سلسله درسهای بعثتشناسی پیامبر اسلام
اهداف بعثت پیامبر اسلام – قسمت بیست و پنجم
ج – هدف سوم بعثت پیامبر اسلام پیوند عملی بین جهانبینی توحیدی و عدالت اجتماعی و انسانی و تاریخی میباشد:
آنچنانکه در درسهای گذشته بعثتشناسی پیامبر اسلام مطرح کردیم، پیامبر اسلام در طول دوران 15 ساله فاز حرائی قبل از بعثت خود توانسته بود توسط تجربه باطنی یا اکسپریانس درونی خود به دو تجربه فربه دست پیدا کند:
1 - تجربه اول او همان است که قرآن در آیه 35 سوره نور به این ترتیب تبیین میکند:
«اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکَاةٍ فِیهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِی زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ کَأَنَّهَا کَوْکَبٌ دُرِّی یوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَکَةٍ زَیتُونَةٍ لَا شَرْقِیةٍ وَلَا غَرْبِیةٍ یکَادُ زَیتُهَا یضِیءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَی نُورٍ یهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یشَاءُ وَیضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ به کلِّ شَیءٍ عَلِیمٌ - خدا نور آسمان و زمین است مثل نور خدا همچون محفظهائی است که در آن چراغی باشد و آن چراغ در شیشهائی قرار داشته باشد و آن شیشه چراغ مانند یک ستاره درخشانی باشد که با روغن زیتون صاف روشن شده باشد و آن روغن زیتون از درخت پر برکت زیتون گرفته شده باشد و آن درخت زیتون نه شرقی باشد و نه غربی در نتیجه آن روغن زیتون آنچنان صاف و قابل احتراق باشد که نزدیک است بدون اینکه آتشی به آن برخورد کند خود به خود روشن شود معلوم است که چنین چراغی با چنین روغنی نورش فوق نور خواهد بود خداوند هر که را که بخواهد به نور خویش هدایت میکند خداوند این مثلها را برای فهم مردم میزند خداوند به همه چیز داناست.»
2 - تجربه دوم پیامبر اسلام که در مرحله 15 ساله فاز حرائی قبل از بعثت به آن دست پیدا کرد همانی است که در آیات 7 و 8 و 9 سوره الرحمن به آن اشاره میکند:
«وَالسَّمَاءَ رفعها وَوَضَعَ الْمِیزَانَ - أَلَّا تَطْغَوْا فِی الْمِیزَانِ - وَأَقِیمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِیزَانَ – آسمانها را برافراشت و بر آنها ترازو نهاد تا شما هم بر ترازو طغیان نکنید و برپا دارید ترازو را و...» این دو تجربه پیامبر اسلام در مرحله فاز 15 سال قبل از بعثت حرائی پیامبر اسلام بود که پیامبر اسلام را پیامبر کرد، چراکه در تجربه اول پیامبر اسلام خداوند را به صورت «نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» فهم کرد و در تجربه دوم پیامبر بنای هستی و وجود را بر پایه ترازو و عدالت دریافت.
به عبارت دیگر تجربه اول همان توحید او بود که جهانبینی پیامبر اسلام را تشکیل میداد و آن این بود که در همه وجود یک روشنائی واحد احساس کرد که خارج از آن روشنائی و نور نه وجود قابل تکوین میباشد و نه وجود برای انسانها قابل شناخت است، از اینجا بود که پیامبر اسلام در کانتکس اصل توحید خداوند را به صورت یک نور واحد که در تمام وجود تجلی میکند فهم کرد و در تمام آیات قرآن و حیات نبوی 23 ساله بعد از بعثتش تمامی تلاشش این بود تا به تبیین و تفسیر و تشریح و ترویج و تبلیغ این نور واحدی که در فاز حرائی تجربه کرده بود، بپردازد که بیش از هر جا و هر چیز پیامبر این منظور و مقصود خود را در پروژه حج معماری کرده است. در خصوص پروژه حج تا کنون بسیار گفتهاند و بسیار نوشتهاند اما نکاتی که در اینجا ما باید به آن گفتهها و نوشتهها اضافه کنیم اینکه:
الف - گرچه پرسوناژ اصلی پروژه حج ابراهیم خلیل میباشد اما نباید فراموش کنیم که معمار این پروژه در فرایند بازسازی و بازتعریف نهائی آن خود پیامبر اسلام میباشد. بنابراین برای فهم پروژه حج قبل از هر چیز باید به اهداف معمار حج به عنوان متدولوژی شناخت حج ابراهیمی توجه کنیم و از زاویه اهداف پیامبر اسلام این پروژه را فهم کنیم نه از زاویه پرسوناژ اصلی این پروژه. دلیل این امر هم آن است که هر چند ابراهیم خلیل از نگاه قرآن و تاریخ «اب الانبیاء» میباشد و بنیانگذار توحید است و تمامی انبیاء تاریخ ساز خود را از پیروان آن بنیانگذار میدانستند و حلقهائی از نهضت تسلسلی او به حساب میآوردند و خود پیامبر اسلام بارها و بارها بر پیروی راه ابراهیم تکیه داشت، اما نکتهائی که نباید از نظر دور بداریم اینکه آنچنانکه شاهد تصویر شخصیت ابراهیم در قرآن که کاملترین متن در این باب در میان کتب دینی میباشد هستیم، ابراهیم خلیل با همه عظمتش عملکرد و فونکسیونی تنها در عرصه فردی و انسانی و نظری داشته است.
