جلسه پنجم پالتاکی – قسمت اول
الف – آنچه در جلسه پنجم پالتاکی گذشت:
قبل ازاعلام شروع جلسه توسط مدیر نشست، طبق دستور از پیش اعلام شده، که عبارت بود از نقد سرمقاله شماره 72 نشر مستضعفین تحت عنوان «پس لرزههای توافق هستهای در داخل و منطقه و بینالمللی» به عنوان نطق پیش از دستور یا به قول معلم کبیرمان شریعتی دو مقدمه از طرف خویشاوندان حاضر در نشست پنجم پالتاکی به عنوان موضوع پیش از دستور به صورت مقدمه بی ربطه اولی و مقدمه بی ربطه ثانی مطرح گردید.
موضوع اول: در خصوص تصمیم قبلی اصحاب پالتاکی در خصوص «تعیین آزمایشی 6 ماهه سرمقالههای نشر مستضعفین به عنوان دستور جلسات پالتاکی» بود که از آنجائیکه از جلسه ششم این مدت آزمایشی 6 ماهه به سر میرسید، خویشاوند پالتاکی در مقدمه جلسه پنجم به مدیر جلسه اعلام کردند، که طبق تصمیمات قبلی موضوع جلسه ششم پالتاکی باید «جمع بندی 6 ماهه نشستهای قبلی پالتاکی جهت تعیین برنامه آینده این نشستها باشد» که این موضوع مورد تائید و موافقت مدیر جلسه قرار گرفت. بنابراین طبق اعلام مدیر جلسه مقرر شد تا موضوع جلسه ششم پالتاکی همان «جمعبندی شش ماهه نشستهای پالتاکی باشد» و اما موضوع دوم پیش از دستور در خصوص «پیشنهاد جایگزین کردن روز پنج شنبه جلسات ماهانه پالتاکی به جای روز چهارشنبه قبلی بود» که بالاخره پس از رای گیری توسط مدیر جلسه «روز پنچ شنبه به عنوان جلسات ماهانه پالتاکی تعیین شد» پس از طرح و تصمیمگیری در باب این دو مقدمه «پیش از دستور»، جلسه پنجم پالتاکی طبق اعلام مدیر نشست وارد دستور شد؛ و از آنجائیکه قبلا سرمقاله شماره 72 نشر مستضعفین به عنوان موضوع جلسه اعلام شده بود، لذا طبق سنوات گذشته مدیر جلسه ابتدا جهت تشحیذ ذهن اصحاب حاضر در نشست پنجم پالتاکی سرمقاله «پس لرزههای توافق هستهای در داخل و منطقه و بینالمللی» شماره 72 نشر مستضعفین به صورت محوری به شکل ذیل مطرح کرد:
1 - عواملی که باعث شد تا سرمایهداری جهانی تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا از بعد از ورود دولت اوباما به کاخ سفید تن به توافق انرژی هستهای با رژیم مطلقه فقاهتی ایران بدهند عبارتند از:
الف – شکست استراتژی تجاوز و اشغال نظامی نئوکانها - از بعد حادثه 11 سپتامبر و اعلام پنج کشور افغانستان و کره شمالی و عراق و ایران و لیبی به عنوان محور شرارت، در سه کشور افغانستان و عراق و لیبی.
ب – شکست استراتژی «تک قطبی نظم بینالمللی» که از بعد از فروپاشی بلوک شرق در اواخر قرن بیستم در چارچوب «نظم نوین بینالمللی و تقسیم باز تقسیم جهانی» تحت هژمونی تک سوار امپریالیسم آمریکا مطرح شده بود.
ج – شکست استراتژی جنگ صلیبی اعلام شده توسط نئوکانها و بوش پسر از بعد از حمله 11 سپتامبر القاعده به برجهای دو قلوی سرمایهداری جهانی در نیویرک، و پیشگیری از تحقق تئوری جنگ تمدنهای هانتینگتون.
