در ونزوئلا چه میگذرد؟ - قسمت دوم
بنابراین، در این رابطه است که با یک نگاه کلی میتوانیم در اینجا داوری کنیم که شرایط فرابحرانی اقتصادی و سیاسی و اجتماعی امروز ونزوئلا محصول و سنتز دو مؤلفه میباشد:
1 - شکست سوسیالیسم پوپولیستی هوگو چاوزی به علت فقدان مدیریت نیکلاس مادورو.
2 - جنگ همه جانبه اقتصادی سیاسی نظامی امپریالیسم آمریکا در ونزوئلا جهت حذف کانون موج چپ آمریکای لاتین و سلطه بر اقتصاد و بازار و غارت سرمایههای کشور ونزوئلا.
باری، سوسیالیسم پوپولیستی هوگو چاوزی برعکس ادعای او که معتقد بود که «پروژه سوسیالیست او تنها راه سوسیالیست قرن بیست و یکم میباشد»:
اولاً نتوانست «کار مزدی» را به صورت ایجابی در نظام سرمایهداری دولتی و نفتی و رانتی کشور ونزوئلا به چالش بکشد.
ثانیاً نتوانست در مناسبات سرمایهداری دولتی و رانتی و نفتی کشور ونزوئلا «ارزش مصرفی را جایگزین ارزش مبادله بکند.»
ثالثاً نتوانست در مناسبات سرمایهداری کشور ونزوئلا «موضوع کالائی بودن همه چیز را کالازدائی کند.»
رابعاً نتوانست توسط تکیه مولدی (به جای تکیه توزیعی) بر سرمایههای نفتی جهت انباشت و بازسازی و استحاله اقتصاد نفتی به اقتصاد مولد استفاده نماید.
خامسا نتوانست «پیوند بین بازار و دولت» در نظام اقتصادی اجتماعی سرمایهداری نفتی رانتی دولتی ونزوئلا تغییر بدهد.
سادساً نتوانست باعث «اجتماعی شدن تولید و توزیع و مصرف بشود» و الیگارشی قدرتمند موجود مالی ونزوئلا را به چالش همه جانبه بکشد.
سابعاً همین عدم توانائیهای فوق از آنجائیکه سوسیالیسم پوپولیستی هوگو چاوزی یک سوسیالیست توزیعی و دولتی و دستوری و تزریق شده از بالا بوده است، همین امر باعث شده است که در دو دهه گذشته در کشور ونزوئلا سوسیالیست پوپولیستی هوگو چاوزی (اگر چه بر مسیر دموکراسی جهت کسب قدرت سیاسی اعتقاد داشت ولی) نتواند پیوند دیالکتیکی بین دموکراسی و سوسیالیسم ایجاد کند.
لذا بدین ترتیب بود که سوسیالیسم توزیعی و دموکراسی مورد اعتقاد هوگو چاوز در دو دهه گذشته در کشور ونزوئلا به صورت دو مؤلفه جدا از هم حرکت کردهاند و در کشور ونزوئلا، سوسیالیسم توزیعی چاوزی نتوانسته است در چارچوب دموکراسی عمودی تعریف بشود. در نتیجه سوسیالیسم توزیعی هوگو چاوزی نتوانسته است باعث تعمیق دموکراسی در جامعه ونزوئلا بشود.
قابل ذکر است که در الگوی دموکراسی سوسیالیستی شریعتی، از آنجائیکه «سوسیالیست در چارچوب دموکراسی سه مؤلفهای یا اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی و اجتماعی کردن قدرت معرفتی تعریف میشود» (نه دموکراسی در عرصه سوسیالیست آنچنانکه کارل مارکس مدعی بود) همین امر باعث میگردد که در الگوی دموکراسی سوسیالیستی شریعتی، علاوه بر اینکه خود دموکراسی به عنوان نظام اجتماعی (نه نظام صرف سیاسی) شامل سه مؤلفه دموکراسی سیاسی و دموکراسی اقتصادی و دموکراسی معرفتی میشود، سوسیالیسم به عنوان دموکراسی عمودی (برعکس دموکراسی سیاسی که دموکراسی افقی میباشد) باعث تعمیق دموکراسی میگردد در صورتی که در سوسیالیست پوپولیستی چاوزی، از آنجائیکه آن سوسیالیست در چارچوب «دموکراسی به عنوان نظام اجتماعی» تعریف نمیشود، نه تنها آن دموکراسی نمیتواند باعث تعمیق دموکراسی بشود بلکه مهمتر از آن اینکه سوسیالیسم پوپولیستی چاوزی به صورت دستوری از بالا تزریق میشود؛ و همین امر باعث گردیده است که در دو دهه گذشته سوسیالیست توزیعی و تزریقی پوپولیستی نتواند (برعکس سوسیالیست دموکراتیک که از پائین تکوین پیدا میکند) قاعده جامعه ونزوئلا را دچار تحول دموکراتیک بکند.
