آغاز «چهل و یکمین» سال حیات سیاسی، اجتماعی «آرمان مستضعفین» همراه با آغاز «نهمین» سال حیات سیاسی و اجتماعی «نشر مستضعفین»، ارگان عقیدتی – سیاسی «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران» را گرامی میداریم.
نگاهی واکاوانه به «دیدگاههای نظری و عملی» چهل سال «آرمان مستضعفین» و هشت سال «نشر مستضعفین» - قسمت چهارم
علیهذا در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که «جوهر اندیشه شریعتی، قدرتستیزی سه مؤلفهای زر و زور و تزویر میباشد»، به همین دلیل همین گوهر استبدادستیزی اندیشه شریعتی باعث گردید تا در پروسس شکلگیری انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 مردم ایران، این جوهر و این گوهر در چارچوب فراگیر شدن حرکت نظری اندیشه شریعتی به عنوان آبشخور و نیروی عامل مبارزه قدرتستیز مردم ایران درآید.»
بنابراین، در این رابطه بود که از بعد از موج سواری روحانیت بر این انقلاب که عامل اصلی شکست انقلاب ضد استبدادی 57 گردید، بزرگترین دغدغه رژیم مطلقه فقاهتی، از فردای 22 بهمن 57 الی الان، یعنی در طول 39 سال گذشته، دغدغه به چالش کشیدن همین مبارزه قدرتستیزی سه مؤلفهای مردم ایران بوده است. و باز به همین دلیل بوده است که از فردای 22 بهمن 57 الی یومنا هذا حتی برای یک روز و برای یک گام هم رژیم مطلقه فقاهتی در برابر مبارزه، " قدرتستیزی، سه مؤلفهای", جنبشهای اردوگاه بزرگ جنبشهای مستضعفین ایران، (اعم از جنبش دانشجویان ایران و جنبش زنان ایران و جنبش کارگران ایران و جنبش معلمان ایران و جنبش حاشیه نشینان ایران و جنبش کارمندان و پرستاران ایران و جنبش معلمان ایران و جنبش مزدبگیران ایران و جنبش باز نشستگان ایران و جنبش اجتماعی شهر و رو ستاهای ایران و جنبش اقلیتهای قومی و مذهبی ایران از خلق کرد گرفته تا خلق بلوچ و گنبد و عرب و غیره) عقب نشینی نکرده است.
علی ایحال در این رابطه است که میتوانیم به داوری نهائی و قطعی بپردازیم که «جوهر و گوهر ذهنی قدرتستیزی سه مؤلفهای زر و زور و تزویر جنبشهای اردوگاه بزرگ جنبشهای مستضعفین ایران از سال 57 الی الان، مولود و سنتز اندیشههای شریعتی و پیوند فراگیر ذهنی و نظری مردم ایران با این جوهر و گوهر میباشد». فراموش نکنیم که در طول 39 سال گذشته (یعنی از بعد از انقلاب 57) برعکس 100 سال گذشته (قبل از انقلاب ضد استبدادی 57)، حرکت تحولخواهانه مردم ایران که مبارزه آنها با اصحاب قدرت حاکم صورت تک مؤلفهای داشته است، یعنی در آن صد سال قبل از انقلاب 57 یا مبارزه مردم ایران جوهر ضد استبدادی داشته است و یا ضد استثماری و یا ضد استحماری و همین امر عامل شکست حرکت تحولخواهانه مردم ایران در صد سال قبل از انقلاب 57 بوده است، اما برعکس آن در 39 گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم، مبارزه مردم ایران «جوهر سه مؤلفهای، ضد استحماری و ضد استثماری و ضد استبدادی داشته است.»
هر چند که آرایش این سه مؤلفه مبارزه و جنبشهای پیشرو، این مؤلفههای مختلف مبارزه در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی صورتی متفاوت داشته است، یعنی برای مثال اگر در مبارزه ضد استبدادی مردم ایران با رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته، جنبش دانشجوئی پیشرو بوده است، در مبارزه ضد استثماری با رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته، جنبش کارگران یا جنبش معلمان یا جنبش مزدبگیران پیشرو بوده است. آنچنانکه در مبارزه ضد استحماری با رژیم مطلقه فقاهتی در 39 سال گذشته عمر این رژیم، این جنبش پیشگام و نواندیشان و روشنفکران ایران بوده است که نقش جنبش پیشرو داشته است. بنابراین، آنچه در این رابطه مهم است اینکه این مبارزه سه مؤلفهای در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، برعکس 100 سال قبل از انقلاب 57 به صورت مستمر صورت گرفته است.
