عاشورا: ترسیم آگاهانه و اختیاری منظومه معرفتی حسین در سه مؤلفه هماهنگ اسلامیات، کویریات و اجتماعیات

قسمت سوم

ج - کدامین انحطاط عامل انحطاط جامعه مسلمین شد؟

اگر انحطاط را فرود آمدن و پست شدن و به پستی گرائیدن معنی کنیم و بپذیریم که این ترم در عرصه آسیب‌شناسی تاریخی و اجتماعی جوامع مسلمین از 700 سال قبل توسط عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در کتاب «مقدمه تاریخ العبر» خود که نخستین اثر علمی و تاریخی است که در آن برای نخستین بار موضوع انحطاط مسلمین در چارچوب قطع عصبیت یا همبستگی اجتماعی و تاریخی از زاویه فلسفه تاریخ و جامعه شناسانه علمی و مبادی علم اقتصاد سیاسی و عدالت اجتماعی مورد تبیین قرار داده است و با شیوه صد در صد علمی علل حدوث انحطاط در جوامع مسلمین تجزیه و تحلیل کرده است و به قول تاین بی، ابن خلدون از هوشمندان و نوابغ بزرگ بشر بوده است که در کتاب «مقدمه تاریخ العبر» برای اولین بار برای تاریخ بشر معتقد به فلسفه تاریخ شد و از زمان انتشار مقدمه ابن خلدون است که تاریخ از صورت نقلی خارج و به صورت علمی و جامعه شناسانه جنبه فلسفه تاریخ پیدا می‌کند؛ ولی آنچه که در این رابطه نباید فراموش بکنیم اینکه انحطاط مطرح شده در مقدمه تاریخ ابن خلدون یک انحطاط تمدنی صرف می‌باشد که از دید گاه ابن خلدون از پایان قرن پنجم هجری به علت اینکه جامعه مسلمین عصبیت یا همبستگی اجتماعی و انسانی خود را از دست دادند گرفتار آن شدند.

بنابراین انحطاط مورد نظر ابن خلدون یک انحطاط تمدنی مولود از دست دادن عصبیت اجتماعی می‌باشد، البته ابن خلدون در این دایره بیش از این جلو نیامده است یعنی به تبیین انحطاط اجتماعی و انحطاط انسانی و حتی انحطاط اعتقادی نپرداخته است، که صد البته به این دلیل بوده است که ابن خلدون کلیدواژه فلسفه تاریخ و جامعه‌شناسی خودش را که همان ترم و واژه «عصبیت» می‌باشد به عنوان علت تام انحطاط تمدنی جوامع مسلمین مطرح کرده است. در صورتی که موضوع انحطاط اجتماعی برای اولین بار خود قرآن در آیات 4 تا 16 سوره بنی‌اسرائیل یا سوره اسری در خصوص تبیین چگونگی انحطاط قوم موسی یا بنی‌اسرائیل مطرح می‌کند، که در آخر آیه 16 با بیان:

«وَإِذَا أَرَدْنَا أَنْ نُهْلِکَ قَرْیةً أَمَرْنَا مُتْرَفِیهَا فَفَسَقُوا فِیهَا فَحَقَّ عَلَیهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِیرًا– وقتی که زمان هلاک کردن قومی نزدیک شد صاحبان قدرت در آن قوم را امر می‌کنیم تا راه فسق و ظلم و فساد را در پیش گیرند و در آنجاست که قانون خود را به اجرا می‌گذاریم و آن جامعه و قوم و تمدن را هلاک می‌کنیم.»

