آغاز هفتمین سال تولد نشر مستضعفین که همراه با آغاز چهلمین سال بنیانگذاری حرکت آرمان مستضعفین میباشد، گرامی میداریم: از اقبال تا شریعتی، از شریعتی تا آرمان مستضعفین و از آرمان مستضعفین تا نشر مستضعفین، چه کردهایم؟ چه میکنیم؟ و چه خواهیم کرد؟ - قسمت ششم
2 - عدم پیوند بین سه شاخه اندیشه شریعتی در 5 سال حرکت ارشاد (47 تا 51) یعنی سه شاخه اسلامیات و کویریات و اجتماعیات شریعتی: نکتهائی که در رابطه با مبانی تئوریک کادرسازی باید مد نظر قرار دهیم اینکه لازمه اینکه یک اندیشه بتواند بسترساز پرورش کادرها بشود انسجام درونی اجزا آن اندیشه است. به این ترتیب که اگر اندیشه آنچنانکه در خصوص وحی مطرح کردیم در یک کانتکس مشخص و واحدی ریزش کند قطعا اجزای آن اندیشه در پیوست با یکدیگر تکوین پیدا میکند اما برعکس اگر یک اندیشه در یک چارچوب معین و مشخصی به صورت خودجوش ریزش نکند حتما بین اجزای آن پیوستگی وجود نخواهد داشت.
برای نمونه آنچنانکه همه مفسرین معتقدند نزول قرآن بر پیامبر اسلام به دو صورت انجام گرفته یکی صورت انزالی داشته است دیگری صورت تنزیلی که هر دو صورت در قرآن مطرح شده است. در شکل انزالی آنچنانکه مفسرین میگویند تمام قرآن به صورت دفعی و یکجا بر قلب پیامبر اسلام نازل شده است و اما در صورت تنزیل همان قرآن در طی 23 سال به صورت تدریجی بر پیامبر اسلام نازل شده است. برای فهم تفاوت انزال و تنزیل قرآن بر پیامبر سلام نباید دنبال این بروم که این قرآن دوبار بر پیامبر نازل شده است یکبار یکجا و دفعی بار دوم آیه آیه، چنین کاری نه درست و نه واقعیت زندگی پیامبر اسلام گواه آن میباشد بلکه بالعکس نکتهائی که در رابطه با این تفاوت باید به آن توجه بشود همین حقیقت است که یکبار چارچوب و حقیقت کلی قرآن را (که همان دو تجربه «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ...» )سوره نور – آیه 35 و تجربه «وَالسَّمَاءَ رفعها وَوَضَعَ الْمِیزَانَ - أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ» (سوره الرحمن – آیات 7 و 8) میباشد به صورت دفعی پیامبر اسلام تجربه کرده است.
در مرحله دوم پیامبر اسلام تمام قرآن را به صورت تدریجی و آیه آیه در چارچوب همان دو تجربه نخست تجربه کرده است به همین دلیل حاکمیت این دو تجربه توحید و عدالت بر کل قرآن باعث شده تا یک پیوستگی بین آیات و اجزاء قرآن حاکم بشود و تمامی آیات و شاخه و موضوعهای قرآن از یک پیوستگی برخوردار باشد بطوریکه در این رابطه به ضرس قاطع میتوان مطرح کرد که اگر در تفسیر و برداشت ما از مضمون یک آیه دریافتیم که برداشت ما با دو تجربه توحید و عدالت پیامبر اسلام در تناقض و اختلاف میباشد باید در تفسیر و برداشت خود شک بکنیم و به قول حافظ به خود بگوئیم «سخن شناس نهائی جان من خطا اینجاست»
بنابراین به علت همین پیوستگی بین اجزاء و آیات و موضوعهای قرآن بوده که این کتاب از آغاز توان کادرسازی داشته است چراکه مخاطب شرایط جهت حل شدگی و ذوب خود در اندیشه پیامبر اسلام مهیا میدیده است. اما در خصوص اندیشه شریعتی یا اندیشه مولوی این قانون حاکم نیست چراکه بر حسب شرایط روحی خود به تبیین یک موضوع میپرداختند گاهی حال روحی و وجودیشان کویری داشته، کویری سخن میگفتهاند زمانی حال اسلامی داشتهاند، اسلامیات مطرح میکردند و وقتی که در حال و هوای اجتماعیات بودهاند در این رابطه حرف میزدهاند.
