خروج امپریالیسم آمریکا از «برجام» و صف‌بندی‌های جدید در عرصه‌های داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی – قسمت دوم

 

بدون تردید در خصوص پروژه اول ترامپیسم یعنی جهت به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی توسط تحریم‌های همه جانبه اقتصادی و در رأس آنها تحریم بانک مرکزی و فروش نفت، موفقیت این پروژه برای ترامپ در گرو جذب حمایت همه جانبه کشورهای متروپل سرمایه‌داری جهانی می‌باشد، چراکه ترامپ به خوبی می‌داند که علت موفقیت اوباما در تحریم اقتصادی رژیم مطلقه فقاهتی که باعث تسلیم شدن و تن دادن این رژیم به توافق برجام شد، این بود که دولت اوباما توانست حمایت جهان سرمایه‌داری را در این رابطه جذب نماید. ولی از آنجائیکه رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط آگاه به این پروژه ترامپ می‌باشد، جهت مقابله با این ترفند ترامپ در فرایند پساخروج آمریکا از برجام (برعکس شعارهای تبلیغاتی قبلی خود که خامنه‌ای اعلام کرده بود که «اگر آمریکا برجام را پاره کند، ما برجام را به آتش می‌کشیم» و یا ولایتی سخنگوی غیر رسمی خامنه‌ای اعلام کرده بود که «اگر آمریکا از برجام خارج بشود ما هم از برجام خارج خواهیم شد») بلافاصله با سفر ظریف به چین و مسکو و بروکسل اعلام کرد که حتی با خروج آمریکا از برجام، «ما از برجام خارج نمی‌شویم.»

البته این موضع‌گیری رژیم مطلقه فقاهتی برای ترامپ از قبل قابل پیش‌بینی نبود، چراکه تحلیل ترامپ و اسرائیل و عربستان سعودی بر این امر قرار داشت که «با خروج آمریکا از برجام رژیم مطلقه فقاهتی هم از برجام خارج می‌شود» و در نتیجه خروج رژیم مطلقه فقاهتی از برجام، علاوه بر اینکه شرایط برای تحریم اقتصادی همه جانبه بین‌المللی بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی فراهم می‌گردد، بسترها جهت حمله نظامی موضعی آمریکا و اسرائیل و عربستان سعودی به ایران فراهم می‌شود؛ که البته در رویکرد مثلث آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی، خود این حملات نظامی موضعی سه قدرت فوق، شرایط برای براندازی رژیم مطلقه فقاهتی و حاکمیت آلترناتیوهای دست‌سازی مثل مجاهدین خلق یا سلطنت‌طلبان فراهم می‌گردد.

باری، اعلام رژیم مطلقه فقاهتی در فرایند پساخروج آمریکا از برجام، جهت ماندن در برجام در کنار 4 + 1، از آنجائیکه آژانس بین‌المللی هسته‌ای بارها نسبت به رعایت تمام عیار رژیم مطلقه فقاهتی به توافق برجام گزارش داده است، همین امر باعث می‌گردد تا این ماندن رژیم در برجام شرایط را بر علیه جبهه آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی تغییر بدهد؛ و شاید بتوان گفت که اعلام ماندن رژیم مطلقه فقاهتی در برجام، در فرایند پساخروج آمریکا از برجام، باعث آچمز شدن ترامپیسم و اسرائیل و عربستان سعودی در عرصه پروژه مشترک سه گانه این مثلث گردیده است، چرا که بدون تردید با قبول رژیم مطلقه فقاهتی نسبت به ماندن در برجام نه تنها دیگر این مثلث آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی نمی‌توانند تحریم جهانی دوران اوباما بر رژیم مطلقه فقاهتی تحمیل کنند، حتی شرایط برای جنگ موضعی مثلث آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی به ایران هم دیگر فراهم نمی‌باشد.