غیبت قاعده جامعه امروز ونزوئلا در دفاع از مادورو در برابر خوان گوایدو (برعکس کودتای 2002 بوش پسر که قاعده جامعه ونزوئلا به حمایت از چاوز برخاستند و آن کودتای امپریالیستی را شکست دادند) مولود همین فونکسیون منفی سوسیالیسم توزیعی و تزریق از بالای چاوزی میباشد. بدین خاطر دموکراسی بورژوازی زمان انتخابات چاوز در ونزوئلا نتوانست توسط اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اقتصادی و معرفتی در سه مؤلفه فوق به عنوان نظام اجتماعی تعمیق پیدا کنند؛ و از رأس و بدنه جامعه ونزوئلا به قاعده جامعه ونزوئلا به صورت عمودی نفوذ کنند؛ و باعث دموکراتیزه شدن قاعده جامعه ونزوئلا بشود. بنابر این در تحلیل نهائی سوسیالیسم پوپولیستی هوگو چاوزی از همان مسیر سوسیالیست حزب – دولت لنینیستی حرکت کرد چراکه مشخصه اصلی سوسیالیست حزب – دولت لنینیستی (که عامل شکست این سوسیالیست در قرن بیستم و عامل فروپاشی سوسیالیسم دولتی در دهه آخر قرن بیستم شد) علاوه بر «نظام تک حزبی» آن، صورت «دستوری و تزریق شده از بالا» دارد.
ثامناً دموکراسی سوسیالیستی (در فرایند توزیعی خود که ادامه فرایند تولیدی آن میباشد) تقسیم ثروت است، در صورتی که سوسیالیست پوپولیستی امروز مادورو در کشور فرابحرانزده ونزوئلا (با تورم یک میلیون درصدی) «تقسیم فقر» بین قاعده جامعه ونزوئلا میباشد و به همین دلیل در جامعه امروز ونزوئلا الیگارشی مالی یا بورژوازی حاکم توانسته است سوسیالیسم پوپولیستی چاوزی را به صورت کامل شکست بدهد.
اما در خصوص فونکسیون دخالت امپریالیست آمریکا در فرابحرانهای امروز جامعه ونزوئلا آنچه که باید در این رابطه در نظر داشته باشیم عبارت است از اینکه:
1 - دخالت امپریالیستی آمریکا در بحران امروز ونزوئلا باعث یک قطببندی سه مؤلفهای جدید در عرصه داخلی ونزوئلا و در عرصه منطقه آمریکای لاتین و در عرصه بینالمللی شده است، چراکه در عرصه داخلی در چارچوب حمایت امپریالیسم آمریکا از پروژه دستساز خود به نمایندگی خوان گوایدو (رئیس مجلس ملی ونزوئلا که تا قبل از این حمایت مهره چندان معروفی در حد آلترناتیوی مادورو هم نبود) بود که درست سه دقیقه بعد از اعلام خوان گوایدو به عنوان رئیس جمهور موقت ونزوئلا (و اعلام آلترناتیوی او در برابر دولت نیکلاس مادورو) بود که کاخ سفید آمریکا رسماً از رئیس جمهوری خوان گوایدو در برابر نیکلاس مادورو حمایت کرد؛ و از آنجا بود که خوان گوایدو به عنوان رهبر اپوزیسیون ونزوئلا مطرح گردید؛ و قطببندی جدید بین دو جناح هیئت حاکمه ونزوئلا تکوین پیدا کرد که یکی از آنها (نیکلاس مادورو) میخواهد به دوران چاوز برگردد و دیگری (خوان گوایدو) میخواهد به سمت دوران قبل از پیروزی هوگو چاوز در انتخابات رئیس جمهوری سال 1998 حرکت کند.
