جلسه پنجم پالتاکی – قسمت دوم

 

پس از دومین نقاد مقاله فوق در نشست پنجم پالتاکی نوبت به منتقد سوم رسید. او نقد خود به مقاله فوق را با ذکر یک مثال از ملانصرالدین شروع کرد، به این ترتیب که طبق گفته او «ملانصرالدین که هیچگونه شادی و خوشحالی در زندگی‌اش نداشت از آنجائیکه زندگی او در غم و سختی صورت یک نواختی پیدا کرده بود برای شکستن این وضعیت تصمیم می‌گیرد به بهانه‌ای که تنها خودش بلد بود هر روز به صورت انتخابی و آگاهانه خر خود را گم می‌کرد و شب‌ها با پیدا کردن خر گم شده‌اش اقدام به شادی و خوشحالی می‌کرد تا این یک نواختی غم و اندوه زندگی‌اش به صورت صوری به فراموشی بسپارد» از نظر این منتقد سوم نشست پنجم پالتاکی، وضعیت رژیم مطلقه فقاهتی در رابطه با این توافق مانند ملانصرالدین است.

به این ترتیب که می‌کوشد با تبلیغات خود و فرار از جلو شکست خود را در عرصه دست برداشتن از استراتژی استفاده نظامی از انرژی هسته‌ای‌اش در چشم مردم نگون بخت ایران مانند شکست دو پروژه اشغال سفارت آمریکا و جنگ 8 سال با حزب بعث عراق به صورت پیروزی جلوه دهد. البته طبق گفته این منتقد خوشحالی مردم ایران در رابطه با این توافق با خوشحالی رژیم حاکم تفاوت کیفی می‌کند و به همین دلیل منتقد سوم جلسه پنجم پالتاکی معتقد است که:

1 - ضعف سرمقاله فوق در این است که به جای تحلیل توافق در چارچوب تضاد خلق و امپریالیسم، نشر «توافق برجام» را در کانتکس ارتجاع و امپریالیسم تحلیل کرده است.

2 - دومین نقد منتقد سوم پالتاکی به سر مقاله 72 نشر این است که در این سرمقاله نویسنده نخواسته یا نتوانسته است تاثیر این توافق در مرحله پساتوافق بر جنبش مطالباتی مردم ایران در چارچوب دو خواسته آزادی و عدالت تبیین نماید.

منتقد چهارم جلسه پنجم پالتاکی نقد خودش را در رابطه با این مقاله بدین ترتیب آغاز کرد که:

1 - موضوع عواقب پساتوافق هسته‌ای آنچنانکه نشر مستضعفین می‌خواهد در یک مقاله خلاصه کند فربه‌تر از آن است که بتوان در یک مقاله به صورت همه جانبه تحلیل کرد.

2 - او در تبیین علت، قبول خوردن زهر توسط رژیم می‌گوید این رژیم در طول 37 ساله گذشته عمر خود نشان داده است که تنها عامل تعیین کننده استراتژی خود در داخل و در منطقه و بین‌المللی فقط حفظ قدرت و حکومت خود بر مردم ایران می‌باشد نه چیز دیگر و لذا در این رابطه بوده است که رژیم تن به این توافق داده است. در نتیجه برای تحلیل توافق هسته‌ای رژیم با 1+5 باید از این زاویه نگاه شود نه چیز دیگر.

3 - او در نقد خود موضوع استخراج (نفت از سنگ‌های شیل) به جای نفت خاورمیانه را رد کرد.

4 - از نظر او رژیم با این توافق می‌خواهد پیوند بین احزاب و جنبش‌های داخلی با غرب قطع کند.

5 - از آنجائیکه از نظر این منتقد اقتصاد ایران توان تزریق این همه سرمایه بادآورده در مرحله پساتوافق ندارد، در نتیجه خود این توافق هم باعث افزایش رکود و تورم و بحران اقتصادی در جامعه ایران می‌شود.

منتقد پنجم نقدهای خود را در رابطه با مقاله فوق بدین ترتیب مطرح کرد:

1 - رسالت روشنفکر در این زمان تحلیل سیاسی نیست بلکه رهبری جنبش است.

2 - جنبش اجتماعی دارای تعریف خاصی می‌باشد که با حرکتهای اعتراضی فعلی جامعه ایران متفاوت است؛ لذا از نظر این منتقد ما در این زمان اصلا در جامعه ایران جنبش نداریم این‌ها یک سلسله حرکت‌های اعتراضی صنفی پراکنده هستند که پس از مدتی خاموش می‌شوند.

3 - توافق هسته‌ای امری تمام شده است که بی حضور ما انجام گرفته است، لذا نیازی به تحلیل آن نداریم هر چه بود گذشت ما حالا باید بنشینیم و تحلیل کنیم که آیا این توافق باعث آن می‌شود که جنبش‌های اجتماعی سرکوب شده در سال 88 دوباره باز تولید بشوند یا نه؟

4 - جامعه امروز ایران بجز رهبری همه چیز دارد هم خودآگاهی طبقاتی و اجتماعی و سیاسی و مذهبی و ملی و انسانی دارد و هم فقر و احساس فقر می‌کند تنها چیزی که ندارد رهبری است. اما از آنجائیکه روشنفکر امروز جامعه ایران نمی‌خواهد مسئولیت رهبری توده‌ها را به عهده بگیرد چشم خود را بر این خلاء بسته است.

