سلسله مقالاتی در باب مبانی تئوریک استراتژی – قسمت بیست و سوم
محورهای «استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران»
3 - استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یک «استراتژی گفتمانساز» است نه «استراتژی آلترناتیوساز»:
برای فهم این اصل از اصول رکین استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران باید عنایت داشته باشیم که استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از آنجائیکه یک «استراتژی جنبشی میباشد» (نه استراتژی حزبی) در نتیجه همین امر باعث میگردد تا «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در عرصه میدانی بر حرکت افقی به جای حرکت عمودی تکیه نماید». هر چند که در عرصه کادرسازی و پرورش نیرویهای پیشگام معتقد به «حرکت عمودی یا حرکت سازمانی اولیه میباشد»؛
اما در این رابطه نباید این نکته را از نظر دور بداریم که از آنجائیکه «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر استراتژی کسب قدرت سیاسی یا مشارکت در قدرت سیاسی با حاکمیت تکیه ندارد»، همین امر باعث میگردد تا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب استراتژی جنبشی خود بر «حرکت از پائین» (به جای حرکت از بالای پیشاهنگی) تکیه نماید.
پر واضح است که همین تغییر ساختاری حرکت جنبش پیشگامان مستضعفین ایران از صورت «بالا به پائین» به صورت «پائین به بالا» باعث میگردد تا مانیفست عملی و نظری جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب استراتژی جنبشی خود به صورت کلی تغییر نماید، چراکه جایگزین شدن «حرکت از پائین به جای حرکت از بالا» بسترساز آن است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای دستیابی به این مهم، «به جای تکیه بر استراتژی سازماندهی حرکت گروههای اجتماعی اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، بر استراتژی خودسازماندهی و خودمدیریتی دینامیک و خودرهبری درونجوش گروههای مختلف اجتماعی جامعه ایران تکیه نماید.»
یادمان باشد که «در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هر گونه رویکرد سازماندهی (از بالا) گروههای مختلف اجتماعی جامعه بزرگ و رنگین کمان فرهنگی و اجتماعی و عقیدتی ایران، بسترساز ظهور فاشیسم میشود»؛ بنابراین به همین دلیل است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران بر این باور است که تمامی فرایندهای حرکت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی در جامعه بزرگ ایران در فرایندهای مختلف آن از جنبشها تا انقلابها باید به صورت دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی به انجام برسد.
بدین خاطر هر گونه تزریق سازماندهی یا رهبری یا حرکت به صورت غیر دینامیک توسط نیروهای هدایتگر برونی چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور بسترساز انحراف و بنبست و شکست حرکت جامعه بزرگ ایران میشود؛ به عبارت دیگر «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران هر گز وظیفه خود را سازماندهی حرکتهای جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران نمیداند، چراکه منهای آنکه این رویکرد باعث تکیه بر سازماندهی هرمی به صورت عمودی جهت سازماندهی جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میگردد، خود همین امر عامل ابزار قدرت شدن جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ دموکراسیخواهانه و برابریطلبانه در دست جریانهای سیاسی معتقد به کسب قدرت سیاسی از بالا میگردد» که معنا و مفهوم این امر همان ظهور فاشیسمگرائی یا پوپولیسم در بالائیهای قدرت و پیشاهنگی میباشد.
آنچنانکه در این رابطه شاهد بودیم که عامل اصلی شکست و مصادره انقلاب ضد استبدادی سال 57 مردم ایران «تثبیت هژمونی روحانیت تحت رهبری خمینی بر این انقلاب بود» چراکه همین تثبیت هژمونی روحانیت تحت رهبری خمینی بر جنبش ضد استبدادی مردم ایران در سال 57 باعث گردید تا این جریان توسط روحانیت سنتی و در عرصه بیش از 50 هزار مسجد و حسینیه در سطح کشور «به سازماندهی هرمی و از بالای» جنبش ضد استبدادی مردم ایران بپردازند؛ که در تحلیل نهائی همین سازماندهی از بالا به شیوه سنتی توسط روحانیت حوزههای فقاهتی و بیش از 50 هزار مسجد و حسینیه باعث ظهور هیولای فاشیسم ولایت مطلقه فقاهتی در فرایند پسا انقلاب ضد استبدادی 57 مردم ایران گردید.
باری در این رابطه است که میتوانیم داوری کنیم که به موازات «جایگزین شدن استراتژی جنبشی و حرکت از پائین (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) به جای استراتژی حزبی و هرمی و عمودی سازماندهی از بالا، جنبش پیشگامان مستضعفین ایران جهت حرکت از پایین قاعده جامعه بزرگ ایران مجبور است که بر نهادهای مدنی توسط استراتژی جنبشی تکوین یافته از پائین تکیه نماید». در نتیجه همین رویکرد عاملی است که «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به جای تکیه بر رویکرد سازماندهی از بالا، آن هم به صورت عمودی، بر رویکرد افقی خودسازماندهی دینامیک و درونجوش جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تکیه نماید». فراموش نکنیم که نقش جنبش پیشگامان مستضعفین ایران (در چارچوب این اصل خودسازماندهی دینامیک جنبشهای پیشرو) بدین ترتیب میباشد که پیشگامان مستضعفین ایران به جای سازماندهی از بالای این جنبشها، تنها در چارچوب تبیین و تعریف نقشه راه حرکت جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران، شرایط برای اعتلای جنبش دینامیک و خودجوش و خودسازمانده و خودرهبر و خودمدیریتی (جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) در دو جبهه آزادیخواهانه و برابریطلبانه فراهم میکنند.