البته ذکر این موضوع در این جا خالی از عریضه نیست که علت شکست جنبشهای تکوین یافته از بالائیهای قدرت اعم از جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان یا جنبش سبز و غیره و جنبشهای تکوین یافته از پائین، مثل جنبش دانشجویان در تیرماه 78 در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی، «معلول تک مؤلفهای بودن مبارزه آنها بوده است». هر چند که «سیاست اختناق و سرکوب و کشتار و تیغ و داغ و درفش رژیم مطلقه فقاهتی در این رابطه بیتأثیر نبوده است». حال سوالی که در این رابطه مطرح میشود اینکه اگر بپذیریم که جوهر مبارزه مردم ایران در 39 سال گذشته با رژیم مطلقه فقاهتی صورت سه مؤلفهای ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری داشته است و برعکس آن، شکست مبارزه تحولخواهانه یکصد سال قبل از انقلاب 57 مردم ایران ریشه در تک مؤلفهای بودن مبارزه آنها داشته است، چه عاملی غیر از اندیشه شریعتی میتواند به عنوان مولد ذهنی مبارزه سه مؤلفهای مردم ایران در 39 سال گذشته مطرح شود؟
بیشک هر کس که حتی با الفبای اندیشه شریعتی هم آگاهی داشته باشد، به وضوح میتواند داوری کند که «جمله اولیهای که بر سر در معبد مکتب شریعتی نوشته است این است که کسی که معتقد به مبارزه سه مؤلفه با زر و زور و تزویر یا تیغ و طلا و تسبیح یا ضد استبدادی و ضد استثماری و ضد استحماری نیست، وارد این مکتب نشود». به عبارت دیگر، اگر اندیشه شریعتی نبود، مبارزه قدرتستیزی سه مؤلفهای مردم ایران در 39 سال گذشته عمر رژیم مطلقه فقاهتی نمیتوانست استمرار پیدا کند.
3 - خودویژگی سوم انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران در مقایسه با دو جنبش بزرگ اجتماعی مردم ایران، یعنی انقلاب مشروطیت و نهضت مقاومت ملی تحت رهبری دکتر محمد مصدق در این است که «انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران مولود و سنتز پیوند دو جنبش بزرگ عدالتطلبانه تحت هژمونی جنبش کارگران ایران (که از فردای 17 شهریور 57 سونامیوار وارد جنبش ضد استبدادی مردم ایران شدند و تحت هژمونی کارگران صنعت نفت ایران با اعتصاب فراگیر و سراسری رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی را آچمز کردند) و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران تحت هژمونی جنبش دانشجوئی و جنبش زنان ایران، جنبش اجتماعی، بوده است.
همین پیوند بین جنبش عدالتطلبانه و جنبش آزادیخواهانه مردم ایران در پروسس تکوین و اعتلا و شکلگیری انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران باعث گردید تا برعکس انقلاب کبیر فرانسه که در چارچوب شعار «برابری و برادری و آزادی» شکل گرفت و در نهایت محدود و محصور به آزادی لیبرالیستی در مؤلفههای مختلف لیبرالیسم سیاسی و لیبرالیسم اقتصادی و لیبرالیسم اجتماعی و لیبرالیسم معرفتی و لیبرالیسم اخلاقی گردید و انقلاب اکتبر روسیه که با شعار «نان و آزادی و صلح» تکوین پیدا کرد و به مرور زمان با قربانی کردن آزادی در پای عدالت، سوسیالیست مورد ادعای آنها گرفتار ورطه سوسیالیسم دولتی شد که حاصل آن فروپاشی جهانی این سوسیالیسم دولتی در دهه آخر قرن بیستم گردید، در انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران هر چند به علت موج سواری روحانیت فقاهتی و هژمونی این روحانیت بر انقلاب 57 به صورت صد در صد انقلاب ضد استبدادی بهمن ماه 57 مردم ایران شکست خورد، ولی از فردای انقلاب شکست خورده بهمن ماه 57 الی الان در طول 39 سالی که از عمر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم میگذرد، حتی برای یک روز هم جنبشهای عدالتطلبانه (که شعار آنان نان میباشد) و جنبشهای آزادیخواهانه مردم ایران (که شعار آنها آزادی است) تعطیل نشده است.
آنچنانکه حتی «پیوند بین نان و آزادی» یا پیوند بین دو مؤلفه «مبارزه عدالتطلبانه و آزادیخواهانه» به این صورت نه در انقلاب مشروطیت وجود داشته است و نه در نهضت مقاومت ملی مردم ایران تحت رهبری دکتر محمد مصدق، چراکه در انقلاب مشروطیت هر چند شعار «عدالت» در دستور کار مردم ایران بود، اما عدالت از نظر آنها، نه به عنوان عدالت ساختاری در عرصههای سیاست و اقتصاد و اجتماع و معرفت و حقوقی و قضائی بوده است، بلکه آنچنانکه در عمل مشاهده شد، مقصود آنها از شعار عدالت، تشکیل یک نهاد عدالتخواهانه جهت داوریهای حقوقی یا حداکثر قضائی خارج از چارچوب عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی و عدالت معرفتی بود.
