انتخابات مجلس عراق و بازتاب‌های داخلی و منطقه‌ای و بین‌المللی آن – قسمت دوم

 

یادمان باشد که دموکراسی یک واژه یونانی است و به معنای حکومت مردم بر مردم می‌باشد، طبیعی است که در چارچوب چنین تعریفی از دموکراسی، «تنها زمانی حکومت مردم بر مردم توسط مردم تحقق پیدا می‌کند که مردم به صورت مستقیم از طریق شوراهای تکوین یافته از پائین و قاعده جامعه بتوانند در تعیین سرنوشت خود دخالت مستقیم داشته باشند». بی‌شک در چنین شرایطی لازمه مشارکت همه مردم، مادیت پیدا کردن اصل حقوق شهروندی برابر برای همه مردم در جامعه است؛ و جایگزین شدن اصل حقوق شهروندی به جای هویت قومی و مذهبی می‌باشد، چرا که در چارچوب حقوق شهروندی برای همه مردم، دیگر تبعیض قومی و مذهبی و زبانی نمی‌تواند جامعه را گرفتار تشتت و تفرقه بکند.

در همین رابطه است که دموکراسی موجود در عراق یا لبنان یا اسرائیل دموکراسی حکومت مردم بر مردم برای مردم نیست، زیرا در هیچکدام از این سه نمونه، حقوق شهروندی به صورت برابر برای همه مردم و تساوی مردم در حق تعیین سرنوشت خودشان، به صورت همگانی وجود ندارد. برای مثال در اسرائیل دموکراسی برای کسی است که یهودی باشد، لذا غیر یهودیان مثل 300 هزار نفر فلسطینی که در شرق بیت المقدس زندگی می‌کنند و مالک و صاحب اصلی فلسطین هستند، حتی اجازه خریدن ملک در اسرائیل ندارند؛ و لذا دیدیم که در جریان راه‌پیمائی بازگشت، از آنجائیکه خواسته فلسطینی‌ها در این راه‌پیمائی غیر مسلحانه حق بازگشت بیش از پنج میلیون نفر آواره فلسطینی به کشورشان بود، از طرف ارتش رژیم صهیونیستی اسرائیل مورد سرکوب قهرآمیز قرار گرفت و بیش از 110 نفر از آنها کشته و هزاران نفر مجروح و اسیر شدند. چرا؟

پر پیداست که دلیل اصلی این سرکوب رژیم صهیونیستی اسرائیل به این خاطر است که از دموکراسی موجود اسرائیل، یک دموکراسی فرقه‌گرایانه‌ای بر پایه هویت دین یهودی تعریف می‌کنند؛ که مطابق این دموکراسی فرقه‌گرایانه و هویتی، تنها شهروند یهودی در اسرائیل می‌تواند از حقوق شهروندی برخوردار باشد نه شهروند فلسطینی یا شهروند مسلمان، در نتیجه در اسرائیل غیر شهروند یهودی دیگر شهروندهای مسلمان و غیره نمی‌توانند از حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت خود برخوردار باشند؛ و به همین دلیل از آغاز تکوین اسرائیل، رژیم صهیونیستی حاکم جهت پاکسازی قومی و مذهبی در این منطقه اشغال شده شده حرکت کرده است؛ و در چارچوب پاکسازی قومی است که از ورود پنج میلیون آواره فلسطینی به کشور خودشان جلوگیری می‌نماید.

در خصوص لبنان و عراق هم موضوع باز به همین ترتیب است، چراکه چه در لبنان و چه در عراق دموکراسی در چارچوب هویت قومی و مذهبی تعریف شده است، نه بر پایه دو اصل «حقوق شهروندی همگانی» و «حق تعیین سرنوشت همگانی» خودشان. در نتیجه همین جایگزین هویت قومی و مذهبی به جای دو اصل حقوق شهروندی و حق تعیین سرنوشت خودشان باعث گردیده است که تشتت و تفرقه قومی و مذهبی در انتخابات مجلس عراق به شدت مادیت خارجی پیدا کند؛ که این تشتت و تفرقه در عرصه مذهبی در میان فرقه شدن شیعیان عراق بیشتر از اهل تسنن عراق مشهود می‌باشد، چراکه فاصله مقتدی صدر و ائتلاف سائرون با دوله القانون نوری المالکی بیشتر از فاصله مقتدی صدر با حزب کمونیست عراق می‌باشد. آنچنانکه در عرصه قومی فاصله حزب دموکرات کردستان عراق با اتحادیه میهنی کردستان بیشتر از فاصله حزب دموکرات کردستان با ایاد العلاوی شیعه بعثی می‌باشد.

