آغاز هفتمین سال تولد نشر مستضعفین که همراه با آغاز چهلمین سال بنیانگذاری حرکت آرمان مستضعفین می‌باشد، گرامی می‌داریم: از اقبال تا شریعتی، از شریعتی تا آرمان مستضعفین و از آرمان مستضعفین تا نشر مستضعفین، چه کرده‌ایم؟ چه می‌کنیم؟ و چه خواهیم کرد؟ - قسمت پنجم

 

ح – چه شد که بار استراتژی شریعتی با بسته شدن ارشاد در آبان ماه 51 به مقصد نرسید؟

پاسخ به این سوال سترگ در سال 55 بسترساز و عامل تکوین و بنیانگزاری حرکت آرمان مستضعفین شد چراکه در سال 55 موسسین حرکت آرمان مستضعفین پس از جمعبندی چند ماهه خود به این حقیقت رسیدن که با بسته شدن حسینیه ارشاد در آبان 51 قطار حرکت شریعتی به ایستگاه آخر رسید و با زندگی 5 ماهه مخفی نیمه دوم سال 51 او و دستگیری 500 شبانه روزی او در سال 52 و 53 و آزادی تحت الحفظ او در سال‌های 54 و 55 لوکوموتیو این قطار یعنی خود شریعتی به ایستگاه آخر رسیده است و دیگر امکان استارت این قطار به علت شرایط استخوانسوز و طافت سوزی که ساواک رژیم توتالی‌تر پهلوی و ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی و تبلیغات سیاه جریان‌های سیاسی غیر ارشادی توسط آن برای شریعتی در داخل ایران، زندان در زندان در زندان ایجاد کرده بودند توسط شریعتی وجود ندارد که البته با اطلاعی که موسسین آرمان مستضعفین در سال 55 از جمعبندی خود شریعتی هم به صورت شفاهی پیدا کرده بودند، دریافتند که رفته رفته در سال 55 خود شریعتی هم به این جمعبندی رسیده است که دیگر حضور او در ایران و در داخل کشور امکان استمرار حرکتش ممکن نمی‌سازد.

در نتیجه در این رابطه بود که شریعتی از نیمه دوم سال 55 خود را آماده هجرت به غرب و اروپا می‌کرد چراکه بر پایه تجربه‌ائی که در سال‌های 38 تا 43 هجری از حرکت خود در غرب داشت به علت شرایط و امکانات موجود در غرب و اروپا امکان استمرار حرکت خودش فراهم می‌دید و همین موضوع در سال 55 تفاوت دیدگاه شریعتی با موسسین آرمان بود، زیرا شریعتی در جمعبندی خود علت رکود و بن بست حرکت پنج ساله ارشاد خودش از بعد از بسته شدن ارشاد در آبان ماه 51 توسط فضای بسته و خفقان و سرکوب رژیم توتالیتر پهلوی تبیین می‌کرد که خود این فضای بسته باعث شد تا شرایط جهت بسته شدن سنگ‌ها و باز شدن سگ‌ها بر علیه حرکت او توسط ارتجاع مذهبی فراهم بشود؛ لذا در چارچوب این تحلیل بود که شریعتی در سال 55 به این جمعبندی رسید که برای استارت دوباره قطار ارشاد حرکت او این استارت اولا باید توسط خود او به انجام برسد، در ثانی جهت فراهم شدن شرایط برای شروع حرکت دوباره او از آنجائیکه در داخل کشور هیچگونه امکان برای حرکت دوباره خود او فراهم نمی‌باشد، این استارت دوباره باید در خارج کشور توسط او زده شود.

لذا در این رابطه بود که شریعتی در جمعبندی پنج ساله خود از بعد از بسته شدن ارشاد تا سال 55 عامل بن بست و رکود حرکت ارشاد را در بیرون از ساختار حرکت خود به صورت نرم افزاری و سخت افزاری تحلیل می‌کرد و هر چند معتقد بود که حرکت خود او هم آبستن بحران بوده است ولی هرگز عامل درونی ذهنی و عینی حرکت خود را عمده نمی‌کرد و این مساله زمانی برای شریعتی عمده و حاد شد که با کودتای اپورتونیست‌ها در سازمان مجاهدین خلق در سال 54 و انتشار بیانیه تغییر ایدئولوژی تقی شهرام در سال 54 دیگر تمام امیدش به حرکت شاگردانش آنچنانکه در جزوه حسن و محبوبه ترسیم کرده است قطع شده بود. شهادت پی در پی شاگردان شریعتی در سازمان مجاهدین خلق از بعد از کودتای سال 54 که در راس آن‌ها محمد اکبری آهنگران و سرور و مجتبی آلادپوش (البته بعد از مارکسیست شدن محبوبه متحدی و حسن آلادپوش) قرار داشتند بر این آتش یاس شریعتی نسبت به انجام استارت حرکت در داخل دامن می‌زد.

