» میگردد. آنچنانکه در دولت نهم و دهم رژیم مطلقه فقاهتی مردم ایران هیولای پوپولیسم را در تاریخ سیاسی خود تجربه کردند.
بنابراین برای اینکه پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران گرفتار دو ورطه هولناک «سکتاریست پیشاهنگی» و «پوپولیسم ارتجاعی» نشوند، باید در عرصه اعتقاد به استراتژی تغییر از کانال دینامیزم درونی و تحول از پائین به بالا، رسالت خودشان را با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در پیوند اردوگاه با جنبش پیشگامان مستضعفین ایران تعریف نکنند، بلکه برعکس پیشگام یا پیشگامان باید رسالت خودشان را در پیوند جنبش پیشگامان مستضعفین ایران با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تعریف نمایند.
لذا تنها از این مسیر است که امکان رهائی پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از دو ورطه «سکتاریست» و «پوپولیسیم» فراهم میگردد؛ و شرایط دستیابی پیشگام یا پیشگامان به «پراکسیس» که نیازمند به «تئوری» میباشد، به جای «پراگماتیست» که نیازمند به «تئوری» نیست فراهم میگردد. در این رابطه یادمان باشد که برای پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران «تئوری بازتولید واقعیت در فکر است» و تنها با این رویکرد به «تئوری» است که «پراکسیس» میتواند به صورت سنتز این تئوری، جایگزین پراگماتیست بشود؛ که به صورت خود به خودی و خارج از دایره بازتولید تئوری در عرصه عملزدگی حاصل میشود و توسط دستیابی پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به «پراکسیس مولود تئوری است که باعث میگردد تا پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه رسالت آگاهیبخش خود با اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، از چه باید کردها شروع کنند نه از چه نباید کردها.»
9 - نهمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه، پیشگام یا پیشگامان باید عنایت داشته باشند که «فاعل دگرگونی در جامعه امروز ایران، اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد، نه جنبش صرف کارگری و در همین رابطه پیشگام باید توجه داشته باشد که اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران یک گروه واحد نیستند بلکه برعکس دارای لایههای مختلفی میباشند که از طبقه کارگر تا حاشیهنشینان کلان شهرها و زحمتکشان روستائی ادامه پیدا میکنند». بنابراین برای اینکه پیشگام یا پیشگامان بتوانند به تحلیل مشخصی از اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران دست پیدا کنند، باید قبل از هر چیز به باز تعریف ترم «کارگر» در جامعه امروز ایران بپردازند و مانند نظریهپردازان سوسیالیست کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا ترم «کارگر» را منحصر به «پرولتاریای صنعتی» نکنند، بلکه برعکس ترم «کارگر» را مشمول تمامی کسانی بکنند «که از طریق فروش نیروی کار خود (اعم ذهنی و یدی) در نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه ایران مجبور به زندگی و تأمین معیشت میباشند.»
بدین ترتیب است که پیشگام یا پیشگامان برای کسب تحلیل مشخص از اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به عنوان عامل تغییر در جامعه امروز ایران جدای از اینکه باید اعتقاد داشته باشند که اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به صورت یک گروه بزرگ و یکدست اجتماعی نیستند و دارای لایههای مختلف هستند که یکی از این لایههای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران «طبقه کارگر» به معنای اعم آن میباشند که خود «طبقه کارگر» با بازتعریف ترم «کارگر» در جامعه امروز ایران دارای لایههای مختلفی میباشند که از پرولتاریای صنعتی تا معلمان و پرستاران و دستفروشان و غیره ادامه پیدا میکنند، زیرا همه اینها جهت تأمین معیشت و زندگی در نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه امروز ایران، نیازمند به فروش نیروی کار خود میباشند.
البته خود این بازتعریف ترم «کارگر» توسط پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران منهای اینکه باعث کسب تحلیل مشخص پیشگام از اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میگردد، شرایط جهت برخورد با «بحران طبقاتی» در جامعه امروز ایران فراهم میسازد، چراکه یکی از بحرانهای نظام سرمایهداری ایران «بحران طبقاتی» میباشد که از زمان شکست پروژه رفرم و اصلاحات ارضی شاه – کندی در دهه 40 با ظهور سونامی حاشینهنشینان کلان شهرهای ایران تکوین پیدا کردهاند، دلیل این امر همان است که در جامعه امروز ایران به لحاظ کمی، جمعیت حاشیهنشینان کلان شهرهای ایران بیش از 19 میلیون نفر میباشد در صورتی که جمعیت کل طبقه کارگر صنعتی و خدماتی ایران بیش از 14 میلیون نفر نمیباشند. پس پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید بر این باور باشند که تمامی گروههای اجتماعی که توسط نظام سرمایهداری حاکم بر جامعه ایران و رژیم مطلقه فقاهتی در طول 39 سال گذشته توسط ستم طبقاتی و ستم جنسیتی و ستم سیاسی و ستم اجتماعی و ستم قومیتی و ملی و ستم مذهبی و عقیدتی و ایدئولوژیکی و غیره به ضعف کشیده شدهاند، جزء اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشند و فاعل هر گونه تغییر افقی (دموکراتیک) یا تغییر عمودی (سوسیالیستی) در جامعه ایران، همین اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشند و از آنجائیکه در طول 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، جامعه ایران به انواع مختلف ستمها به ضعف کشیده شدهاند، همین امر باعث گردیده است تا اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران یکدست و واحد نباشند، بلکه به صورت لایههای مختلفی میباشند که تنها یک لایه از اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران «طبقه کارگر ایران» هستند و طبقه کارگر در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران (برعکس رویکرد سوسیالیسم کلاسیک قرن نوزدهم اروپا) فقط مشمول پرولتاریای صنعتی نمیشوند، بلکه تمامی نیروهای کار یدی و کار ذهنی که از طریق فروش نیروی کار یدی و ذهنی خود در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، مجبور به تأمین معیشت و زندگی بوده و هستند، جزء طبقه کارگر ایرانی به حساب میآیند.
