استراتژی جنبش و جامعه مدنی در ایران – قسمت ششم
7 - پاسخ هفتم:
هفتمین پاسخی که به سوال استراتژی ساز «حرکت تحولخواهانه جامعه ایران از کدامین مسیر باید عبور کند؟ و از کدامین مسیر به نتیجه میرسد؟ » داده شد از جانب آرمان مستضعفین در سالهای 58 و 59 و در فرایند دوم حرکت آن نشر مستضعفین از سال 88 میباشد چراکه از همان آغاز هر چند آرمان مستضعفین حرکت خود را در ادامه حرکت ارشاد معلم کبیرمان شریعتی میدانست (و امروز نشر مستضعفین بر همین نهج میباشد) اما به علت آسیبشناسی که در سالهای 55 تا 58 در حرکت درونی خود از حرکت شریعتی کرده بود ضعف عمده مانیفست نظری شریعتی در همین جایگاه خودآگاهی نظری و عام شریعتی به عنوان هسته استراتژی شریعتی میدانست، لذا از بعد از شروع حرکت برونی خود از اوایل سال 58 کوشید تا با جایگزین کردن جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری به جای هسته خودآگاهی در استراتژی شریعتی مخروط استراتژی شریعتی که از نوک بر روی زمین قرار داشت بر روی قاعده خود قرار دهد چراکه آرمان مستضعفین معتقد بود که تنها با جایگزین کردن جنبشهای سه گانه به جای هسته خودآگاهی استراتژی شریعتی ما میتوانیم خودآگاهی عام و کلی و مجرد شریعتی را بدل به خودآگاهی کنکریت و مشخص بکنیم.
به همین دلیل بود که در راه دستیابی به این خودآگاهی مشخص و کنکریت بود که از سال 58 آرمان مستضعفین بیش از هر جریان سیاسی در جامعه آن روز ایران خود را موظف به شناخت و بررسی جنبشهای ایران از جنبش دانشجوئی در انقلاب فرهنگی گرفته تا جنبش اقلیتهای قومی کرد و بلوچ و عرب و جنبش کارگری کرد که البته هدفی که آرمان مستضعفین در آن سالهای و نشر مستضعفین از سال 88 در این رابطه دنبال میکرد و دنبال میکند دامن زدن به جنبش مطالباتی گروههای مختلف جامعه ایران در راه قدرت گیری جامعه مدنی در ایران میباشد چراکه از نظر آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین تنها راه قوام جامعه مدنی در ایران دامن زدن به جنبش مطالباتی جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری میباشد.
به عبارت دیگر از نظر آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین در طول چهل سال گذشته تنها اعتلای حرکت جنبشهای سه گانه است که میتواند بسترساز تکوین جامعه مدنی در ایران بشود. البته دلیلی که آرمان مستضعفین دیروز و نشر مستضعفین امروز در این رابطه ارائه میدهد عبارت از این است که جامعه مدنی در جوامع استبدادزدهای مثل جامعه ایران تنها در شرایطی تکوین پیدا میکند که موازنه قوا بین پائینیها قدرت با بالائیهای قدرت حاصل شود و لذا تا زمانی که این موازنه قدرت در جامعه استبدادزده ایران تکوین پیدا نکند هر گونه دموکراسی یا اصلاحات یا رفرم در جامعه ایران شکننده و ناپایدار خواهد بود.