به همین دلیل مولوی در قیاس به نفس در باب قرآن و پیامبران میگوید: «هست قرآن حالهای انبیاء»، در صورتی که موضوع برعکس این میباشد چراکه اگر مثلا شما یک سوره والعصر را نگاه بکنید این سوره والعصر یکی از سورههای صد در صد کویری قرآن میباشد و آنچنان این سوره کویری است که مسلمانان صدر اسلام برای شارژ روحی و افزایش مقاومت خود در مرحله تاسیس اسلام که سختیها و شدائد در اوج بود، به جای احوال پرسی - وقتی به هم دیگر میرسیدند - این سوره والعصر را قرائت میکردند. با نگاهی هر چند اجمالی به این سوره صد در صد کویری قرآن درمییابیم که این سوره سه محور اساسی دارد:
الف – انسان.
ب - خدا.
ج – صبر یا مقاومت، از انسان شروع میکند و به خدا میرسد و در عرصه پیوند بین انسان و خدا طلب مقاومت از مسلمانان میکند.
پر واضح است که مقاومت که هدف این سوره در عرصه تبیین رابطه بین انسان و خدا میباشد در راستای حرکت تحول خواهانه اجتماعی و در عرصه پروسس جامعه سازانه مدینه النبی پیامبر اسلام میباشد. بنابراین، این سوره صد در صد کویری قرآن، کویریات را در خدمت اجتماعیات قرار میدهد یا برای نمونه سوره قریش که یک سوره صد در صد اجتماعی میباشد چراکه موضوع سوره قریش تاثیر بعثت پیامبر اسلام در حیات و معیشت دنیائی قبیله قریش میباشد که از اصلیترین قبیله جامعه مکه بودند. با نگاهی به این سوره صد در صد اجتماعی قرآن درمییابیم که این سوره دارای سه محور اساسی میباشد:
الف – الفت و حیات و کوچ و حرکت و معیشت دنیائی قبیله قریش.
ب – دوم فونکسیون و تاثیر بعثت پیامبر یا نقش کعبه و جایگاه خداوند و اسلام در زندگی دنیائی این قبیله.
ج – خروجی نهائی این سوره پیوند کعبه و بعثت پیامبر و اسلام با حیات مادی و دنیائی قبیله قریش که عبارت از نفی استثمار و نفی استبداد میباشد. زیرا در این سوره امنیت از خوف و جوع همان امنیت از دو شاخه قدرت مسلط بر جامعه میباشد که جوع به عنوان یک پدیده اجتماعی نه فردی معلول استثمار است آنچنانکه خوف به عنوان یک پدیده اجتماعی نه فردی معلول استبداد میباشد.
لذا بدین ترتیب است که ما هرگز نمیتوانیم در این سوره صد در صد اجتماعی بین اجتماعیات و اسلامیات خط کشی کنیم و بین آنها دیوار چین ایجاد کنیم و یا بین اجتماعیات و کویریات فاصلهائی ببینیم و باز در همین رابطه برای نمونه سوره اخلاص یا توحید را مثال میزنیم که یک سوره صد در صد اسلامی میباشد اما در این سوره چهار آیهائی که پیامبر اسلام ارزش آن را هم وزن با یک سوم کل قرآن میداند سه محور وجود دارد:
الف – محوریت الله در عرصه توحید به عنوان تنها محور کل وجود که عامل اصلی توحید در تمامی عرصه وجود شده است.
ب – صمد و بی نیاز بودن الله به عنوان محور و عامل اصلی توحید که باعث تکوین صیرورت و شدن و تکامل کل وجود به سمت آن مبدا و مقصد بی نیاز شده است چراکه اگر الله صمد و بی نیاز و کامل و پر و تمام در عرصه وجود نمیبود، «شدن» و تکاملی در وجود شکل نمیگرفت زیرا تکامل جهت تکوین نیازمند به مقصد کامل دارد تا ناقص که کل وجود و انسان جزئی از آن میباشد به سمت آن کامل حرکتی تکاملی صاحب شود.
