عاشورا: ترسیم آگاهانه و اختیاری منظومه معرفتی حسین در سه مؤلفه هماهنگ اسلامیات، کویریات و اجتماعیات – قسمت دوم

 

ب - عامل انحطاط جامعه مسلمین در 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام از نگاه امام علی:

شکی نیست که از بعد از وفات پیامبر اسلام به موازات تجزیه شدن «اسلام تطبیقی و اجتهادی» او هم «جامعه یا مدینه النبی» (محصول دوران ده سال مدنی) پیامبر اسلام تجزیه شد و هم «انسان دستپرورده» و ساخته شده پیامبر در دوران 13 سال فرایند مکی، چراکه اگرچه «گوهر اسلام تطبیقی» پیامبر عبارت بود از: «عبودیت»، «عدالت»، «انسانیت»، همان تعریفی که در زمان فتح ایران سرباز مسلمان در برابر رستم فرخ زاد سردار سپاه ساسانی مطرح کرد که:

«بعثت لنخرج العباد من عباده العباد الی عبادت الله (عبودیت) - و من جور الادیان الی عدل الاسلام (عدالت) - و من ذل الارض الی عز سماء (انسانیت)» و مبانی مدینه النبی یا جامعه پیامبر اسلام عبارت بود از: «کتاب یا آگاهی»، «ترازو یا قسط»، «آهن یا قدرت» همان سه اصلی که در آیه 25 - سوره حدید مطرح شده است و هدف بعثت همه پیامبران ابراهیمی را در این چارچوب تعریف می‌کند.

«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَینَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِیدَ فِیهِ بَأْسٌ شَدِیدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِیعْلَمَ اللَّهُ مَنْ ینْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَیبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ - همانا ما فرستادیم پیامبران خود را با دلایل روشن و کتاب و ترازو تا مردم را جهت برپائی قسط در جامعه برشورانند و آهن که در آن قدرت قرار دارد فرستادیم چراکه منافع مردم در آن است و هدف ما این است که دریابیم که چه کسانی خداوند و پیامبرش را در مرحله غیب یاری می‌کنند البته خداوند خودش بزرگ و توانا است» (سوره حدید – آیه 25).

اما از بعد از وفات پیامبر اسلام عبودیت و انسانیت و عدالت اسلام تطبیقی پیامبر تجزیه شد به سه اسلام «شمشیر و جهاد» و اسلام «زهد و پرهیز» و اسلام «رفاه و برخورداری» و جامعه یا مدینه النبی پیامبر به سه مؤلفه «اقتصاد» و «سیاست» و «فرهنگ» (در لوای سه مؤلفه استبداد و استثمار و استحمار) تجزیه شد و انسان دستپرورده پیامبر در دوران 13 ساله مکی که دارای سه مؤلفه «حقیقت، خیر و زیبائی» یا «اسلامیات و کویریات و اجتماعیات» بود و پیامبر در دوران مکی در عرصه «مبارزه و کار و عبادت» آن‌ها را ساخته بود بطوریکه هم مَرد جامعه و مبارزه بودند، مَرد تامل و تنهائی، هم مرد تعقل و تفکر و اجتهاد و حقیقت، هم مرد اسلامیات بودند، هم فرد کویریات و هم مرد تعهد و مسئولیت یا اجتماعیات.

البته هر سه این‌ها در یک فرد مانند امام علی که پارادایم کیس منظومه معرفتی و مکتبی پیامبر اسلام می‌باشد چراکه او هم خداوند مسئولیت در جامعه بود و هم خداوند تامل در تنهائی و هم خداوند عقل و تفکر در شناخت اسلام. اما همین انسان سه بعدی یا سه مؤلفه‌ای دستپرورده پیامبر اسلام از بعد از وفات پیامبر مانند اسلام پیامبر و جامعه پیامبر تجزیه شد. بنابراین از بعد از وفات پیامبر اسلام هم اسلام پیامبر و هم جامعه پیامبر و هم انسان دستپرورده پیامبر متلاشی و تجزیه شد. البته سوالی که در اینجا و در این رابطه مطرح می‌شود اینکه از میان این مثلث (و در آرایش این سه ضلع) کدامین ضلع نقش عمده داشته است و بسترساز تکوین تجزیه مولفه‌های دیگر شده است؟

