استراتژی جنبش و جامعه مدنی در ایران – قسمت هفتم
9 – مبانی و ارکان جامعه مدنی:
گرچه اصطلاح جامعه مدنی از زمان جان لاک فیلسوف انگلیسی وارد دیسکورس بشر شده است ولی منهای عنوان و نام از بعد از انقلاب کبیر فرانسه و تکوین سرمایهداری و مدرنیته و لیبرالیسم بود که این واژه وارد دیسکورس صاحب نظران تحول خواه اجتماعی گردید، اما از آنجائیکه جامعه مدنی یک امر ذومراتب میباشد که در بستر تاریخ بشری دارای تولد تدریجی است، بنابراین مبانی و ارکانی که در اینجا میتوانیم برای جامعه مدنی در مقایسه با جامعه بدوی قائل بشویم عبارتند از:
1 - برعکس جامعه بدوی یا جامعه وحشی که جامعهائی است که هنوز انسان دارای خط، کتابت، تعلیم، تربیت، سازمانهای آموزشی، تقسیم کار اجتماعی، نهادهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ندارد، جامعه مدنی جامعهایی که انسان دارای تمدن و کتابت میباشد و در آن تقسیم کار بوجود آمده و نهادهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در آن تکوین پیدا کرده است.
2 - برعکس جامعه بدوی که جامعهائی بسته و ایستا و منجمد میباشد، جامعه مدنی جامعهای است پیوسته در حال حرکت و تحول و تصفیه و تکامل و مدام در حال عوض شدن و تکامل یافتن میباشد.
3 - برعکس جامعه بدوی که جامعهای درونگرا و منجمد و بسته میباشد، جامعه مدنی جامعهای است تعهدپذیر و تکاملپذیر و متحرک و مهاجر و برونگرا و متحول و هدفمند.
4 - جامعه مدنی برعکس جامعه بدوی که جامعهای است که انسانها به خاطر خصلت و خصوصیت انطباقی که با محیط دارند به صورت جبری و غیر مختارانه دور یکدیگر جمع میشوند در نتیجه انسانها در آن جامعه به نحو طبیعی زندگی میکنند، در جامعه مدنی انسانها به صورت آگاهانه و مختارانه و هدفمند میباشد.
5 - جامعه مدنی برعکس جامعه بدوی که یک جامعهای خودسر بدون قانون و بدون نظم و بدون سازماندهی و زورمدار و تکلیف مدار میباشد، جامعهائی است متکی بر نظم و قانون واحد و همگانی و حق مدار میباشد.
6 - آنچنان که جامعه بدوی جامعهای است زورمدار و تکلیفمدار و خودسر، جامعه مدنی جامعهای است حقمدار و اختیارمدار و قانونمدار و نظمگرا، لذا اختیار و حقوق و قانون سه رکن اساسی جامعه مدنی میباشد در صورتی که زور و تکلیف و خودسری سه رکن اساسی جامعه بدوی است.
7 - تقسیم کار و تقسیم قدرت و تقسیم ثروت همراه با تقسیم معرفت در کادر عدالت اقتصادی و عدالت سیاسی و عدالت معرفتی ارکان ساختاری جامعه مدنی است، در صورتی که تمرکز قدرت و تمرکز ثروت و تمرکز معرفت ارکان یک جامعه بدوی است.
8 – تحمیل قدرت و تمرکز قدرت همراه با نفی اراده و آگاهی و اختیار مردم از مشخصات جامعه بدوی است، در صورتی که نظارت پائینیها بر بالائیهای قدرت و ثروت و معرفت به همراه کثرتگرائی معرفتی و سازمانهای اجتماعی از مشخصه جامعه مدنی میباشد.
9 - حاکمیت رانت قدرت و رانت ثروت و رانت معرفت از مشخصههای جامعه بدوی است، در صورتی که توزیع عادلانه قدرت و ثروت و معرفت از مشخصههای جامعه مدنی میباشد.
10 - اخلاق و قانون و آگاهی سه رکن بسترساز تکوین جامعه مدنی میباشد، در صورتی که جهل و زور و خودسری سه رکن تکوینی جامعه بدوی میباشد.
11 - مهار نهادهای قدرت و مهار نهادهای ثروت و مهار نهادهای معرفتی بالائیها توسط احزاب و سازمانهای اجتماعی و آزادی بیان و مطبوعات و آزادیهای سیاسی و اجتماعی از خصوصیات اصلی جامعه مدنی است، در صورتی که تمرکز یکطرفه قدرت و ثروت و معرفت در دست بالائیهای جامعه، از مشخصه جامعه بدوی میباشد.