5 - علت شکست جنبش‌های اجتماعی ایران در سال 88 این بود که این جنبش‌ها بدون سر و بدون رهبری بودند در نتیجه شکست خوردند.

6 - داستان رهبری روشنفکر و جنبش‌های اجتماعی امروز جامعه ایران داستان مرغ و تخم مرغ است. روشنفکران می‌گویند باید اول جنبش‌ها به عرصه بیایند بعد ما رهبری می‌کنیم جنبش‌ها هم می‌گویند کو رهبری تا ما به دنبال آن‌ها راه بیافتیم.

7 - روشنفکران ایران فقط با خودشان حرف می‌زنند نه با مردم، اول این روشنفکران باید به نقد مردم ایران بپردازند چرا که روشنفکران ایران جرات نمی‌کنند مردم ایران را نقد کنند لذا در این رابطه مرحوم بازرگان می‌گفت «من خلق قهرمان در ایران نمی‌بینم.»

8 - شرایط امروز ایران حساس‌تر از آن است که با این حرکت‌های اعتراضی بخواهد تکان تغییرساز ساختاری بخورد.

9 - تا زمانیکه جنبش اجتماعی حرکت نکند این حرکت‌های اعتراضی دردی را دوا نمی‌کند.

10 - از کجا شما تحلیل می‌کنید که توافق هسته‌ای به سود مردم ایران است؟ ای بسا حمله نظامی خارجی و فروپاشی جامعه ایران مانند ژاپن و فرانسه و روسیه بسترساز آن می‌شد تا مردم ایران به سمت جنبش‌های اجتماعی حرکت کنند.

11 - نشر مستضعفین هر یکماه بدون هماهنگی با ما یک موضوع متفرقه مطرح می‌کند که البته هدفش سر کار گذاشتن ما است، لذا نشر مستضعفین همچنان کار خودش می‌کند و به نقد ما هم کاری ندارد.

12 - ملت ایران منتظر یارانه‌ها هستند و همین که پول بیشتری گرفتند خفه می‌شوند.

13 - نشر مستضعفین امروز می‌خواهد با خواندن کتاب و تکیه بر خودآگاهی ایدئولوژیکی جامعه ایران را به حرکت درآورد که امری ناممکن می‌باشد.

14 - تکیه شریعتی بر خودآگاهی ملی بوده است نه خودآگاهی ایدئولوژیکی.

 

ب – ما و جلسه پنجم پالتاکی:

1 - نکته کلیدی که در نقد پنجگانه خویشاوندان جلسه پنجم پالتاکی به صورت مشترک وجود دارد اینکه نشر در سرمقاله شماره 72 خود تحت عنوان «پس لرزه‌های توافق هسته‌ای در داخل و منطقه و بین‌المللی» که چه در تحلیل مرحله پیشاتوافق و چه در تحلیل مرحله پساتوافق این تحلیل‌ها در چارچوب تضاد «ارتجاع – امپریالیسم» تبیین کرده است، نه بر پایه تضاد «خلق – امپریالیسم.»

در رابطه با این نظریه و این نقد مشترک اصحاب پالتاکی، تنها پاسخی که می‌توانیم بدهیم این است که از نظر نشر عامل اولیه که بسترساز انجام این توافق شده است، «تغییر استراتژی امپریالیسم آمریکا در چارچوب استراتژی جدید منطقه‌ای و بین‌المللی‌اش بوده است نه تسلیم رژیم مطلقه فقاهتی در برابر فشارهای درونی و برونی»، بنابراین در کانتکس تحقق این توافق از نظر نشر مستضعفین قبول توافق توسط رژیم مطلقه فقاهتی و دست برداشتن از پروژه نظامی‌گری در عرصه انرژی هسته‌ای در مرحله دوم می‌باشد؛ لذا در این رابطه است که برحسب اینکه در تحلیل سیاسی خود استارت این توافق را (که از نظر نشر با ورود دولت اوباما به کاخ سفید و شروع نامه نگاری اوباما با خامنه‌ای و واسطه کردن مالکی عراق و پادشاه عمان توسط اوباما انجام گرفت) از جانب امپریالیسم بدانیم تا توسط ارتجاع مذهبی حاکم بر ایران، تحلیل ما از فرش تا عرش متفاوت می‌شود.