د – تکوین نوظهور قدرتهای منطقهای و بینالمللی در عرصه اقتصادی و سیاسی و نظامی «از بعد از فروپاشی بلوک شرق در اواخر قرن بیستم و حاکمیت تک سوارانه امپریالیسم آمریکا بر نظم بینالمللی» مثل چین، روسیه، هند، برزیل، آرژانتین، افریقای جنوبی وغیره، که خودبخود بسترساز به چالش کشیدن نظام تک قطبی بینالمللی توسط این کشورهای قدرتمند شده است.
ه – شکست استراتژی «خاورمیانه بزرگ نئوکانها تحت هژمونی کشور اشغالگر و متجاوز و کودک کش اسرائیل» همراه با شکست بهار عربی که بسترساز جایگزین شدن «تضاد شیعه و سنی به جای تضاد صلیب و هلال اعلام شده در تئوری جنگ تمدنهای هانتینگتون» شده است.
و – دستیابی امپریالیسم آمریکا و سرمایهداری جهانی به تکنولوژی استخراج نفت نامتعارف از سنگهای شیل، که باعث شده است، تا نفت با قیمتی به مراتب ارزانتر از قیمت نفت در بازار جهانی از این سنگها استخراج گردد، خودبخود بسترساز آن گردیده است تا اهمیت استراتژیک نفت خاورمیانه به مثابه انرژی فسیلی برای امپریالیسم جهانی روندی نزولی پیدا کند.
ز – اعتلای اقتصادی کشور چین در جایگاه دومین اقتصاد جهانی، که میرود تا در سال 1920 به عنوان اقتصاد اول جهان جایگزین امپریالیسم آمریکا گردد، در کنار رشد اقتصادی کشورهای هند و ژاپن و کره جنوبی در آسیای جنوب شرقی، که باعث شده است، تا در شرایط فعلی بیش 40% کل تجارت جهانی در منطقه آسیای جنوب شرقی تحت رهبری چین صورت بگیرد، عاملی گردیده تا ثقل «امنیت ملی امپریالیسم آمریکا» از زمان ورود دولت اوباما به کاخ سفید از منطقه خاورمیانه به منطقه آسیای جنوب شرقی انتقال پیدا کند.
ح - جایگزین شدن «قدرت اقتصادی» به عنوان «اساس امنیت ملی امپریالیسم آمریکا» (از بعد از بحران فراگیر اقتصاد بینالمللی از سال 206 به بعد، که در راس آنها آمریکا و جهان سرمایهداری قرار داشتند) به جای «قدرت نظامی» آمریکا در دوران حاکمیت نئوکانها.
ط – جایگزین شدن استراتژی «خاورمیانه بالکانیزه شده چند قطبی دموکراتهای آمریکا تحت مدیریت رقابتی ترکیه و عربستان و ایران و اسرائیل» به جای «استراتژی خاورمیانه بزرگ تک قطبی تحت هژمونی کشور اشغالگر و متجاوز و وکودک کش اسرائیل نئوکانها.»
ی – ضرورت وجود رژیم مطلقه فقاهتی حاکم بر ایران به عنوان هژمونی هلال شیعه حکومتی و فقاهتی در عرصه استراتژی چند قطبی منطقه خاورمیانه، جهت جایگزین کردن «تضاد شیعه و سنی» به جای «تضاد صلیب و هلال» پیش بینی شده تئوری هانتینگتون.
ک – انجام استراتژی سنتی امپریالیسم آمریکا در شکل «مهار دومینوی قدرتهای منطقه خاورمیانه.»
همه این عوامل بسترساز آن شد تا از بعد از ورود دولت اوباما به کاخ سفید، دولت اوباما تجدید نظر در پروژه تحریم و تهدید اقتصادی و سیاسی و نظامی و بانکی رژیم مطلقه فقاهتی ایران تحت لوای آژانس و حقوق بشر و حمایت از تروریست، در دستور کار خود قرار دهد.