بنابراین اگر می‌بینیم که امام علی در نخستین خطبه بعد از قبول خلافت یعنی خطبه 16 نهج البلاغه صبحی الصالح به تبیین انحطاط جامعه مسلمین در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام می‌پردازد باید در نظر داشته باشیم که رویکرد انحطاط‌شناسی امام علی معلول متدولوژی خود قرآن می‌باشد که در سوره‌های مختلف توسط تشریح انحطاط قوم بنی‌اسرائیل به تبیین فلسفه تاریخی به صورت قانونمند می‌پردازد؛ لذا در این رابطه است که اگر بپذیریم موضوع انحطاط اجتماعی و تاریخی و انسانی یک موضوعی بوده است که برای اولین بار توسط خود قرآن وارد دیسکورس مسلمانان شده است و آنچنانکه علامه محمدحسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان در تفسیر آیه 11 سوره رعد:

«إِنَّ اللَّهَ لَا یغَیرُ مَا به قومٍ حَتَّی یغَیرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ...- خداوند سرنوشت قومی را تغییر نمی‌دهد مگر اینکه خود ن‌ها خودشان را تغییر دهند» در جلد یازدهم ترجمه فارسی ص 423 می‌گوید خود همین «تغییر» در آیه فوق تغییر از خوبی به بدی می‌باشد نه از بدی به خوبی، به عبارت دیگر از نظر طباطبائی همین تغییر در آیه فوق دلالت بر انحطاط اجتماعی می‌کند (البته این نظر علامه طباطبائی عکس نظر علامه محمد اقبال لاهوری که مورد اعتقاد ما در این رابطه است می‌باشد زیرا اقبال در تفسیر آیه فوق عکس نظر علامه محمدحسین طباطبائی تغییر، حرکت از بدی به نیکی تفسیر می‌کند). علی ایحاله اگر نظر علامه محمدحسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان در این را رابطه قبول کنیم خود همین آیه 11 سوره رعد هم به تبیین موضوع انحطاط می‌پردازد لذا در این رابطه است که نکته‌ای که به هر حال می‌توانیم نتیجه بگیریم اینکه موضوع انحطاط برای اولین بار از طریق قرآن وارد دیسکورس مسلمین شده است هر چند از زمان ابن خلدون در قرن هشتم توسط کتاب مقدمه ابن خلدون که او بر تاریخ هفت جلدی العبر خود نوشت موضوع انحطاط از عرصه اجتماع و عقیده و انسان و تاریخ وارد تمدن شد و تازه اگر آنچنانکه معلم کبیرمان شریعتی در کنفرانس شیعه یک حزب تمام می‌گوید، قوم را به عنوان تمدن بگیریم موضوع کاملا عوض می‌شود و می‌توانیم انحطاط تمدنی مطرح شده ابن خلدون را هم تاسی از قرآن بدانیم.

البته اگر ترم قوم را اجتماع و جامعه انسانی معنی کنیم در آن صورت موضوع انحطاط مطرح شده در قرآن انحطاط اجتماعی می‌باشد و در این چارچوب است که می‌توانیم موضوع انحطاط را به چهار مؤلفه:

1 - انحطاط اعتقادی.

2 - انحطاط انسانی.

3 - انحطاط اجتماعی.

4 - انحطاط تمدنی و تاریخی، تقسیم کنیم و آنچنانکه قبلا مطرح کردیم آبشخور اولیه انحطاط در جامعه مسلمین به خصوص در 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام همان تجزیه مکتب و انسان و اجتماع و به عبارت دیگر تک مؤلفه‌ای برخورد کردن با مکتب و انسان و جامعه و تاریخ بدانیم، در صورتی که آنچنانکه قبلا مطرح کردیم هم انسان و هم اسلام و هم اجتماع پیامبر اسلام در دوران 23 حیات نبوی‌اش در فرایند مدنی و مکی بر سه مؤلفه استوار بودند، یعنی اسلام قرآن بر سه پایه «عبودیت و عدالت و انسانیت» قرار داشت و جامعه قرآن بر سه پایه «کتاب یا آگاهی و ترازو یا عدالت و آهن یا قدرت» قرار داشت و انسان قرآن بر سه پایه «حقیقت یا اسلامیات و خیر یا اجتماعیات و زیبائی یا کویریات» مبتنی بود.