بنابراین پیش‌بینی می‌شود که هر چند که اسرائیل و عربستان سعودی تلاش می‌کنند تا آمریکا را حتی در فرایند پساقبول ماندن در برجام رژیم مطلقه فقاهتی، وارد یک جنگ موضعی جهت کوبیدن مراکز استراتژیک ایران بکنند، ولی پیوند استراتژیک رژیم مطلقه فقاهتی با روسیه پوتین و پیوند اقتصادی با چین و پیوند تاکتیکی با کشورهای متروپل اروپائی، در فرایند پساخروج آمریکا از برجام امکان موفق شدن در جنگ‌های موضعی برای مثلث ارتجاعی آمریکا – اسرائیل – عربستان غیر ممکن می‌سازد. در این رابطه تنها گزینه‌ای که در فرایند پساخروج آمریکا از برجام برای مثلث ارتجاعی آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی جهت به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی از طریق تحریم‌های اقتصادی باقی می‌ماند، «خارج کردن چین از چرخه تجارت اقتصادی با ایران است»؛ و این مهم هرگز برای مثلث ارتجاعی فوق اتفاق نمی‌افتد، مگر اینکه آمریکا از جنگ اقتصادی با چین و فشارهای گمرکی اخیر خود بر واردات و تجارت با چین دست بردارد؛ که البته در صورت تحقق این امر توسط ترامپ، برای آمریکا آفتابه خرج لحیم کردن است؛ زیرا بزرگترین وعده اقتصادی ترامپ از آغاز شروع تبلیغات کاندیداتوری انتخابات خود الی الان، «محدود کردن واردات چین جهت رونق تولید داخلی آمریکا برای مبارزه با بحران بیکاری این کشور بوده است.»

فراموش نکنیم که پنتاگون در موضع‌گیری‌های خود در فرایند پساخروج آمریکا از برجام، هنوز بر طبل اعلام چین و روسیه به عنوان دو دشمن استراتژیک آمریکا می‌کوبد؛ و این به معنای این حقیقت است که امپریالیسم آمریکا و ترامپیسم از زاویه مبارزه با دو دشمن استراتژیک چین و روسیه در فرایند پساخروج از برجام می‌خواهد به جنگ اقتصادی و سیاسی و نظامی با رژیم مطلقه فقاهتی بیاید. طبیعی است که در عرصه جنگ اقتصادی با چین و جنگ سیاسی با روسیه امکان از پای درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی از کانال تحریم‌های اقتصادی مانند دوران اوباما، برای مثلث ارتجاعی فوق و آمریکا و ترامپیسم وجود نخواهد داشت، هر چند که ترامپ در نخستین سخنرانی خود هنگام اعلام خروج از برجام با صراحت اعلام کرد که سخت‌ترین تحریم‌های تاریخ علیه ایران اعمال خواهد کرد. بدون اینکه او توضیح دهد که سخت‌ترین اعمال تحریم بر علیه ایران مانند زمان اوباما، نیازمند به «اجماع بین‌المللی» است که این مهم توسط ترامپیسم دست یافتنی نیست، چراکه یکی از خودویژگی‌های مهم روانشناسی ترامپ، «ضدیت با ساختارهای بین‌المللی است» برعکس اوباما که پیوسته در حرکت خود بر ساختارهای بین‌المللی تکیه می‌کرد، در نتیجه همین ضدیت ترامپیسم با ساختارهای بین‌المللی، مانع از کسب اجماع بین‌المللی، جهت تحمیل سخت‌ترین تحریم‌ها بر ایران (آنچنانکه او ادعا می‌کند) می‌شود.