ج – در آیه سوم و چهارم در باب مکانیزم این «شدن» میگوید که برعکس آنچه هگل در باب ایده مطلق و خداوند قائل است میگوید.
خود الله در عرصه «شدن» تحول دیالکتیکی تزی و آنتی تزی و سنتزی ندارد چراکه الله نه میزاید تا تز بشود و نه زائیده میشود تا آنتی تز گردد و نه سنتزی و شریکی در این عرصه صاحب میشود، بنابراین نقش الله در این عرصه تکامل فقط ایجاد حرکت و شدن به عنوان مبدا و مقصد و عامل پیوسته شدن میباشد. با نگاهی هر چند اجمالی به این سوره چهار آیهائی صد در صد اسلامی و فهم الله در عرصه تکامل وجود و انسان و تاریخ و اجتماع بشری هرگز ما توان تفکیک بین مؤلفههای اسلامیات و کویریات و اجتماعیات نداریم چراکه اللهائی که در اینجا به عنوان مبداء و مقصد و عامل شدن و صیرورت کل وجود میباشد، عامل تکامل انسان و اجتماع و تاریخ نیز است به این دلیل است که باز در این سوره صد در صد اسلامی میبینیم که امکان تفکیک اسلامیات و کویریات و اجتماعیات وجود ندارد.
لذا به همین دلیل است که میبینیم قرآن و پیامبر اسلام در این چارچوب چگونه میتواند به کادرسازی و پرورش انسانهای سه بعدی بپردازد که هم مرد اسلامیات هستند و هم مرد اجتماعیات و هم مرد کویریات و در هر سه شاخه هم در عرصه بصیرت و هم در میدان عمل ما میتوانیم این سه مؤلفه را پا به پای همدیگر مشاهده کنیم. در اندیشه شریعتی و مولوی ما این سه مؤلفه را نمیتوانیم در پیوند با یکدیگر مشاهده کنیم زیرا برعکس قرآن و پیامبر اسلام طرح این مؤلفههای گوناگون بر حسب حالی بوده که در زمان طرح آن مؤلفهها قرار داشتهاند یعنی زمانی که شریعتی در حال طرح کویریات میباشد چه در هبوط و چه در کویر و چه در سخنهای تنهائی او، آنچنانکه مولوی میگوید:
پر کاهم در مصاف تیز باد /خود ندانم در کجا خواهم فتاد
پیش چوگانهای حکم کن فکان /میدوم اندر مکان و لا مکان
گر هلالم گر بلالم میدوم / مقتدی بر آفتابت میشوم
تنها و تنها در آسمانها سیر میکند و هرگز نمیتوانیم او را در اجتماعیات شاهد باشیم.
البته خود شریعتی از بعد از بسته شدن ارشاد و دستگیری و زندان به این شکاف در اندیشه خود مطلع گردید و بعد از زندان کوشید توسط جزوه «خودسازی انقلابی» و «عرفان و آزادی و برابری» این شکاف را پر کند ولی اگرچه در این مرحله و در این دو جزوه شریعتی توانسته است این شکاف سه مؤلفهائی کویریات و اجتماعیات و اسلامیات اندیشه خود پر کند، به خاطر اینکه اکثریت دستاورد اندیشه او در طول 9 سال (43 تا 51) هجرت از غرب تا بسته شدن ارشاد تبیین شده است از آنجائیکه شریعتی فرصت آن را نیافت تا به بازسازی فکر خود در این مرحله بپردازد و به دلیل اینکه کسی غیر از خود شریعتی نه توان و نه صلاحیت این بازسازی را ندارد این امر باعث گردید تا بزرگترین عامل بحران ساز اندیشه شریعتی که همان تفکیک سه مؤلفه کویریات و اسلامیات و اجتماعیات است همچنان با وفات زودرس شریعتی در سال 56 در اندیشه او باقی بماند که برای فهم این عامل اصلی بحران ساز در اندیشه شریعتی تنها کافی است که بحران سال 59 - 60 تشکیلات آرمان مستضعفین - که باعث رکود این تشکیلات گردید - مورد مطالعه قرار دهید.