اینکه فکر کنیم که پس از پیامبر اسلام هر سه ضلع این مثلث همزمان و به صورت علی السویه و یکسان تجزیه شده‌اند، یک فکر غلط و غیر دیالکتیکی می‌باشد. البته در آرایش سه ضلع مثلث فوق نظریه یکسانی بین صاحب نظران وجود ندارد، چراکه بعضی تجزیه انسانی را بسترساز تجزیه جامعه و اسلام پیامبر می‌دانند و بعضی دیگر تجزیه مدینه النبی یا جامعه پیامبر را بسترساز تجزیه انسان دستپرورده پیامبر و اسلام او تعریف می‌کنند و البته جمعی هم تجزیه خود اسلام سه مؤلفه‌ای پیامبر اسلام را عامل تجزیه جامعه و انسان دستپرورده پیامبر می‌دانند.

به هر حال در این رابطه نظریه یکسانی وجود ندارد که صد البته در این رابطه دیدگاه امام علی فصل الخطاب می‌باشد. امام علی پس از قبول خلافت در آغاز کار در سه خطبه 15 و 16 و 92 نهج البلاغه صبحی الصالح (که هر سه این خطبه‌ها جزء نخستین خطبه‌هائی می‌باشند که امام علی در نخستین روزهای شروع خلافتش برای مسلمین ایراد کرده است) در این سه خطبه امام علی با اعتراف به تجزیه جامعه و انسان و اسلام پیامبر در طول 25 سال بعد از وفاتش می‌فرماید:

«أَلاَ وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیَّهُ ص وَ اَلَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لَتُبَلْبَلُنَّ بَلْبَلَةً وَ لَتُغَرْبَلُنَّ غَرْبَلَةً وَ لَتُسَاطُنَّ سَوْطَ اَلْقِدْرِ حَتَّی یَعُودَ أَسْفَلُکُمْ أَعْلاَکُمْ وَ أَعْلاَکُمْ أَسْفَلَکُمْ وَ لَیَسْبِقَنَّ سَابِقُونَ...- آگاه باشید که همان بلا و آزمایش‌های اولیه تکوین اسلام شما را فراگرفته است سوگند به خدائی که پیامبرش را به حق مبعوث کرده است به هم خواهید آمیخت و چون دانه‌های درون غربال، غربال خواهید شد و یا چونان محتوای دیگ جوشان در هم و بر هم خواهید گشت تا پائینی‌های جامعه صعود کنند و به بالا بیایند و بالائی‌های قدرت به پائین بیایند آنان که در 25 سال گذشته واپس مانده‌اند به پیش برانند و آنان که در این مدت پیشی گرفته‌اند واپس بروند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 16 – ص 57 – س 5)

و یا در خطبه 15 نهج البلاغه صبحی الصالح – ص 57 – س 1 می‌فرماید: «وَ اَللَّهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ اَلنِّسَاءُ وَ مُلِکَ بِهِ اَلْإِمَاءُ لَرَدَدْتُهُ فَإِنَّ فِی اَلْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ اَلْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَقُ - سوگند به خدا اگر تیول عثمان را پیدا کنم به مسلمانان برمی‌گردانم، حتی اگر به مهریه زنان یا بهای کنیزها رفته باشد. چراکه گشایش کارهای اجتماع در عدالت است و کسی که عدالت را بر نتابد ستم برای او تنگ‌تر خواهد بود.»