به عبارت دیگر ابراهیم خلیل توانست تنها توحید را در عرصه نظری و انسانی تثبیت کند اما به علت شرایط تاریخی ابراهیم که برمیگردد به شرایط تاریخی که بشریت در چهار هزار سال قبل، یعنی 15 قرن قبل از سقراط، ارسطو، افلاطون، کنفسیوس، لائوتسه و غیره داشته است، ابراهیم خلیل توانائی اجتماعی کردن و تاریخی کردن توحید نداشته است. البته بعد از ابراهیم تنها پیامبری که قبل از پیامبر اسلام تلاش در جهت اجتماعی کردن توحید کرد فقط موسای کلیم بود اما به علت اینکه تلاش جامعه سازانه موسی و داود و سلیمان همگی در چارچوب قوم خاص بنی اسرائیل خلاصه میشد، این پروژه اجتماعی کردن توحید توسط موسی و داود و سلیمان ناتمام ماند و حداکثر محدود به یک قوم خاصی به نام بنی اسرائیل شد نه همه بشریت، لذا در این رابطه بود که بزرگترین کاری که پیامبر اسلام در استمرار و ادامه تسلسل نهضت ابراهیمی به انجام رسانید این بود که توحید نظری و فردی و انسانی ابراهیم خلیل را وارد فرایند و فاز اجتماعی و تاریخی کرد آن هم نه اجتماعی قوم خاصی مانند بنی اسرائیل، بلکه اجتماعی همه بشریت در چارچوب فقط انسان بودند خارج از مذهب و نژاد و جغرافیا و غیره.
به همین دلیل مخاطب دعوت پیامبر اسلام در قرآن انسان به ما هو الانسان است که محصور و محدود به مذهب خاص یا نژاد خاص یا جغرافیا و کشور خاص یا جنسیت خاص و قس علی هذا نمیشود. به همین دلیل است که پیامبر وقتی در قرآن میخواهد مخاطب خود را مشخص کند با شعار «یا أَیهَا الْإِنْسَانُ» و یا «یا عِبَادِی» و یا «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا» و غیره تبیین میکند که همه دلالت بر شکل عام بشر دارد و در ادامه آن بود که پیامبر اسلام کوشید تا توحید را از فاز اجتماعی انسان به فاز تاریخی ارتقاء دهد؛ لذا در این رابطه بود که پیامبر کوشید در چارچوب بازتعریف و بازسازی پروژه حج این اهداف خود به صورت تاریخی تبیین عملی نماید، بنابراین هر چند پروژه حج به صورت ناتمام قبل از پیامبر اسلام حتی توسط مشرکین مکه با نگهداری بیش از 300 بت در خانه کعبه ادامه داشت، کار بزرگی که پیامبر اسلام پس از جامعه سازی و تکوین اسلام تاریخی توسط دینامیزم تکوین قرآن در پروسه 23 ساله نزول وحی نبوی انجام داد، بازسازی و بازتعریف پروژه حج بود.
ب – هدف اولیه و شاید هدف اصلی پیامبر اسلام در بازسازی و بازتعریف پروژه حج این بود تا توسط این پروژه بتواند آن تجربه توحیدی که به صورت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» در دوران 15 سال فاز حرائی قبل از بعثت خود حاصل کرده بود را به صورت تاریخی و به صورت عملی تبیین و تعریف حرکتی و عملی و نمایشی بکند؛ لذا در این رابطه بود که در عرصه بازتعریف و بازسازی پروژه حج چه در میقات، چه در طواف، چه در سعی، چه در وقوف عرفات و مشعر و منا، چه در عملیات رمی و قربانی همه جا ما با یک جهتگیری و گوهر و مضمون روبرو هستیم و آن پیوند و اتصال و فهم آن «نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» است که آنچنانکه قبلا مطرح کردیم این فهم و تجربه الله به عنوان «نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» پیامبر اسلام همان جهانبینی توحیدی پیامبر اسلام میباشد که این توحید به عنوان جهانبینی در بازسازی و بازتعریف پروژه حج توسط پیامبر اسلام مادیت حرکتی و عملی پیدا کرد.
