جلسه پالتاکی نهم - قسمت اول
از آنجائیکه پالتاکی نهم برعکس هشت پالتاکی قبلی:
اولا دارای محدودیت شرکت کننده بوده است.
ثانیا به علت اینکه به لحاظ «موضوعی» این نشست طبق دعوت مدیریت پالتاکی برعکس نشستهای هشتگانه قبل پالتاکی، صورت کنکریت و از قبل تعیین شده داشته است، چرا که بنابه گفته مسئول نشست نهم پالتاکی موضوع، «پلورالیسم در اندیشه شریعتی، بنابه روایت نشر مستضعفین، که طی 7 سال عمر نشر و 80 شماره نشر مستضعفین تبیین شده است، از قبل به عنوان موضوع نشست نهم پالتاکی تعیین شده بود.»
ثالثا از آنجائیکه موضوع نشست نهم پالتاکی، برعکس موضوعات نشستهای هشت گانه قبلی پالتاکی، «صورتی صد در صد تئوریک دارد» که همین تخصصی شدن موضوع، باعث محدودیت شرکت کنندگان در پالتاکی نهم شده است.
رابعا با عنایت به اینکه برعکس هشت نشست قبلی پالتاکی، افراد شرکت کننده در نشست نهم پالتاکی، بیش از آنکه قصد آن داشته باشند که بخواهند به نقد نظریات نشر مستضعفین در رابطه با موضوع پلورالیسم بپردازند، تلاش کردهاند، تا در چارچوب صیقلزدائی و چکشکاری همان تئوریهای نشر مستضعفین، به باروری این اندیشه و همان تئوری نشر مستضعفین بپردازند. به عبارت دیگر در نشست نهم پالتاکی، علاوه بر اینکه تمامی افراد شرکت کننده در این نشست چارچوب و جوهر تئوری پلورالیسم نشر مستضعفین در راستای اندیشه شریعتی، در کلیت آن مورد تائید قرار دادهاند، در این نشست بیشتر تلاش میکنند، تا همان محورهای تئوریک نشر مستضعفین بارور سازند و صد البته نقد و انتقادی هم که در این رابطه مطرح میکنند در چارچوب پر کردن خلاءهای موجود تئوریک این اندیشه است؛ لذا حتی نقدهای نشست نهم پالتاکی در راستای باروری تئوری پلورالیسم شریعتی به روایت نشر مستضعفین میباشد.
من نیم شاکی روایت میکنم / من زجان جان حکایت میکنم
مولوی
شاید بهتر اینچنین باشد که مطرح کنیم، که نقدهای نشست نهم پالتاکی، برعکس نقدهای هشت نشست قبلی پالتاکی، که نسبت به تئوریهای نشر مستضعفین، جنبه محیطی داشتند، در نشست نهم پالتاکی، نقدها جنبه محاطی دارند.
خامسا در نشست نهم پالتاکی، برعکس نشستهای هشت گانه گذشته پالتاکی، برای اولین بار شرکت کنندگان تلاش کردند، تا اندیشه شریعتی را در چارچوب پلورالیسم، در ترازوی تئوریهای نشر مستضعفین وزن کنند. چراکه شرکت کنندگان نشست نهم پالتاکی معتقدند که شریعتی در رابطه با تئوری پلورالیسم، اندیشه مدونی ارائه نکرده است لذا شرکت کنندگان نشست نهم پالتاکی، برعکس هشت نشست قبلی پالتاکی، ترازوی وزن کردن اندیشه شریعتی در رابطه با موضوع پالتاکی، خود اندیشههای نشر مستضعفین قرار دادهاند و در این رابطه است که برعکس گذشته، شرکت کنندگان در این نشست، تمامی مبانی تئوری پلورالیسم شریعتی - به روایت نشر مستضعفین - با نگاه مثبت و تائیدآمیز و حمایتگرایانه مورد چکشکاری و صیقلزدائی و آشپزی قرار میدهند و شاید مناسبتر آن باشد که بگوئیم که در نشست نهم پالتاکی، هر چند شرکت کنندگان تلاش میکنند، تا با صیقلزدائی و چکشکاری اندیشه پلورالیسم، نقدهای محاطی نه محیطی خود را به این تئوری وارد کنند، اما در تحلیل نهائی همگی افراد شرکت کننده در این نشست معتقد اعلام میکنند که «اندیشه نشر مستضعفین، در خصوص تئوری پلورالیسم، در راستای اجتهادی و اعتلائی، اندیشه شریعتی میباشد.»