البته تشتت و تفرقه فرقه‌گرایانه قومی و مذهبی در جامعه‌ای که هویت قومی و مذهبی جانشین حق شهروندی همگانی و حق تعیین سرنوشت همگانی بشود امر طبیعی می‌باشد. نکته مهمی که در این رابطه نباید از نظر دور بداریم اینکه بزرگترین آفت دوران حاکمیت داعش (بر بیش از یک سوم خاک عراق) تغییر هیرارشی اجتماعی قومی و مذهبی جامعه بزرگ عراق است که در این انتخابات این تغییر هیرارشی بشدت هویدا شد. کشت و کشتار شیعیان و مسیحی‌ها تا یزیدی‌ها عراق و تلاش جهت پاکسازی مذهبی شیعه و مسیحی و غیره و پاکسازی قومی یعنی کردهای عراق این همه باعث گردید تا هیرارشی قومی و مذهبی قبلی جامعه عراق توسط داعش دچار دگرگونی بشود. در نتیجه همین تغییر هیرارشی قومی و مذهبی جامعه عراق باعث گردیده است تا در انتخابات عمومی مردم عراق، علاوه بر اینکه بیش از 56% مردم صاحب رأی عراق در این انتخابات شرکت نکنند و انتخابات فوق را بایکوت نمایند، مهم‌تر از همه اینکه همان 44% شرکت کننده در این انتخابات تشتت و تفرقه فرقه‌ای، قومی –مذهبی خود را در این انتخابات به نمایش گذاشتند.

پر واضح است که در مقایسه با انتخابات قبلی مجلس عراق، علت عدم شرکت همگانی مردم در این انتخابات، به علت بی‌اعتمادی به دستگاه سیاسی و فساد چند لایه‌ای سیستمی و ساختاری دستگاه حاکمیت و فقر فراگیر و ویرانی‌های به ارث رسیده از حمله تجاوزگرایانه امپریالیسم آمریکا و جنگ‌های 8 ساله بین حزب بعث صدام حسین و رژیم مطلقه فقاهتی حاکم و دوران جنگ با داعش می‌باشد.

فراموش نکنیم که سرنگونی رژیم بعث صدام حسین از طریق تجاوز نظامی امپریالیسم آمریکا صورت گرفته است نه از طریق مبارزه دینامیک جنبش‌های اردوگاه بزرگ مستضعفین عراق یا جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین. لذا به همین دلیل ساختار اجتماعی جامعه عراق شرایط جهت نهادینه کردن دموکراسی عراق در غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین را ندارد؛ و امروزه تمامی احزاب و ائتلاف‌ها و جریان‌های سیاسی موجود در عراق ماهیتی دست‌ساز و تزریق شده از بالا دارند نه تکوین یافته از پائین به صورت دینامیک و دموکراتیک؛ و علت شکست امپریالیسم آمریکا در تجاوز نظامی به افغانستان و لیبی و عراق در راستای تکوین و نهادینه کردن دموکراسی لیبرال سرمایه‌داری وارداتی مورد ادعای خود در این جوامع، همین جوهر مکانیکی و وارداتی و تزریقی رویکرد امپریالیسم آمریکا بوده است که از کودتای 28 مرداد 32 بر علیه تنها دولت دموکراتیک تاریخ ایران، این استراتژی تحمیلی امپریالیسم آمریکا تکوین پیدا کرده است و الی الان در چارچوب استراتژی یاغی‌گری ترامپیسم ادامه دارد.

بنابراین نخستین فونکسیون تجاوز و اشغال نظامی امپریالیسم آمریکا فروپاشی هیرارشی اجتماعی این جوامع می‌باشد که صد البته نخستین بازتاب تغییر هیرارشی اجتماعی در این جوامع فروپاشی جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین می‌باشد. پر پیداست که در غیبت جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین، اینگونه تجاوز برون مرزی به خاک این کشورها نه تنها نمی‌تواند باعث نهادینه شدن دموکراسی لیبرال سرمایه‌داری وارداتی در این کشورها بشود، حتی خود هویت قومی و ملی و دینی این جوامع را هم به چالش می‌کشد. آنچنانکه در لیبی شاهد هستیم که از بعد از تجاوز نظامی امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا به لیبی الی الان، حتی یک دو لت متمرکز مرکزی دست ساخته و دست نشانده هم نتوانسته‌اند مستقر کنند و امروز منهای بیابان سوخته شدن اقتصاد لیبی و منهای نابودی تمامی زیرساخت‌های اقتصادی این کشور توسط امپریالیسم جهانی و منهای تجزیه شدت ملت لیبی به قوم‌ها و طایفه‌ها و منهای بی‌ثباتی سیاسی و عدم امنیت فردی و اجتماعی و منهای غارت منابع عظیم نفت و گاز این ملت مظلوم توسط سرمایه‌داری جهانی، حتی بازار برده‌فروشی در این منطقه بر پا شده است؛ و دریغ از اینکه امپریالیسم رسانه و خبری کوچک‌ترین اطلاع رسانی از اوضاع فلاکت بار مردم لیبی به جهانیان بکنند.