12 - پتانسیل و قدرت یک جامعه مدنی در گرو حضور وسیع و سازمان یافته مردم همراه با تشکلهای طبقات و اصناف نهادینه شده است، در صورتی که توان و پتانسیل یک جامعه بدوی در گرو رعب و استبداد و قدرت سرنیزه و بگیر و ببند و تیغ و درفش است.
13 - در یک جامعه مدنی آنچه که در میان مدت و درازمدت میتواند موجب بهبود وضعیت اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی مردم بشود رشد جنبش مطالباتی و قدرت گیری جامعه مدنی توسط نهادینه کردن جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکراتیک و کارگری در لوای حق تشکل مستقل از دولت و حق اعتصاب و حق انتخاب میباشد، در صورتی که در یک جامعه بدوی همه چیز برای حاکمان قدرت و ثروت و معرفت از کانال سرنیزه عبور میکند هم جهانگیریشان با سرنیزه به انجام میرسد و هم جهانداریشان با سرنیزه به انجام میرسد.
14 - جنبشهای سه گانه اجتماعی و دموکرات و کارگری همراه با احزاب سیاسی یقه آبی تکوین یافته از پائین و تشکلهای صنفی طبقات اجتماعی بزرگترین بازوی قدرت پائینیها برای جلوگیری از تمرکز فسادآور قدرت و ثروت و معرفت در دست بالائیها است، در صورتی که در یک جامعه بدوی بزرگترین عامل آنها جهت مهار تودهها یا پائینیهای جامعه استضعاف و استثمار و استحمار و استبداد و استعباد است.
15 - در یک جامعه مدنی مهار بالائیهای قدرت توسط مردم تنها از طریق ایجاد توازن قوای بر آمده از نهادهای سازمان یافته مدنی جنبشها و احزاب و تشکلهای صنفی سیاسی و اجتماعی ممکن میباشد، در صورتی که در یک جامعه بدوی مهار مردم از طرف بالائیها توسط زور و فریب و انحصار و تمویه که بسترساز بالا رفتن هزینه مبارزه با بالائیها برای پائینیها میباشد، ممکن میگردد.
16 - در یک جامعه مدنی تحقق دموکراسی پایدار در گرو نهادینه شدن و سازماندهی و تشکل و توازن قوا بین پائینیها و رشد جنبش مطالبات مردم میباشد، در صورتی که در یک جامعه بدوی تحقق دسپاتیزم حاکمیت در گرو تفرقه و تشتت و فردگرائی و پراکندگی تودهها میباشد.
17 - در جامعه مدنی با به رسیمت شناختن حق تشکلهای مستقل و حق اعتصاب و آزادی بیان و آزادی احزاب و آزادی مطبوعات شرایط جهت اعتلای جنبش مطالبات مردم فراهم میگردد، در صورتی که در یک جامعه بدوی با سرکوب و نفی تشکلات و احزاب مستقل و نفی آزادیهای سیاسی و اجتماعی و تحمیل و تزریق تشکلات از بالا به پائین شرایط جهت تثبیت حاکمیت بالائیهای قدرت بر پائینیها فراهم میگردد.
18 - در جامعه مدنی تودهها میتوانند توسط تشکلها و احزاب و نهادهای مدنی و حق اعتصاب و آزادی بیان و آزادی مطبوعات حق خود را با روش مدنی و با هزینه کم و به صورت مسالمت آمیز و تدریجی از بالائیهای قدرت بگیرند یعنی با طرد روشهای انقلابی و نفی توسل به زور و عدم استفاده از طرقهای غیر قانونی به تحول و دگرگونی در جامعه و قدرت دست پیدا کنند، در صورتی که در یک جامعه بدوی با کوچکترین عقب نشینی رفرمی یا اصلاحی حاکمیت در برابر تودهها، نظام قدرت بالائیها پودر میشود و به هوا میرود. به عبارت دیگر در یک جامعه قوی مدنی هر گونه انقلابی از کانال تحول و اصلاحات میگذرد، در صورتی که در یک جامعه بدوی هر گونه تحول و اصلاحاتی تنها از کانال انقلاب و فروپاشی ماشین قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی حاکمان قدرت ممکن میگذرد.
والسلام