لذا در این رابطه بود که تقریبا در سال 55 شریعتی به این نتیجه قطعی رسید که دیگر امکان استمرار حرکت پنج ساله ارشاد او در داخل کشور وجود ندارد البته باز هم تاکید می‌کنیم که علت اصلی این جمعبندی شریعتی اولا شهادت شاگردانش که در راس آن‌ها محمد اکبری آهنگران قرار داشت بود، ثانیا شریعتی بعد از انتشار بیانیه تغییر مواضع ایدئولوژیک تقی شهرام و مطالعه این بیانیه به این نتیجه رسید که از آنجائیکه هنوز در جنبش مذهبی خلائ‌های تئوریک وجود دارد و حرکت ارشاد او نتوانسته تماما این شکاف‌های تئوریک را پر کند، در نتیجه جهت پر کردن این شکاف‌های تئوریک هنوز این تنها خود اوست که صلاحیت پر کردن این شکاف‌ها را دارد، بنابراین در این رابطه بود که تصمیم به هجرت از ایران گرفت.

البته هر چند موسسین آرمان مستضعفین در همین زمان از فاجعه کودتا در سازمان مجاهدین خلق آگاه بودند و مطالعه سیستماتیک بیانیه مجاهدین خلق در زندان شاه که از طرف ساواک و وحید افراخته در اختیار همه قرار گرفته بود در دستور کار خود قرار داده بودند ولی در سال 55 تحلیل موسسین آرمان مستضعفین با تحلیل شریعتی در خصوص رکود و بن بست حرکت پنج ساله ارشاد شریعتی و عامل کودتای اپورتنیست‌ها متفاوت بود. به این ترتیب که موسسین آرمان مستضعفین در تحلیل خود عامل درونی عمده می‌کردند و در نتیجه به این می‌رسیدند که راه حل آن هم باید در داخل ایران صورت بگیرد اما شریعتی عوامل بیرون از حرکت خود مثل خفقان و سرکوب رژیم توتالیتر پهلوی و ساواک وابسته به آن یا کودتای اپورتونیست‌ها و شهادت شاگردان او در سازمان مجاهدین که در راس آن‌ها محمد اکبری آهنگران قرار داشت یا شکاف‌های تئوریکی که در تئوری‌های عام و خاص مجاهدین خلق در عرصه ایدئولوژی و استراتژی وجود داشت که خود این شکاف‌های تئوریک در تئوری‌های مجاهدین بسترساز رخنه و رشد و بالاخره کودتای مجاهدین خلق شده بود، عمده می‌کرد.

لذا در این رابطه بود که شریعتی در پایان جمعبندی خود در سال 55 به این رسید که تمام این گره‌ها تنها به دست او قابل باز شدن می‌باشد و از آنجائیکه او در این مرحله در تحلیلش تمام راه‌ها را به رم که خود او باشد ختم می‌کرد، در نتیجه به علت بسته بودن فضای داخلی و عدم توان استمرار حرکت برای او راهی برای او باقی نمی‌گذاشت جز اینکه در تحلیل نهائی به این برسد که تنها با هجرت به غرب او همه مشکل‌ها حل می‌شود ولاغیر. البته هر چند موسسین آرمان مستضعفین با هجرت شریعتی از ایران مخالف نبودند به خصوص از بعد از انتشار دو مقاله «بازگشت به خویشتن» و «انسان و اسلام و مارکسیسم» در سال 55 در روزنامه کیهان توسط ساواک رژیم توتالی‌تر پهلوی موسسین آرمان به این تحلیل رسیدند که ساواک شاه تمامی عرصه هویتی و معرفتی و اجتماعی شریعتی را همراه با ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی به چالش گرفته‌اند و از آنجائیکه توان دفاع هم از شریعتی گرفته شده است و به علت اینکه غیر شریعتی هیچ جریانی نمی‌تواند در این رابطه از شریعتی و هویت سیاسی و اجتماعی و معرفتی او دفاع کند، لذا حداقل دستاورد هجرت شریعتی می‌توانست باعث شفاف کردن این آب گل آلود ساواک و ارتجاع مذهبی بر علیه او بشود که این موضوع کم دستاوردی نبود، چراکه در همین زمان که ساواک شاه تمام بود و نبود شریعتی را به چالش گرفته بود، تبلیغات شیخ (تحت هژمونی شیخ مرتضی مطهری بی رحمانه ترین تبلیغات ضد انسانی از فتوای تکفیر مراجع امثال میلانی گرفته تا تبلیغات ضد ولایتی امثال فاکر و شیخ قاسم اسلامی و انصاری و تبلیغات ساواکی بودن و غسل جنابت نکردن مرتضی مطهری و الی ماشاء الله از این ردیف تبلیغاتی که حتی تا آنجا رفت که خمینی در طول حیات سیاسی خود حتی حاضر نشد برای یکبار نام شریعتی را به زبان بیاورد یا به قلم بکشد، همان خمینی که دیدیم حتی از کتاب تاریخ مشروطیت احمد کسروی قتیل او به نیکی یاد کرد) نه تنها دین او را به چالش کشیده بودند حتی صداقت و ولایت او را هم به بازی گرفته بودند.