2 - عواملی که باعث شد تا رژیم مطلقه فقاهتی تحت شعار «نرمش قهرمانانه خامنهای» سومین شکست و دومین «جام زهر» خود را بالا بکشد و دست از استراتژی تکیه نظامی بر انرژی هستهای جهت تثبیت آینده حکومت خود (مانند کره شمالی) بر دارد عبار تند از:
الف – سزارین شدن جنینی پروژه هستهای رژیم مطلقه فقاهتی به علت افشاگری مجاهدین خلق.
ب – بحران فراگیر اقتصادی و اجتماعی همراه با رکود و بیکاری و تورم که بسترساز فقر روزافزون استخوانسوز مردم نگون بخت ایران گردیده، از بعد از هزینه کردن صدها میلیارد دلار نفتی در پروژه هستهای و حکومتی توسط جناح جنگ سالار رژیم مطلقه فقاهتی، در این شرایط عامل اعتلای جنبش مطالباتی مردم مظلوم فقرزده و فقهزده و استبدادزده و استثمارزده و استحمارزده ایران شده است. آنچنانکه خود این اعتلای جنبش مطالباتی مردم ایران در این شرایط بحرانی، میرود تا زمینهساز اعتلای جنبشهای اجتماعی در جامعه ایران بشود.
ج – تحمیل هزینه چهار جنگ نیابتی در منطقه خاورمیانه (که شامل سوریه و عراق و یمن و لبنان میشود) به رژیم مطلقه فقاهتی و مردم نگون بخت ایران در شرایطی که این رژیم (توسط تحریم بانک مرکزی و تحریم فروش نفت و بلوکه شدن سرمایههای نقدیاش در کشورهای طرف قراردادش) در شرایطی قرار گرفته است که کفگیرش به ته دیگ رسیده است، بی شک شرایط جهت «نوشیدن جام دوم زهر» و «اعلام شکست سوم استراتژی رژیم مطلقه فقاهتی در منطقه» (از بعد از شکست پروژه اشغال سفارت آمریکا و شکست پروژه جنگ 8 ساله با حزب بعث عراق) برای این رژیم جنگ سالار توسط دست برداشتن از استراتژی تکیه نظامی بر پروژه هستهای (مانند کره شمالی) و قبول توافق فراهم شده است.
3 - عواقب و پس لرزههای توافق هسته رژیم مطلقه فقاهتی با گروه 1+5 تحت هژمونی امپریالیسم آمریکا در مرحله پساتوافق عبارتند از:
الف - در خاورمیانه پساتوافق به علت استراتژی بالکانیزه کردن امپریالیسم آمریکا و حضور رژیم مطلقه فقاهتی در عرصه هژمونی رقابتی در کنار سه قطب ترکیه و عربستان و اسرائیل همراه با جایگزین شدن «تضاد شیعه و سنی» به جای «تضاد خلق فلسطین با صهیونیسم» و «تضاد صلیب و هلال» و در نظر گرفتن هژمونی این رژیم در جنگهای منطقهای شیعه و سنی بر هلال شیعه و با جناح فراگیر تسنن حکومتی و فقاهتی که در راس آنها در شرایط فعلی عربستان و داعش قرار دارند، باعث میشود تا در مرحله پساتوافق هستهای یا برجام، جناح راستگرای جنگ سالار رژیم مطلقه فقاهتی (تحت هژمونی هیولا و اولترا قدرت سپاه)، سکاندار استراتژی جنگ سالارانه منطقهای و داخلی و بینالمللی رژیم مطلقه فقاهتی بشوند.
بطوریکه امروز میبینیم که یکی از نمایندگان این جناح جنگ سالار به نام قاسم سلیمانی جهت تعیین تجاوز نظامی و اشغالگرانه روسیه به سوریه به کاخ کرملین میرود و مستقیما با پوتین وارد مذاکره میشود و مجوز و حمایت از تجاوز روسیه به سوریه اعلام میکند. علی ایحاله به علت این سکانداری جناح راستگرا و جنگ سالار در مرحله پساتوافق شرایط جهت شکست حصر رهبران جنبش سبز و اعتلای جنبش سبز و جنبش به اصطلاح اصلاحطلبان فراهم نمیشود. به خصوص که امپریالیسم آمریکا و جهان سرمایهداری جهت تثبیت استراتژی جدید خود در منطقه خاورمیانه مجبورند مقابله با رژیم مطلقه فقاهتی تحت شعار نقض حقوق بشر و حمایت از تروریست این رژیم به محاق ببرنند. بنابراین هرگز در مرحله پساتوافق نباید منتظر باز شدن فضای سیاسی توسط رژیم مطلقه فقاهتی در داخل ایران بشویم.
