درس توحید از حسین آموختیم
درس توحید از حسین آموختیم / رمز توحید ز حسین آموختیم
در نیایش عشق باشد راه او / سر ابراهیم و اسمعیل باشد کار او
ناتمام از سیر حج آمد برون / سیر کوفه داشت آتش از درون
مرگ در پیشش شده جیدالفتاه / مسلم اندر مکتبش کشتی نجات
حبذا حر ریاحی حبذا / حبذا هارون موسی حبذا
حبذا ابن مظاهر حبذا / حبذا تمار میثم حبذا
حبذا عمار یاسر حبذا / حبذا هانی و قاسم حبذا
حبذا صرد خزاعی حبذا / حبذا ای عوسجع ای جابرا
حبذا ابن عدیای مسلماً / حبذا ای زینب سرور شده
حبذا سجاد چون پرچم شده / حبذا ام البنین زینب شده
حبذا ای نور چشم مصطفی / ای شناسای مقام مرتضی
ای حسین ای رمز قرآن دلیل / وارث موسی و عیسی و خلیل
ای حسین ای رمز توحید و حرا/ سر کار دین حق مصطفی
تو فروغ صبح و ما پایان روز / در ضمیر ما چراغی بر فروز
تیره خاکیم و سراپا نور کن / در فروزان گوهر احرار کن
درس عاشورا بود علم الیقین / درس عاشورا بود حق الیقین
درس عاشورا معلم را توئی / رهبر احرار عالم هم توئی
آه زان قومی که از پا بر فتاد / مکتب و ملای او محروم زاد
چون شود اندیشهی قومی خراب / ناسره گردد به دستش سیم ناب
میرد اندر سینهاش قلب سلیم / در نگاه او کج آید مستقیم
موج از دریاش کم گردد بلند / گوهر او چون خزف نا ارجمند
پس نخستین بایدش تطهیر فکر / بعد از آن آسان شود تعمیر فکر
سیزده قرن این امت خوار و زبون / زنده بیسوز و سرور اندرون
لاجرم از قوت دین بد ظن است / کاروان خویش را خود رهزن است
پست فکر و دون نهاد و کور ذوق / مذهب و ملای او محروم شوق
دگمی اندیشه او را خوار کرد / افتراق او را زخود بیزار کرد
پس کجائید ای شهیدان خدا / پس کجائید وارثان کربلا
پس کجائید ای سبک بالان عشق / پس کجائید ای سبک روحان عشق