پر واضح است که قطببندی جدید داخلی ونزوئلا مولود و سنتز دخالت مستقیم امپریالیسم آمریکا و حمایت کاخ سفید از خوان گوایدو میباشد. آنچه در صفبندی جدید داخلی ونزوئلا در مقایسه با دوران هوگو چاوز حائز اهمیت میباشد اینکه:
اولاً برعکس دوران هوگو چاوز قاعده جامعه ونزوئلا در حمایت از مادورو حالت آچمز شده و بیتفاوت دارند چراکه فروپاشی نظام اقتصادی و تورم یک میلیون درصدی و قحطی و گرانی و رکود و تحریمهای همه جانبه اقتصادی و نفتی و بانکی امپریالیسم آمریکا بر کشور ونزوئلا باعث گردیده است تا بیشترین ضربه و فشار را بر گروههای اجتماعی قاعده جامعه ونزوئلا وارد بشود؛ و این بخش از جامعه ونزوئلا بیشترین ضرر و زیان از وضع موجود امروز ونزوئلا نصیبشان بشود؛ که فونکسیون این امر باعث گردیده است تا این بخش از جامعه ونزوئلا (برعکس دوران هوگو چاوز که به شدت از حاکمیت دفاع میکردند) امروز در برابر دو جناح حاکمیت حالت بیتفاوتی داشته باشند. هر چند که قاعده جامعه ونزوئلا با دخالت و تحریم اقتصادی و تجاوز نظامی (به صورت منفی نه عملی) امپریالیسم آمریکا مخالف میباشند اما مخالفت آنها تنها صورت منفی دارد نه مثبت میدانی.
البته در غیبت میدانی قاعده جامعه ونزوئلا در حمایت از مادورو در برابر خوان گوایدو (که از حمایت خارجی جهان سرمایهداری و کشورهای وابسته به سرمایهداری در منطقه آمریکای لاتین برخوردار میباشد) آنچه که در جامعه بحرانزده امروز ونزوئلا تعیین کننده میباشد، «حمایت تمام قد ارتش ونزوئلا از مادورو است» که همین امر باعث بقاء مادورو تا این زمان در قدرت شده است.
در خصوص خودویژگیهای ارتش ونزوئلا آنچه که قابل توجه میباشد اینکه ارتش ونزوئلا پیوند همه جانبه در سیستم سیاسی و اقتصادی امروز دولت مادورو دارد. بطوریکه 12 وزیر از 32 وزیر دولت مادورو مهرههای ارتش میباشند. مضافاً اینکه بیش از نصف مدیران اداری و اقتصادی دولت مادورو در دست مهرههای ارتش ونزوئلا است. لذا همین پیوند تنگاتنگ بین ارتش با دولت مادورو باعث گردیده است که ارتش تا این زمان تمام قد در حمایت از دولت مادورو در برابر خوان گوایدو بایستد، فراموش نکنیم که آنچه که باعث شده است که تا این زمان بحران همه جانبه اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ونزوئلا (که باعث فروپاشی نظام اقتصادی و نظام اجتماعی این کشور شده است) وارد فرایند جنگ داخلی نشود، فقط و فقط یکپارچگی ارتش ونزوئلا در حمایت از نیکلاس مادورو بوده است، بدون تردید در صورتی که در درازمدت این حمایت یکپارچه ارتش از نیکلاس مادورو دچار تفرقه و تشتت و دو دستگی بشود، انشقاق ارتش ونزوئلا در این رابطه همان و ورود ونزوئلا به جنگ داخلی و نابودی تمامی زیرساختهای اقتصادی کشور ونزوئلا (آنچنانکه امپریالیسم آمریکا دنبال میکند) امری جبری خواهد بود. پر پیداست که با ظهور هیولای جنگ داخلی در ونزوئلا آرایش جدیدی در صفبندی داخل کشور ونزوئلا به وجود خواهد آمد و قاعده آچمز شده جامعه امروز ونزوئلا مجبور به حضور در صحنه میدانی میشود.
2 - در خصوص صفبندی جدید در منطقه آمریکای لاتین باید از یکطرف به حمایت گروه لیما، (توسط تلاش امپریالیسم آمریکا) از خوان گوایدو اشاره نمائیم و از طرف دیگر به صف حامیان منطقهای نیکلاس مادورو اشاره کنیم که از مکزیک تا کو با و بلیوی ادامه دارد. آنچه که در رابطه با صفبندی جدید در آمریکای لاتین حائز اهمیت میباشد اینکه صفبندی منطقهای زمان هوگوچاوز (که توسط موج چپ سوسیالیسم پوپولیستی چاوزی ایجاد شده بود), تغییر کرده است و بغییر از بو لیوی و کوبا که هنوز از مادورو حمایت مینمایند، بقیه کشورهای صف منطقهای حامی هوگوچاوز در این شرایط، (مثل برزیل و ارو گوئه و پاراگوئه و غیره بعلت اینکه جناح سوسیالیست پوپولیستی در انتخابات در برابر راستهای افراطی مورد حمایت امپرالیسم آمریکا شکست خوردهاند), از خوان گوایدو حمایت میکنند. البته حمایت مکزیک در این صفبندی از مادورو بسیار حائز اهمیت میباشد.
ادامه دارد