البته موسسین آرمان مستضعفین به خوبی در سال 55 فهم کرده بودند که وجود شریعتی در داخل به علت این جوسازی و این فضای بسته نمی‌تواند راهگشای آن‌ها بشود، انتقال اندیشه او از خارج به داخل می‌توانست در آن رابطه بیشتر گره گشائی بکند؛ لذا با هجرت شریعتی در این کانتکس موافق بودند و آن را مثبت ارزیابی می‌کردند. اختلاف موسسین آرمان مستضعفین در سال 55 با شریعتی در خصوص تحلیل از حرکت 5 ساله ارشاد شریعتی و دلایل به بن بست رسیدن آن به این ترتیب بود که آنچنانکه فوقا هم به اشاره مطرح کردیم موسسین آرمان مستضعفین هر چند بسته شدن ارشاد و فضای سرکوب و خفقان سال‌های 51 تا 56 را به عنوان شرط و عامل بسترساز رکود حرکت ارشاد شریعتی قبول می‌کردند اما برعکس خود شریعتی هرگز حاضر نبودند در این رابطه شرط فوق را مانند شریعتی بدل به اساس بکنند.

به همین دلیل از نظر موسسین آرمان مستضعفین در سال 55 عامل اصلی رکود حرکت شریعتی در سال‌های بسته شدن بعد از ارشاد در خود این حرکت پنج ساله شریعتی (47 تا 51) نهفته است هر چند به علت گرم بودن تنور ارشاد در این پنج سال و به علت نکات مثبت حرکت شریعتی در عرصه استراتژی و تئوریک آنچنانکه در این رابطه قبلا مطرح شد و به علت تبلیغات و شانتاژ و جوسازی‌های مافوق تصور ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی (که از سال 56 توسط اعلامیه مشترک مهندس بازرگان و مرتضی مطهری بر علیه شریعتی تا امروز که توسط فرج دباغ - معروف به عبدالکریم سروش - دنبال می‌شود، این حمله ارتجاع مذهبی حوزه‌های فقاهتی بر علیه شریعتی با لیبرالیسم مذهبی فرصت طلب و اپورتونیسم ایران هم دست و هم داستان شده است) امکان بروز و ظهور این ضعف‌ها همراه با نقد عالمانه و دیالکتیکی آن فراهم نشد. ولی به هر حال از نظر موسسین حرکت آرمان مستضعفین این عوامل اساسی رکود حرکت شریعتی از بعد از بسته شدن ارشاد عبارت بودند از:

1 - عدم توان کادرسازی همه جانبه در کانتکس پروسسی که شریعتی به خصوص از بعد خروج مرتضی مطهری از هژمونی حرکت ارشاد توسط کلاس‌های خود و کلاس‌های آموزشی دیگر از عربی خوانی تا نقاشی میرحسین موسوی و جامعه‌شناسی توسلی و روانشناسی سامی و غیره ایجاد کرده بود چراکه هر چند کلاس‌های «اسلام شناسی» و «تاریخ ادیان» او که در راس این پروسس می‌توانست به اجتهاد تئوریک دامن بزند ولی نکته‌ائی که نباید از نظر دور بداریم اینکه حتی همین دامن زدن به اجتهاد تئوریک تنها یک شروع بود پروژه‌های بعدی که بتواند این آغاز را تمام کند نه در عرصه تئوری وجود داشت و نه در عرصه عملی. کل نوارهای شریعتی و کتاب شدن آن که بزرگ‌ترین پروژه عملی در این زمان بود فقط توسط دو نفر انجام می‌گرفت در صورتی که حجم کمی کلاس‌های شریعتی از درس 26 به بعد به بیش از 10 هزار نفر رسیده بود که در تاریخ جنبش ایران برای همیشه بی بدیل و بی سابقه خواهد ماند.