بنابراین در این رابطه است که آرمان مستضعفین دیروز و نشر مستضعفین امروز هر گونه اصلاحات و موفقیت حرکت تحولخواهانه در جامعه استبدادزده ایران را در گرو تکوین یک جامعه قوی مدنی در ایران میداند. به عبارت دیگر آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین به اصلاحات بعد از جامعه مدنی اعتقاد دارند، چرا که اصلاحات قبل از جامعه مدنی در ایران آنچنانکه در سالهای 76 تا 84 دیدیم یک اصلاحات دستوری تزریق شده از بالا میباشد که با یک دستور تکوین پیدا میکند و با یک دستور هم از بین میرود و آخرش هم محمد خاتمی در جلو تلویزیون اشک ریزان ظاهر میشود و میگوید «در این نظام در طول 8 سال گذشته به جز یک تدارکاتچی نبودهام» پس اگر در جامعه استبدادزده ایران طرفدار اصلاحات هستیم، یا طرفدار انقلاب، یا طرفدار هر گونه حرکت تحولخواهانه باید پیش از آن طرفدار تکوین یک جامعه نیرومند مدنی در ایران باشیم و این مهم در جامعه ایران حاصل نمیشود مگر اینکه بر استراتژی جنبشها تکیه بکنیم.
بنابراین در این رابطه است که هفتمین پاسخی که آرمان مستضعفین دیروز و نشر مستضعفین امروز به سوال «استراتژی ساز حرکت تحولخواهانه جامعه ایران از کدامین مسیر باید عبور بکند؟ و از کدامین مسیر به نتیجه میرسد؟» این است که تنها از طریق استراتژی جنبشی است که ما میتوانیم مسیر موفقیت آمیز حرکت تحولخواهانه جامعه ایران را بیمه و گارانتی بکنیم چراکه بدون استراتژی جنبشی امکان ایجاد توازن قوا بین پائینیها قدرت و بالائیهای قدرت وجود ندارد.
همچنین بدون استراتژی جنبشی امکان تکوین و اعتلای جنبش مطالباتی جامعه ایران وجود ندارد.
همچنین بدون استراتژی جنبشی امکان سازماندهی و تشکل گروهای اجتماعی مختلف جامعه ایران وجود ندارد.
همچنین بدون استراتژی جنبشی امکان ایجاد یک جامعه نیرومند مدنی در ایران وجود ندارد.
همچنین بدون استراتژی جنبشی امکان جایگزین کردن حرکت تحولخواهانه اصلاحاتی به جای حرکت ویرانگر انقلابی وجود ندارد.
به همین ترتیب بدون استراتژی جنبشی امکان به عقب راندن صاحبان سه قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی در جامعه استبدادزده ایران وجود ندارد.
به همین ترتیب بدون استراتژی جنبشی در جامعه استبدادزده ایران امکان برپائی نظام شورائی تکوین یافته از پائین وجود ندارد.
بدون استراتژی جنبشی امکان دستیابی به دموکراسی سوسیالیستی (نه سوسیال دموکراسی) در جامعه ایران وجود ندارد.
همچنین بدون استراتژی جنبشی امکان اجتماعی کردن قدرت سیاسی و قدرت اقتصادی و قدرت معرفتی در جامعه ایران وجود ندارد.
در ادامه آن بدون استراتژی جنبشی در جامعه ایران امکان دستیابی به اصلاحات بنیادی (نه اصلاحات توزیعی) وجود ندارد.
باز بدون استراتژی جنبشی در جامعه استبدادزده ایران امکان دستیابی به دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی معرفتی وجود ندارد.
بدون یک جامعه نیرومند مدنی در جامعه استبدادزده ایران امکان دستیابی به اصلاحات غیر دستوری و غیر تزریق شده از بالا وجود ندارد.
تنها با استراتژی جنبشی است که ما میتوانیم در جامعه استبدادزده ایران سوسیالیسم و دموکراسی یا دموکراسی سوسیالیستی را به مرحله عمل درآوریم.
تنها با استراتژی جنبشی و جامعه مدنی است که در جامعه استبدادزده ایران تشکیلات مستقل و نهادهای سراسری سازمان یافته جنبشهای سه گانه در شکل صنفی و سیاسی میتوانند به عنوان آلترناتیو احزاب یقه سفید و پادگانی و تزریق شده از بالا ظاهر بشوند.
تنها در عرصه یک جامعه مدنی است که امکان تکوین سندیکاها و اتحادیه مستقل سراسری کارگری وجود پیدا میکند.
تنها با استراتژی جنبشی است که امکان تحول جامعه ایران از طریق اصلاحات اجتماعی فراهم میشود.