همین بازتعریف از طبقه ایران باعث گردیده است که در اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران علاوه بر اینکه خود اردوگاه به صورت لایه لایه باشند، لایه طبقه کارگر ایران خود نیز دارای لایههای مختلفی میباشند. بطوریکه در طبقه کارگر ایران از لایه «پرولتاریای صنعتی» تا لایه «کارگران ساختمانی» تا لایه «کارگران معلم» تا لایه «کارگران کارمند و پرستار» تا لایه «کارگران بازنشسته و دستفروشان» و بالاخره تا لایه «کارگران بیکاری» که آماده فروش نیروی کار خود میباشند (اما به علت رکود فراگیر اقتصادی شرایط برای جذب آنها در بازار کار فراهم نمیباشند) ادامه دارند.
باری، در همین رابطه است که پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در فرایند مبارزه افقی یا مبارزه دموکراتیک جهت به حرکت در آوردن کل اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، همچنین برای برخورد مشخص و تحلیل مشخص و عنایت به شرایط مشخص، ابتدا قبل از هر چیز مجبور به آرایش ستمهای تحمیل شده در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی بر جامعه ایران میباشند و سپس در چارچوب این آرایش ستمها، به آرایش لایههای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران بپردازند.
بدین ترتیب است که در مقایسه بین دو مبارزه افقی (دموکراتیک) و مبارزه عمودی (سوسیالیستی)، بر حسب آرایش ستمهای تحمیلی از جانب رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، در عرصه مبارزه افقی (دموکراتیک)، زنان ایران در نوک پیکان این آرایش قرار میگیرند در صورتی که در مبارزه عمودی (سوسیالیستی)، این طبقه کارگر ایران هستند که در نوک پیکان آن آرایش مبارزه عمودی (سوسیالیستی) قرار میگیرند. دلیل این امر هم روشن است، چراکه در 39 سال عمر رژیم مطلقه فقاهتی، بیشترین ستمی که بر گروههای مختلف ایران وارد شده است، بر گروه بزرگ اجتماعی زنان ایران وارد شده است؛ که انواع مختلف این ستمها، اعم از ستم جنسیتی، ستم اجتماعی، ستم سیاسی، ستم قضائی و حقوقی، ستم مدنی، ستم ایدئولوژیک، ستم طبقاتی و استثمار و غیره میباشند که بر زنان مظلوم ایران به صورت مضاعف از طرف رژیم مطلقه فقاهتی تحمیل شده است؛ و همین امر باعث گردیده است تا در عرصه مبارزه افقی (دموکراتیک)، جامعه زنان و جنبش زنان ایران در نوک پیکان مبارزه دموکراتیک قرار دارند.
بطوریکه در این رابطه میتوان داوری کرد که هر گونه مبارزه دموکراتیک در جامعه ایران بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی که جنبش مطالباتی زنان ایران در نوک پیکان آن قرار نداشته باشند، نه تنها محکوم به شکست محتوم خواهند شد، بلکه به لحاظ مضمونی اصلاً جنبشی ارتجاعی خواهند بود. بطوریکه در این رابطه میتوانیم داوری کنیم که رهبری و هژمونی مبارزه دموکراتیک در جامعه ایران «باید در دست زنان ایران باشد» و همین امر مسئولیت پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه مبارزه افقی (دموکراتیک) بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی صد چندان میکند. البته در عرصه مبارزه عمودی (سوسیالیستی) یا مبارزه برای برابری در جامعه ایران در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی قضیه فرق میکند، چراکه در عرصه مبارزه سوسیالیستی یا مبارزه برای برابری این طبقه کارگر ایران اعم از زن و مرد هستند که به علت اینکه جهت تأمین معیشت و زندگی مجبور به فروش نیروی کار خود در بازار سرمایهداری میباشند مورد استثمار طبقاتی قرار نیز میگیرند، به همین دلیل در مبارزه عمودی (برابریخواهانه یا سوسیالیستی) این طبقه کارگر ایران هستند که در نوک پیکان مبارزه عمودی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران قرار میگیرند.