در نتیجه این آفت باعث شد تا فونکسیون حرکت شریعتی تنها آزاد کردن نیرو برای جریان‌هائی که اصلا در عرصه تئوریک و استراتژی در نقطه مقابل حرکت شریعتی قرار داشتند بشود و به همین دلیل خود این جریان‌ها می‌گفتند تا شاگردان شریعتی داخل حسینیه هستند، ارشادی می‌باشند همینکه از ارشاد بیرون بیایند این ما هستیم که منتظر آن‌ها در بیرون حسینیه ارشاد ایستاده‌ایم و آدرس اتاق‌های تیمی به آن‌ها می‌دهیم و لذا در این رابطه بود که حسینیه ارشاد بزرگ‌ترین خواستگاه جذب نیرو برای آن‌ها شده بود حتی برای نیروهای لائیک و غیر مذهبی.

دلیل اصلی این امر آن بود که شریعتی حتی خودش در بستر این پروسس به این دستاوردها به صورت تدریجی دست پیدا می‌کرد و هر چند چارچوب کلی و عام منظومه نظری و تئوریک و استراتژی شریعتی در اواخر دوران حضور او در غرب شکل گرفته بود ولی چارچوب کلی و عام کجا و دستاوردهای تئوریک مشخص کجا؟ به هر حال شریعتی در عرصه پروسس 5 ساله حرکت ارشاد قطره قطره بدون آنکه امکان چکش کاری و آزمایش در پراتیک پیدا کند این تئوری‌های عام و خاص در وجود او جوشش می‌کرد و مانند اقیانوسی از خود سرازیر می‌کرد.

هر که را جذبه رسد ماء معین / چاه ناکنده بجوشد از زمین

مولوی

به همین دلیل شریعتی بی صبرانه پس از دستیابی دفعی به این دستاوردها تلاش می‌کرد - آنچنانکه اقبال در وصف پیامبران ابراهیمی می‌گوید - می‌کوشید تا این دستاوردهای خود را در اختیار مردم قرار دهد لذا در این رابطه است که هرگز باور نکنید حتی کنفرانس‌های «فاطمه فاطمه» او یا «امت و امامت» یا «هجرت و تمدن» و غیره بیش از چند روزی از تولد نطفه آن در اندیشه شریعتی گذشته باشد، تمامی این دستاوردهای نظری که مانند عسل در پستان اندیشه شریعتی از استحاله شهدهای اندیشه بشریت در غرب و شرق حاصل می‌شد مانند یک سونامی در طول 5 سال ارشاد شریعتی سرازیر شد که البته هر چند تکوین این تئوری‌ها عام و خاص فقط مخصوص خود شریعتی بود و دیگر اصحاب مدرس کلاس‌های ارشاد شریعتی فاقد این فیض بودند.

به هرحال همین دستاوردهای دفعی خود شریعتی هم در عرصه پروسس و پروسه حرکت و مبارزه جمعی هم دارای حسن‌هائی بود و هم دارای آفت‌هائی بود. حسن‌های آن جنبه فردی داشت چراکه خود این نوع تکوین اندیشه باعث می‌شد تا اندیشه شریعتی دارای دینامیزم تکوین بشود و همین دینامیزم تکوین حرکت شریعتی بسترساز حیات این اندیشه از بعد از مرگ او شده است بطوریکه ما امروز شاهدیم که با اینکه نزدیک به چهل سال از مرگ شریعتی می‌گذرد با اینکه ارتجاع مذهبی حاکم به همراه لیبرالیسم مذهبی تحت رهبری فرج دباغ - معروف به عبدالکریم سروش - چهل سال است که روز شب تلاش می‌کنند تا به انحاء مختلف این حرکت را بمباران بکنند، با همه این احوال هنوز در نمایشگاه‌های بین‌المللی خود رژیم طبق آمار خود رژیم مطلقه فقاهتی پر فروش ترین کتاب‌ها، کتاب شریعتی می‌باشد با اینکه در طول نیم قرن گذشته میلیون‌ها نسخه یعنی بیش از جمعیت ایران کتاب‌های شریعتی چاپ و تکثیر شده است و این در شرایطی است که تیراژ کتاب‌های امثال فرج دباغ از 5 هزار و ده هزار تا کنون بالاتر نرفته است. این موضوع نشان دهنده حیات دار بودن این اندیشه در چارچوب دینامیزم تکوین آن می‌باشد که همین دینامیزم تکوین ما در تکوین قرآن توسط پیامبر اسلام و در تکوین مثنوی توسط مولانا هم شاهد هستیم.