سادسا نشست نهم پالتاکی، برعکس هشت نشست قبلی پالتاکی، یک نشست صد در صد تخصصی و نظری و تئوریک بوده است، در صورتی که در هشت نشست قبلی پالتاکی، (هر چند هم که در نشست هشتم با طرح مانیفست شریعتی نشر مستضعفین به عنوان موضوع این نشست، پالتاکی هشتم جنبه نیمه تخصصی پیدا کرد) با همه این احوال از آنجائیکه حتی در نشست هشتم پالتاکی، مانیفست شریعتی، در چارچوب سه مؤلفه کویریات و اسلامیات و اجتماعیات مورد حلاجی قرار گرفت، همین امر باعث گردید که در پالتاکی هشتم برعکس پالتاکی نهم، فضای نشست صورت خشک تئوریک به خود نگیرد و موارد همگانی نیز به صورت حاشیه مطرح شود. که البته این موضوع، هر چند برای خواص میتواند مثمرالثمر باشد، اما عیب بزرگ آن این است که رفته رفته با تخصصی شدن موضوعهای نشستهای پالتاکی، بستر جهت محدودیت شرکت کنندگان فراهم میشود و البته، این خطری است که خود اصحاب پالتاکی پیش از ما، به آن آگاه شدهاند، چراکه در این نشست آنها دنبال چارهجوئی برای این آسیب هستند، که صد اما و هزار اما، راه مقابله با محدودیت شرکت کنندگان در نشستهای پالتاکی، مقابله کردن با تخصصی شدن موضوعهای نشست است. چراکه مسئولین نشست پالتاکی نباید فراموش کنند که مخاطبین و مشتریهای پالتاکی افراد یک دست نیستند لذا همین تنوع تیپولوژی مخاطبین و مشترکین پالتاکی میطلبد، تا مسئولین امر از تخصصی کردن موضوع نشستهای پالتاکی پرهیز کنند در نتیجه در این رابطه باید بگوئیم که خود کرده را تدبیر نیست.
سابعا در نشست نهم پالتاکی، برعکس هشت نشست قبلی پالتاکی، شرکت کنندگان در این نشست میکوشند جهت باروری و صیقلزدائی و چکشکاری اندیشه پلورالیسم نشر مستضعفین، دستاورد عملی و تجربی گذشته خود در این رابطه جهت حمایت و باروری این اندیشه تئوریزه نمایند که این نکتهای بسیار ارزشمند و قابل توجه میباشد. چراکه برای اولین بار در نشست نهم، شرکت کنندگان تلاش کردند تا پراتیک چهل ساله گذشته خود را در چارچوب اندیشه شریعتی و تئوریهای نشر مستضعفین در خصوص پلورالیزم، تئوریزه کنند. که البته ادامه این سیاق و روش میتواند باعث باروری نشستهای آینده پالتاکی بشود. چراکه دستاوردهای تجربی و عملی تا زمانیکه به صورت نظری تبیین نگردند، نمیتواند برای حال و آینده درس آموز و هدایتگر باشند، به همین دلیل اگر شرکت کنندگان در پالتاکی واقعا میخواهند که پراتیک چهل ساله خود در چارچوب حرکت تحزبگرایانه شریعتی هم برای حال و هم برای آیندگان مثمرالثمر گردد، مجبورند تا این تجربههای پراکنده عملی خود را به صورت نظری و تئوریک درآوردند و به این حقیقت واقف شوند که سرمایه حال و آینده آنها همین دستاوردهای نظری و تئوریک مولود تئوریزه کردن، تجربههای پراکنده عملی چهل ساله گذشته انها میباشد نه چیز دیگر.
