در ونزوئلا چه میگذرد؟ - قسمت سوم
3 - در عرصه بینالمللی صفبندی جدیدی (در خصوص ونزوئلا فرابحرانزده) ایجاد شده است، بطوریکه از یکطرف امپریالیسم آمریکا و کشورهای هم پیمان منطقه آمریکای لاتین امپریالیسم آمریکا (که در رأس آنها کلمبیا و برزیل و میباشند) و کشورهای رأس اتحادیه اروپا قرار دارند که به صورت مستقیم و غیر مستقیم از پروژه دستساز رئیس جمهور موقتی خوان گوایدو حمایت میکنند؛ و از طرف دیگر صف چین و روسیه ترکیه و آفریقای جنوبی و ایتالیا و غیره قرار دارند که از مادورو در برابر خوان گوایدو حمایت مینمایند. البته حضور چین و روسیه در صف حامیان بینالمللی مادورو باعث گردیده است که صف مقابل نتوانند در شورای امنیت مجوز حمله نظامی به ونزوئلا را کسب نمایند چرا که هر گونه تلاش امپریالیسم آمریکا در این رابطه با وتوی این دو کشور روبرو میشود.
بدین ترتیب است که در خصوص تأثیر فرابحرانهای ونزوئلا در صفبندیهای سه مؤلفهای بینالمللی و منطقهای و داخلی میتوانیم نتیجهگیری کنیم که به خاطر موقعیت ژئوپلیتیکی و ذخائر عظیم نفت و طلا و آلمینیوم و غیره کشور ونزوئلا، این امر باعث گردیده است که تمامی صفبندیهای سه مؤلفهای فوق تحت تأثیر بحران امروز ونزوئلا قرار گیرند.
پر پیداست که اگر بخواهیم هیرارشی ارزشی این صفبندیهای سه مؤلفهای جدید را ترسیم نمائیم، بدون تردید باید از صفبندی بینالمللی شروع کنیم و تأثیر صفبندی بینالمللی جدید بر صفبندی جدید منطقهای و صفبندی جدید داخلی کشور ونزوئلا مورد مطالعه قرار دهیم، چراکه در عرصه مدیریتی عامل ظهور فرابحران امروز ونزوئلا (عامل اصلی) بحران مدیریتی خود دولتهای چاوز - مادورو میباشد که نتوانستهاند در مدت بیش از دو دهه عمر دولت بولیواری (1998 - 2019) نظام سرمایهداری دولتی – رانتی – نفتی و همچنین الیگارشی مالی حاکم بر نظام سرمایهداری ونزوئلا را دچار تحول زیرساختی بکنند، طبیعی است که اگر دولت بولیواری چاوز – مادورو در طول دو دهه گذشته میتوانستند مناسبات سرمایهداری رانتی – نفتی – دولتی فعلی ونزوئلا را دچار تحول ساختاری بکنند، در شرایط فعلی الیگارشی مالی ونزوئلا به نمایندگی خوان گوایدو (عضو راستگرای افراطی اتحاد ملی) نمیتوانستند جاده صاف کن ورود امپریالیسم جهانی به سرکردگی امپریالیسم آمریکا بشوند.
لذا بدین ترتیب است که در داوری ما در عرصه مدیریتی عامل اصلی فرابحران امروز ونزوئلا دولت بولیواری چاوز – مادورو میباشد؛ اما برعکس در رابطه با تأثیر مؤلفه سیاسی در تکوین فرابحرانهای امروز کشور ونزوئلا باید به دخالت امپریالیستی آمریکا تکیه نمائیم که از سال 1823 توسط دکترین مونرو استراتژی سلطه تمام عیار بر کشورهای آمریکای لاتین به عنوان حیات خلوت آمریکا در دستور کار آنها قرار داشته است؛ بنابراین در این رابطه است که میتوانیم نتیجهگیری کنیم که علت دخالت همه جانبه امپریالیسم آمریکا در این شرایط فرابحرانی ونزوئلا:
اولاً به خاطر دستیابی به ذخایر عظیم نفت و طلا و آلمینیوم و غیره ونزوئلا میباشد.
ثانیاً به خاطر خاموش کردن کانون سوسیالیسم پوپولیستی منطقه آمریکای لاتین است که در دو دهه گذشته پس از شکست رویکرد حزب - دولت کوبا توانسته است موج چپی در کشورهای منطقهای آمریکای لاتین به وجود بیاورد.
