اگر «امام حسین قیام نمیکرد؟» و اگر «عاشورای 61» اتفاق نمیافتاد؟ - قسمت سوم
ه - فرایند مکی حرکت امام حسین در شهر مکه:
امام حسین در 28 رجب سال 60 از آن جهت از مدینه به مکه هجرت کرد تا توسط آن بتواند انتخاب اصل عدم بیعت با یزید را در فضا و امکانات شهر مکه بهعنوان بزرگترین تریبون و محل کنگره و اجتماع مسلمین جهان «بدل به یک شعار استراتژیک بکند»؛ و برای استحاله اصل انتخاب عدم بیعت با یزید به یک شعار استراتژیک او مجبور بود تا مضمون عدم بیعت با یزید را توسط افشاگری و خودآگاهیسازی مسلمین بدل به یک حرکت اجتماعی و تاریخی بکند، آنچنانکه در دو فرایند مکی و عاشورائی امام حسین توانست به این مهم دست پیدا کند.
علی ایحال، در این رابطه بود که امام حسین از مدینه بهطرف مکه شهر امن و شهر حضور مسلمین و بزرگترین تریبون جامعه بشریت در آن عصر و قرن حرکت کرد؛ که این اقامت امام حسین در شهر مکه از 28 رجب تا هشتم ذی الحجه سال 60 یعنی نزدیک به چهار ماه به طول انجامید. در طول این چهار ماه فرایند مکی حرکت امام حسین، او از یکطرف به اخبار جوامع مسلمین در جهان آگاهی پیدا میکرد و از طرف دیگر به علت اینکه مکه شهر امن بود، با اپوزیسیون پناه برده به آن شهر امن، دسترسی و تماس و دیالوگ دو طرفه مداوم داشت و طبیعتاً تلاش میکرد تا بتواند از حرکت مدنی خود که همان عدم قبول بیعت با یزید بود، یک استراتژی و حرکت اجتماعی و تاریخی و سیاسی بیافریند. چراکه او خوب میدانست که تمام تلاش دستگاه حکومت و خلافت بنیامیه از بعد از شروع حرکتش و هجرت از مدینه به مکه و عدم قبول بیعت با یزید، در این رابطه خواهد بود تا این انتخاب استراتژیک امام حسین را بهصورت یک خروج فردی و قبیلگی و فقهی در چارچوب اسلام فقاهتی تعریف کنند.
طبیعی خواهد بود که در چنان صورتی حرکت حسین در چارچوب اسلام فقاهتی یک اعتراض فردی تلقی میشد که با اعدام و مرگ و ترور او توسط فتوای فقیهان کار پایان مییافت. لذا سختی کار حسین پس از عدم قبول بیعت با یزید این بود که، «این انتخاب استراتژیک خودش را بدل به یک حرکت اجتماعی و تاریخی بکند تا تبلیغات دستگاه خلافت بنیامیه نتوانند با کشتن او توسط فتوای فقهیان اسلام فقاهتی حرکتش را در شکل فردی پایان یافته اعلام نمایند.» باری، در این رابطه بود که امام حسین جهت اینکه بتواند این شعار استراتژیک عدم قبول بیعت با یزید خود را بهصورت یک حرکت اجتماعی و سیاسی و تاریخی در آورد از مدینه بهطرف مکه هجرت کرد و بدین ترتیب بود که فرایند چهار ماهه دوم حرکتش که همان فرایند مکی است آغاز گردید.
بنابراین در فرایند چهار ماهه مکی پروسس حرکت امام حسین، هدف امام حسین این بود تا انتخاب استراتژیک عدم قبول بیعت با یزید از یک انتخاب فردی:
اولاً بدل به یک شعار استراتژیک بکند.
ثانیاً این شعار استراتژیک را بدل به یک حرکت اجتماعی و سیاسی و تاریخی بکند؛ که خود این داوری ما در باب فرایند چهار ماهه مکی امام حسین، معرف این حقیقت است که امام حسین در بدو ورود به مکه و در زمان هجرت از مدینه اصلاً و ابداً خبر از فرایند عاشورائی خویش - آنچنانکه امروز اسلام دگماتیسم و اسلام فقاهتی و اسلام شفاعتی و اسلام روایتی و اسلام زیارتی و اسلام مداحیگری بر طبل آن میکوبند - نداشت.