همین موضوع، هزار نکته باریکتر از مو، باعث میگردد تا بزرگترین رسالت امروز پیشگام مستضعفین، نظری کردن تجارب عملی چهل ساله گذشته باشد و باز همین موضوع است که مرز میان پراکسیس و پراگماتیسم در حرکت ما میباشد، چرا که در پراگماتیسم عمل کننده، تنها از تجربه عملی به صورت روزمره تغذیه میکند، در صورتی که در پراکسیس، عامل، بعد از تئوریزه کردن تجارب عملی و پراکنده خود میکوشد تا از این آبشخورهای نظری، دستاوردی گذشته عملی خود به صورت مستمر تغدیه نماید، به همین دلیل است که سختترین کار پیشگام مستضعفین این است که «یاد بگیرد چگونه میتواند تجارب پراکنده عملی خود را به صورت مواد خام، جهت استحاله نظری و کشف تئوری به کار گیرد»؛ لذا تا زمانیکه پیشگام مستضعفین، به این مهم دست پیدا نکند، نمیتوان اصطلاح پیشگام نظری و عملی در باب او به کار برد.
در همین رابطه است که امام علی میفرماید «حملوا عقو لهم علی اسیافهم - عقلهای خود را بر شمشیرهای خود حاکم کنید» عقل در این کلام امام علی، «همان نظری و تئوریک کردن تجارب عملی میباشد» نه عقل فلسفی ارسطوئی یا عقل تجربی بیکنی یا عقل عرفانی صوفیه یا عقل فقهی حوزههای فقاهتی.
ثامنا در نشست نهم پالتاکی شرکت کنندگان برای اولین بار برعکس هشت نشست قبلی پالتاکی تلاش میکنند تا، با یک نگاه برون دینی البته در کنار نگاه درون دینی، به صورت دو مؤلفه جداگانه، (معرفت بشری برون دینی و معرفت دینی درون دینی) در کانتکس رویکرد دیالکتیکی موضوع پلورالیسم نشر مستضعفین و شریعتی را مورد تبیین و تحلیل و تشریح قرار دهند و به همان اندازه که در این نشست به صورت تطبیقی برای معرفت دینی اهمیت قائل میشوند، برای معرفت بشری نیز ارزش قائل هستند. البته باز هم تاکید میکنیم که با رویکرد تطبیقی اقبال لاهوری و معلم کبیرمان شریعتی، نه با رویکرد انطباقی مرحوم مهندس مهدی بازرگان. زیرا در رویکرد تطبیقی اقبالی هر چند برای معرفت بشری ارزش قائلند اما آبشخور اولیه معرفت بشری در رویکرد تطبیقی علامه محمد اقبال لاهوری و شریعتی، این معرفت دینی یا وحی نبوی پیامبران ابراهیمی است، که به قول مولوی:
این نجوم طب وحی انبیاء است /عقل و حس را سوی بی سوره کجا است
عقل جزوی عقل استخراج نیست /جز پذیرای فن و محتاج نیست
قابل تعلیم و فهم است این خرد /لیک صاحب وحی تعلیمش دهد
در صورتی که در رویکرد انطباقی مرحوم مهندس مهدی بازرگان و شهید مهندس محمد حنیف نژاد، گرچه مانند اقبال و شریعتی به معرفت بشری در کنار معرفت دینی اهمیت میدهند، اما در دیسکورس آنها، برعکس دیسکورس اقبال و شریعتی، این معرفت بشری است که به صورت راه بشر مستقل از راه انبیاء و بیگانه با راه انبیاء زایش میکنند، در صورتی که در دیسکورس تطبیقی اقبال و شریعتی، در تحلیل نهائی معرفت دینی یا وحی انبیاء آبشخور تکوین معرفت بشری میباشند. در همین رابطه است که، در نشست نهم پالتاکی شرکت کنندگان تلاش میکنند تا در چارچوب رویکرد تطبیقی اقبال و شریعتی به معرفت بشری در کنار معرفت دینی بها و ارزش دهند و در این رابطه به تبیین تئوریک پلورالیسم بپردازند؛ لذا در این رابطه است که ما در جهت آشپزی کردن کار نشست نهم پالتاکی میکوشیم در چارچوب همان رویکرد پالتاکی نهم، موضوع را آشپزی کنیم؛ لذا ابتدا به صورت گزارشی، نگاهی هر چند اجمالی به صحبتهای افراد به صورت یکجا میاندازیم، و در ادامه آن، مانند اصحاب پالتاکی، خود به تبیین موضوع به صورت صد در صد تئوریک و نظری میپردازیم باشد که قبول افتد و در نظر آید.