ثالثاً جهت مقابله با بازتولید روسیه به عنوان قدرت نظامی – سیاسی بینالمللی (که بسترساز بازتولید دوران جنگ سرد بین دو قدرت امپریالیستی روسیه و آمریکا در این شرایط بحرانی بینالمللی) میباشد؛ زیرا دولت پوتین در روسیه در مقابله با حضور نظامی امپریالیسم آمریکا و ناتو در کشورهای هم مرز خود (اوکراین و لهستان) تلاش میکند تا کشور ونزوئلا را (مانند بند ر طرطوس سوریه در مدیترانه) به عنوان پایگاه نظامی استراتژیک خود انتخاب نماید که ورود بمب افکنهای استراتژیک روسیه، در همین دوران بحرانی ونزوئلا در یک پرواز بدون توقف از روسیه به خاک ونزوئلا دلالت بر همین رویکرد پوتین به کشور ونزوئلا میکند.
به هر حال بدین ترتیب است که امپریالیسم آمریکا و دولت ترامپ در این شرایط حساس بینالمللی (که دوران انحطاط هژمونی منوپل آمریکا در فرایند پسا فروپاشی بلوک شرق فرا رسیده است) تلاش میکند که از مسیرهای گوناگون بحران امروز کشور ونزوئلا را در خدمت منافع سیاسی و اقتصادی خود درآورد که این تلاشهای امپریالیستی آمریکا عبارتند از:
الف - حمایت همه جانبه از خوان گوایدو (نماینده راست افراطی اتحاد مردمی ونزوئلا که در این شرایط به صورت رئیس جمهور موقت خود خوانده و دستساز امپریالیسم آمریکا مطرح شده است) به عنوان آلترناتیو مادورو (که در انتخابات سال گذشته توانست با 60% از رأیهای شرکت کننده در آن انتخابات که 46% از کل افراد صاحب رأی ونزوئلا بودند و در کل 30% از جمعیت صاحبان رأی کشور ونزوئلا میشدند به پیروزی در آن انتخابات دست پیدا کند) مطرح نماید.
ب - توسط تحریم همه جانبه اقتصادی و بانکی و مالی کشور ونزوئلا، امپریالیسم آمریکا تلاش میکند تا نظام اقتصادی و اجتماعی ونزوئلا را به فروپاشی کامل بکشاند تا توسط آن بتواند پروژه رژیم چنج خود را بر شانههای شورش مردمی استوار نماید.
ج - با تأسیس 7 پایگاه نظامی و اعزام واحدهای نیروی دریایی آمریکا به کلمبیا (به بهانه مبارزه با قاچاق مواد مخدر) جهت آموزش و آمادهسازی نیروهای مسلح مزدور خود در ونزوئلا، در راستای جنگ داخلی در ونزوئلا و در هم شکستن حمایت ارتش از مادورو تلاش مینماید.
4 - نفوذ و تشویق ارتش مدافع مادورو جهت کودتای نظامی در ونزوئلا توسط امپریالیسم آمریکا از دیگر شگردهای آمریکا جهت دستیابی به پروژه رژیم چنج خود در ونزوئلای امروز مادورو میباشد.
باری، بدین ترتیب است که در عرصه عامل سیاسی (نه عامل مدیریتی و نه عامل اقتصادی) تأثیرگذار در فرابحرانهای کنونی ونزوئلا مجبوریم دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم امپریالیسم آمریکا را در عرصههای بینالمللی و منطقهای آمریکای لاتین و داخلی ونزوئلا عمده نمائیم و سیاست رژیم چنج امپریالیسم آمریکا در امروز کشور ونزوئلا را به عنوان عامل اصلی تمامی تغییر صفبندیهای بینالمللی و منطقهای آمریکای لاتین و داخلی کشور ونزوئلا در شرایط فعلی مطرح نمائیم.
یادمان باشد که امپریالیسم آمریکا در این شرایط در مرحلهای قرار دارد که هم در افغانستان و هم در عراق که بیش از 5 تریلیون دلار هزینه کرده است، شکست خورده است و هم در سوریه با شکست و عقبنشینی خود توازن قوا را به سود روسیه (به عنوان برنده اصلی) تغییر داده است، همچنین در اوکراین (نسبت به الحاق کریمه به روسیه) در برابر روسیه شکست خورده است. لذا به همین دلیل امپریالیسم زخم خورده آمریکا در افغانستان و عراق و سوریه و لیبی و یمن و غیره تلاش میکند تا توسط سرنگون کردن مادورو و تثبیت حاکمیت خود بر ونزوئلا (ثروتمندترین کشور آمریکای لاتین به لحاظ ذخایر و معادن) بتواند توازن قوا در عرصه بینالمللی به سود خود تغییر بدهد. آنچنانکه در عرصه منطقه خاورمیانه، امپریالیسم آمریکا توسط پروژه رژیم چنج خود تحت مدیریت ترامپ – نتانیاهو - بن سلمان بر علیه رژیم مطلقه فقاهتی حاکم تلاش میکند تا توسط تثبیت سلطه خود بر کشور ایران توازن قوا در عرصه منطقه خاورمیانه و بینالمللی را به سود خود تغییر بدهد. ماحصل آنچه که تا اینجا گفته شد اینکه:
1 - ظهور سوسیالیسم پوپولیستی در انتخابات دسامبر 1998 ونزوئلا با پیروزی هوگو چاوز به انجام رسید و توسط ظهور سوسیالیست پوپولیستی هوگو چاوز در ونزوئلا بود که موج چپ جدید (در فرایند پسا فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق و پسا شکست سوسیالیسم حزب – دولت لنینیستی و سوسیالیسم کلاسیک نیمه دوم قرن نوزدهم اروپا) در کشورهای آمریکای لاتین (حیات خلوت امپریالیسم آمریکا) به راه افتاد و بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین از جمله بولیوی و اکوادور و اروگوئه و پاراگوئه و برزیل و شیلی و غیره را در برگرفت.