بزرگ‌ترین انحرافی که از بعد از وفات پیامبر اسلام صورت گرفت تجزیه شدن سه بُعد اسلام و انسان و جامعه بود و همین امر بسترساز پیدایش انحطاط در عرصه اسلام تاریخی از سال 11 هجری با وفات پیامبر اسلام شد و در همین رابطه است که آرایش چهار مؤلفه انحطاط یعنی: انحطاط اعتقادی، انحطاط اجتماعی، انحطاط انسانی، انحطاط تاریخی و تمدنی برحسب شرایط مختلف تاریخی متفاوت می‌باشد. آنچنانکه دیدیم این آرایش در سال 36 پس از قبول خلافت توسط امام علی در اولین خطبه، آن حضرت انحطاط اجتماعی را در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام به عنوان عامل بازگشت جامعه مسلمین به عصر جاهلیت مطرح می‌کند و در خصوص علت یابی «انحطاط اجتماعی» امام علی «انحطاط اعتقادی» را به عنوان عامل انحطاط جامعه مسلمین می‌دانست.

«لُبِسَ اَلْإِسْلاَمُ لُبْسَ اَلْفَرْوِ مَقْلُوباً - اسلام امروز مانند لباس پشیمنه وارونه پوشیده‌ای شده است» (نهج البلاغه صبحی الصالح – خطبه 108 - ص 158).

آنچنانکه 25 سال بعد از امام علی، امام حسین در ادامه حرکت امام علی در سال 61 هجری باز عامل قیامش را انحطاط جامعه مسلمین می‌داند.

«و أنی لم أخرج أشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما و إنما خرجت لطلب الإصلاح فی أمة جدی، أرید أن آمر بالمعروف و أنهی عن المنکر و أسیر بسیرة جدی و أبی - جامعه امروز ما دچار انحراف و انحطاط و فساد شده است قیام من برای اصلاح این جامعه در چارچوب امر به معروف و نهی از منکر در راستای سیره جدم رسول الله و پدرم علی می‌باشد نه کسب قدرت بسان ظالمان و مفسدین و اشرار» (مناقب ابن شهر آشوب - ج 4 - ص 89).

اما همین امام حسین باز از آغاز حرکتش تا آخرین کلامی که بر زبان راند تلاش می‌کرد تا مانند پدرش برای مقابله با انحطاط اجتماعی به بازتعریف و بازسازی اسلام بپردازد که عالی‌ترین بازتعریف او از اسلام آخرین کلام او در بعد از ظهر عاشورا بود که فرمود:

«ان لم یکن لکم دین و لا تخافون المعاد فکونوا احرا فی دیناکم - یا دیندار باشید یا آزاده چراکه در تعریف اسلام بین این دو اختلافی نیست.»

بنابراین هم امام علی و هم امام حسین مشکل عمده جامعه مسلمین در سال 36 و 61 هجری را انحطاط اجتماعی می‌دانند هر چند امام علی در سال 36 ظلم اقتصادی را مبنای انحطاط اجتماعی جامعه مسلمین تعریف می‌کند، در صورتی که امام حسین در سال 61 ظلم سیاسی را مبنای انحطاط جامعه مسلمین می‌داند و به همین دلیل یکی از شعارهای محوری امام حسین در روز عاشورا عبارت بود از:

 

 

«ألا ترون أن الحق لا یعمل به، و أن الباطل لا یتناهی عنه - آیا نمی‌بینید به حق عمل نمی‌شود و از باطل منع نمی‌گردد - فإنی لا أری الموت إلا سعادة و الحیاة مع الظالمین إلا برما - مرگ برای من در این زمان سعادت است آنچنانکه زندگی با ستمگران برای من ملامت» (تاریخ طبری ج 6-ص 229).

«ألا وإن الدعی بن الدعی قد رکز بین اثنتین السلة أو الذلة وهیهات منا الذلة یابی الله ذالک لنا و رسوله و المومنین و حجور طابت و طهرت - آگاه باشید آن ناکس و پسر ناکس من را در برابر دو انتخاب قرار داده است یا شمشیر یا تن به ذلت دادند هیهات، آیا من و تن به ذلت دادن خدای من که در راه رضای او حرکت می‌کنم راضی نیست تا من که در آن دامن‌های پاک بزرگ شده‌ام تن به ذلت بدهم - و علی الاسلام السلام اذ قد بلیت الامه براع مثل یزید - زمانی که جامعه مسلمین رهبری مثل یزید داشته باشد باید با اسلام خداحافظی کرد» (تاریخ ابن عساکر ج 4 ص 333).