علیهذا، اینکه طرفداران اسلام دگماتیسم میخواهند در چارچوب علم امامت امام حسین تمامی حرکات امام حسین از آغاز تا انجام در طول مدت پنج ماه و 12 روز یعنی از 16 رجب سال 60 تا دهم محرم سال 61، امری جبری و از پیش تعیین شده و مقدر شده در ماوراء الطبیعه تبیین نمایند، تنها رهآوردی که دارد، اینکه با اینگونه تبیینها و تعریفها از حرکت امام حسین، هیچگونه ارزشی برای انتخاب امام حسین قائل نشوند، چراکه جبری نشان دادن حرکت امام حسین توسط مقدرات و تقدیرات ماوراء الطبیعت دیگر جائی برای انتخاب امام حسین از آغاز تا انجام باقی نمیگذارد و آنچنانکه در این رابطه حافظ نیز معتقد بود:
بارها گفتهام و بار دگر می گویم / که من دلشده این ره نه به خود میپویم
در پس آینه طوطی صفتم داشتهاند / آنچه استاد ازل گفت بگو میگویم
من اگر خارم و گر گل چمنآرایی هست / که از آن دست که او میکشدم میرویم
خنده و گریه عشاق زجائی دگر ست / میسرایم به شب و وقت سحر میمویم
بنابراین فلسفه فرایند چهار ماهه مکی پروسس قیام امام حسین اجتماعی و سیاسی و تاریخی کردن انتخاب استراتژیک عدم قبول بیعت با یزید از صورت یک حرکت فردی آنچنانکه در چارچوب اسلام فقاهتی دستگاه خلافت بر طبل آن کوبیدند، در چارچوب اصل امر به معروف و نهی از منکر، به یک حرکت اجتماعی و سیاسی بوده است. لذا قبول این امر مستلزم آن است که ما در زمان خروج امام حسین از مدینه و ورود به مکه هیچگونه انتخاب قبلی و بعدی در برابر آنچه که امام حسین در 4 ماه اقامت خود در مکه به آن دست پیدا کرد، قائل نباشیم و بپذیریم که تمامی تصمیماتی که امام حسین در زمان خروج از مکه در هشتم ذی الحجه سال 60 به آن دست پیدا کرده بود، معلول و دستاورد آگاهانه و مختارانه امام حسین در چهارماه اقامتش در مکه بوده است. با این پیشفرضها است که ما میتوانیم به تبیین و تحلیل حرکت امام حسین در چهارماه اقامتش در مکه و یا در فرایند مکی پروسس قیامش دست پیدا کنیم.
بنابراین اگر بپذیریم که هدف عمده امام حسین در چهارماه اقامت او در مکه اجتماعی و سیاسی و تاریخی کردن حرکت فردی عدم قبول بیعت با یزید در فرایند 12 روزه مدنیاش بوده است، (نه آنچنانکه اسلام دگماتیسم بیش از هزار سال است که میگوید امام حسین جهت صیانت نفس و حفظ جانش مانند عبدالله بن زبیر از مدینه به مکه که شهر امن بود رفت و تازه خروج او از مکه در هشتم ذی الحجه بهطرف کوفه هم به خاطر فرار از ترور نشدن میدانند) در چارچوب این هدف امام حسین بود که او در دوران اقامت چهار ماههاش در مکه، پس از ورود به مکه بزرگترین کارش جهت دستیابی به تحلیل مشخص از جوامع مسلمین در شرایط بعد از مرگ معاویه جمعآوری اطلاعات و اخبار از گوشه و کنار جوامع مسلمین بود؛ که در مکه به علت اینکه تنها تریبون جمعی مسلمین و تنها محل انجام کنگره جمعی مسلمین جهان بود، دستیابی به این مهم برای امام حسین ممکن بود.
به همین دلیل امام حسین در مکه حرکتش سه مؤلفه داشت:
مؤلفه اول جمعآوری اطلاعات از جوامع مسلمین جهان پس از مرگ معاویه و شروع حاکمیت و خلافت یزید بود.
مؤلفه دوم که پس از تحلیل مشخص از شرایط مشخص جوامع مسلمین پس از مرگ معاویه، امام حسین اقدام به انجام آن کرد، تبیین و تعریف استراتژی مشخص خود جهت اجتماعی و سیاسی و تاریخی کردن حرکت خودش بود.
لذا هر چند در مرحله اول امام حسین با سران اپوزیسیون که همگی در مکه بودند - از عبدالله بن عمر گرفته تا ابن عباس و عبد الله بن زبیر - تکیه چندانی نمیکرد، در مرحله دوم یعنی تعیین استراتژی خود از آنجائیکه استراتژیاش با سران اپوزیسیون از عبدالله بن عمر تا ابن عباس و عبدالله بن زبیر و غیره اختلاف داشت، زیرا هیچکدام از اینها معتقد به استراتژی رفتن امام حسین به کوفه جهت جامعهسازی مانند پیامبر اسلام در مدینه نبودند برعکس امام حسین که آنچنانکه در منشور حرکت خود در زمان خروج از مدینه به برادرش محمد بن حنفیه نوشت چارچوب کلی حرکتش، پیروی از سیره جدش پیامبر اسلام در دو فرایند مکی و مدنی بود؛ به عبارت دیگر امام حسین در منشور حرکت خود به محمد بن حنفیه میخواست بگوید که «هدف من حرکت بهطرف جامعهسازی است، نه دستیابی به قدرت و حکومت - آنچنانکه اسلام فقاهتی 37 سال است در جامعه ایران بر طبلان میکوبد - یعنی تفاوت دو رویکرد یزیدی و امام حسین توسط دو اسلام فقاهتی یزید و اسلام اجتماعی و عدالتخواهانه و رهائیبخش امام حسین در این بود که یزید استراتژی دستیابی به قدرت و حکومت بر مسلمین دنبال میکرد در صورتی که امام حسین به جامعهسازی و تغییر و انسانسازی در ادامه سیره مکی و مدنی پیامبر اسلام فکر میکرد.»