د – مؤلفههای پنجگانه جهانبینی توحیدی پیامبر اسلام در آئینه پروژه بازسازی شده حج ابراهیمی:
بنابراین یکی از عرصههائی که پیامبر اسلام در کنار آیات قرآن به تبیین جهانبینی توحیدی خود پرداخت پروژه حج است که پیامبر اسلام با به نمایش درآوردن عملی جهانبینی توحیدی تجربه کرده خود به صورت «اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ» در فرایند 15 ساله فاز حرائی آن را در پنج مؤلفه احرامی، طوافی، سعیائی، وقوفی و رمیائی در پروژه حج به نمایش گذاشت که در اینجا به تبیین آن میپردازیم:
1 - در احرام توسط محصوریت و محدودیت برای «خود» های کاذب انسانی بستر جهت تولد «من» حقیقی انسان که به مثابه کل انسانها میباشد، فراهم میگردد که این «من» حقیقی متولد شده در محصوریت «خود» های عرصه احرام حج، همان «من» توحیدی یا توحید انسانی میباشد که قرآن و پیامبر در سوره شمس با بیان:
«وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا - فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَکَّاهَا - وَقَدْ خَابَ مَنْ دَسَّاهَا - سوگند به من حقیقی انسان و آنچه که این من حقیقی انسان که به مثابه تمام بشریت است و در هر فردی وجود دارد کمال بخشید - این من حقیقی انسان توسط انواع خودهای فجور و تقوی در هر فردی مشروب و تغذیه میشود - پس رستگار شد آن کشاورزی که بتواند بذر من حقیقی خود را توسط بستر تقوی رشد بدهد - و زیانکار گردید آن کشاورزی که بذر من حقیقیاش را در خاک فجور پرورش دهد» (سوره شمس - آیات 7 الی 10).
2 - در طواف توسط هفت بار گردش بر دور خانه کعبه، از آنجائیکه که هفت نمایش عددی بی نهایت است و آن خانه خالی سمبل بی نهایت است، لذا پیوند و اتصال با بی نهایت توسط توحید وجودی و عشق به نمایش گذاشته میشود چراکه آنچنانکه قبلا هم به اشاره در همین سلسله مقالات بعثتشناسی پیامبر اسلام مطرح کردیم بزرگترین دغدغه انسانها از آغاز تاریخ تا کنون قرار گرفتن و پیوند و اتصال با خداوند و بی نهایت بوده است و همین قرار گرفتن در برابر بی نهایت بوده که پیوسته باعث شده تا آنچنانکه قرآن میفرماید باعث خشوع در انسان بشود و علت اینکه قرآن را کتاب خشیت نامیدهاند و خود قرآن در آیه 21 سوره حشر میفرماید:
«لَوْ أَنْزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَی جَبَلٍ لَرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُتَصَدِّعًا مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ - اگر این قرآن بر کوه نازل کرده بودیم مسلما او را میدیدی که خاشع و از ترس خدا متلاشی میشد این مثلها برای همه مردم میزنیم تا شاید به تفکر بپردازند» همین فونکسیون خشیت در برابر مطلق و بی نهایت است. یعنی این خشیت در انسان حاصل نمیشود مگر زمانی که انسان در برابر بی نهایت قرار بگیرد و نسبت به بی نهایت احساسی در خودش بکند. به عبارت دیگر تا زمانی که انسان در برابر بی نهایت قرار نگیرد و احساس در برابر بی نهایت در خود نکند امکان تکوین خشیت در انسان وجود ندارد.
با همه این احوال گرچه فهم بی نهایت میتواند ایجاد آثار مثبت در انسان بکند تاثیرهای حاشیهائی دیگری هم دارد که مهمترین آنها آنچنانکه در سر آغاز این قسمت از بعثتشناسی مطرح کردیم واسطه گرائی یا واسطه تراشی که بسترساز بتسازی و بتتراشی اصحاب قدرت میباشد. در این آفت از آنجائیکه تودهها به غلط در خود توان رویاروئی یا احساس بی نهایت نمیبینند، لذا جهت قرار گرفتن در برابر بی نهایت تلاش میکنند تا توسط واسطهها به تماشای بی نهایت بنشینند که این واسطهها هم میتواند انسانی باشد و هم میتواند غیر انسانی، به هر حال در هر شکل آن که انجام گیرد این عمل بتپرستی میباشد. در مرحله طواف، پروژه حج تودهها تمرین رویاروئی به صورت مستقیم و بدون وجود واسطهها با بی نهایت و خداوند میکنند که این عمل چیزی نیست جز توحید در عبادت، بنابراین در مرحله طواف حج توحید عبادت توسط تجربه با بی نهایت حاصل میشود.
ادامه دارد