باری به همین دلیل است که در این انتخابات، مردم عراق در چارچوب جایگزین کردن هویت قومی و مذهبی به جای حقوق شهروندی، نتوانستند توسط به اصطلاح دموکراسی قومی و ملی و هویتی به صورت دموکراتیک هیرارشی فرو پاشیده اجتماعی جامعه عراق را بازسازی کنند. البته اگر انتخابات عمومی مجلس عراق در کنار انتخابات مجلس لبنان در همین شرایط قرار بدهیم حقیقتی برای ما روشن می‌سازد که مطابق آن می‌توانیم داوری کنیم که عامل تعیین کننده در دو انتخابات مجلس عراق و مجلس لبنان اولویت شرایط خودویژه منطقه می‌باشد؛ که عامل تعیین کننده این شرایط خودویژه در منطقه، «صف‌بندی جدید منطقه‌ای و بین‌المللی» می‌باشد، چرا که از بعد از شکست امپریالیسم آمریکا در تهاجم نظامی به افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و از بعد از شکست عربستان سعودی در شورای همکاری خلیج فارس به علت تضاد با قطر و مخالفت و مبارزه با اخوان المسلمین (که همین مخالفت عربستان با اخوان المسلمین و قطر باعث گردید تا تضاد عربستان با قطر به تضاد این کشور با ترکیه هم کشیده بشود) همچنین شکست عربستان سعودی در سوریه و فرسایشی شدن جنگ عربستان سعودی (و هم پیمانانش که در رأس آنها امارات و سودان قرار دارد) با حوثی‌های یمن و به موازات آن پیروزی رو سیه پوتین در کنار رژیم مطلقه فقاهتی در سوریه و تلاش پوتین جهت ایجاد شکاف در ناتو (توسط حمایت همه جانبه از حکومت ترکیه و رجب طیب اردوغان) این همه باعث گردیده است تا صف‌بندی جدیدی در منطقه خاورمیانه بوجود بیاید؛ که همین صف‌بندی جدید تاثیری فراوانی در انتخابات مجلس عراق و لبنان در سال 2018 گذاشته است.

فراموش نکنیم که اگر دموکراسی عراق و لبنان و اسرائیل، دموکراسی فرقه‌ای و هویتی بنامیم (آنچنانکه قبلاً هم اشاره کردیم) مشخصه اصلی دموکراسی فرقه‌ای و هویتی کشورهایی مثل افغانستان و عراق در این شرایط این است که این دموکراسی فرقه‌ای و هویتی محصول مبارز ه دینامیک جنبشی تکوین یافته از قاعده جامعه عراق و افغانستان نیستند، بلکه برعکس توسط تجاوز و اشغال نظامی امپریالیسم آمریکا به صورت مکانیکی و اهدائی جهت تأمین منافع امپریالیسم آمریکا تحویل نهادهای دست‌ساز و دست نشانده گردیده است. در نتیجه همین جوهر مکانیکی و تزریقی دموکراسی فرقه‌ای و هویتی عراق و لبنان و اسرائیل و غیره در سطح منطقه باعث گردیده است تا حرکت دموکراسی هویتی و فرقه‌گرایانه عراق و لبنان و غیره تحت تأثیر شرایط برونی اعم از منطقه‌ای و بین‌المللی باشند؛ و این موضوع کلید واژه فهم و تحلیل انتخابات مجلس عراق و لبنان در این شرایط فرابحرانی می‌باشد.