همچنین به این نکته توجه داشته باشیم که تا زمانیکه مثلث ارتجاعی آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی نتوانند (مانند زمان اوباما) رژیم مطلقه فقاهتی در عرصه اقتصادی به زانو درآورند، امکان به زانو درآوردن این رژیم توسط حملات موضعی نظامی وجود نخواهد داشت؛ زیرا پیوند استراتژیک روسیه پوتین با رژیم مطلقه فقاهتی حاکم که فونکسیون آن در پیروزی نظامی مثلث روسیه – سوریه – رژیم مطلقه فقاهتی، در سوریه بر جبهه ارتجاعی و امپریالیستی تحت رهبری امپریالیسم آمریکا مشاهده کردیم، امکان برتری نظامی در جنگ‌های موضعی به مثلث ارتجاعی آمریکا – اسرائیل – عربستان سعودی نمی‌دهد. البته طرح این موضوع نفی کننده تخریب‌های مراکز استراتژیک رژیم مطلقه فقاهتی در حملات فراگیر موضعی موشک‌های بالستیک هوشمند امپریالیسم آمریکا نمی‌باشد. داوری نهائی ما در اینجا بر این امر قرار دارد که قربانی نهائی جنگ اقتصادی و جنگ سیاسی و جنگ نظامی مثلث ارتجاعی فوق تحت هژمونی امپریالیسم، مردم نگون‌بخت ایران می‌باشند هر چند که بعضی از جریان‌های برانداز خارج‌نشین - که در رأس آنها سازمان مجاهدین خلق قرار دارد - بر این باورند که سرنگونی رژیم مطلقه فقاهتی از هر مسیری که صورت بگیرد، به سود آنها در راستای کسب قدرت سیاسی می‌باشد. حتی اگر با آتش‌افروزی بولتون و نتانیاهو و بن سلمان و غیره صورت بگیرد.

باری، از زمانیکه دولت ترامپ دریافت که نمی‌تواند جهت بازگشت تحریم‌های همه جانبه بر رژیم مطلقه فقاهتی اجماع بین‌المللی حاصل نماید، تصمیم گرفت که به صورت قلدرمابانه و جدای از اجماع بین‌المللی و خارج از ساختارهای بین‌المللی پروژه به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی، تنها با حمایت اسرائیل و عربستان سعودی استارت بزند تا با وارد کردن فشار همه جانبه بر رژیم مطلقه فقاهتی شرایط برای برخوردهای عکس‌العملی این رژیم که بسترساز حملات نظامی موضعی (به مراکز استراتژیک رژیم مطلقه فقاهتی) می‌باشد، فراهم نماید.

یادمان باشد که هم ترامپیسم و هم اسرائیل و هم عربستان سعودی در این شرایط نیازمند به جنگ و فرابحران‌های منطقه‌ای در خاورمیانه هستند، زیرا ترامپ جهت منحرف کردن افکار عمومی مردم آمریکا نسبت به بحران‌های داخلی این کشور و اسرائیل جهت مقابله با اصلی شدن موضوع فلسطین در خاورمیانه بحران‌زده که بعد از انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس و کشتار روزمره مردم فلسطین توسط ارتش اسرائیل به صورت موضوع اصلی خاورمیانه شده است و عربستان سعودی جهت نجات خود از جنگ داخلی سوریه و جنگ یمن نیازمند به جنگ و بحران جدید در خاورمیانه می‌باشند. در نتیجه در این رابطه است که از سه ماه پیش دولت ترامپ توسط تعویض مهره‌های کلیدی خود از وزیر امورخارجه گرفته تا مشاور امنیتی و وزیر دفاع و غیره یک دولت صد در صد امنیتی، ضد رژیم مطلقه فقاهتی تشکیل داده است.

بی شک ماهیت مشترک تمامی مهرهای کلیدی جدید دولت ترامپ از بولتون مشاور امنیتی او گرفته تا وزیر امور خارجه و دفاع و غیره، مخالفت سرسختانه آنها با برجام و رژیم مطلقه فقاهتی می‌باشد؛ و باز در همین رابطه بود که درست در فرایند خروج آمریکا از برجام نتانیاهو نخست وزیر اسرائیل از کنست یا پارلمان اسرائیل مجوز هر گونه حمله نظامی خارجی دریافت کرد و بن سلمان تعهد تأمین هزینه جنگ به ترامپ داد.