تشکیلات آرمان مستضعفین که از سال 55 تکوین پیدا کرد و از بعد از انقلاب در بهار سال 58 (پس از آزادی موسسین این حرکت از زندان رژیم مطلقه فقاهتی که در یازدهم اردیبهشت 58 همه آنها دستگیر شده بودند) حرکت برون تشکیلاتی خود را شروع کرد و نخستین جریانی بود که در جامعه ایران اندیشه شریعتی را در عرصه پروسس تشکیلاتی و اجتماعی و سیاسی به محک میکشید و نزدیک به چهل سال است که در این رابطه در حال ماراتن خستگی ناپذیر میباشد؛ لذا بحران فراگیر تشکیلاتی سال 59 - 60 این تشکیلات میتواند مشتی جهت نمایش خروار باشد.
در این رابطه است که باید بگوئیم عامل اصلی بحران فراگیر تشکیلاتی سال 59 - 60 تشکیلات آرمان مستضعفین همین فقدان پیوند بین سه مؤلفه کویریات و اجتماعیات و اسلامیات اندیشه آرمان مستضعفین و شریعتی بود که به علت فقدان آگاهی موسسین آرمان مستضعفین در سالهای 55 تا 60 به این شکاف تعیین کننده، هرگز آنها در جهت بازسازی اندیشه شریعتی و اندیشه آرمان مستضعفین در راستای پیوند بین این سه مؤلفه برنیامدند در نتیجه به علت اینکه آبشخور اصلی نظری تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 58 تا 60 اندیشه شریعتی به صورت دربست بود، این امر (هر چند در سال 58 تا نیمه اول سال 59 باعث گسترش کمی حرکت تشکیلاتی آرمان مستضعفین شد تا آنجا که به علت ضعف در کادرهای هدایتگر تشکیلاتی آرمان مستضعفین این حرکت آزادی سازی موجی نیروهای تشکیلاتی غیر، باعث شد تا خیل عظیم نیروهای هوادار آرمان مستضعفین در عرصه میدانی پاسیف بشوند ولی آنچه مهمتر از پاسیف شدن این نیروها بود خود بحران سال 59 - 60 این تشکیلات بود) باعث گردید تا در اندیشه آرمان مستضعفین این تفکیک مکانیکی نظری سه مؤلفه اندیشه شریعتی در عرصه تشکیلاتی از نیمه دوم سال 59 به صورت سه جریان بیگانه از هم درآید.
آنچنانکه ما از نیمه دوم سال 59 در تشکیلات آرمان مستضعفین شاهد سه جریان با سه دیدگاه و سه کاراکتر و سه تیپولوژی بودیم یعنی آنچنانکه دستهائی از آنها در چارچوب کویریات به صورت دربست راه رهائی فرد و اجتماع در زهد و فقر و پیراهن مندرس و نان خشک علی میدیدند، عدهائی دیگر در عرصه اسلامیات راه رهائی فرد و اجتماع در چارچوب شعار شریعتی که خطاب به احسان نوشته بود «پیوسته بخوان و بخوان و بخوان» در مطالعه و کتاب خوانی و به قول فرانسیس بیکن انبار کردن ذهنی مانند مورچهها یا ایجاد بافته ذهنی و مجرد از عمل اجتماعی مانند عنکبوتها میدیدند و البته در کنار این دو دسته، دسته سومی هم در تشکیلات آرمان مستضعفین در سالهای 59 - 60 هم بودند که فقط به عمل میاندیشند، آن هم نه عملی که از دل بصیرت نظری حاصل شده باشد بلکه عملی که از طریق پراگماتیسم توسط جامعه بر آنها تحمیل میگردید.
به همین دلیل در نهایت دیدیم که این جریان سوم عملگر از بعد از 30 خرداد دربست جذب تشکیلات مجاهدین شدند هر چند در مصاحبههای رادیو تلویزیونی خود پس از دستگیری میگفتند «ما به لحاظ فکری آرمانی هستیم اما به لحاظ عملی مجاهدین» ولی نکتهائی که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم این پارادوکس عین و ذهن آنها باز معلول همان جداسازی نظری سه مؤلفه کویریات و اسلامیات و اجتماعیات اندیشه شریعتی بود که موسسین آرمان در سالهای 55 تا 60 غافل از آن بودند و به همین دلیل در عرصه پلنوم اول تشکیلات آرمان در اواخر سال 59 و اوایل سال 60 موسسین نتوانستند به علت عدم فهم ریشه بحران تشکیلاتی آرمان (که همان بحران نظری سه مؤلفه جدا از هم کویریات و اجتماعیات و اسلامیات در اندیشه شریعتی بود) بحران تشکیلاتی آرمان مستضعفین را مهار تئوریک بکنند.