بر این مطلب بیافزائیم که کشاکش جدید بین امپریالیسم آمریکا و رژیم مطلقه فقاهتی به خصوص از بعد از ورود ترامپ به کاخ سفید و علم کردن شعار خروج از برجام جهت به زانو درآوردن رژیم مطلقه فقاهتی در عرصه تضاد منطقه‌ای و جنگ‌های پنج گانه نیابتی و حضور نظامی در عراق و سوریه و لبنان، تأثیر مهمی در انتخابات مجلس عراق و لبنان داشته است، چراکه آنچنانکه دیدیم ترامپ چهار روز قبل از وعده قبلی خود جهت خروج از برجام در هشتم ماه مه رسماً خروج خود را از برجام اعلام کرد؛ و در تبیین علت خروج خود از برجام، پمپئو وزیر امورخارجه دولت ترامپ در روز دوشنبه مورخ 31 اردیبهشت 97 در دانشگاه نئوکان‌ها 12 شرط جهت بازگشت به برجام مطرح کرد؛ که از جمله این شروط ابدی کردن عدم توان غنی‌سازی اورانیوم بیش از 3% (که طبق توافق برجام قرار شد که از سال 2025 رژیم مطلقه فقاهتی بتواند به غنی‌سازی بالاتر از 3% دست پیدا کند) و باز گذاشتن نامحدود دست بازرسان آژانس اتمی جهت بازرسی از تمامی نهادهای نظامی و غیر نظامی و محدود کردن برد موشک‌های بدون توان حمل کلاهک اتمی حداکثر تا 300 کیلومتر و خلع سلاح کردن حشد الشعبی (دست‌ساز سپاه قدس رژیم مطلقه فقاهتی در عراق که هادی العامری توسط حمایت رژیم مطلقه فقاهتی توانست در انتخابات مجلس عراق 47 کرسی مجلس عراق را به دست بیاورد و پس از مقتدی صدر یا ائتلاف سائرون در مرتبه دوم قرار بگیرد) و عدم حمایت رژیم مطلقه فقاهتی از حوثی‌ها در یمن و قطع حمایت از گروه‌های سیاسی وابسته در منطقه و خروج پایگاه‌های نظامی سپاه قدس در کشورهای منطقه از عراق تا سوریه و عدم حمایت از طالبان افغانستان و عدم تهدید اسرائیل توسط شعار نابودی این کشور و آزاد کردن زندانیان آمریکائی (در زندان رژیم مطلقه فقاهتی) می‌باشند.

نگاهی اجمالی به 12 شرط اعلام شده توسط پمپئو رئیس دیپلماسی دولت ترامپیسم مبین این حقیقت است که مهمترین عامل کشاکش بین امپریالیسم آمریکا و رژیم مطلقه فقاهتی در این شرایط، «صف‌آرائی در منطقه و به خصوص در عراق و لبنان و سوریه و یمن می‌باشد». طبیعی است که خروج امپریالیسم آمریکا در این شرایط از برجام، نوک کوه یخی می‌باشد که در عرصه تضادهای منطقه از جمله در عراق و لبنان و سوریه و یمن توسط جنگ‌های نیابتی این کوه یخ تضادها خود را علنی می‌سازند؛ بنابراین صف‌آرائی امپریالیسم آمریکا در کنار عربستان سعودی و رژیم صهیونیستی اسرائیل در برابر رژیم مطلقه فقاهتی حاکم در این شرایط فرابحرانی منطقه خاورمیانه، به عنوان عامل تعیین کننده شرایط داخلی عراق و سوریه و لبنان و یمن می‌باشد.

یادمان باشد که اوباما برعکس ترامپ، در دوره دوم ریاست جمهوری خود معتقد بود که «آمریکا باید ایران را به عنوان یک قدرت در منطقه خاورمیانه بپذیرد»؛ اما ترامپیسم در چارچوب همان استراتژی یاغی‌گری خود معتقد است که از آنجائیکه دوران افول هژمونی منوپل آمریکا در عرصه اقتصادی و سیاسی و حتی نظامی فرا رسیده است، لذا جهت بازسازی هژمونی امپریالیسم آمریکا و بازگشت به دوران طلائی پسافروپاشی شوروی و بلوک شرق (که از دهه آخر قرن بیستم تکوین پیدا کرد) ترامپیسم معتقد است که باید تمامی اهرم‌های سیاسی و اقتصادی و نظامی باقیمانده برای امپریالیسم آمریکا به کار گرفته شود. لذا از آنجائیکه ترامپ عامل افول هژمونی امپریالیسم آمریکا پروژه‌های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی دوران هشت ساله دولت اوباما اعم از محیط زیست و برجام و تأمین اجتماعی (اوباماکر) و اقتصادی و سیاسی می‌داند، آنچنانکه در مبارزه انتخاباتی خود در برابر کاندیدای حزب دموکرات به مردم آمریکا وعده داده بود، در اولین مرحله تمامی دستاوردهای دوران هشت ساله دولت اوباما را چه در عرصه تأمین اجتماعی و چه در عرصه محیط زیست و اقتصادی و سیاسی و بالاخره برجام را به چالش کشید.

ادامه دارد