بدین ترتیب از آنجائیکه فرابحران‌ها چه در داخل رژیم مطلقه فقاهتی و چه در منطقه خاورمیانه و چه در عرصه بین‌المللی رو به اعتلا می‌باشند و به همین دلیل خروج آمریکا از برجام و آتش‌افروزی مثلث ارتجاعی آمریکا - اسرائیل – عربستان سعودی باعث تنش‌های بزرگی چه در داخل ایران و چه در منطقه و حتی در عرصه بین‌المللی شده است، چرا که در عرصه داخل ایران، به علت فرابحران‌های اقتصادی و زیست محیطی و اجتماعی و مالی و بانکی رژیم مطلقه فقاهتی، این خروج باعث گردیده است تا به موازات ظهور شبه تحریم‌های بین‌المللی بورژوازی پلشت نون به نرخ روزخور ایران، جهت غارت بیشتر مردم مظلوم ایران، زین خود برای ماهی‌گیری بیشتر در این آب گل‌آلود رکاب نماید؛ که اولین تنش حاصل فونکسیون خروج آمریکا از برجام در داخل، طوفان سقوط ارزش پول ملی کشور است که در برابر ارزهای خارجی به خصوص دلار به صورت سقوط آزاد و روزمره و ساعت‌مره کاهش پیدا کرده است، آنچنانکه قیمت دلار در بازار آزاد به بیش از هفت هزار تومان هم رسیده است. هر چند که دولت روحانی با ورود در این بازار تلاش کرد توسط مکانیزم دستوری و پلیسی و امنیتی کردن بازار صرافی، جلو سقوط آزاد ارزش پول ملی کشور را بگیرد، ولی تلاطم‌های سونامی‌وار چند روز گذشته نشان داده است که این ترفندهای دولت روحانی نمی‌تواند مرهمی بر این زخم باشد.

لذا، بدین ترتیب است که اگر بخواهیم موضوع صف‌بندی‌های جدید در داخل و در منطقه و در عرصه بین‌المللی در مرحله پسابرجام بررسی نمائیم، باید از داخل شروع کنیم، چرا که فونکسیون خروج آمریکا از توافق برجام هم در عرصه تضاد داخلی جناح‌های درونی قدرت و حاکمیت تأثیرگذار می‌باشد و هم در رابطه با دیپلماسی حاکمیت در عرصه منطقه و بین‌المللی تأثیرگذار است و مهمتر از همه فشار اقتصادی است که از این بابت به علت بازگشت تحریم‌های امپریالیستی آمریکا بر ملت ایران وارد می‌شود.

در خصوص فونکسیون خروج از توافق برجام بر تضادهای درونی حاکمیت باید نخست به راست پادگانی تحت هژمونی سپاه اشاره کنیم، چرا که راست پادگانی تحت هژمونی سپاه، در این شرایط خروج آمریکا از برجام به سود خود تحلیل می‌کند و از آنجائیکه راست پادگانی تحت هژمونی سپاه پیوسته تثبیت موجودیت و رهبری خودش را در دوران و عرصه بحران‌های داخلی و منطقه‌ای و خارجی می‌داند، به همین دلیل به علت اینکه در رویکرد این‌ها خروج آمریکا از برجام همراه با اعتلای فرابحران‌های داخلی و منطقه و بین‌المللی می‌باشد، همین امر عامل تثبیت موجودیت و رهبری این رویکرد در داخل و منطقه می‌شود. لذا طبیعی است که جریان راست پادگانی تحت هژمونی سپاه خروج آمریکا از برجام در راستای استرتژی خود در داخل و منطقه و بین‌المللی تحلیل نماید. برای مثال می‌توانیم به جریان انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس در روز دو شنبه مورخ 24/02/97 که همراه با کشتار خلق فلسطین توسط رژیم اشغال‌گر و متجاوز و نژادپرست و تروریست و کود ک‌کش اسرائیل می‌باشد و همچنین دو حمله نظامی اسرائیل به پایگاه‌های راست پادگانی در سوریه که باعث کشته شدن بیش از 20 نفر از پرسنل این جریان گردید و جوسازی نتانیاهو توسط ماجرای نیم تن اسناد مخفی در باب فعالیت جدید هسته‌ای ایران و غیره اشاره کنیم که همه این تنش‌های منطقه‌ای در فرایند پساخروج امپریالیسم آمریکا از برجام، توانسته است شرایط برای موج‌سواری راست پادگانی تحت هژمونی سپاه در منطقه و به خصوص در داخل کشور فراهم نماید.