8 - استراتژی جنبشی یا اقدام عملی سازمانگرایانه حزبی آرمان مستضعفین و نشر مستضعفین در دو فرایند زمانی:
یکی از کارهائی که آرمان مستضعفین در ظلل تحلیلهای ماه مره و هفته مره و حتی روزمره در سالهای 58 و 59 تحت عنوان تحلیل جنبشهای خلق کرد و بلوچ و ترکمن و عرب و آذری و... کرد موضوع آسیب عمده شدن این جنبشهای منطقهائی در برابر جنبش دموکراتیک مردم ایران بود و هشدارهای لازم در این رابطه را به خلقهای فوق و جریانهای سیاسی جنبش سیاسی ایران که در راس آنها جریانهای سیاسی چریکی بازتولید شده دوران شاه بودند، داد.
ولی به هر حال همین انحراف از مرکز به منطقه به جای منطقه به مرکز، باعث بسترسازی سیاسی برای رژیم مطلقه فقاهتی جهت سرکوب این جنبشها گردید. البته جا دارد در همین رابطه به یک سوال مخاطبین نشر مستضعفین در این زمان پاسخ بدهیم که بسیاری پرسیدهاند و بسیاری میپرسند که چرا آرمان مستضعفین در فرایند اول برونی حرکت خودش در سالهای 58 و 59 این اندازه بر جنبشهای منطقهائی و داخلی ایران تکیه میکرد و پیوسته با تحلیلهای مستمر خود به صورت یک جریان زنده در عرصه جنبش سیاسی جهت هدایتگری جنبشهای داخلی فعالیت میکرد؟ بطوریکه در این رابطه طلیعه دار تمام جریانهای سیاسی بود و توسط این حرکت فعالانه سیاسی و اجتماعی و جنبشی خود علاوه بر اینکه میتوانست به آسیبشناسی و هدایتگری این جنبشها بپردازد، در عرصه جریانهای سیاسی جنبش سیاسی ایران به صورت تنها طرفدار استراتژی جنبش ایران درآمده بود که معتقد بود استراتژی حرکت تحولخواهانه جامعه ایران نه از مسیر تفنگ و ترور و حرکت مسلحانه و چریکی و قهرآمیز میگذرد و نه از طریق استراتژی تکیه بر صندوقهای رای رژیم مطلقه فقاهتی و دخالت در خیمه شب بازیهای تقسیم قدرت بین جناحهای داخلی رژیم مطلقه فقاهتی عبور میکند بلکه تنها و تنها از طریق استرتژی تکیه بر جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران میتوان به حرکت تحولخواهانه پایدار ایران دست پیدا کرد، درآمده بود؟
اما چرا همین آرمان مستضعفین در فرایند دوم حرکت برونی خودش که از سال 88 در چارچوب نشر مستضعفین از سر گرفت برعکس فرایند اول حرکت خود دیگر بر جنبشهای منطقهائی تکیه استراتژیک نمیکند؟
در پاسخ به این سوال است که آنچنانکه فوقا هم مطرح کردیم شرایط جنبشهای چهارگانه سیاسی و اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران در شرایط فعلی با سالهای 58 و 59 متفاوت میباشد چراکه در سالهای 58 و 59 به علت اینکه فضای باز سیاسی (زائیده انقلاب ضد استبدادی توسط عدم توانائی رژیم مطلقه فقاهتی که هنوز تثبیت پیدا نکرده بود) وجود داشت همچنین همین فضای باز سیاسی ایران باعث شده بود تا تمامی جنبشهای چهارگانه سیاسی و اجتماعی و دموکراتیک و کارگری ایران بتوانند دست به بازتولید و نهادینه کردن خود بپردازند و در همین رابطه جنبشهای منطقهائی در اشکال مختلف کرد و بلوچ و ترکمن و عرب و غیره تنها یکی از شاخه جنبشهای اجتماعی بودند که اینها هم به موازات آنها در سالهای 58 و 59 اقدام به بازتولید خود کرده بودند.