همچنین در خطبه 92 صبحی الصالح – ص 136 – س 8 می‌فرماید: «دَعُونِی وَ اِلْتَمِسُوا غَیْرِی فَإِنَّا مُسْتَقْبِلُونَ أَمْراً لَهُ وُجُوهٌ وَ أَلْوَانٌ لاَ تَقُومُ لَهُ اَلْقُلُوبُ وَ لاَ تَثْبُتُ عَلَیْهِ اَلْعُقُولُ وَ إِنَّ اَلْآفَاقَ قَدْ أَغَامَتْ وَ اَلْمَحَجَّةَ قَدْ تَنَکَّرَتْ وَ اِعْلَمُوا أَنِّی إِنْ أَجَبْتُکُمْ رَکِبْتُ بِکُمْ مَا أَعْلَمُ وَ لَمْ أُصْغِ إِلَی قَوْلِ اَلْقَائِلِ وَ عَتْبِ اَلْعَاتِبِ وَ إِنْ تَرَکْتُمُونِی فَأَنَا کَأَحَدِکُمْ وَ لَعَلِّی أَسْمَعُکُمْ وَ أَطْوَعُکُمْ لِمَنْ وَلَّیْتُمُوهُ أَمْرَکُمْ وَ أَنَا لَکُمْ وَزِیراً خَیْرٌ لَکُمْ مِنِّی أَمِیراً- مرا رها کنید و دیگری را انتخاب کنید زیرا ما به استقبال جامعه‌ای می‌رویم که آن را رویه‌هاست، و گونه گون رنگ‌ها است. دل‌ها در برابر آن بر جای نمی‌ماند و عقول بر آن ثبات نمی‌دارد. همانا کران تا کران جامعه امروز شما ابر فتنه پوشانیده است و راه راست امروز در این جامعه مشوه و ناشناس است، پس بدانید اگر من دعوت شما را برای خلافت پذیرفتم با جامعه امروز شما آن می‌کنم که خودم تشخیص می‌دهم و در این رابطه به سخن هیچ ملامت گری گوش نخواهم داد، ولی برعکس اگر من را رها کنید و دیگری را به عنوان امیر خودتان انتخاب کنید من هم مانند یکی از شما در این رابطه خواهم بود و برای آن کسی که شما انتخاب می‌کنید بهتر از خود شما فرمانبردار و شنوایم، به هر حال برای شما من اگر مشاور باشم بهتر از آن است که امیر باشم.»

آنچنانکه مشاهده می‌کنید در این کلام‌های امام علی آنچه که به وضوح آشکار است، اینکه امام علی به صراحت مطرح می‌کند که جامعه سال 36 هجری مسلمانان که او خلافت مسلمین را در دست گرفته است دیگر جامعه مدینه النبی پیامبر اسلام که در دوران ده ساله مدنی بر پا کرده نیست، عادات این جوامع پس از 25 سالی که از وفات پیامبر اسلام می‌گذرد از نظر امام علی بازگشت پیدا کرده است، به دوران جاهلیت «أَلاَ وَ إِنَّ بَلِیَّتَکُمْ قَدْ عَادَتْ کَهَیْئَتِهَا یَوْمَ بَعَثَ اَللَّهُ نَبِیَّهُ...» هر چند فتوحات نظامی باعث گسترش جوامع مسلمین شده بود و غنایم جنگی سرازیر شده به خزانه مسلمین و توزیع ناعادلانه آن‌ها بین مسلمین باعث دستیابی مسلمین به ثروت‌های باد آورده و در نتیجه ثروتمند شدن آن‌ها گردید، اما در این زمان معیار ارزیابی امام علی در خصوص حرکت جوامع مسلمین از بعد از وفات پیامبر اسلام نه فتوحات نظامی و جغرافیائی است و نه ثروت‌های باد آورده غنایم جنگی حاصل این فتوحات می‌باشد و نه حتی فراهم شدن بسترهای فرهنگی و سیاسی و جغرافیائی جهت تکوین و شکل گیری تمدن اسلام است، بلکه آنچنانکه که در خطبه‌های فوق و دیگر کلام و نامه‌ها و خطبه‌های مطرح شده در آن ایام مشهود می‌باشد معیار امام علی در ارزیابی جوامع مسلمین وضعیت «عدالت یا ترازو» در اشکال مختلف طبقاتی و سیاسی و اجتماعی و حقوقی می‌باشد که در آیه 25 سوره حدید آنچنانکه مشاهده کردید قرآن هدف بعثت پیامبران را شورانیدن مردم جهت برپائی آن می‌داند.