یادمان باشد که شیخ حسن روحانی در سخنرانی خود در مراسم روز ارتش در 29 فروردین سال 97 با ذکر برتری بودجه سپاه نسبت به کل نیروهای ارتش و اعلام فساد فراگیر سپاه و منزه بودن ارتش در مقایسه با سپاه، از فسادهای سیستمی و ساختاری یکبار دیگر آب در خانه مورچه انداخت و شرایط برای شعله‌ور کردن تضاد بین جناح راست و در رأس آنها راست پادگانی با جناح رقیب تحت مدیریت دولت دوازدهم فراهم ساخت. لذا در این راستا است که راست پادگانی تحت هژمونی سپاه در این شرایط تندپیچ فرابحران‌های داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی تلاش می‌کند تا در تبلیغات خود عامل شکست پروژه هسته‌ای و عامل شکست توافق برجام و عامل خروج امپریالیسم آمریکا از این توافق دولت دوازدهم و در رأس آنها شیخ حسن روحانی معرفی نماید. هر چند که خامنه‌ای در نخستین موضع‌گیری خود پس از خروج آمریکا از برجام اعلام کرد که در صورتی که اروپا به ما تضمین اجرای برجام بدهد، از برجام خارج نمی‌شویم.

فراموش نکنیم که قبلاً خامنه‌ای در این رابطه گفته بود که «اگر آمریکا و ترامپ توافق برجام را پاره کند، ما برجام را آتش می‌زنیم» و در همین رابطه اکبر ولایتی که سخنگوی غیر رسمی خامنه‌ای می‌باشد، قبلاً اعلام کرده بود که: «در صورت خروج آمریکا از برجام ما هم خارج می‌شویم». البته همه این موضع‌گیری‌های عکس‌العملی حزب پادگانی خامنه‌ای در شرایطی صورت می‌گرفت که تحلیل همه آنها بر این امر قرار داشت که آمریکا و دولت ترامپ از برجام خارج نمی‌شوند. لذا پس از اینکه ترامپ رسماً در تاریخ 12 ماه مه خروج خود را از برجام اعلام کرد به یکباره تمامی جریان‌های داخلی رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و در رأس آنها حزب پادگانی خامنه‌ای به این حقیقت واقف شدند که رژیم مطلقه فقاهتی با اجرای پیشاپیش توافق برجام، تمامی آنچه که محصول صدها میلیارد دلار سرمایه‌های مردم نگون‌بخت ایران بوده است، در عرصه پروژه هسته‌ای از دست داده است؛ و چیزی برای فشار آوردن بر آمریکا و اروپا جهت اجرای برجام ندارد. هر چند که رژیم جهت وادار به عقب راندن ترامپیسم از خروج برجام پیوسته شعار می‌داد که: «در صورت خروج آمریکا از برجام تمامی گزینه‌های روی میز داریم». در صورتی که اگر به جوهر همه این گزینه‌های روی میز رژیم مطلقه فقاهتی توجه کنیم، درمی‌یابیم که این گزینه به جز توان افزایش غنی سازی اورانیوم بیش از 3% تا 20% و گزینه بالا بردن برد موشک‌های بالستیکی خود و گزینه تثبیت پایگاه‌های نظامی خود در عراق و سوریه و لبنان و گزینه تکیه استراتژیک کردن بر روسیه، چیز دیگری نیست که البته عملیاتی شدن همه این گزینه‌ها به صورت عکس‌العملی خواسته اصلی ترامپیسم و حامیان منطقه‌ای او یعنی اسرائیل و عربستان سعودی می‌باشد، چراکه همه اینها بسترساز کسب اجماع بین‌المللی جهت تحریم همه جانبه اقتصادی و حملات موضعی نظامی توسط موشک‌های بالستیک هوشمند امپریالیسم آمریکا می‌باشند.

ادامه دارد