اما از آنجائیکه هژمونی این جنبشهای منطقهائی در سالهای 58 و 59 همان جریانهای قهرآمیز و مسلحانه و چریکی و ارتش خلقی فرایند دهه 40 و 50 ایران بودند در نتیجه این امر باعث گردید تا به محض بازتولید این جنبشهای منطقهائی وارد فاز آنتاگونیست با رژیم مطلقه فقاهتی بشوند (که خود این امر خواسته رژیم مطلقه فقاهتی جهت بسترسازی برای سرکوب این جنبشهای منطقهائی بود). بنابراین در سالهای 58 و 59 استراتژی حرکت تحولخواهانه آرمان مستضعفین از کانال جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری راهی جز این نداشت که به جنبشهای منطقهائی ایران در چارچوب جنبش اجتماعی ایران نگاه کند و بکوشد در چارچوب تکیه بر دو شاخه جنبش دموکراتیک و کارگری ایران بر این جنبشهای اجتماعی جهت دستیابی به اعتلای حرکت تحولخواهانه در کل ایران تکیه بکند.
علی ایحاله در این رابطه بود که در سالهای 58 و 59:
اولا جنبشهای منطقهائی جزء جنبشهای اجتماعی ایران بودند.
ثانیا جنبشهای دموکراتیک و کارگری و سیاسی ایران به علت باز شدن فضای سیاسی بعد از انقلاب همگی در حال بازتولید گذشته خود بودند.
ثالثا رهبری جریانهای سیاسی بازتولید شده چریکی عامل برخورد قهرآمیز این جریانها بود و لذا بین خواسته رهبری و خواسته تودههای موضوع جنبشهای منطقهائی تفاوت وجود داشت.
رابعا جنبش اجتماعی ایران به علت شکست انقلاب 57 روندی رکودی در پیش گرفته بود.
خامسا ثقل جنبشهای منطقهائی بر جنبشهای دیگر ایران برتری داشت.
سادسا رژیم در سالهای 58 و 59 هنوز در بخشی از جامعه از مشروعیت برخوردار بود.
در نتیجه این همه باعث گردید تا در سالهای 58 و 59 آرمان مستضعفین در چارچوب تکیه بر استراتژی جنبشها برای ایجاد حرکت تحولخواهانه خود در کنار تکیه بر جنبش دانشجوئی و جنبش کارگری و جنبش دانش آموزی و جنبش زنان جهت فعال کردن جنبش اجتماعی ایران که از بعد از شکست انقلاب 57 به عالم محاق و رکود رفته بود، بر جنبشهای قومی ایران تکیه کند اما مشکلی که آرمان مستضعفین در سالهای 58 و 59 در این رابطه داشت این بود که از آنجائیکه در آن زمان در میان جنبشهای قومی ایران دارای پایگاه عینی و تشکیلات عمودی نبود علاوه بر اینکه نمیتوانست در عرصه افقی این جنبشها دارای تاثیر عملی باشد، از آنجائیکه هژمونی جنبشهای قومی و منطقهائی ایران در سالهای 58 و 59 همان جریانهای سیاسی چریکی دهه 40 و 50 بودند در نتیجه این همه باعث گردید تا تمامی این جنبشهای منطقهائی ایران در سالهای 58 و 59 به محض تکوین و شروع، وارد برخورد قهرآمیز و آنتاگونیستی با رژیم مطلقه فقاهتی بشوند که خود این امر علاوه بر اینکه بسترساز جهت سرکوب نظامی رژیم مطلقه فقاهتی بود از آنجائیکه تمامی این جنبشهای منطقهای نو پا بودند در نتیجه توان سازماندهی برای مبارزه درازمدت قهرآمیز با رژیم مطلقه فقاهتی نداشتند که این امر خود به خود بسترساز نابودی و شکست و رکود آنها شد.