در پالتاکی نهم چه گذشت؟ ابتدا به طرح نقدهائی که توسط حاضرین در نشست نهم پالتاکی از مقالات نشر مستضعفین، «در خصوص موضوع پلورالیسم» صورت گرفته است، میپردازیم:
1 - گفته شده است، چرا نشر مستضعفین معتقد است که از زمان شروع حرکت برونی آرمان مستضعفین، از سال 58 الی زماننا هذا، دارای رویکرد کثرتگرا یا پلورالیسم در دایره اسلام تطبیقی یا اسلام اجتهادی، بوده است؟ در صورتی که اصلا در دیسکورس سالهای 58 تا 60 آرمان مستضعفین، ما شاهد به کارگیری ترم پلورالیسم نیستیم.
2 - بهتر است نشر مستضعفین، به جای ترم «پلورالیسم» کلمه «کثرتگرائی» به کار ببرد. چراکه، ترم پلورالیسم، هنوز به صورت اصطلاح کلاسیک، در متون کلاسیک بینالمللی درنیامده است. در صورتی که رویکرد کثرتگرائی به جای پلورالیسم در متون روشنفکرانه جامعه ما، دارای سابقه درازمدتی میباشد.
3 - چرا نشر مستضعفین در راستای تبیین اصل پلورالیسم معرفتی در اندیشه شریعتی، این اصل را در چارچوب اصل اجتماعی کردن معرفت، توسط معلم کبیرمان شریعتی تعریف و تبیین مینماید؟ و در این رابطه تلاش تئوریک میکند تا «توسط عقلانیت درون دینی با تکیه بر منابع دینی اعم از، قرآن و نهجالبلاغه وقس علی هذه، به صورت استشهادی نه استدلالی، به تبیین و تعریف و تشریح و توضیح و کالبد شکافی این موضوع بپردازد؟» در صورتی که «اصل پلورالیسم معرفتی، در دیسکورس نشر مستضعفین و شریعتی، یک اصل برون دینی است، نه درون دینی تا بخواهیم و یا بتوانیم از طریق معرفت درون دینی به تبیین آن بپردازیم؟» علی ایحال، به علت همین ماهیت برون دینی، اصل کثرتگرائی یا پلورالیسم است که باید برای تبیین آن خود را محدود و محصور و محاط در معرفت دینی محض نکنیم و از معرفت برون دینی بشری، به خصوص تجارب نظری و عملی نظریهپردازان کثرتگرای قرن 18 به بعد مغرب زمین، جهت تبیین نظری، اصل پلورالیسم معرفتی استفاده بکنیم.
4 - اینکه نشر مستضعفین در تبیین نظریه کثرتگرای معرفتی، یا اجتماعی کردن معرفت، یا پلورالیسم، در اندیشه شریعتی معتقد است که برای تبیین کثرتگرائی یا اجتماعی کردن معرفت یا پلورالیسم در اندیشه شریعتی، باید به جای شعار «عرفان، برابری، آزادی» شریعتی، شعار «آگاهی –آزادی –برابری» شریعتی، که در کنفرانس «قاسطین و مارقین و ناکثین» در روزهای پایانی عمر حسینیه ارشاد در نیمه دوم سال 51 مطرح کرد، قرار دهیم، آیا طرح این موضوع جفا به مولوی و عرفان اسلامی نیست؟
چرا که جایگزین کردن آگاهی به جای عرفان در شعار استراتژیک شریعتی، در شعار «آگاهی –آزادی –برابری»، به جای شعار «عرفان – آزادی –برابری»، در راستای تبیین پلورالیسم یا کثرتگرائی معرفتی یا اجتماعی کردن معرفت، این آگاهی است که به جای عرفان قرار میگیرد؛ لذا میتوان نتیجه گرفت که، نشر مستضعفین معتقد است که، امکان اجتماعی کردن معرفت یا کثرتگرایی معرفتی یا پلورالیسم در چارچوب عرفان وجود ندارد. چراکه آگاهی در رویکرد شریعتی و نشر مستضعفین یک مقوله تاریخی و اجتماعی است، در صورتی که عرفان در بینش مولوی و حافظ و ابن عربی و غیره یک مقوله تجربی و فردی میباشد و طبعا زمانی که آبشخور تکوین یک معرفت فردی باشد، امکان اجتماعی کردن آن وجود ندارد. علیهذا این نقاد پالتاکی، معتقد است که، این بیان و اعتقاد نشر مستضعفین نسبت به عرفان خراسانی و عرفان کلاسیک ابن العربی، باعث جفا بر عرفا و عرفان اسلامی میشود.