یادمان باشد که در طول 37 سال (از شهریور 20 تا بهمن 57) حرکت سه مؤلفهای پیشاهنگی تحزبگرایانه لنینیستی و ارتش خلقی مائوئیستی و چریکگرایانه رژی دبرهای در جامعه بزرگ رنگین کمان فرهنگی و اجتماعی و قومیتی و عقیدتی ایران، تنها عاملی که باعث گردید تا تمامی این جریانهای سیاسی شکست بخورند و در فرایند نهائی سال 57 آنها در عرصه اعتلای جنبش ضد استبدادی مردم ایران غایب باشند و با غیبت خود شرایط برای تثبیت هژمونی خمینی و روحانیت حوزههای فقاهتی در سال 57 بر جنبش ضد استبدادی مردم ایران فراهم کنند، همین رویکرد استراتژی سازماندهی از بالا به صورت هرمی و عمودی (جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران) بود؛ که خود این امر باعث گردید که در رویکرد همه این جریانهای مذهبی و ملی و مارکسیستی در طول 35 سال فوق، جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران به صورت زائده و آپاندیس آن جریانها درآیند.
بنابراین در این رابطه میباشد که «جنبش پیشگامان مستضعفین ایران در چارچوب استراتژی جنبشی خود معتقد به اصل خودسازماندهی افقی جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران میباشد». در نتیجه هر گونه سازماندهی عمودی و هرمی و تزریق شده از بالا توسط جریانهای سیاسی سم قاتل برای جنبشهای پیشرو اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران تعریف میکند. خودسازماندهی و خودرهبری و خودمدیریتی جنبشهای اردوگاه بزرگ مستضعفین ایران در دو جبهه بزرگ آزادیخواهانه و برابریطلبانه در این شرایط تندپیچ تاریخ ایران در رویکرد جنبش پیشگامان مستضعفین ایران به عنوان تنها نقشه راه جهت دستیابی به جامعه مدنی جنبشی تکوین یافته از پائین میباشد.
در این چارچوب است که جنبش پیشگامان مستضعفین ایران برای دستیابی به این مهم معتقد است که باید بر اصل «گفتمانسازی» به جای «آلترناتیوسازی» که مولود استراتژی حزبی تکوین یافته از بالا میباشد، تکیه بکنیم. فراموش نکنیم که مبانی استراتژی آلترناتیوسازی عبارتند از:
الف - تکیه بر استراتژی کسب قدرت سیاسی.
ب - تکیه بر استراتژی حزب – دولت لنینیستی.
ج – تکیه بر استراتژی حزب طراز نوین لنین.
د - تکیه بر حزب پیشاهنگ به جای طبقه و گروههای اجتماعی در راستای کسب قدرت سیاسی و فروپاشی ماشین دولت.
ه - اعتقاد به بدیل انقلابیگری توسط پیشاهنگ به جای بدیل دموکراتیک توسط جنبشهای تکوین یافته از پائین به صورت خودجوش و دینامیک و خودسازمانده و خودرهبر میباشد.
4 - استراتژی جنبش پیشگامان مستضعفین ایران یک استراتژی «تحولگرا» است نه «رفرمگرا»:
در نتیجه همین امر باعث گردیده است که:
اولاً پیشگامان در جهت گفتمانسازی به جای اعتقاد به گفتمانسازی در عرصه نظری و ذهنی، به گفتمانسازی در عرصه پراتیک اجتماعی اعتقاد پیدا کنند و گفتمانسازی را مولود و سنتز پراتیک اجتماعی بدانند.
ثانیاً همین موضع «تحولخواهی پیشگامان» در این شرایط باعث گردیده است تا مشخصه اصلی و جوهر حرکت پیشگامان مستضعفین ایران توسط اعتقاد به گفتمان ضد سرمایهداری آنها تعریف بشود، زیرا امروزه نظام سرمایهداری در چارچوب رویکرد نئولیبرالیستی گلوبالیزه شده است و باعث گردیده است تا سرمایهداری جهانی بشریت را به چالش بکشد؛ و آنچنانکه روزا لوگزامبرگ میگفت «سرمایهداری بشریت را در برابر دو راه قرار داده است، یا سوسیالیسم؟ و یا بربریت؟» و در همین رابطه است که پیشگامان به مبارزه ضد سرمایهداری در جامعه امروز ایران به عنوان یک پراتیک اجتماعی نگاه میکنند؛ که این پراتیک اجتماعی در جامعه امروز ایران جوهر مشترک دو جبهه بزرگ عدالتخواهانه و آزادیطلبانه در آمده است.
ثالثاً موضع تحولخواهی پیشگامان باعث گردیده است تا جنبش پیشگامان مستضعفین ایران توسط تکیه بر بدیل «دموکراتیک» به جای بدیل «انقلابیگری» (در جامعه امروز ایران) معتقد به «تحول از پائین در چارچوب استراتژی اقدام عملی سازمانگرایانه جنبشی تکوین یافته از پائین در دو جبهه برابریطلبانه و آزادیخواهانه بشوند»؛ و در عرصه رویکرد سازمانگرایانه خود معتقد به «محوری بودن حرکت افقی» در چارچوب مبارزه دموکراتیک تکوین یافته از پائین به صورت دینامیک و خودجوش و خودمدیریتی و خودسازمانده و خودرهبر به جای «حرکت عمودی و هرمی از بالا» بشوند.
رابعاً موضع تحولخواهانه پیشگام باعث گردیده است تا در عرصه حرکت هدایتگرایانه (جنبش پیشگامان مستضعفین ایران) در بستر پراتیک اجتماعی پیشگامان، به جای رویکرد ناظری و انطباقی و عکسالعملی، دارای رویکرد تطبیقی و بازیگری داشته باشند.
ادامه دارد