در نتیجه هر چه به سمت 30 خرداد 60 نزدیکتر میشدیم به علت رادیکالیزه شدن جامعه تحت هژمونی مجاهدین خلق و به علت عدم توانائی موسسین در مهار بحران و به علت دنباله روی یکطرفه تشکیلات آرمان مستضعفین از شرایط متلاطم اجتماعی و بالاخره به علت ضربات پی در پی تشکیلاتی که از طرف رژیم مطلقه فقاهتی از 30 خرداد 60 به بعد بر این تشکیلات در داخل کشور وارد شد، تقریبا این حرکت در داخل به ورطه رکود مطلق گرفتار شد تا آنجا که آخرین تپش این قلب بیمار یا در زندانهای رژیم مطلقه فقاهتی میتپید و یا با هجرت به خارج در خارج از کشور توسط مهاجرین این نحله به حرکت درآمد.
اما آنچه که در این رابطه قابل توجه بود این بود که همه به این اصل رسیده بودند که تا زمانی که ریشه بحران تشکیلاتی آرمان مستضعفین در سال 59 - 60 فهم نشود هر گونه بازسازی این حرکت اشتباه میباشد و باعث میشود که «از چاله بیرون بیائیم و در چاه بیافتیم» لذا در این رابطه بود که 28 سال طول کشید تا بالاخره آرمانی و آرمانیها دریافتند که ریشه بحران سال 59 - 60 تشکیلات آرمان مستضعفین در همین رابطه مکانیکی سه مؤلفهائی کویریات و اجتماعیات و اسلامیات اندیشه شریعتی و اندیشه آرمان مستضعفین نهفته است لذا از آنجائیکه این رابطه مکانیکی و شاید بهتر باشد که بگوئیم این عدم پیوند ارگانیکی بین سه شاخه کویریات و اسلامیات و اجتماعیات هر چند آبشخورش در اندیشه شریعتی بود ولی در ادامه آن به اندیشه آرمان هم سرایت کرد تا آنجا که اگر امروز توسط یک فلش بک به عقب برگردیم و اندیشه آرمان مستضعفین در سالهای 58 تا 60 را در دستگاه قرع انبیق قرار دهیم به وضوح میبینیم که این سه مؤلفه نظری در اندیشه آرمان مستضعفین هم مانند اندیشه شریعتی جدا از هم میباشند بطوریکه در این رابطه میتوانیم دستهائی از نوشتهها و کتابها و دستاوردهای نظری آرمان مستضعفین در آن سالها را تحت عنوان کویریات آرایش بدهیم و دسته دیگر زیر عنوان اجتماعیات و دستهائی دیگر زیر عنوان اسلامیات، بدون اینکه این مؤلفه و زیرمجموعه این عنوانها هیچگونه رابطه نظری و دیالکتیکی با هم دیگر داشته باشند.