به همین دلیل این دو کتاب هم برای ابد به علت همین دینامیزم تکوینی حیات دار و زنده می‌باشد بطوریکه امروز قرآن پر تیراژ ترین کتاب جهان می‌باشد و مثنوی مولوی حتی در خود آمریکا امروز پر فروش ترین کتاب سال است. بنابراین، این پروسه تکوین اندیشه شریعتی هر چند دارای نکات مثبت استراتژیک می‌باشد و عامل حیات دارا شدن اندیشه شریعتی برای همیشه شده است، دارای نکات منفی هم می‌باشد که از اهم آن عدم توانائی آن در پرورش کادرهای همه جانبه می‌باشد چراکه برای پرورش کادرهای همه جانبه که استخوانبندی یک حرکت سازمان‌گر را تشکیل می‌دهد باید تئوری از پله آخر شروع به تدوین جهت آموزش بشود و بر پایه دستاوردهای نهائی دستاوردهای کنکریت و مشخص تکوین پیدا کند.

معنای معراج و اسرای پیامبر اسلام در عرصه تئوری جز این نیست که پیامبر پس از رسیدن به پله نهائی که از نظر قرآن «سِدْرَةِ الْمُنْتَهَی» (سوره نجم – آیه 14) می‌باشد شروع به تدوین قرآن و وحی و حتی پروژه‌های فردی و جمعی مثل حج، نماز، تغییر قبله، تعیین روز جمعه، روزه ماه رمضان، مسجد، نماز جماعت و حتی فقه و مدینه النبی کرد. هرگز باور نکنید که خود پیامبر اسلام توسط این پروسه‌ها توانسته باشد به معراج و اسرای بزرگ وجودی رسیده باشد این‌ها چشمه‌هایی است که بعد از بعثت و بعد از عروج پیامبر اسلام به معراج از وجود مبارک آن حضرت برای همه بشریت جاری و ساری شده است.

به همین دلیل این پروسس حرکت پیامبر اسلام آنچنانکه در طول 23 سال حیات نبوی آن حضرت توانست کادرپرور همه جانبه بشود (آن هم آنچنان کادرهائی مثل علی ابن ابیطالب و ابوذر و سلمان و بلال و غیره که می‌توانند برای همیشه بشریت نمونه و الگو باشند) قطعا تا همیشه این کتاب توان کادرسازی همه جانبه دارد اما در اندیشه مولوی و شریعتی به علت اینکه این فوران از پائین به بالا صورت گرفته است و هرگز انتهائی برای این حرکت در اندیشه مولوی و شریعتی به جز مرگ فیزیکی آن‌ها حاصل نکرده است و قطعا اگر شریعتی و مولوی زنده می‌مانند دریا دریا اندیشه از وجود آن‌ها زایش می‌کرد اما آنچنانکه در بیش از 800 سالی که از حیات مولوی می‌گذرد تا کنون بعد از او حتی یک نیمچه مولوی هم از اندیشه مولوی پرورده نشده است، همین آفت و به همین شکل در تکوین اندیشه شریعتی هم وجود داشت.

در نتیجه این اندیشه بعد از خود تا کنون نتوانسته یک نیمچه شریعتی ایجاد کند، این موضوع یک آفت بود که حرکت ارشاد شریعتی آثار خود را به خصوص از بعد از بسته شدن ارشاد به نمایش گذاشت آنچنانکه به صراحت می‌توانیم بگوئیم که بزرگ‌ترین آفتی و عاملی که باعث رکود حرکت ارشاد شریعتی از بعد از بستن ارشاد شد همین فقدان و غیبت کادر همه جانبه در این حرکت بود تا بتواند از بعد از غیبت دکتر رهبری و هدایتگری این حرکت را در دست بگیرد.

ادامه دارد