از آنجائیکه آرمان مستضعفین به علت فقدان توان حضور مستقیم فیزیکی در این جنبشهای منطقهائی و قومی توان برخورد با هژمونی چریکگرای حاکم بر این جنبشهای منطقهائی و قومی را نداشت لذا تنها کاری که در این رابطه از آرمان مستضعفین ساخته بود اینکه توسط برخورد نظری و تئوریک به هدایتگری این جنبش از قاعده و بدنه آن بپردازد و با طرح آسیبشناسی مستمر این جنبشها بصیرت نظری در این جنبشها ایجاد کند که صد البته هر چند این جنبشها به علت انحراف استراتژی هژمونی آنها به بن بست رسیدند و توسط رژیم مطلقه فقاهتی سرکوب شدند ولی دستاوردهای نظری آرمان مستضعفین (که تنها نیروئی بود که در آن سالها در چارچوب استراتژی جنبشی غیر قهرآمیز تحزبگرایانه با جنبشهای قومی و منطقهائی برخورد میکرد) آنچنان تاثیرگذار بود که در سالهای 58 و 59 تمامی جریانهای سیاسی، آرمان مستضعفین را تحت همین تحلیلهای سیاسی جنبشهای منطقهائی و قومی مثل تحلیل کردستان و تحلیل بلوچستان و خوزستان و گنبد غیرو میشناختند.
اما در خصوص نشر مستضعفین شرایط اجتماعی و تاریخی فرق میکند چراکه برعکس آرمان مستضعفین، نشر مستضعفین در شرایطی حرکت برونی خود را در فرایند دوم حرکت آرمان مستضعفین از سرگرفت که جنبش اجتماعی ایران و جنبش دانشجوئی ایران در حال اعتلای حرکتی بودند یعنی در سال 88 پس از قیام خرداد جنبشهای اجتماعی ایران و دانشجوئی ایران تحت هژمونی جنبش سبز روندی رو به اعتلا پیدا کردند و همین امر باعث گردید تا در سال 88 شرایط اجتماعی و تاریخی جامعه ایران عکس شرایط اجتماعی و تاریخی سالهای 58 و 59 آرمان مستضعفین باشد به این دلیل که در سالهای 58 و 59 این جنبشهای منطقهائی و قومی ایران بودند که بر جنبش اجتماعی ملی ایران غلبه داشتند در صورتی که در سال 88 به بعد با اعتلای جنبش اجتماعی ایران این جنبش اجتماعی ملی بود که بر جنبشهای قومی و منطقهائی غلبه داشت که با عنایت به اینکه در کنار اعتلای جنبش اجتماعی ایران در سال 88 جنبش دانشجوئی ایران پا به پای جنبش اجتماعی ایران روند رو به اعتلا داشت.
این همه باعث گردید تا در سال 88 که سال شروع حرکت برونی نشر مستضعفین میباشد جنبشهای ملی ایران نسبت به جنبشهای منطقهائی ایران غلبه تقریبا مطلق پیدا کنند همین امر باعث گردید که در عرصه استراتژی نظری آرمان مستضعفین در فرایند دوم حرکت خودش یعنی از خرداد 88 به بعد برعکس فرایند اول حرکتش که در سالهای 58 و 59 بود از زاویه جنبشهای ملی اجتماعی و دموکراتیک و کارگری به نبشهای منطقهائی و قومی ایران نگاه بکنند و از این منظر تحلیل نمایند؛ لذا طبیعی است که با چنین نگاه و منظری آرمان مستضعفین در فرایند دوم حرکت یعنی از بعد از خرداد 88 بر جنبشهای ملی تکیه کرد تا بر جنبشهای قومی و منطقهائی، البته این امر باعث اعتراض و انتقاد بسیاری از هواداران قومی اندیش نشر مستضعفین شده است که در اینجا لازم بود برای اولین بار از بعد از شروع فرایند دوم حرکت آرمان مستضعفین به تبیین این اختلاف استراتژی آرمان مستضعفین در دو فرایند مختلف سالهای 58 و 59 و بیش از شش سالی که از عمر نشر مستضعفین میگذرد بپردازیم.
ادامه دارد