10 - دهمین مشخصه پیشگامی در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران اینکه، پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در تبیین استراتژی حرکت خود چه به صورت درازمدت و چه به صورت کوتاهمدت:
اولاً باید به صورت دو مؤلفهای مبارزه خود را تبیین نمایند که مؤلفه اول مبارزه مطرح شده، مبارزه دموکراتیک یا مبارزه دموکراسیطلبانه و آزادیخواهانه میباشد و مؤلفه دوم مبارزه سوسیالیستی یا برابریطلبانه است.
ثانیاً در عرصه تبیین و تدوین استراتژی و حتی تاکتیک هرگز نباید هر کدام از این دو شاخه مبارزه در پای دیگری ذبح و قربانی گردد؛ یعنی در رویکرد پیشگامی و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران که همان رویکرد دموکراسی – سوسیالیستی اقبال و شریعتی میباشد «دموکراسی و سوسیالیسم تفکیکناپذیر میباشند و اصلاً پیشگام باید «سوسیالیسم» را در چارچوب «دموکراسی» معنی کنند، آنچنانکه او موظف است تا دموکراسی را در چارچوب سوسیالیسم تعریف نماید؛ یعنی در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، اصلاً «سوسیالیسم عبارت است از گسترش دموکراسی از سطح به عمق جامعه» و به همین دلیل در رویکرد دموکراسی - سوسیالیستی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، دموکراسی سوسیالیستی به عنوان یک نظام اجتماعی میباشد، نه نظام صرف سیاسی و در همین رابطه است که در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران دموکراسی به سه مؤلفه:
الف – دموکراسی سیاسی،
ب – دموکراسی اقتصادی،
ج – دموکراسی معرفتی تقسیم میشوند.
آنچنانکه در این رویکرد در تعریف «سوسیالیسم که عبارت است از اجتماعی کردن اقتصاد و سیاست و معرفت»، مانند دموکراسی، سوسیالیسم به سه مؤلفه تقسیم میگردد.
لذا در این رابطه است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که گسترش «عمودی» دموکراسی، سوسیالیسم نامیده میشود و شاید بهتر آن باشد که بگوئیم که «سوسیالیسم» در دیسکورس جنبش پیشگامان مستضعفین ایران عبارت است از «دموکراتیزه کردن دموکراسی.»
بنابراین به همین دلیل است که در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران، علت شکست سوسیالیسم «حزب – دولت»ها یا سوسیالیسمهای نیابتی قرن بیستم در جهان همین «تفکیک بین سوسیالیسم و دموکراسی بوده است». به همین دلیل از آنجائیکه جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به جای «سوسیالیسم نیابتی» یا «سوسیالیسم حزب –دولت»ها، معتقد به «سوسیالیسم طبقهای» است و به جای «دموکراسی غیر مستقیم» و «دموکراسی نمایندگی» و «دموکراسی پارلمانتاریستی»، معتقد به «دموکراسی مستقیم» یا «دموکراسی شورائی» یا «دموکراسی مشارکتی» میباشند، همین امر باعث میگردد تا آنچنانکه در رژیم توتالیتر و کودتائی پهلوی تجربه کردیم، «آزادی اجتماعی بدون دموکراسی میتواند حاصل شود، اما آزادیهای مدنی و آزادیهای سیاسی در یک جامعه بدون دموکراسی سوسیالیستی دست نیافتنی میباشند.»
ثالثاً پیشگام و جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید باور داشته باشند که یکی از وظایف اساسی آنها پیوند بین دو مبارزه آزادیخواهانه و برابریطلبانه در اردوگاه بزرگ مستضعفین میباشد؛ و این مهم به انجام نمیرسد مگر اینکه در تعریف «سوسیالیسم و دموکراسی» در چارچوب مدل دموکراسی – سوسیالیستی، هر دو را در پیوند با یکدیگر تعریف کنیم؛ و بین این دو مؤلفه دیوار چین ایجاد نکنیم.
رابعاً پیشگام برعکس تودهها پیش از آنکه انقلابی باشد یا انقلابی بشود باید رادیکال باشد؛ و برای اینکه رادیکال باشند، باید در عرصه تئوری آلترناتیو داشته باشند و از آلترناتیو تئوریک خودشان دفاع کنند؛ که البته در عرصه تدوین استراتژی و حتی تاکتیک، تکیه هم زمان بر دو شعار «نان و آزادی» یا «دموکراسی و سوسیالیسم» از حساسیت ویژهای برخوردار میباشد.
بنابراین اعتقاد به تقدم یا تأخر دو مؤلفه «آزادی و برابری» یا «دموکراسی و سوسیالیسم» میتواند در عرصه تئوری ویرانگر بشود.
پایان