لذا در این رابطه است که قضاوت نهائی امام علی در سال 36 هجری 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام با اینکه می‌دید و می‌دانست که به لحاظ نظامی و جغرافیائی و اقتصادی وضعیت مسلمانان بهتر شده است و اسلام در طول این مدت 25 سال توانسته تمامی امپراطوری‌های بزرگ جهانی اعم از روم و ایران و مصر و غیره را به زانو آورد و کران تا کران قاره‌های آفریقا و آسیا را فتح کند و به طرف قاره اروپا نزدیک بشود و مهاجرین و انصار که در زمان پیامبر اسلام از حداقل قوت لایموت محروم بودند امروز صاحب ثروت‌های نجومی بشوند و بانگ اذان پیامبر تقریبا تمامی کره زمین را در بر بگیرد، با همه این‌ها هرگز امام علی در طول مدت پنج سالی که مدیریت مردم را در دست داشت، حتی برای یکبار هم در برابر این دستاوردها به عنوان ارزش یاد نکرد، بلکه برعکس در طول این پنج سال هر جا و هر وقت که او خواسته است به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در این رابطه اظهار نظر بکند تمامی این دستاوردها را در ترازوی عدالت به نقد کشیده است چراکه او مدعی است که همه این‌ها بسترساز به چالش کشیده شدن یک حقیقت بزرگ شده است و آن حقیقت بزرگ همان «اصل عدالت فرادینی و فراخدائی و فرازمانی و فرامکانی» در مؤلفه‌های مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و حقوقی آن می‌باشد.

به همین دلیل است که قضاوت نهائی امام علی در سال 36 بر این پایه قرار دارد که جامعه مسلمین دچار انحطاط شده است و در چارچوب این قضاوت نهائی امام علی است که از پذیرفتن خلافت بر مسلمین که زمانی حق خود می‌دانست سرباز می‌زند و به مسلمانان دستور می‌دهد تا او را رها کنند و دیگری را انتخاب کنند «دَعُونِی وَ اِلْتَمِسُوا غَیْرِی...» و در خصوص علت پذیرفتن خلافت در نهایت اعلام می‌کند:

«وَ اَلَّذِی فَلَقَ اَلْحَبَّةَ وَ بَرَأَ اَلنَّسَمَةَ لَوْ لاَ حُضُورُ اَلْحَاضِرِ وَ قِیَامُ اَلْحُجَّةِ بِوُجُودِ اَلنَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اَللَّهُ عَلَی اَلْعُلَمَاءِ أَلاَّ یُقَارُّوا عَلَی کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لاَ سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حبل‌ها عَلَی غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ...- سوگند به خدا که دانه را شکافت و حیات را آفرید، اگر گروهی برای یاری من برنخواسته بودند و حجت بر من تمام نمی‌نمودند، و پیمان الهی با آگاهان و پیشگامان در باره عدم تحمل سیری ظالمان و گرسنگی مظلومان نبود، مهار این زمامداری را به دوشش می‌انداختم و پایانش را چون آغازش می‌انگاشتم و مانند 25 سال گذشته خود را به کناری می‌داشتم، و می‌دیدید که حکومت و قدرت سیاسی برای من از اخلاط دماغ یک بز ناچیزتر است» (نهج البلاغه صبحی الصالح – خطبه 3 - ص 50 –س 2).

درد علی در سال 36 هجری این است که چرا جامعه مسلمین و مدینه النبی پیامبر اسلام طبقاتی شده است؟ یعنی طبقه‌ای برخوردار و طبقه‌ای گرسنه و محروم است. درد علی در سال 36 هجری این است که چرا بیت المال مسلمین در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر به صورت غیر عادلانه بین مسلمین تقسیم می‌شده؟ درد علی در سال 36 هجری این است که چرا متولیان حکومت در سال‌های بعد از وفات پیامبر اسلام مانند سگ هار به جان خلق‌ها افتاده‌اند؟

«یا مالک وَ لاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی اَلدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی اَلْخَلْقِ...- ای مالک مبادا مانند حیوان درنده‌ای به جان خلق‌ها بیافتی و خوردن گوشت خلق‌ها را مغتنم بشماری چراکه این مردم یا هم نوع تو هستند در انسانیت و یا برادر تو هستند در ایمان و عقیده» (نهج البلاغه صبحی الصالح - نامه 53 - ص 427 – 16).