علت اینکه با اینکه هم امام علی و هم امام حسین به انحطاط اجتماعی تکیه داشتند و هر دو برای برخورد با انحطاط اجتماعی معتقد به نجات اسلام تاریخی از انحطاط بودند و هر دو معتقد بودند که اسلام (آنچنانکه امام علی می‌فرماید به صورت «لُبِسَ اَلْإِسْلاَمُ لُبْسَ اَلْفَرْوِ مَقْلُوباً - اسلام به صورت پوستین وارونه پوشیده ای درآمده است») در طول سال‌های بعد از وفات پیامبر، به صورت کاملا عکس صورت اولیه خود درآمده است و از همین جا بود که هم امام علی و هم امام حسین برای برخورد با انحطاط جامعه مسلمین خود را موظف به تغییر نگاه مردم به اسلام می‌دیدند و علی ایحاله اگر می‌بینیم که امام علی در سال 36 یعنی 25 سال بعد از وفات پیامبر، اسلام را عمل تعریف می‌کند:

«لَأَنْسُبَنَّ اَلْإِسْلاَمَ نِسْبَةً لَمْ یَنْسُبْهَا أَحَدٌ قَبْلِی اَلْإِسْلاَمُ هُوَ اَلتَّسْلِیمُ وَ اَلتَّسْلِیمُ هُوَ اَلْیَقِینُ وَ اَلْیَقِینُ هُوَ اَلتَّصْدِیقُ وَ اَلتَّصْدِیقُ هُوَ اَلْإِقْرَارُ وَ اَلْإِقْرَارُ هُوَ اَلْأَدَاءُ وَ اَلْأَدَاءُ هُوَ اَلْعَمَلُ - من اسلام را آنچنان تعریف می‌کنم که کسی قبل از من تا کنون اسلام را اینچنین تعریفی نکرده باشد، اسلام از تسلیم شدن در برابر الله آغاز می‌شود همان تسلیمی که بر پایه شناخت و یقین استوار می‌باشد، همان تسلیمی که از یقین آغاز می‌شود و به مرحله تصدیق نظری و اقرار زبانی و مسئولیت و بالاخره عمل به ارکان می‌انجامد» (نهج البلاغه صبحی الصالح - فصل حکم – شماره 125).

بنابراین از نگاه امام علی در سال 36 تعریف اسلام عبارت است از «اَلْإِسْلاَمَهُوَ اَلْعَمَلُ» برعکس اسلام فقاهتی که معتقد به «الاسلام هو الفقه» است، البته عملی که امام علی در سال 36 از آن حرف می‌زند در جاهای مختلف از آن تعریف می‌کند و آن را عمل عدالت‌خواهانه و مبارزه با ناهنجاری‌های طبقاتی و اقتصادی می‌داند که در طول 25 سال بعد از وفات پیامبر اسلام جامعه مسلمانان را گرفتار آن کرده است، آنچنانکه در این رابطه می‌فرماید:

«فَإِنَّ فِی الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ أَضْیَق - عدل فراخنائی دارد، اما اگر کسی آن را تنگ می‌یابد بداند که بی عدالتی از آن هم تنگ‌تر است - مَا مُتِّعَ بِهِ غَنِیٌّ إِلَّا به ما جَاعَ بِهِفَقِیرٌ- هیچ کس غنی و ثروتمند نشده است مگر به هزینه فقیر شدن فقیران جامعه.»

اما با اینکه به وضوح می‌بینیم که امام علی در سال 36 هجری اسلام را در مبارزه با استثمار و تضاد طبقاتی معنی می‌کرد، امام حسین در نمایشگاه بزرگ عاشورا اسلام را در کادر مبارزه با استبداد و در چارچوب اسلام آزادی و حریت و ضد استبداد تعریف می‌کند، آنچنانکه در این رابطه می‌فرماید:

«والله لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افر فرار العبید - به خدا قسم هرگز دست ذلت به شما نخواهم داد و مانند برده‌ها در برابر حمله شما فرار نمی‌کنم» (ارشاد شیخ مفید ص 235).

ادامه دارد