در نتیجه همین امر باعث گردید تا ما در سالهای 58 تا 60 با این حجم از کار عملی و نظری حتی نتوانیم یک کادر همه جانبه هم بسازیم، تمامی کادرها و نیروهای ما محصول همان دوران سه ساله ناقص و سزارین شده 55 تا 57 درونی بود هر چند که دستاورد ما در آن سه سال هم به علت همین فقدان پیوند بین سه مؤلفه کویریات و اجتماعیات و اسلامیات چندان «آش دهن سوزی هم نبود» ولی به هر حال «کاچی بهتر از هیچ» چیزی بود که در سالهای 58 تا 60 نصیب ما در این رابطه گردید. البته دستاورد بزرگ و شاید بتوانیم بگوئیم که بزرگترین دستاوردی که پس از بیش از 20 سال مطالعه در این رابطه نصیب ما شد این بود که آنچنانکه اسلام تاریخی در این زمان جهت استمرار حیات تاریخی خود در ادامه شعار اقبال نیازمند به بازسازی میباشد خود اندیشه شریعتی و در ادامه آن اندیشه آرمان مستضعفین سالهای 55 تا 60 نیازمند به بازسازی دوباره دارد و آنچنانکه در بازسازی اسلام تاریخی نیازمند به اسلام اجتهادی علامه محمد اقبال لاهوری توسط اجتهاد در اصول و فروع میباشیم و بدون تکیه بر اسلام اجتهادی علامه محمد اقبال لاهوری و شاه ولی الله دهلوی امروز برای هیچکس امکان بازسازی اسلام تاریخی وجود ندارد. در نتیجه بازسازی اسلام تاریخی امروز در گرو دنبال کردن همان راهی است که شاه ولی الله دهلوی در قرن هیجدهم و علامه محمد اقبال لاهوری از آغاز قرن بیستم یعنی صد سال پیش دنبال کردهاند میباشد و قطعا هر گونه حرکتی خارج از حرکت این دو پیشکسوت در جهت بازسازی اسلام تاریخی امری محتوم به شکست خواهد بود.
ولی نکتهائی که در این رابطه قابل توجه میباشد و شاید به لحاظ اهمیت مهمتر از نکته اول باشد اینکه موسسین آرمان در طول بیش از بیست ساله مطالعه در باب آفتشناسی و بحرانشناسی حرکت آرمان مستضعفین و اندیشه شریعتی از آنجائیکه در آخر به این حقیقت رسیدن که در اندیشه اقبال لاهوری این سه مؤلفه کویریات و اسلامیات در پیوند با یکدیگر قرار دارند لذا در راستای اتخاذ متدولوژی جهت بازسازی اندیشه شریعتی و بازسازی منظومه نظری آرمان مستضعفین به تنها متدولوژی مشترکی که رسیدند اینکه از زاویه اندیشه اقبال لاهوری به بازسازی اندیشه شریعتی و اندیشه آرمان مستضعفین بپردازند و صد البته از نظر اینها این تنها روش صحیح بازسازی اندیشه شریعتی و مبانی نظری آرمان مستضعفین میباشد.
برای اینکه منحرف نشویم در این رابطه و در چارچوب این رسالت بود که در خرداد 88 پس از سه سال مطالعه بسترسازی در چارچوب بیش از سی سال تجربه نظری و عملی تصمیم به انتشار نشریه الکترونیکی نشر مستضعفین گرفتیم البته آنچنانکه در سال گذشته در ششمین سال عمر و آغاز هفتمین سالروز تولد نشر مستضعفین مطرح کردیم مصادف شدن انتشار این نشریه با حوادث خرداد 88 تنها یک تصادف بود چراکه از سال 87 ما تاریخ استارت نشر مستضعفین را خرداد 88 انتخاب کرده بودیم به علت اینکه خرداد ماه از سال 56 به بعد ماهی است که تداعی کننده از هجرت تا وفات شریعتی میباشد لذا به همین مناسبت از یکسال قبل ماه شروع نشریه الکترونیکی نشر مستضعفین را خرداد 88 انتخاب کرده بودیم که القضاء به علت کودتای انتخاباتی دولت دهم در این ماه این شروع کار نشر مستضعفین همگام و همراه شد با شروع جنبش اجتماعی تحت هژمونی جنبش سبز. به هر حال رسالت اصلی نشر مستضعفین در سه شاخه:
الف - بازسازی اسلام تاریخی در ادامه راه اقبال و شریعتی.
ب – بازسازی اندیشه شریعتی در راستای ایجاد پیوند بین سه مؤلفه اسلامیات و اجتماعیات و کویریات آن.
ج – بازسازی آرمان مستضعفین در راستای آفت زدائی کردن عوامل ضربه پذیر و بحران ساز نظری این اندیشه، که طبعا از آنجایکه تنها مالم الطریقهائی که این سه مؤلفه رسالت نشر مستضعفین به لحاظ نظری به هم متصل میکند اندیشههای محمد اقبال لاهوری است.