2 - پروژه سوسیالیسم پوپولیستی هوگو چاوز در آغاز صورت گفتمانی داشت، چراکه خود هوگو چاوز مدعی بود که این گفتمان او تنها راه سوسیالیسم در قرن بیست و یکم میباشد.
3 - پروژه سوسیالیسم پوپولیستی هوگو چاوز هر چند نتوانست به صورت آلترناتیو نظام سرمایهداری رانتی و نفتی و دولتی حاکم بر جامعه ونزوئلا درآید، اما به عنوان یک رویکرد توزیعی، هوگو چاوز توانست توسط 383 میلیارد دلار درآمد فروش نفت به فقرزدائی نسبی در قاعده جامعه ونزوئلا دست پیدا کند و در نتیجه همین امر باعث گردید تا در عرصه مبارزه ضد امپریالیستی قاعده جامعه ونزوئلا به حمایت از هوگو چاوز برخیزند و البته کودتای نظامی 2002 بوش پسر بر علیه هوگو چاوز بدین ترتیب شکست خورد.
بنابراین در رابطه با فونکسیون پروژه سوسیالیسم پوپولیستی چاوز میتوان داوری کرد که اگر چه دولت بولیواری هوگو چاوز توسط این پروژه توانست تا اندازهای به فقرزدائی در جامعه ونزوئلا دست پیدا کند، اما این دولت نتوانست سرمایهداری رانتی و نفتی و دولتی ونزوئلا را توسط کالازدائی و نفی کار مزدی به چالش ساختاری بکشاند.
4 - ملی کردن صنعت نفت ونزوئلا توسط هوگو چاوز باعث گردید تا الیگارشی مالی ونزوئلا در کنار امپریالیسم آمریکا (به عنوان صف مخالف) قرار گیرند، قابل ذکر است که ونزوئلا دارای بزرگترین ذخایر نفت و گاز و طلا و آلمینیوم میباشد.
5 - بحران اقتصادی ونزوئلا از زمانی شکل گرفت که با کاهش قیمت نفت به علت ناتوانی دولت بولیواری در مولد کردن اقتصاد ونزوئلا، دیگر سوسیالیسم پوپولیستی به عنوان یک سوسیالیست توزیعی (نه تولیدی) نتوانست در راستای فقرزدائی قاعده جامعه ونزوئلا حرکت کند. نصف شدن تولید ناخالص ملی و تورم یک میلیون درصدی و فرار بیش از یک میلیون نفر از جمعیت ونزوئلا به کشورهای همجوار، همه سنتز همین ناتوانی سوسیالیسم پوپولیستی در عرصه مدیریت سرمایهداری رانتی و نفتی و دولتی حاکم بود.
6 - هر چند چاوز در چارچوب پروژه سوسیالیست پوپولیستی خود (برعکس سوسیالیست حزب – دولت لنین که بر پایه رویکرد تک حزبی استوار بود) معتقد به کسب قدرت سیاسی از طریق دموکراسی سیاسی بود، اما از آنجائیکه در رویکرد او دموکراسی از جایگاه ابزاری برخورد بود و سوسیالیسم مورد نظر او پیوند ساختاری با دموکراسی در عرصه نظر و عمل نداشت، در نتیجه همین امر باعث گردید تا سوسیالیسم او در حد سوسیالیسم توزیعی باقی بماند و نتواند بسترساز تعمیق عمودی دموکراسی در کشور ونزوئلا بشود.
بدون تردید اگر سوسیالیسم چاوزی میتوانست در عرصه عمل و نظر در چارچوب دموکراسی سه مؤلفهای (اجتماعی کردن قدرت سیاسی و اجتماعی کردن قدرت اقتصادی و اجتماعی کردن قدرت معرفتی) حرکت کند، آن سوسیالیسم میتوانست بسترساز تعمیق دموکراسی در جامعه ونزوئلا بشود. همچنین همین سوسیالیسم میتوانست به عنوان آلترناتیو نظام سرمایهداری نفتی و رانتی و دولتی کشور ونزوئلا مطرح بشود و همین سوسیالیسم میتوانست به صورت دو مؤلفهای توزیعی و تولیدی مطرح گردد.
ادامه دارد