لذا به همین دلیل بود که اولین کسی که مجلس شورای ملی یعنی تنها دستاورد انقلاب مشروطیت را به توپ بست، محمدعلی شاه قاجار بود تا به مردم به پا خواسته ایران این درس را بدهد که «در جامعهای که عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی مادیت پیدا نکرده باشد، عدالت تقنینی و عدالت قضائی و عدالت حقوقی یک دروغ بزرگ است» و مهمتر از آن اینکه، چنین نهادهائی روبنائی بدون تحول زیرساختی، سلاحی است در دست اصحاب سه گانه قدرت «زر و زور و تزویر»، آنچنانکه 39 سال است که این حقیقت بزرگ جامعه ایران دارد تجربه میکند. چراکه در رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر جامعه ایران به علت اینکه عدالت اجتماعی و عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت معرفتی در راستای اجتماعی کردن اقتصاد و سیاست و معرفت نهادینه نشده است، قانون و قوه مقننه و قوه قضائیه و نهادهای لیبرالیستی دیگر، همه در خدمت مشروعیت و مقبولیت بخشیدن و برگ انجیری جهت پوشانیدن چهره نظام توتالیتر مطلقه فقاهتی حاکم میباشد.
در نتیجه «بزرگترین ضعف انقلاب مشروطیت، خلاء مبارزه عدالتطلبانه و آزادیخواهانه در چارچوب یک حرکت تحولخواهانه زیرساختی بر پایه مؤلفههای مختلف عدالت، اعم از عدالت سیاسی و عدالت اقتصادی و عدالت اجتماعی و عدالت معرفتی بود». همچنین در رابطه با حرکت رهائیبخش دکتر محمد مصدق هم این خلاء و این شکاف وجود داشت. چراکه هر چند مصدق توانست در ظلل شعار ملی کردن صنعت نفت، هم مردم ایران را بسیج کند و هم مبارزه ضد امپریالیستی و رهائیبخش مردم ایران در یک تندپیچ تاریخی، با به زانو درآوردن امپریالیسم انگلیس در دادگاه لاهه، به سرانجامی برساند و حتی دربار رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی را هم در این رابطه آچمز نماید، با همه این احوال به علت تک مؤلفهای بودن حرکت مصدق از بعد از پیروزی او در مبارزه با امپریالیسم انگلیس و ملی کردن صنعت نفت ایران، درست از زمانیکه مصدق نوک پیکان حمله خود را در چارچوب مبارزه ضد استبدادی به سمت دربار رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی نشانه گرفت (تا توسط آن شرایط جهت عدالت سیاسی در جامعه ایران فراهم نماید)، با پیوند بین دربار پهلوی و ارتجاع مذهبی حوزههای فقاهتی داخل ایران و امپریالیسم تازه نفس آمریکا، گرچه او در عرصه مبارزه ضد امپریالیستی و رهائیبخش توانسته بود، پوزه امپریالیسم انگلیس را به خاک بمالد، در فرایند مبارزه دموکراسیخواهانه یا عدالت سیاسی در برابر جبهه ارتجاع مذهبی (حوزههای فقاهتی داخل ایران تحت هژمونی ابوالقاسم کاشانی) و دربار پهلوی و امپریالیسم آمریکا شکست خورد.
کودتای 28 مرداد 32 سنتز این مبارزه نامیمون بین مردم ایران به رهبری دکتر محمد مصدق با جبهه مشترک ارتجاع مذهبی حوزههای فقاهتی داخل ایران و دربار پهلوی و امپریالیسم تازه نفس آمریکا بود. بطوریکه به عیان دیدیم که شکست مصدق در جبهه دموکراسی و آزادیخواهانه باعث گردید تا تمامی دستاوردهای مبارزه رهائیبخش او با امپریالیسم انگلیس وجه المعامله جایگزینی امپریالیسم تازه نفس آمریکا، به جای امپریالیسم فرتوت انگلیس بشود.