5 - گفته شده است، چرا در مقالات نشر مستضعفین، در خصوص پلورالیسم یا کثرتگرائی معرفتی، برعکس منظومه معرفتی شریعتی، که پروسه تکوین معرفت را در چارچوب «پراکسیس –تئوری –پرکسیس» تعریف میکند، (که خود این چارچوب تبیینی شریعتی، عکس منظومه معرفتی کانت –پوپری، میباشد، که با عمده کردن ذهن و ذهنیت انسان، در عرصه تکوین معرفت، پروسه شناخت را در چارچوب، ذهن – ذهن، تبیین مینماید، ) که هر چند، در این عرصه خود شریعتی، با اقبال دارای مرزبندی تئوریک میباشد، چراکه اگرچه در منظومه معرفتی اقبال، برعکس منظومه معرفتی کانت –پوپر، پراکسیس و عمل، دارای ارزش معرفتی در تکوین و معیار شناخت میباشد، اما در منظومه معرفتی اقبال، نقش پراکسیس در تکوین معرفت جایگاه درجه دوم دارد.
در صورتی که در منظومه معرفتی شریعتی، در عرصه تکوین معرفت و شناخت، پراکسیس نقش درجه اول دارا میباشد و از منظر شریعتی پراکسیس آبشخور اولیه تکوین معرفت توسط ذهن انسان میباشد. آنچنانکه از نظر شریعتی، «بدون پراکسیس تاریخی و پراکسیس اجتماعی و پراکسیس انفسی و پراکسیس آفاقی و قس علی هذه، اصلا امکان تکوین معرفت برای انسان وجود ندارد»؛ لذا در همین رابطه است که، تمامی تئوریهای شریعتی چه در عرصه کویریات و چه در عرصه اجتماعیات و چه در عرصه اسلامیات و فلسفیات، همیشه از پراکسیس شروع میشود و به پراکسیس هم ختم میگردد. شاید بهتر آن باشد که بگوئیم از منظر شریعتی اصلا آن تئوری که دارای آبشخور اولیه پراکسیسی، در عرصه تاریخ و اجتماع و آفاق و انفس نباشد، ارزش معرفتی ندارد و در همین رابطه است که، شریعتی معتقد است که، آن تئوری در عرصه واقعیت، به پراکسیس ختم میشود که از پراکسیس در عرصه تکوین زائیده شده باشد.
به همین دلیل در منظومه معرفتی شریعتی، منظومه معرفتی کانتی-پوپری، که پروسه تکوین معرفت و شناخت در انسان را، از ذهن و تصورات و تصدیقات اولیه ذهنی آغاز میکند و در نهایت به ذهن ختم مینماید، اصالت و ارزش ندارد؛ و شاید انقلاب کپرنیکی که شریعتی در منظومه معرفتی اقبال ایجاد کرد و توسط آن توانست اسلام تطبیقی و اجتهادی اقبال را، مورد بازسازی مجدد قرار دهد در همین رابطه قابل تعریف باشد. چراکه هر چند، در اسلامشناسی مشهد، منظومه معرفتی شریعتی، همان منظومه معرفتی اقبال میباشد و شریعتی در چارچوب دستگاه منظومه معرفتی اقبال، در اسلامشناسی مشهد، میکوشد که اسلامشناسی اقبال، در کتاب گرانسنک «بازسازی فکر دینی در اسلام» او مورد بازخوانی مجدد قرار دهد، اما نکته قابل توجه در این رابطه آن است که «اسلامشناسی مشهد شریعتی، اسلامشناسی تطبیقی بازسازی شده اقبال نیست، بلکه اسلامشناسی بازخوانی شده خود اقبال میباشد»؛ و قطعا «بین اسلامشناسی بازخوانی شده با اسلامشناسی بازسازی شده، خندقی پر نشدنی وجود دارد که شریعتی در اسلامشناسی ارشاد خود، این خندق پر نشدنی را پر میسازد.»