لذا نشر مستضعفین از همان آغاز تلاش کرد تا با عینک اندیشه اقبال به بازسازی اسلام تاریخی و اندیشه شریعتی و اندیشه آرمان مستضعفین بپردازد. البته نکتهائی که طرح آن در اینجا خالی از عریضه نمیباشد اینکه در شرایط فعلی مهمترین آفتی که باز اندیشه شریعتی نه در سطح جریانهای تشکیلاتی معتقد به این اندیشه ضربه پذیر کرده است بلکه حتی در سطح جامعه نیروهای هوادار اندیشه شریعتی را هم ضربه پذیر ساخته است، همین گرایش سه مؤلفهائی و مکانیکی به اندیشه شریعتی است بطوریکه مثلا در سال گذشته در هفتمین نمایشگاه بینالمللی کتاب رژیم مطلقه فقاهتی بیشترین کتابی که به فروش رفت کتاب کویریات شریعتی بود که این آمار اعلام آژیر خطر برای طرفداران این اندیشه میباشد.
لذا از آنجائیکه جریانهای تشکیلاتی هوادار اندیشه شریعتی آئینه تمام نمای جامعه میباشند هر قدر هم که ما بتوانیم در عرصه داخل تشکیلاتی توسط ضربه خورهای نظری جلو این آفتهای نظری ضربه پذیر اندیشه شریعتی بگیریم، بدون شک تا زمانی که ما این آب را از سرچشمه - که خود جامعه ایران میباشد - آفت زدائی نکنیم باز «آش همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه» یعنی قطعا به مصداق «از کوزه همان برون تراود که در اوست» اثر آن در تشکیلات ظاهر میشود لذا در این رابطه است که جهت آفت زدائی کردن اندیشه شریعتی نباید تنها خود را مشغول به آفت زدائی درون تشکیلاتی بکنیم و به این ترتیب است که تنها راهی که برای موفقیت نشر مستضعفین در این زمان وجود دارد اینکه:
1 - نشر مستضعفین باید همزمان به موازات «بازسازی اسلام تاریخی» به «بازسازی منظومه نظری اندیشه شریعتی» و «اندیشه آرمان مستضعفین» بپردازد.
2 - نشر مستضعفین باید برای انجام سه پروژه مهم «بازسازی اسلام تاریخی» و «بازسازی اندیشه شریعتی» و «بازسازی اندیشه آرمان مستضعفین» از مسیری ادامه راه بدهد که شاه ولی الله دهلوی و اقبال آغاز کننده آن بودند.
3 - نشر مستضعفین باید بداند که تا زمانی که به وحدت نظری سه مؤلفهائی «کویریات» و «اجتماعیات» و «اسلامیات» مانند قرآن و حرکت پیامبر اسلام و اندیشه اقبال دست پیدا نکند، امکان نظری برای پرورش کادرهای همه جانبه ندارد.
4 - موفقیت نشر مستضعفین در انجام رسالتش در گرو تلاش نظری و عملی در راه دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی در جامعه ایران توسط جنبشهای مردمی در چهار شاخه جنبش کارگری، جنبش اجتماعی، جنبش دانشجوئی و جنبشهای دموکراتیک اعم از زنان، کارمندان، معلمان و دانش آموزان میباشد.
5 - نشر مستضعفین در ادامه راه شریعتی باید تکیه مطلق کردن بر جنبش دانشجوئی را یک آفت در حرکت خود تلقی نماید.
6 - نشر مستضعفین در راستای حرکت در مسیر دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی باید تحقق نهادهای مدنی و اعتلای مبارزه مدنی را هم در دستور کار خود قرار دهد چراکه بدون جنبشهای چهارگانه مردمی و بدون تکوین نهادهای مدنی در یک جامعه قطعا «خمیر بی مایه فطیر خواهد شد.»
7 - راه موفقیت نشر مستضعفین آگاهی به این حقیقت است که یکی از نیروهای عظیم خفته در جامعه ایران نیروی بالقوه دین میباشد که اگر توسط خودآگاهی تاریخی و اجتماعی و سیاسی این نیرو بالفعل بشود، میتواند در کنار نیروهای دیگر جامعه ایران در خدمت حرکت تحول خواهانه جامعه ایران درآید.
والسلام