شنیدم گوسفندی را بزرگی / رهانید از دهان و چنگ گرگی
شبانگه کارد بر حلقش بمالید / روان گوسفند از وی بنالید
که از چنگال گرگم در ربودی / چو دیدم عاقبت گرگم تو بودی
سعدی
بیشک علت اصلی شکست حرکت عدالتطلبانه و آزادیخواهانه دکتر محمد مصدق معلول همان «شکاف بین دو مؤلفه مبارزه عدالتطلبانه و آزادیخواهانه او بود»، چراکه در زمانیکه قدرت حاکم در سه مؤلفه قدرت سیاسی یا زور و قدرت اقتصادی یا زر و قدرت معرفتی یا تزویر در چارچوب مؤلفههای عدالت اقتصادی و عدالت سیاسی و عدالت معرفتی توسط مبارزه ضد استثماری و ضد استبدادی و ضد استحماری به چالش گرفته نشوند، برخورد تک مؤلفهای با قدرت حاکم تنها بسترساز پیوند این مؤلفههای سه گانه قدرت میشود» آنچنانکه دیدیم که شد و دیدیم که وقتی که نیکسون معاون وقت رئیس جمهور آمریکا بعد از کودتا 28 مرداد 32 (در آذرماه سال 32 یعنی درست 3 ماه بعد از آن کودتای شوم) جهت پارو کردن دستاوردهای کودتا وارد ایران شد، درست در زمانی که سه آذر اهورائی جنبش ضد استبدادی دانشجویان ایران در پای نیکسون توسط رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی قربانی شدند، اولین پیام تبریک نیکسون قبل از دربار پهلوی، تقدیم ابوالقاسم کاشانی لیدر ارتجاع مذهبی فقاهتی شد.
علیهذا مشخصه سوم انقلاب ضد استبدادی سال 57 جامعه ایران، ظهور جنبش مطالباتی اردوگاه بزرگ جنبشهای مستضعفین ایران در کادر پیوند بین «نان و آزادی» یا «خواستههای عدالتطلبانه و خواسته آزادیخواهانه» بود و در چارچوب این خودویژگی جنبش مطالباتی مردم ایران در سال 57 بود که بخصوص از بعد از 17 شهریور 57 با ظهور تمام قد جنبش کارگری ایران تحت هژمونی کارگران صنعت نفت، جنبش مطالباتی بیواسطه مردم ایران در سال 57 به صورت دو مؤلفهای عدالتطلبانه و آزادیخواهانه ظهور کرد و همین پیوند بین دو شعار «نان و آزادی» در عرصه جنبش مطالباتی مردم ایران در سال 57 بود که عامل پیروزی مبارزه ضد استبدادی مردم ایران بر علیه رژیم کودتائی و توتالیتر پهلوی گردید و قطعاً و جزما به ضرس قاطع میتوان داوری کرد که اگر میراثخوران موجسوار از راه رسیده در سال 57 نمیتوانستند بر گرده حاشیهنشینان شهری سوار شوند و انقلاب ضد استبدادی مردم ایران را مصادره کنند، بیشک انقلاب ضد استبدادی مردم ایران از بعد از بهمن 57 میتوانست در کادر دو شعار «نان و آزادی» سنگرهای قدرت استثمارگر و استبدادگر و استحمارگر را یکی پس از دیگری فتح کنند و کاری کنند که سناریوی گوادلوپ و هایزر مرده به دنیا بیاید. چرا که پیوند دو جنبش «نان و آزادی» در اردوگاه بزرگ جنبشهای مستضعفین جامعه ایران، سرپل اتصال و پیوند و وحدت بین خواستههای طبقه متوسط شهری (که توسعه سیاسی با آزادیهای مدنی و آزادیهای سیاسی و آزادیهای اجتماعی میباشد) با خواستههای طبقه زحمتکش و مزدبگیر، در راستای دستیابی به حقوق صنفی و صنفی سیاسی و سیاسی صنفی، از دستمزد و امنیت شغلی گرفته تا ایجاد تشکلهای مستقل سندیکائی زحمتکشان میشود.
به علت همین خودویژگی جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 بود که گرچه از بعد از موجسواری روحانیت فقاهتی و ولایتی از راه رسیده این میهمان ناخوانده توانست بر میزبان جنبش ضد استبدادی 57 مردم ایران سلطه پیدا کند و انقلاب ضد استبدادی مردم ایران را در ادامه حرکت خود، در عرصه مبارزه عدالتطلبانه و آزادیخواهانه به بن بست بکشانند و گرچه از علی الطلوع تکوین رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در سال 58 الی الان این رژیم پیوسته تلاش کرده است تا اردوگاه هماهنگ دو مؤلفهای جنبش مطالباتی مردم ایران را دچار تفرقه و سرکوب بنماید، در برابر همه این ترفندهای رژیم مطلقه فقاهتی آنچنانکه در 39 سال گذشته شاهد بودهایم، هرگز کوره مبارزه دو مؤلفهای جنبش مطالباتی مردم ایران در کادر شعار «نان و آزادی» سرد و خاموش نشده است.
ادامه دارد