چراکه اصلا اسلامشناسی مشهد شریعتی هر چند تمامی مواد اولیه خام آن تاریخ اسلام میباشد، ولی آن اسلامشناسی شریعتی، (برعکس اسلامشناسی ارشاد شریعتی) یک اسلامشناسی فردی و غیر اجتماعی و غیر تاریخی میباشد. که برای فهم این داوری، باید اصلترم تاریخ از منظر شریعتی سالهای 48 به بعد، که به معنای علم شدن انسان و جامعه انسانی و هستی و وجود میباشد مورد توجه قرار گیرد. چراکه از نیمه دوم سال 48 (پس از رجعت شریعتی از اولین سفر حجاش)، دیدگاه شریعتی در باب تاریخ (برعکس گذشته، «تاریخ به معنای نقل حوادث گذشته، آنچنانکه در اسلامشناسی مشهد به آن اعتقاد داشت، یا نقل قانونبندی حرکت جامعه بشری در گذشته، آنچنانکه عبدالرحمن ابن خلدون تونسی در مقدمه دو جلدی تاریخ العبر خود بیان میکند، بود») دچار تحول کیفی و ساختاری شد؛ و به این ترتیب بود که از آن زمان، تاریخ برای شریعتی عبارت شد از «علم شدن انسان و جامعه انسانی و هستی.»
علی ایحال، تا زمانیکه ما به شناخت این معنای تاریخ در دیسکورس و منظومه معرفتی شریعتی آگاهی پیدا نکنیم، هرگز نمیتوانیم، به فهم جوهر و گوهر اندیشه شریعتی دست پیدا کنیم؛ لذا در این رابطه است که «رمز تفاوت اسلامشناسی ارشاد شریعتی با اسلامشناسی مشهد او، در همین جایگاه ترم تاریخ به معنای علم شدن انسان و جامعه و هستی در منظومه معرفتی شریعتی از نیمه دوم سال 48 نهفته است» که در این رابطه داوری نهائی ما این است که، «اسلامشناسی ارشاد شریعتی، برعکس اسلامشناسی مشهد او- یک اسلامشناسی تاریخی و اجتماعی و انسانی میباشد» در صورتی که «اسلامشناسی مشهد شریعتی، یک اسلامشناسی غیر تاریخی و غیر جامعهساز و توصیفی و فردی و اخلاقی میباشد» که صد البته این «دو نوع اسلامشناسی، محصول دو نوع منظومه معرفتی شریعتی میباشد» آنچنانکه شاید بهتر باشد که این چنین قضاوت کنیم که «تفاوت دو نوع اسلامشناسی مشهد و اسلامشناسی ارشاد شریعتی، بازگشت پیدا میکند به تغییر جایگاه پراکسیس در منظومه معرفتی شریعتی، ازشان درجه دوم، بهشان درجه اول» زیرا «اسلامشناسی ارشاد شریعتی یک اسلامشناسی تاریخساز و اجتماعساز و انسانساز و تغییرساز میباشد که صد در صد معلول تغییر پروسه معرفتساز منظومه معرفتی شریعتی از صورت شناخت –پراکسیس - شناخت اقبال، به صورت، پراکسیس – شناخت –پراکسیس خود شریعتی میباشد» زیرا، «در اسلامشناسی مشهد، شریعتی بسان اقبال، معتقد به منظومه معرفتی شناخت –پراکسیس –شناخت میباشد» هر چند این پروسه معرفتی اقبال، خود با پروسه معرفتی کانتی-پوپری، که در چارچوب ذهن –ذهن تکوین و تعریف میشود، متفاوت میباشد.
ادامه دارد