درد علی در سال 36 هجری درد تعطیل شدند نقد قدرت و حکومت توسط تعطیلی امر به معروف و نهی از منکر می‌باشد.

«یا مالک فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَ اَللَّهِ ص یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ اَلْقَوِیِّ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ...- ای مالک من بارها از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود هیچ جامعه‌ای به صلاح و حقیقت نمی‌رسد مگر زمانی که پائین‌های قدرت بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را از بالائی‌های حکومت طلب کنند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - نامه 53 – ص 439 - س 15).

درد علی در سال 36 در زمان قیام توده‌ها بر علیه حکومت طبقاتی عثمان این است که قیام مردم بر علیه عثمان یک قیام «لائی» بوده است و هنوز به مرحله «الائی» نرسیده است «یعنی مردم می‌دانند که چه نمی‌خواهند اما هنوز به آن مرحله نرسیده‌اند که بدانند چه می‌خواهند» و لذا تا زمانی که مردم به آن مرحله نرسیده باشند که بدانند «چه می‌خواهند» قیام آن‌ها نارس می‌باشد.

 

«وَ مُجْتَنِی اَلثَّمَرَةِ لِغَیْرِ وَقْتِ إِینَاعِهَا کَالزَّارِعِ به غیرِ أَرْضِهِ...- این میوه کال است و کسی که بخواهد میوه کال را بچیند مانند کسی است که در زمین غیر زراعت می‌کند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 5 - ص 52 – س 3) یعنی محصول به دیگری تعلق خواهد گرفت در واقع امام علی می‌خواهد بگوید که گرچه مردم بر علیه عثمان قیام کرده‌اند «یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّی لَقَدْ وُطِئَ اَلْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ...– و قیام مردم بر علیه عثمان آنچنان بود که مردم از هر سو به من هجوم آوردند و بچه‌های مرا زیر دست و پا لگد مال کردند و لباس مرا دریدند» (نهج البلاغه صبحی الصالح - خطبه 3) اما از آنجائیکه این قیام مردم بر علیه عثمان در شرایطی بود که مردم فقط می‌دانستند که عثمان به درد خلافت نمی‌خورد اما اینکه آلترناتیو خلافت عثمان چه برنامه‌ای باید داشته باشد، مردم هنوز به آن مرحله نرسیده‌اند.

به عبارت دیگر مردم مانند بهمن ماه 57 ایران فقط می‌دانستند که «کی باید برود» و «کی باید جایگزین آن بشود» ولی هرگز نمی‌دانستند که «چه باید برود؟» و «چه برنامه‌ای باید جایگزین آن شود؟» لذا این امر باعث گردید تا مردم ایران از چاله درآیند و به چاه بیافتند. در عبارت فوق امام علی به همین موضوع اشاره می‌کند یعنی می‌گوید گرچه جامعه مسلمین در این مرحله قیام خود به این مرحله رسیده‌اند که عثمان باید برود و علی باید جای آن به نشیند اما این کافی نیست بلکه تا زمانی که این جامعه قیام کرده به آن مرحله نرسد که «چه باید برود؟» و «چه برنامه‌ای باید جایگزین آن بشود؟» این جامعه و این قیام مردم مانند یک میوه کال و نارس می‌باشد.

به عبارت دیگر همین مردم قیام کرده امروز فردا در مرحله اجرائی شدن برنامه‌های سیاسی و اقتصادی دنبال من نمی‌آیند. همین طور هم شد چراکه همین مردم که به زور خلافت را تحویل امام علی دادند در عرصه اجرای عدالت و حکومت امام علی از آنجائیکه قبلا در این رابطه آگاهی نداشتند امام علی را رها کردند و همین امر دلیل شکست امام علی و امام حسن در برابر معاویه شد و عامل پیروزی معاویه بر امام علی و امام حسن گردید.

 

ادامه دارد