علی ایحاله اگر آنچنانکه نشر در این سرمقاله معتقد است، بستر اولیه و استارت اولیه این توافق از جانب دولت اوباما توسط واسطگی مالکی و پادشاه عمان و نوشتن نامه‌های مستقیم به خامنه‌ای صورت گرفته است بدانیم و باور کنیم که بدون عقب نشینی آمریکا در چارچوب استراتژی جدیدش امکان تحقق این توافق از اول تا آخر نبود، دیگر حق نداریم تحلیل از این توافق را در چارچوب تضاد خلق و ارتجاع بکنیم. به همین دلیل از آنجائیکه نشر مستضعفین معتقد است که عامل اصلی امکان و انجام این توافق عقب نشینی استراتژی آمریکا در منطقه خاورمیانه توسط دولت اوباما می‌باشد و قبول آن از جانب رژیم مطلقه فقاهتی در شرایطی که این رژیم در مرحله شکست پروژه هسته‌ایش و فرو رفتن در بحران‌های اقتصادی و اجتماعی و اعتلا پیدا کردن جنبش مطالباتی مردم ایران و عدم توان پاسخگوئی این رژیم به جنبش مطالباتی مردم ایران قرار دارد و مانند «غریق یتشبث به کل حشیش» جسته است، باید به عنوان یک توفیق اجباری در حاشیه از آن یاد کرد.

در صورتی که اگر دولت اوباما مانند نئوکان‌ها حرکت می‌کرد نه تنها سرنوشت این رژیم بهتر از صدام و قذافی نمی‌شد بلکه ممکن بود صد درجه هم بدتر از آن‌ها بشود. البته عین همین مساله در سال 56 -57 اتفاق افتاد به این ترتیب که در سال 56 به علت اینکه دولت کارتر یا دموکرات‌ها جایگزین دولت کنسروالیست‌ها یا محافظه کارها شدند، جناح دموکرات‌های آمریکا برای پیشبرد هدف و منافع خود به جای کودتا و دخالت نظامی و سرکوب و حمایت از ارتجاعی‌ترین رژیم‌های جهان، آنچنانکه در کودتای 28 مرداد بر علیه مصدق در ایران شاهد آن بودیم - معتقد به تزریق رفرم شدند و در همین رابطه با تحمیل رفرم بر رژیم سرکوب‌گر و کودتائی و توتالی‌تر پهلوی، شاه ناخواسته و به صورت تحمیلی و اجباری فشار شکنجه و سرکوب کم کرد و فتیله شکنجه و اختناق و سرکوب را کمی پائین آورد در نتیجه این امر باعث شد تا مردم ایران هزینه مبارزه با استبداد قابل تحمل بینند و بدین وسیله شرایط جهت اعتلای جنبش‌های اجتماعی در جامعه ایران فراهم شد و مدت 6 ماه بعد از اعتلای جنبش‌های اجتماعی جامعه ایران بود که در خلاء رهبری این جنبش‌ها خمینی توانست اقدام به موج سواری کند و عکس خودش را توسط همین مردم به سطح ماه بفرستد و توسط آن هژمونی خودش را بر جنبش ضد استبدادی مردم ایران تثبیت نماید.

بنابراین در سال‌های 56 و 57 ابتدا توسط رفرم تزریقی و تحمیلی امپریالیسم آمریکا، چتر اختناق و سرکوب رژیم توتالی‌تر پهلوی شکننده شد و بعد از آن بود که جنبش‌های اجتماعی و ضد استبدادی مردم ایران روندی رو به اعتلا پیدا کرد؛ و باز در مرحله سوم بود که در خلاء رهبری جنبش ضد استبدادی مردم ایران، خمینی توانست توسط تشکیلات سنتی روحانیت حوزه‌های فقاهتی موج سواری بکند؛ و هرگز اینچنین نبود که اول رهبری خمینی حرکت کند و با سازماندهی مردم جنبش‌های اجتماعی را فعال کند و در آخر رژیم پهلوی و امپریالیسم جهانی در گوادولپ وادار به عقب نشینی نمایند؛ و لذا اگر ما بخواهیم مبارزه ضد استبدادی 56-57 مردم ایران را تحلیل سیاسی بکنیم مجبوریم از علل استراتژی جدید دولت کارتر در جهت تحمیل رفرم به شاه شروع بکنیم نه از رهبری خمینی و یا از جنبش‌های اجتماعی مردم ایران.

در خصوص «توافق برجام» هم از آنجائیکه استارت این توافق در آغاز توسط دولت اوباما زده شد نه جنبش‌های اجتماعی یا رژیم مطلقه فقاهتی (و اگر این عقب نشینی از طرف امپریالیسم آمریکا شروع نمی‌شد هرگز هر چقدر هم که جنبش‌های اجتماعی ایران قوی می‌شد یا رژیم مطلقه فقاهتی هم می‌خواست، نمی‌توانست راهی به ده ببرد)، البته طرح این موضوع در اینجا به عنوان نادیده گرفتن نقش جنبش‌های اجتماعی یا نادیده گرفتن شکست سیاسی و اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی در قبول توافق نیست، تمام این‌ها در موضوع توافق فوق دخالت داشت اما به «صورت شرط، نه به صورت اساس» یعنی قبل از هر چیز تغییر سیاست و عقب نشینی استراتژی آمریکا عامل انجام این توافق بوده است.

ادامه دارد