در نتیجه در این رابطه بود که امام حسین در چهارماه اقامت فرایند مکیاش پس از دستیابی به «تحلیل مشخص از شرایط مشخص جامعه مسلمین پس از مرگ معاویه و حاکمیت یزید، جهت برخورد مشخص یعنی تعیین استراتژی حرکتش کوشید در نوک پیکان استراتژی خودش، موضوع جامعهسازی و تغییر اجتماعی جوامع مسلمین قرار دهد» و به همین دلیل بود که امام حسین در فرایند مکی حرکتش، پس از اینکه در برابر دعوتهای مردم کوفه قرار گرفت، از آنجائیکه کوفه علاوه بر اینکه پایتخت سیاسی پدرش امام علی بود، خود الگو و پارادایم کیسی بود که امام علی تصمیم داشت در دوران خلافتش توسط آن به جامعهسازی مورد نظر خویش بپردازد. البته شهادت امام علی توسط خوارج در همین کوفه کار امام علی در جامعهسازی در کوفه ناتمام کرد و حاصل آن شد که کوفه نتواند آن کوفهای بشود که امام علی دنبال آن بود.
البته از بعد شکست حرکت امام علی و صلح تحمیلی بر امام حسن، پس از اینکه بنیامیه با خلافت معاویه بر جهان مسلمین تثبیت شدند، جامعه کوفه هزینه پیروی از امام علی توسط حاکمیت سفاک ترین والی بنیامیه که در رأس آنها ابن زیاد قرار داشت بهسختی پرداخت کرد. آنچنانکه برای نمونه جنازه میثم تمار دستپرورده امام علی بعد از اینکه با فجیعترین شکل ممکن به صلیبش کشاندند و شهیدش کردند، هفتهها بر درخت شهر کوفه آویزان بود تا بنیامیه هزینه پیروی از خانواده علی و اسلام عدالتخواهانه و رهائیبخش را به نمایش بگذرد.
ماحصل اینکه امام حسین در فرایند مکیاش در برابر گزینههای مطرح شده توسط ابن عباس و غیره که امام حسین جهت رفتن به یمن تشویق میکردند، «بر گزینه پاسخ به دعوتهای مردم کوفه تکیه کرد»؛ و در همین رابطه بود که امام حسین مسلم بن عقیل به همراه چند نفر بهعنوان نماینده تام الاختیار خود جهت راست آزمائی دعوت کوفیان به کوفه فرستاد؛ که صد البته در اولین نامه مسلم بن عقیل به امام حسین که هنوز در مکه بود، علاوه بر تائید دعوتهای اهل کوفه از امام حسین آمادگی شهر کوفه جهت پیروی عملی و نظری از راه او اعلام کرد و در این نامه بود که مسلم بن عقیل امام حسین را جهت هر چه زودتر حرکت به سمت کوفه تشویق و ترغیب نمود.
در نتیجه توسط این راست آزمائی مسلم بن عقیل بود که امام حسین استراتژی خودش جهت جامعهسازی کوفه در راستای کار ناتمام پدرش امام علی آغاز کرد و به همین ترتیب بود که در هشتم ذی الحجه امام آگاهانه با ناتمام گذاشتن سفر حج، مکه را به سمت کوفه ترک کرد و بدین ترتیب بود که از هشتم ذی الحجه سال 60 فرایند مکی حرکت امام حسین پایان یافت و به موازات آن در ادامه طولی آن فرایند سوم حرکت امام حسین آغاز شد. البته هر چند امام حسین در هشتم ذی الحجه در چارچوب فرایند کوفی از مکه خارج شد، ولی در مسیر رفتن بهطرف کوفه، به علل وقایعی که در کوفه با حاکمیت ابن زیاد در این فاصله حاصل شد، فرایند کوفی امام حسین به فرایند عاشورائی تغییر کرد؛ و بدین ترتیب بود که فرایند سوم حرکت حسین به جای فرایند کوفی، فرایند عاشورائی شد.
والسلام