ب – در مرحله پساتوافق تضاد خلق فلسطین با رژیم اشغالگر و متجاوز اسرائیل از جایگاه اول قبلی خود در سطح منطقه خاورمیانه توسط عمده شدن تضاد شیعه و سنی به مرحله دوم سقوط خواهد کرد.
ج – در مرحله پساتوافق نفت منطقه خاورمیانه دیگر نمیتواند مانند گذشته به افزایش قیمت بالای صد دلار دست پیدا کند.
د - در مرحله پساتوافق به علت جایگزین شدن تضاد شیعه و سنی به جای تضاد خلق فلسطین با رژیم متجاوز و اشغالگر اسرائیل و تضاد صلیب و هلال، جنگهای نیابتی تحت مدیریت چهار کشور ترکیه و عربستان و ایران و اسرائیل جایگزین تجاوز مستقیم نظامی امپریالیستی مانند دوران نئوکانها خواهد شد.
پس از اینکه مدیر جلسه جهت اطلاع رسانی سرمقاله شماره 72 نشر مستضعفین به صورت فوق محوربندی کرد. مشارالیه به دوا به نقد این سرمقاله به صورت ذیل پرداخت:
1 - از آنجائیکه در سرمقاله فوق نویسندگان نشر مستضعفین این توافق را در چارچوب تضاد بین ارتجاع یا رژیم مطلقه فقاهتی با جهان سرمایهداری یا امپریالیسم جهانی تحلیل کردهاند، مدیر جلسه در نخستین نقد خود به این مقاله در جلسه پنجم پالتاکی خلاء تضاد «خلق ایران با ارتجاع حاکم» در عرصه این تحلیل به عنوان نخستین ضعف این مقاله مطرح کرد. آنچنانکه از نظر او عامل اصلی «نوشیدن زهر» رژیم اعتلای جنبش مطالباتی مردم ایران بوده است که در این مقاله نادیده گرفته شده است.
2 - دومین ضعف این مقاله از نظر مدیر جلسه نادیده گرفتن عواقب این توافق در مرحله پساتوافق در عرصه جنبشهای داخلی مردم ایران است.
3 - مدیر جلسه در ادامه نقد خود به مقاله فوق معتقد است که از آنجائیکه توافق بر رژیم مطلقه فقاهتی تحمیل شد و اصلا و ابدا برعکس آنچه این رژیم مدعی آن است این توافق توسط رژیم انتخابی نبوده است، در نتیجه برای فهم و تحلیل داشتن از این توافق باید نخست این را فهم کنیم که چه دلایلی باعث تحمیل این توافق بر رژیم مطلقه فقاهتی شده است؟ از نگاه مدیر جلسه علت عمدهای که باعث تحمیل این توافق بر رژیم شده همان اعتلای جنبش مطالباتی مردم ایران میباشد که رژیم توسط آن موجودیت حاکمیت خود را در خطر میبیند، زیرا به علت تحریمها و رکود و تورم و بحران کارد به استخوان مردم ایران رسیده است؛ لذا از آنجائیکه رژیم از یکطرف موجودیت حکومت خود را در این رابطه در خطر میبیند و از طرف دیگر توان مدیریت و پاسخگوئی به جنبش مطالبات مردم ایران را ندارد در نتیجه برایش راهی جز این نمیماند که سوراخ دعای خودش را توافق هستهای قرار بدهد و دست از پروژه خانمان برانداز هستهایش بردارد و تسلیم جامعه جهانی بشود.
ادامه دارد